۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

بازگویی یک خاطره

برای آقای کروبی

اول این خبر را بخوانید:

سرقت تمامي وسايل دفتر پلمپ شده مهدي كروبي عليرغم نظارت نهادهاي امنيتي!

سحام نيوز: در روز 17شهريور 1388 دفتر كار مهدي كروبي و دفتر حزب اعتماد ملي توسط نهاد هاي امنيتي پلمپ شد. نيروهاي امنيتي در حالي در اين روز به اين دفترحمله كردند كه روز قبل از آن مذاكراتي ميان آقاي كروبي و نمايندگان قوه قضائيه در خصوص مدارك، اسناد و فيلم هاي تجاوزها و رسيدگي به اين ادعا برقرار شده بود و اسناد در اختيار آن نمايندگان قرار گرفته بود.

به يكباره نيروهاي امنيتي به اين دفتر يورش برده و كاركنان و شخص آقاي كروبي را از آنجا خارج مي كنند. اين درحالي بوده است كه حتي به آقاي كروبي و مسئول دفتر ايشان اجازه ندادند كه مدارك و وسايل شخصي ايشان را همچون شناسنامه و كارت ملي و دسته چك و غيره را با خود بردارند و از ساختمان خارج كنند. از آن روز تاكنون اين دفتراستيجاري پلمپ بوده وعليرغم پايان يافتن مدت اجاره اين ساختمان در ارديبهشت ماه سال جاري، هنوز از سوي نهادهاي قضايي به صاحبش تحويل نگرديده است. آقاي كروبي بارها در مصاحبه ها گفته بودند كه اين ساختمان استيجاري است و بايد به صاحبش بازگردانده شود و اين رفتار نهادهاي قضايي برخلاف شرع و اخلاق و قانون است.

اما ماجراي اين دفتر به همين جا ختم نمي شود. دو هفته قبل در ساعات اوليه صبح، گشت انتظامي به طور اتفاقي متوجه توقف2وانت بار مقابل اين دفتر گرديد كه افرادي در حال تخليه اين ساختمان پلمپ شده بودند. ماموران انتظامي به اين افراد مشكوك مي شوند و از آنان توضيح مي خواهند. يكي از سارقين خود را نماينده آقاي كروبي معرفي مي كند و با بيرون آوردن شناسنامه و كارت ملي آقاي كروبي از جيب خود و نشان دادن آن به مامور نيروي انتظامي قصد تاييد ادعاي خود را داشته است.

اما نيروي انتظامي با اطلاع از پلمپ بودن ساختمان توجيه اين افراد را نمي پذيرد و آنان را دستگير و به پليس امنيت منطقه شميران منتقل مي كند. بلافاصله پليس امنيت جهت روشن شدن ماجرا در تماسي تلفني، صحت ماجرا را از آقاي كروبي جويا مي شود كه ايشان با اظهار تعجب، از وقوع چنين حادثه اي اظهار بي اطلاعي نمودند. نكته قابل توجه اينجاست كه هنگاهي كه نماينده اي از طرف آقاي كروبي در پليس امنيتي حضور مي يابد، سارقين بدون ذره اي نگراني و ترس و با اعتماد بنفس كامل با وي روبرو مي شوند! نماينده آقاي كروبي خواستار روشن شدن ماجرا مي شود و پليس امنيت اين افراد را تحويل وزارت اطلاعات مي دهد. ليكن از آن روز تاكنون اين نهاد امنيتي پاسخي در خصوص ماهيت اين اقدام و هويت سارقين و نيز محل انتقال اين وسايل سرقتي، ارائه ننموده است.

لازم به توضيح است از جمله اقلام سرقتي از اين ساختمان مي توان به 6تن برنج و روغن نذري كه براي ماه رمضان آن سال تهيه شده بود و نيز ميزان قابل توجهي وسايل دفتري همچون ميز، مبل، يخچال،فرش و دوربين فيلم برداري وغيره كه در آن زمان در دفتر موجود بوده است اشاره نمود كه تمامي اين اموال ريز و درشت توسط اين افراد به سرقت رفته است.

حال سوال اصلي اينجاست كه چگونه مي شود تمام وسايل ساختماني با اين درجه از اهميت كه تحت شديدترين تدابير امينتي بوده است توسط افرادي به ظاهرعادي مورد دستبرد قرار گيرد؟ و چرا اكنون پس از 15 روز از وقوع اين حادثه، وزارت اطلاعات و نهادهاي امنيتي در اين خصوص سكوت كرده اند و توضيحي در مورد سارقين و اهداف آنان ارائه نمي دهند؟

اميد است وزارت اطلاعات و نهادهاي مربوطه با ارائه توضيحي شفاف در اين زمينه، هرگونه شائبه در خصوص اين سرقت را برطرف نمايند.


و اما خاطره :

سلام. یک خاطره از سال های اول انقلاب برای این که آقای کروبی بدانند این جریان تازه نیست.

دوستی، شبی را با خانواده به عروسی می رود. نیمه ی مجلس مجبور می شود به خانه اش برگردد. در این هنگام، در ساختمان باز و چند نفر وارد می شوند. دوستم از ترس داخل کمد لباسها پنهان می شود. دزدان، وقتی در کمد را باز می کنند با وی روبرو می شوند و می پرسند کی هستی؟ طرف می گوید دزدم. می گویند بیا کمک کن و سهمت را بگیر. صاحبخانه با دزدان وسایل را جمع می کند و سوار وانت بار می کند. در آخر کار آنها صد تومان به او می دهند.

فردا طرف به کلانتری محل می رود که جریان را بگوید که می بیند سر کلانتر، همان رئیس دزدان بوده است.

نتیجه: از شکایت صرفنظر می کند تا جان خودش و خانواده اش به خطر نیفتد.

بنابراین این کار امروز و دیروز ویژه آقای کروبی به عنون مغضوب دستگاه نیست. وقتی که امثال ایشان هم مسئول بودند از این کار ها زیاد شده است. البته برای ایشان تازگی دارد






۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

نوچه های ولایت در دام ولایت ( 2)


" جرس " گزارش مردنگاه کهریزک را منتشر کرده است.


نکات زیر در این گزارش قابل توجه اند:

1 - در این گزارش اثری از مرتضوی دادستان ، سردار رادان، حجت الاسلام طائب و دیگر آمران اصلی پشت پرده نیست. تنها فرد با مسئولیت اجرای سطح بالا در این پرونده فرمانده انتظامی تهران بزرگ جناب سرتیپ عزیزاله رجب زاده است با کمترین اتهامات – متهم ردیف 7 . متهمان 11 نفر نظامی اند و یک غیر نظامی. در این میان سه متهم اصلی که باعث مرگ سه نفر شده اند، دو استوار و یک غیر نظامی اند که شاید بی بته ترین و بی ارتباط ترین افراد در روابط حکومتی بوده اند.

2 – گزارش کیفر خواست از بازداشتگاه و بازداشتیان – قسمت های رنگی از این وبلاگ است .

" بازداشتگاه کهریزیک به منظور نگهداری اراذل و اوباش ... در جنوب تهران احداث شده و مستقیما زیر نظر بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اداره می شود.

وضعیت عمومی برای نگهداری بازداشتیان 18 تیر 88 ( عاشورا) - مساحت 65 متر فاقد نور وتهویه مناسب برای 123 نفر ( برای هر نفر نیم متر )

وضع بازداشتیان – بازداشتیان به دستور افسر نگهبان در انظار سایرین عریان شده و بعضا ... به مدت 45 دقیقه عریان بوده اند...

مسئولین زندان 37 نفر از بازداشت شدگان – قبلی را – تحت عنوان اراذل و اوباش به جمع آنان- 123 نفر بازداشتیان عاشورا – اضافه نمودند ( مجموعن 160 نفر در 65 متر مربع یعنی بهم چسبانده شده بودند )

جایی برای نشستن نبوده و بازداشتیان ایستاده شب را به روز رسانیده اند. در قرنطینه فقط دو دریچه سقفی به عنوان هواکش استفاده می شده است.

تنها یک باب دستشویی ( برای 160 نفر ) بدون درب بوده، و بازداشتی ها با پای برهنه از این سرویس استفاده می کرده اند. یک شیر آب بوده و فاقد آب بهداشتی.

دود گازوئیل وارد قرنطینه می شده است ( شبیه هلوکاست بوده است )

یکی از اراذل و اوباش بنام محمد کرمی معروف به محمد تفیل توسط رئیس زندان – سرهنگ کمیجانی - به عنون سر وکیل بند انتخاب شده بود.

افسر نگهبان و سر وکیل بند با لوله پی وی سی بازداشتیان را کتک می زده اند.

غذای روزانه نصف نان لواش و یک سیب زمینی کوچک بوده است .

فضا بسیار متعفن بوه و بو همه جا را پر کرده بود.

کسانی که به بهداری منتقل می شده اند، مداوای اصولی و صحیحی نمی شده اند. حتا داروهای تجویز شده به آنها داده نمی شده است.

بسیاری ناراحتی چشمی پیدا کرده و بعضی حالت غش، بطوری که از دهان آنان کف می آمده است.

اراذل و اوباش بعضا نیمه عریان و بعضی عریان در بین بازداشتیان تردد می کرده و موجب مسائل غیر اخلاقی شده اند ( بخوان حدیث مفصل از این مجمل )

خانواده های بازداشتیان از محل نگهداری بی خبر بوده اند. در حالی که نشانی محل زندگی و شماره تلفن بازداشتیان اخذ شده، هیچ اطلاعی به خانواده ها داده نشده است ( هنوز هم خانواده بازداشتی های تازه بی خبرند و باید دربدر دنبال آنان بگردند)

آثار ضرب و جرح پس از ماهها هنوز ( یک سال ) بر بدن بازداشتیان وجود دارد. و پزشکی قانونی اثرات ضرب و جرح را تایید کرده است (شکنجه نبوده، ضرب وجرج و تجاوز بوده )

ماموران انتقال بازداشتیان به اوین، بی توجه به حال خراب آنان، به بازداشتیان توهین می کردند.

ماموران انتقال بازداشتیان به اوین از دادن آب به آنان خودداری می کردند که باعث کما رفتن روح الامینی شده است.

سرهنگ کمیجانی از ضرب و جرح ( و دیگر مسایل ) و مرگ امیر جوادی فر با خبر بوده و کوشش می کند مرگ وی را مننژیت اعلام کند.

سرهنگ کمیجانی – رئیس بازداشتگاه – متنی را تهیه می کند که امیر جوادی فر به علت مننژیت فوت کرده است و از پزشک بازداشتگاه – دکتر فرهمندپور -می خواهد آن را امضا کند. نامبرده امتناع می کند.

سرهنگ طوماری از دفتر سرتیپ رجب زاده – فرمانده انتظامی تهران بزرگ - با دکتر فرهمندپور تماس می گیرد و از وی می خواهد متن مزبور را امضا کند که باز هم وی امتناع می کند.

سرهنگ کمیجانی از پزشک وظیفه پوراندرجانی می خواهد که نامه را امضا کند که وی نیز امتناع می کند. (زنده یاد به همین دلیل فوت شد )

متهمین این پرونده سرهنگ کمیجانی – رئیس بازداشتگاه – و فلاح مدعی هستند که متن نامه توسط شخص مرتضوی تهیه و به آنان داده شده است. ( اما خبری از مرتضوی در این کیفر خواست نیست )

3 - مشخصات متهمین و اتهامات آنان

1 – سرهنگ فرج کمیجانی - رئیس بازداشتگاه کهریزک

الف – آمریت در ایراد ضرب و جرح بازداشتیان

ب – محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

پ – مشارکت در گزارش خلاف واقع

ت – فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

2 – استوار محمد خمیس آبادی .

الف – مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی ( مرحومان محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی )

ب – مشارت د رضرب و جرح و اهانت به شکات ( تعدادی زیادی شاکی نامبرده شده اند)

پ - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

ت - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

3 – استوار ابراهیم محمدیان .

الف - مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی ( مرحومان محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی )

ب – مشارکت د رضرب و جرح و اهانت به شکات ( تعدادی زیادی شاکی نامبرده شده اند)

پ - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

ت - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

4 – غیر نظامی محمد کرمی معروف به محمد طیفیل

الف - مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی ( مرحومان محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی )

ب – مشارکت د رضرب و جرح و اهانت به شکات ( تعدادی زیادی شاکی نامبرده شده اند)

5 – سرهنگ روان بخش . رئیس بازرسی

الف - مشارکت در گزارش خلاف واقع

ب – بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

پ - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

ت - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

6 – سرهنگ محمد عامریان - رئیس بازرسی عملیات بازداشتگاه کهریزک

الف - بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

ب - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

پ - - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

7 – سرتیپ عزیزاله رجب زاده – فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ

الف - آمریت در گزارش خلاف واقع

ب - بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

8 – ستوان سوم سید کاظم گنج بخش – جمعی بازداشتگاه – ساکن بجستان.

الف – ایراد ضرب و جرح و اهانت به شاکی.

ب - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

پ - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

9 – استوار اکبر رهسپار – جمعی بازداشتگاه

الف – مشارکت در ضرب و جرح و اهانت به شکات

ب - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

پ - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

10 – استوار دوم حمید زندی . جمعی بازداشتگاه

الف - مشارکت در ضرب و جرح و اهانت به شکات

ب - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

پ - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی

11 – استوار دوم مجید وروایی . جمعی بازداشتگاه

الف - مشارکت در ضرب و جرح و اهانت به شکات

ب - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

12 – گروهبان دوم مهدی حسینی فر . جمعی بازداشتگاه

الف - مشارکت در ضرب و جرح و اهانت به شکات

ب - فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

پ - محروم کردن بازداشتی ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی


3 – اعتراف رسمی یک دستگاه به همکاری نیروهای زندان ها با شریرترین زندانیان است تا بتوانند هدف های خود را پی گیری کنند؛ سرکوب دیگر زندانیان، توزیع مواد مخدر ( چندی پیش برادر فرج اله صداقت رئیس پیشین زندان اوین به جرم توزیع مواد مخدر در زندان بازداشت شد- http://www.kaleme.com/1389/09/14/klm-39899/) و دیگر قضایا.

4 – این فقط کیفرخواست است، تا نتایج محاکمه چند سال دیگر فرصت هست.

5 – ایکاش " جرسی " ها گزارش و فیلم های زندان ها و زندانیان را در زمانی که خودشان در قدرت سهیم بودند منتشر می کردند تا ببینند خودشان هم چه کارهایی با دستگیر شده ها و متهمان می کردند. بازنگری گذشته درسی برای آینده است.

6 – جالب ترین اتهام این کیفر خواست عدم رعایت حقوق شهروندی بر اساس قانون اساسی است. که جلوگیری از تظاهرات مسالمت آمیز خلاف اصلی از قانون اساسی است.

6 – این گزارش درسی هم به رده های پائین نیروهای نظامی و انتظامی می دهد که آنان تقاص فرمان ها و کارهای رده های بالاتر را می دهند.

-------------------------------------------------

نوچه های ولایت در دام ولایت ( 1 )

اگر فیلتر شکن دارید می توانید جریان کیفرخواست مربوط به کوی صبحان و دانشگاه را هم که مدتی پیش منتشر شد اینجا بخوانید.



------------------------------------------------------------------------------





۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

کیفرخواست کهریزک / نقل از جرس



























۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

به یاد عاشورای 1388


این فیلم، برگزیده از ده ها فیلم روز عاشورا است. فیلمی که نهایت نفرت نیروی انتظامی ولایت را از مردم نشان می دهد؛ فیلمی که خودرو نیروی انتظامی یک نفر را زیر می گیرد و دو باره از روی آن رد می شود. البته اگر فیلترشکن داشته باشید:


اینجاها می توانید فیلم های گوناگون عاشورای 88 را ببینید، بازهم اگر فیلتر شکن دارید:





وقتی فیلمی گذاشتم که مردی توسط زنی در کرج ، در برابر چشم پلیس ،چاقو چاقو می شود، دوستی نوشت که اگر مدرک معتبر دارید، به من معرفی کن. برایش نوشتم که در این صورت " پدر صاحب اعتبار را در می آورند" این هم نمونه اش:

اجرای حکم زندان شاهد عینی حادثه زیر گرفتن مردم در روز عاشورا

آذر ۱۴م, ۱۳۸۹

لیلا توسلی شاعد عینی حواث عاشورای سال گذشته در میدان ولیعصر که به دلیل اعلام شهادت در مورد زیرگرفتن مردم با خودروی نیروی انتظامی به ۲ سال زندان محکوم شد عصر امروز برای اجرای حکم به زندان منتقل شد.

لیلا توسلی شب عاشورای سال گذشته بازداشت و به مدت دوماه در بند ۲۰۹ بازداشت بود و در دادگاه بدوی به دوسال زندان محکوم شد.حکم دوسال حبس تعزیزی وی نیز در دادگاه تجدید نظر نیز عیناً به تایید رسید و هفته گذشته اجرای احکام زندان اوین با ارسال نامه ای او را برای اجرای حکم احضار نموده بود.

لیلا توسلی که کمتر از یکماه از ازدواجش می گذرد عصر امروز همراه همسر و وکیل خود به زندان مراجعه و پس از ابلاغ حکم زندان به قرنطینه بند متادون انتقال یافت.

از خانواه وی اکنون ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی دایی وی و مسن ترین زندانی سیاسی ایران در بند ۲۰۹ و مهندس فرید طاهری شوهر خواهر وی نیز در بند ۳۵۰ اوین در زندان به سر می برند.



یاد همه ی شهدای این روز گرامی باد با امید رسیدن به جامعه ای آزاد.



۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

به یاد احمد شاملو



ابلها مردا عدوی تو نیستم من، انکار توام


21 آذر ماه ، زادروز زنده یاد احمد شاملو شاعر، نویسنده، مترجم و محقق گرانمایه است. برای اطلاع از زندگی و کارهای ادبی شاملو می توانید ازاینجا شروع کنید:


اینجا را هم بخوانید تا سرانجام عاقبت یک فراموشکاری بزرگ را ببینید؛ تنظیم یک وصیت نامه رسمی از طریق دفترخانه های رسمی و دادن وکالت بلاعزل به همسرش در مورد آثارش و یا تنظیم یک وصیت نامه ی رسمی. زیرا نوشتن یک وکالت نامه غیر رسمی - یا وصیت -  حتا با امضای چند شاهد که در دفتر خانه های وزارت دادگستری ثبت نشده، نمی تواند به عنوان مدرک رسمی برای اقامه دعوا در دادگستری مورد استناد قرار گیرد. نتیجه این می شود که حاصل یک عمر کار در اختیار کسی قرار می گیرد که هیچ نقشی در آفرینش آثار گرانقدرش نداشته است.



با گرامی داشت یاد شاملو، شما را به شعرخوانی شاملو مهمان می کنم. این قطعه را دوستی معرفی کرد، و گفت ببین شاملو هم سانسورچی از کار درآمد!



۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

این جمهوری ولایت است


بعد از کشتار مردی در میدان کاج تهران در مقابل چشم پلیس، حال نوبت کرج است.



۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

فتوا و " و حدت کلمه ی ملی " ( 2 – پ )


 التماس

آقای خامنه ای به قم رفت تا بتواند پشتیبانی فضلا و مقامات فتوایی قم را بدست آورد. او این کار را از سه راه پی گرفت؛ تهدید ، تحبیب و تشویق ، و التماس .

ایشان که سخنور، سیاستمدار و حوزه شناس است، مانند من عامی تقاضای چیزی را از کسی مستقیما نمی کند. بلکه می کوشد گونه ای حرف بزند تا مخاطب خود را در موقعیتی ببیند که باید آن کار را انجام دهد. قسمت های تهدید، تحبیب و تشویق های ایشان را خواندیم . اینک به آخرین قسمت – التماس – میرسیم. ببینید ایشان چگونه خواهش خود را به صورتی بیان می کند که شنونده اش انجام آن را بسیار طبیعی احساس کند. التماس ایشان برای کسب حمایت حوزه در مورد نظام اسلامی ولایت فقیه، چیزی شبیه هندوانه زیر بغل دادن و ترساندن است.

" حوزه ی علمیه، بخصوص حوزه ی علمیه قم مادر این نظام است؛ به وجود آورنده و مولد این انقلاب و این حرکت عظیم است. یک مادر چگونه میتواند از زاده ی خود، از فرزند خود غافل بماند، در همگام لازم از او دفاع نکند؟ ممکن نیست. بنابراین نسبت بین حوزه های علمیه و نظام جمهوری اسلامی، نسبت حمایت متقابل است؛ نظام از حوزه ها حمایت میکند، حوزه ها ازنظام حمایت میکنند؛ همکاری میکنند، به یکدیگر کمک می کنند. "

از این طبیعی تر هم می شود شنونده را به تایید کشاند؟ اما اگر کسانی باشند که این تعریف، تمجید و مداحی ها نگیردشان، بایدترساندشان :

" حقیقت این است که این دو جریان عظیم – یعنی جریان نظام اسلامی و در دل آن، جریان حوزه های علمیه – دو جریانی هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکی است. این را همه بدانند . امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خورده به سرنوشت نظام اسلامی است. نظام اسلامی اندک لطمه ای ببیند، یقینا خسارت آن برای روحانیت و اهل دین و علمای دین از همه ی احاد مردم بیشتر خواهد بود. "

آیا واقعن چنین است؟ اگر حکومت جمهوری اسلامی جایش را به حکومت دیگری بدهد، حوزه ها و دین هم از زندگی مردم بیرون می روند؟ آقای خامنه ای هم راست گفته است و هم دروغ:

1 - راست گفته است اگر واقعن حوزه زیر چتر ولایت فقیه بماند. اگر حوزه دلش به پول های نفت خوش باشد. اگر حوزه از سرنیزه جمهوری ولایت بترسد. اگر حوزه توان مدارا با نظرات دیگر را از دست بدهد، اگر حوزه برای محفوظ ماندن خودش از دیگر نظرات، به چماق جمهوری ولایت تکیه کند، اگر حوزه در برابر زشت کاری های حکومت جمهوری اسلامی ساکت باشد و فقط سر بجنباند. هر چه دیرتر از خواب بیدار شود، در چنین صورتی، سرنوشتش را به حکومت جمهوری اسلامی گره زده است. به اعترافات ایشان توجه کنید:

در اجتماع مردم قم :

از طرق مختلف، پایه های ایمان مردم ، بخصوص نسل جوان را متزلزل کنند، از اشاعه ی بی بند و باری و اباحیگری تا ترویج عرفان های کاذب – جنس بدلی عرفان حقیقی – تا تر ویج بهائیت، تا ترویج شبکه کلیساهای خانگی؛ اینها کارهایی است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش بینی دشمنان اسلام دارد انجام می گیرد. هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند.



می بینید که این کارها در زمان حکومتی گسترش یافته که ادعای اسلامی کردن جامعه را داشته است. اعترافات ایشان نشان از گستردگی دلسردی مردم بویژه قشر جوان و تحصیل کرده از اسلام است که محصول مستقیم سیاست های حاکمیت ولایت فقیه است. این موجی که ایجاد شده نه از کتک، نه از جریمه، نه از اخراج از کار و نه از تهدیدهای گوناگون سی ساله نترسیده و هر روز گسترده تر شده است. آقایانی که فکر می کنند با مخالفت با شخص آقای خامنه ای می توانند از این آب گل آلود ماهی بگیرند، سخت در خوابند. زیرا این امواج نه بر علیه آقای خامنه ای که بر علیه بخشی ازاعتقادات اسلامی است؛ بر علیه اعتقاداتی است که حاکمیت ولایت فقیه می خواهد بزور چماق بر قلب مردم جاری کند. می بینید که نتیجه واژگونه است. آنان که فکر می کنند اگر روزی بجای آقای خامنه ای بنشینند می توانند آب رفته را به جوی بازگردانند، در اشتباهند. فقط در صورتی می توانند توجه جوان ها و تحصیل کردگان را به سوی خود جلب کنند که وظیفه ی تاریخی نظریه ولایت فقیه را تمام شده اعلام و حساب دیانت را از حکومت جدا کنند. راستی مگر می شود از پول هنگفت نفت و امکانات حکومتی همانطور که آقای خامنه ای پیشنهاد کرده است چشم پوشید؟ اگر نمی شود، باید منتظر پیش بینی آقای خامنه ای باشند.

2 – دروغ گفته است زیرا تاریخ را تحریف کرده است. این مغالطه ی بزرگ آقای خامنه ای بر خلاف جریان تاریخ است. این ترساندن حوزه است از رفتن حکومت ولایت فقیه . و گرنه رهبر جمهوری اسلامی می داند که در اروپا وقتی مسیحیت از قدرت حکومتی کنار رفت، وقتی کلیسا حکومت را حق مردم دانست، وقتی در کنار مردم از حقوق آنان دفاع کرد، وقتی حق نظارت مردم را حتا بر کلیسا به رسمیت شناخت – به عذرخواهی پاپ در سال گذشته نسبت به رفتار بعضی کشیش ها توجه کنید – نه تنها مسیحیت و کلیساها از زندگی مردم کنار گذاشته نشدند، بلکه مردم آزادنه و بیشتر به کلیساها توجه کردند. روزهای یکشنبه کلیساها پر از مردمی است – جوان وپیر - که برای دعا به آنجا می روند، برای اعتراف می روند. امروز کلیسا یک مرجع عمومی است برای حل مشکلات شخصی، خانوادگی و کاری مردم در کشورهای مسیحی. آقای خامنه ای این بار نعل را وارونه زده است. بد نیست آقایان فقهای محترم از دوستانشان در کشورهای خارجی گزارشاتی از ارتباط مردم با کلیسا داشته باشند، و ببینند کلیساهایی که به ظاهر از قدرت حکومت کنار رفته اند، چگونه در زندگی روزمره مردم حضور دارند.

اینجا است که حوزه بر سر دو راهی است: راه اول، راه جمهوری ولایت است، همین که هست . راه دوم راه جمهوری مردمی است که مردم هم حکومت خود را دارند و هم دین و روحانیت خود را.

------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن-  مطالعه این مجموعه نوشته – فتوا و وحدت کلمه ملی – به آقایان زیر پیشنهاد شده است:

آقای کروبی

آقای تابش . رئیس فراکسیون خط امام در مجلس

آقای خاتمی

آقای رفسنجانی

آقای صانعی

آقای موسوی

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

فتوا و " و حدت کلمه ی ملی " ( 2 - ب )


توجه به سخنان آقای خامنه ای از این نظر اهمیت دارد که ایشان طبق اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، سیاست های کلی نظام را تعیین می کند. رنگ زرد به عنوان تاکید و پا منبری های قهوه ای از این وبلاگ است.

ب – تحبیب و تشویق

 "خب ، حوزه های علمیه – بخصوص حوزه ی علمیه ی قم – در هیچ دوره ای از تاریخ خود، به قدر امروز مورد توجه افکار جهانی و انظار جهانی قرار نداشته است. به قدر امروز موثر در سیاست های جهانی و بین المللی نبودند. حوزه قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزه ی علمیه ی قم، امروز از همیشه ی تاریخ دوستان بیشتری دارد، دشمنان بیشتر و خطرناک تری هم دارید. امروز حوزه ی علمیه قم - که در قله های حوزه های علمیه قرار گرفته است – یک چنین موقعیت حساسی را داراست .

اما متقابلا دو حقیقت و دو مفهوم دیگر وجود دارد که آنها مفاهیم ارزشی و ارزش آفرین است.

یک مفهوم این است که نظام به لحاظ نظری و علمی محتاج علمای دین و حوزه های علمیه و مستظهر به تلاش علمی آنها است. نظام متکی به حوزه های علمیه است؛ متکی به علما و برجستگان و صاحب نظران دینی است.

یک مفهوم دیگر هم این است که حوزه و روحانیت نسبت به نظام دینی بی تفاوت نیست. هیج عالم دینی ، هیچ خادم اسلامی نمی تواند خود را بیگانه به حساب آورد. این هم یک حقیقت دیگر است ."

یعنی هر کس از تایید نظام کنار بکشد، نه عالم دینی و نه خادم اسلامی است. سپس ایشان دو وظیفه برای حوزه تعیین می کند:

1 - این که بنده در باره ی علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانشهای ذاتا مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه ها، هم به مسئولان – به خاطر همین است. این علوم اسلامی که امروز رایج است، محتواهایی دارد که ماهیتا معارش و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است.

حوزه های علمیه و علمای دین پشتوانه هایی هستند که موظفند نظرات اسلامی را در این زمینه – علوم انسانی - از متون الهی بیرون بکشند.

2 – جوابگویی حوزه به " شبه هایی که ... آماج آن شبهه ها نظام است ؛ شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی، در متن جامعه تزریق می شود – بخصوص در میان جوانان - ... هدفش این است که پشتوانه انسانی نظام را از بین ببرد. مبانی اصلی نظام را در ذهن ها مخدوش کند، دشمنی با نظام است "

در این صورت " نظام به حوزه مدیون است ... باید به حوزه ها کمک کند... مسائل حوزه ها فقط معیشت نیست. در حوزه ها هزینه هایی وجود دارد که جز با کمک بیت المال مسلمین و کمک دولت ها امکان ندارد آن هزینه ها تحقق پیدا کند ... "

بعد ایشان خودش از طرف حوزه جواب می دهد : " حوزه پشتیبانی ها گوناگون را از طرف نظام می پذیرد . "

انواع پشتیبانی ها : این پشتیبانی ها ... فقط پشتیبانی مادی نیست . امروز بحمداله مهمترین و عمومی ترین تریبون های ملی – تریبون های جمهوری ولایت – در اختیار فضلای حوزه علمیه، در اختیار مراجع معظم است. این ها حمایت های نظام است. به دلیل همان پیوندی که گفته شد.

استقلال حوزه ها :

يك مسئله‌اى در اينجا مطرح است ... مسئله‌ى استقلال حوزه‌ها؛ آیا حمایت نظام اسلامی از حوزه های علمیه میتواند به استقلال حوزه های علمیه خللی و لطمه ای وارد کند یا نه؟ آیا این کار مجاز است یا نه؟ اولا حوزه ها همیشه در طول تاریخ مستقل بودند... ثانیا دولت ها موظفند این هزینه ها را بدهند و دخالتی هم نباید بکنند.

توجه کنید! دولت ها دخالتی در کار حوزه نباید بکنند، اما ولی فقیه چی ؟ البته که ولی فقیه همه کاره است و به خود حق می دهد در کار حوزه دخالت کند؛ آن هم دخالتی آمرانه. همچنان که در زمان آقای خمینی بود و نیز در زمان ایشان هست.

اگر حوزه به این نتیجه برسد که حکومت در غیاب امام معصوم، یک امر عرفی است و حق مردم. آن وقت ولی فقیه چه بر سر این حوزه می آورد؟ آنها که فقط منتقد بودند چنان بلاهایی سرشان آمد تا چه رسد به دیدگاه های مستقل حوزه از ولایت فقیه در مورد حکومت و حاکمیت.

اگر حوزه نظر آقای خمینی در مورد " جعل * " بودن حکومت توسط مردم را تایید کند و آن را یک امر غیر شرعی بداند. فقیه را نه " ولی " مردم که راهنمای آنان بداند آنهم نه در مقام حاکمیت ، و بدین وسیله حساب دین را از حکومت جدا و در نتیجه بساط ولایت را جمع کند، چه بلایی سرش خواهد آمد؟ مگر غیر از این است که آقای منتظری که نظریه ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کرد. بعد که منتقد فقط عملکرد حکومت شد و نه رد کننده نظریه ولایت فقیه ، چه بلایی توسط آقای خمینی و همدستان و بعد هم توسط آقای خامنه ای و یاران بر سرش آمد؟

معنی استقلال حوزه از نظر ولی فقیه در این سی سال بخوبی روشن شده و طی چند سال تازه روشن تر. و اینک حوزه بر سر دو راهی است؛ رد نظریه ولایت فقیه یا ماندن زیر چتر آن.
-------------------------------------------------------------------------------

*آقای خمینی می نویسد:

" ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است .(1) "

در زیر نویس کتاب " ولایت فقیه " ایشان، امور اعتباری عقلایی چنین تعریف شده اند:

" امور اعتباری، در برابر امور تکوینی، اموری را گویند که به فرض و جعل و قرار دادن، ایجاد می شود و آن را به واضع و جاعل آن نسبت می دهند. چنانچه اگر واضع آن شارع باشد آن را اعتبار شرعی می نامند و اگر واضع آن مردم باشند که برای اداره امور زندگی خود وضع و جعل( قرار داد) کنند، آن را اعتبار عقلایی گویند. (2) "

این توضیح روشن چند مطلب را در خود دارد :

1 – نظریه ولایت فقیه یک فتوای شرعی نیست، بنابراین هیچ الزام شرعی برای پیروی از آن وجود ندارد. حتی مقلدین ایشان هم نباید این نظریه را به عنوان یک فتوا بشناسند. بنابراین آنها که این نظریه را چماقی ساخته اند برای سرکوب خواسته های مردم، نه تنها کارشان شرعی نیست، بلکه خلاف نظر روشن واضع این نظریه یعنی آیت اله خمینی عمل می کنند. آقای خامنه ای، و عاشقان سینه چاک ولایت خوب چشم هایشان را باز کنند. آقایان اصلاح طلب هم خوب بخوانند که شعار بر علیه ولایت فقیه، یک شعار ضد مذهبی نیست که هیج، بلکه حتا مغایر با نظر آقای خمینی هم نیست. مردم حکومت دیگری می خواهند که دین را از سیاست جدا کند نه این که دین را سرکوب کند. بنابراین شعار ضد حاکمیت ولی فقیه، شعار ساختار شکنانه نیست.

2 – بر اساس تعریف " اعتبار عقلایی " ، اگر روزی مردم برای اداره ی زندگی خود وضع و جعل ( قرارداد) دیگری بخواهند، نظر آنان دارای اعتبار عقلایی است. بنابراین مردم حق دارند به آنچه سی سال پیش اعتبار داده اند- ولایت فقیه – امروز، پس از سی سال نقد و بررسی، اعتبارشان را پس بگیرند، و بجایش روش حکومتی مناسب تری انتخاب کنند تا دین و دنیایشان را آزادانه تر و بهتر داشته باشند.



منبع: کتاب " ولایت ففیه " – امام خمینی (س) – چاپ ششم پاییز 1376 – ناشر : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

(1) – ص 41

(2 ) – ص41

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

بفرمایید سر سفره

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

اول تهدید، دوم تحقیر، سوم ...


می خواستم قسمت دیگری از " فتوا و وحدت کلمه ملی " را بنویسم که دیدم دانشجونیوز گزارش کوتاهی از دیدار مراجع با آقای خامنه ای دارد که جالب است. این دیدار نشان می دهد که ولایت فقیه چگونه می خواهد بساط دیگر مراجع را جمع و در خدمت حاکمیت ولایی قرار دهد و برای این منظور نه تنها تهدید که تحقیر علنی را هم بکار گرفته است. نکته ی جالب دیگر این دیدارها این است که دیگر فقهاء با شدت و غلظت می خواستند خود را هم شان ولی فقیه قرار دهند که نتوانستند. این داستان زیبا را بخوانید. البته دو نکته را در نظر داشته باشید :

1 – نظم مطالب تغییر یافته اند تا ارتباط آنها بهتر دیده شوند.

2 – قسمت های رنگی و تاکید شده، اضافات این وبلاگ است.

تحقیر مراجع

تعداد اعضای برجسته ی حوزه

لازم به یادآوری است که اساتید حوزه بالغ بر سه هزار نفرند، با فضلا و نخبگان حوزه جمعی فراتر از ده هزار نفر را تشکیل می‌دهند.

از سوی دفتر رهبری برای تمام افراد دعوت‌نامه به نام ارسال می‌شود و بگونه‌ای این دعوت‌نامه‌ها رسانده می‌شود که افراد گریزی به‌جز حضور در دیدار نداشته باشند. در عین حال افرادی که خود در آن دیدار شرکت کرده‌اند جمع اساتید را کمتر از 50 نفر(به جز وابستگان به بیت رهبری همچون خاتمی، بوشهری، سعیدی، یزدی، مقتدایی و ... که در تمام جلسات بودند) و از فضلا و نخبگان حوزه هم کمتر از 500 نفر که آن‌‌ها هم خود را در گوشه و کنار پنهان می‌کردند، به دیدار آمده بودند! بقیه جمعیت را طلاب مبتدی از مدرسه معصومیه، کرمانی‌ها، رضویه و سایر مدارس تحت پوشش مدیریت حوزه و طلاب شهرستان‌ها که با اتوبوس‌ها و قطار آورده بودند، تشکیل می‌داد. هنگام ورود آقای خامنه‌ای جمعی از همین طلاب مبتدی حدود 50 تا 60 نفر شعار می‌دهند که آقا ما رساله می‌خواهیم. که حاضران می‌گویند آقای خامنه‌ای سخت ناراحت شد که فقط این عده اندک کم‌سواد چنن مطلب مهمی را مطرح می‌کنند!

آنها که دعوت ملاقات را نپذیرفتند:

اما در نهایت آقایان: وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، یوسف صانعی، و بیات زنجانی، دیدار با رهبری را نمی‌پذیرند ولی آقایان روحانی و شیرازی می‌پذیرند که دیدار خصوصی بروند. و لکن پس از آن‌که می‌بینند دیدار‌ها عمومی و تبلیغاتی است منصرف می‌شوند.

جلسه ی دیدار

1 - قرار دادن آقای خامنه ای بر صندلی بلند تر از دیگران!

مسولان برنامه ریز ملاقات‌ها برای آقای خامنه‌ای صندلی قرار داده بودند که از صندلی‌های سایر حاضران در مجلس بلند‌تر بود. این امر کاملا محسوس و در چشم بینندگان جلوه می‌کرد.

2 - چند صندلی خالی دم در برای آقایان مراجع وجود داشته است.

آیت الله سبحانی ... در همان نزدیک درب با چند صندلی فاصله با آقای خامنه‌ای می‌نشیند.

3 – اما دیگر آقایان فقها که به دیدار می روند، از نشستن نزدیک درب و با فاصله از آقای خامنه ای خودداری می کنند .

الف – آقای ناصر مکارم شیرازی -

در دیدار آیت الله مکارم شیرازی با رهبری، ایشان خودشان دیدار را برای خواص چنین توصیف کرده اند« وقتی من وارد سالن شدم تا به سه قدمی آقای خامنه ای رسیدم از جایش بلند نشد! بعد هم تمام صندلی‌ها از اطرافیان آقای خامنه‌ای پر بود و هیچ‌کس از جایش بلند نشد که بنشینم!» در چنین شرایطی آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری(از اساتید حوزه که بیمار هم بوده است) می‌گوید، آقا من بلند می‌شوم و شما بنشینید! که بلا فاصله آیت الله خرازی از جا بلند شده و به آقای مکارم تعارف می‌کند که بنشیند! آقای مکارم می‌گوید:«یک لحظه تصمیم گرفتم که برگردم اما خودداری کردم.» این عمل در حالی صورت می‌گیرد که اطرافیان و اعضای دفتر رهبری همگی در آن جلسه بوده اند، مثل محمدی گلپایگانی، سید اصغر حجازی، مروی، و سایر اطرافیان، چون سید احمد خاتمی، بوشهری، سعیدی، رضا استادی، مقتدایی، طائب و که همگی بر روی صندلی‌های خود محکم می‌نشینند و حتی آقای خامنه‌ای اشاره‌ای به یکی از آن‌ها نمی‌کند که شما به آقا جا بدهید! آقای مکارم با خواص خود گفته است که:« این حرکت جز تحقیر مرجعیت چیزی نبود و برنامه‌ای حساب شده بود.»

ب - آیت الله گرامی هنگامی که وارد می‌شود پس از احوال پرسی چند ثانیه مکث می‌کند و چون می‌بیند کسی از جایش بلند نمی‌شود، کنار صندلی آقای خامنه‌ای بر روی زمین می‌نشیند! آقای خامنه‌ای وقتی می‌بیند آقای گرامی روی زمین نشسته است، می‌گوید یک ‌صندلی برای آقا بیاورید!

پ - آیت الله نوری همدانی هم وقتی وارد می شود با چنین رفتاری مواجه می‌شود اما ایشان اعتراض می‌کند که این چه وضعیتی است؟! و فورا به ایشان جا می‌دهند.

لازم به یادآوری است که از سوی آقای خامنه‌ای در این سفر به هر یک از اساتید حوزه مبلغ 4 میلیون ریال هدیه داده شده است!

نویسنده گزارش می نویسد:

آن‌چه در حوزه پس از سفر گفته می‌شود!

در نشست‌های دفاتر مراجع تقلید (بصورت عموم)، اساتید، فضلا، طلاب، محققان و نویسندگان؛ پس از سفر رهبری این سخن مطرح است که حاصل این سفر برای حوزه علمیه قم عبارت است از: تحقیر مراجع تقلید، تحقیر اساتید، فضلا و طلاب حوزه، طرح وابستگی بیشتر حوزه به حکومت، نفوذ بیشتر وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه در ارکان حوزه، تسلط تفکر فرقه مصباحیه بر حوزه، باز گذاشتن دست رجاله‌ها و طلاب مبتدی برای هتک حرمت مراجع منتقد و در یک کلام چوب حراج زدن بر استقلال قریب 14 قرن حوزه علمیه و روحانیت شیعه


نتیجه :

آقایان باید بدانند که فتاوی آنها از حد احکام نماز و شکیات آن نباید فراتر رود. و برای این منظور هم باید نانخور ولایت فقیه باشند و نه شریک او. باید روی صندلی دم در بنشینند و نه در کنار او؛ این، نتیجه ی عملی و منطقی نظریه ی ولایت فقیه است.



۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

فتوا و " وحدت کلمه ملی " (2 )



سخنان آقای خامنه ای در سفر تازه اش به قم - در جمع روحانیون - قابل توجه اند. سخنان ایشان هم تهدید بود، هم تحبیب و تشویق ، و هم التماس.


الف - تهدید ( از " واجب کفایی " تا " وحدت کلمه ملی " )

قسمت تهدیدات ایشان بر می گردد به نوشته های آقای خمینی در کتاب ولایت فقیه در بحث واجب کفایی . ایشان نوشته است:

" بدون تاسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره، نمی توان به وظیفه ی اجرای احکام الهی عمل کرد " ص 22

و برای دستیابی به این هدف :

" لازم است که فقها اجتماعا یا انفرادا برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام حکومت شرعی تشکیل دهند. این امر اگر بر کسی امکان داشته باشد واجب عینی است و گرنه واجب کفایی است . " ص 42

نکته ی اول این که شاید در تاریخ فقه شیعه این فتوا اگر منحصر بفرد نباشد، بسیار نادر باشد که یک فقیه برای دیگر فقها تکلیف شرعی تعیین می کند که موظف به در دست گرفتن حکومت هستند. چون فتوای فقها فقط برای مقلدینشان لازم الاجرا است نه برای دیگر فقها. در اینجا آقای خمینی برای دیگر فقها هم تکلیف تعیین کرده است. از این موضع نادر که بگذریم کتاب ولایت فقیه واجب عینی و کفایی را این گونه تعریف کرده است:

واجبی را " عینی " گویند که انجام آن برای یکایک مکلفین الزامی است و انجام دادن یکی موجب سقوط تکلیف از عهده ی دیگری نمی شود مانند نماز و روزه .

واجبی را " کفایی " نامند که اگر شخص یا عده ای آن را بجا آوردند از عهده ی دیگران ساقط می شود – یعنی لازم نیست دیگران انجام دهند – مانند امر به معروف و نهی از منکر . " ص 42


به این ترتیب آقای خمینی می گوید وقتی یک فقیه حکومتی را تشکیل داد، این امر برای دیگر فقها کفایت می کند و آنان نباید به چنین کاری دست بزنند.

در زمان آقای خمینی دست کم سه مرجع تقلید گرفتار " واجب کفایی " شدند؛ آقای شریعتمداری در قم و سید حسن قمی در مشهد که هر دو تا آخر عمر در حبس خانگی بودند. سومینش هم آقای منتظری بود. کسی که - بنا به نوشته ی خودش در خاطراتش - با پافشاری بسیار اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی وارد کرد. آنها پا را فراتر از " واجب کفایی " نگذاشتند و نمی خواستند حکومتی دیگر در برابر حکومت جمهوری اسلامی برپا کنند. آنها فقط منتقد روش های حکومتی بودند.

آقای خامنه ای می گوید:

" نسبت روحانیت و حوزه های علمیه با نظام اسلامی، نسبت روشنی است، نسبت حمایت و نصیحت است... جمهوری اسلامی حکومت ارزشها است ، حکومت شرع است، حکومت دین است . "

" اگر روحانی حکومتی به آن کسی گفته میشود که برای ادای دین خود، برای ادای مسئولیت شرعی خود، برای خاطر خدا از نظام اسلامی حمایت می کند یا از مسئولینی حمایت می کند، این ارزش است، این ضد ارزش نیست. نداشتن این حالت ضد ارزش است. "


به این ترتیب آقای خامنه ای پایش را درست جای پای آقای خمینی می گذارد منتها با زبان امروزی ، و رعایت کردن " واجب کفایی " را ارزش می نامد و نادیده گرفتنش را ضد ارزش. بنا به همین دلیل گرفتاری هایی برای گروهی از فقهای دینی پیدا شد.

در زمان آقای خامنه ای تعدادی دیگر به کمند " واجب کفایی" و " ضد ارزش " گرفتار آمدند. مشهورترینشان بازهم از آقای منتظری است . دیگری آقای صانعی است ؛ کسی که این فتواها را داده بود:

" در حرم حضرت معصومه سلام اله علیها:

من به عنوان یک مساله شرعی می گویم که تخلف از فرمان آیت اله خامنه ای خروج از ولایت الله و ورود به ولایت شیطان است.

68/ 3 / 22

بقیه فتواهای ایشان در مورد جمهوری اسلامی و ولی فقیه را اینجا بخوانید:


سومی هم آقای دستغیب است. و از همه ی اینها بالاتر وضع آقای رفسنجانی است. کسی که با پیشنهادش آقای خامنه ای را به رهبری رساند. آقای خامنه ای با رد فقهی وقف دانشگاه آزاد، آخرین تلاش رفسنجانی برای بکار گیری ترفندهای مذهبی و قدرت در برابر رئیس جمهوری حاکمیت ولایت را ناکام گذاشت، و حالا آقای رفسنجانی و تابعان باید مواظب سرشان باشند.

در 29 تیرماه 88 ایشان به " نخبگان " چنین گفت:

نخبگان بدانند...خیلی باید مراقب باشیم؛ مراقب موضع گیری کردن، مراقب گفتن ها، مراقب نگفتن ها. یک چیزهایی را باید گفت. اگرنگوییم به وظیفه عمل نکرده ایم. یک چیزهایی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، بر حلاف وظیفه عمل کرده ایم. نخبگان سر جلسه امتحانند، امتحان عظیمی است..."


و پس از شانزده ماه، با رفوزه شدن و سقوط نخبگان جمهوری اسلامی، اکنون ایشان با کل روحانیت سخن می گوید:

" هیچ روحانی ای، هیچ عالم دینی، هیچ خادم اسلامی نمی تواند نسبت به نظامی که بر اساس اسلام پدید آمده است، با انگیزه ی اسلام حرکت کرده است و کار میکند، بی تفاوت باشد، نمی تواند خود را بیگانه به حساب بیاورد. این هم یک حقیقت دیگر است. "


بنا براین وقتی آقای خامنه ای در اجتماع مردم قم می گوید " وحدمت کلمه ملی را جدی بگیرید " روی سخنش با روحانیت است. ایشان – به عنوان ولی فقیه که در راس حکومت اسلامی قرار دارد- واجب کفایی آقای خمینی را تا آنجا گسترش داده که حتا بی تفاوتی روحانیون نسبت به حاکمیت ولایت فقیه را نمی پذیرد تا چه رسد به انتقاد از آن یا نفی حاکمیت مذهبی را.

اگر روزی آقای خمینی برای دیگر مراجع تقلید فتوا صادر کرد – نکته ی اول در بالا – امروز آقای خامنه ای برای کل روحانیت و حوزه ی علمیه فتوا صادر می کند که باید همه – به عنوان یک حقیقت – در خدمت جمهوری ولایت فقیه و شخص ولی فقیه باشند. اگر نباشند کارشان ضد ارزش است و بر آنان همان رود که بر پیشنیان رفته است.

این ویژگی ربطی به شخصیت فردی آقای خمینی یا خامنه ای ندارد؛ ویژگی هر نوع حکومت ایده ئولژیک است؛ چه مذهبی و چه غیر مذهبی و یا حتا ضد مذهبی.

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

فتوا و " وحدت کلمه ملی "


این نامه را بخوانید:

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
و این توضیح از سایت امرداد زرتشتیان است :

... پس از درگذشت این زرتشتی، یکی از فرزندان او به اسلام گروید و به استناد ماده 881 مکرر قانون مدنی، خواهان تملک همه‌ی اموال بازمانده از پدر شد. شکایت مادر، چهار برادر و خواهر او، گرچه در دادگاه به سود آنها تمام شد، اما با دستورمستقیم ولی فقیه، سرانجام «بهروز» تنها وارث اموال پدر شناخته شد. این نامه از سوی فرزند نومسلمان «مهربان فرودیان» به آیت الله خامنه‌ای نوشته شده است:



« خدمت مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه ای. سلام علیکم. خواهشمند است نظر مبارکتان را در مورد مسئله‌ی ذیل اعلام فرمایید. اگر در یک خانواده‌ی زرتشتی که در نظام جمهوری اسلامی ایران زندگی می کنند، فرزندی از این خانواده به دین اسلام مذهب شیعه‌ی جعفری مشرف شده باشد، پس از فوت والدین آن خانواده که به دین زرتشتی می‌باشند، مسئله‌ی تقسیم ارث بین وراث با توجه به مسلم بودن یکی از وراث چه حکمی دارد. لطفا نظر خود را اعلام فرمایید. با تشکر و توفیق روز افزون مسلمین»





پاسخ ولی فقیه به این نامه که به شماره 65215 به تاریخ 27/8/1378 در دفتر مسائل شرعیه‌ی رهبر ثبت شده است چنین است: «بسمه تعالی. با وجود وارث مسلمان ارث به کافر نمی رسد.»

و کپی نامه را هم می توانید اینجا ببینید اگر فیلتر شکن دارید:


قانون مدنی مزبور که مدعی به استناد آن شکایت کرده چنین است :

" ماده881- مكرر- كافر از مسلم ارث نميبرد و اگر در بين ورثه متوفاي كافري مسلم باشد وراث كافر ارث نميبرند اگر چه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند. "

نکات زیر قابل توجه اند:

1 – این ماده ازقانون مدنی، و همچنین فتوای ولی فقیه با این از مفاد قانون اساسی، بویژه اصل 56 آن، مغایرند :

بند 9 از اصل سوم

رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی.

اصل 13

ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.

اصل 22

حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

اصل 47

مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین می‌کند.

اصل 56

حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند.

می بینید که مجلس شورای اسلامی با آن قانون مدنی نوشتنش گروهی از مردم کشور را از "این حق خداداد " محروم کرده است. این محروم کردن نه توسط " ملت " که توسط مجلس شورای اسلامی و بر خلاف متن روشن قانون اساسی انجام شده است.

2 – چرا حکم دادگاه جمهوری اسلامی، بر پایه ی حکم قاضی مسلمان و معتقد به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، با فتوای شرعی ولی فقیه نقض می شود؟

الف - دادگاه، دادگاه جمهوری اسلامی نبوده است.

ب - قاضی به احکام سنتی اسلامی مسلط نبوده است که رای به سود خانواده داده بوده و نه فرزند نو مسلمان ایشان.

پ - قوانین جزایی دادگاه های جمهوری اسلامی، با فتوای ولی فقیه در تضادند. در این صورت این دادگاه ها چه حضوری می توانند در حل اختلافات داشته باشند وقتی که ولی فقیه مستقیما احکام آنان را نقض می کند.


2 - نگارنده به قوانین دادگاه ها، آگاهی ندارد، اما حکم دادگاه جمهوری اسلامی – به نفع مادر و دیگر فرزندان خانوداه - بر پایه ی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی – که در بالا آورده شده اند - درست بوده است .

3 – فتوای ولی فقیه نیز، اصول یاد شده ی قانون اساسی را زیرپا گذاشته است ؛ بویژه اصل 56 را. ایشان منافع مادی یک خانواده را سلب کرده و در اختیار یک فرد قرار داده است.

برای اطلاعات بیشتر به قرآن مراجعه کردم و سوره های مربوط به ارث را خواندم. در آنجا اثری از چنین حکمی که ارثیه پدری نامسلمان را در اختیار فقط فرزند مسلمانش قرار دهد، نبود.

این هم نشانی اینترنتی آیات ارث با ترجمه فارسی :


4 - بی شک فتوای ولی فقیه بر اساس آیات ارث قران نبوده بلکه فتوایی است که از سنت حاکمیت مذهبی سرچشمه گرفته است. بسیار شنیده ایم و خوانده ایم وقتی که مسلمانان جایی را فتح می کردند، اهالی بومی باید :

یا مسلمان می شدند

یا جزیه می دادند

یامردانشان کشته ، زنانشان به کنیزی و بچه هاشان به بردگی برده می شدند. بر اساس چنین رویکردی برای حاکمیت اسلامی، حتمن روایات و احادیثی هم هست که وارثین غیر مسلمان یک خانواده را از ارث محروم می کند. برای دانستن حکم فقهای اسلامی در این مورد به این سایت مراجعه کردم:

دیدم اجماع فقهای گذشته از شیخ مفید به این سو – قرن هفتم قمری – با فتوای آقای خامنه ای یکی است. آن وقت دانستم که چرا مردم مناطق فتح شده برای حفظ جان، خانواده، دارایی و ارثیه های خود از دست حاکمیت مذهبی، گروه گروه به اسلام پناه می بردند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن . این حکم می تواند این احساس را در ما ایجاد کند که چگونه و چرا اجداد ما مسلمان شدند؛ همین طور که آقای " مهربان فرودیان " مسلمان شده است.

5 – فتواهای فقهای گذشته در این مورد به قرن هفتم قمری مربوط است و امروز قرن پانزده قمری است. ولی فقیه زمانه، فتوای هشت صدسال پیش را – با وجود تضاد آشکارش با مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی - می خواهد امروز اجرا کند. آیا مفهوم پویایی اجتهاد همین است که احکام قرون باستانی را بخواهیم امروز بکار بگیریم؟ امروزی که دنیا گذشته از هر دین و مذهب، حقوق انسانی را در راس امور می داند. این فتوا هشتصدسال از زمانه عقب است. با چنین فتواهایی :

6 - ولایت مطلقه در سفر تازه شان به قم اعلام فرمودند :

يك مسئله، مسئله‌ى وحدت كلمه‌ى ملى است. مخاطب اين، هم خواصند، هم عامه‌ى مردم. مسئله‌ى وحدت را بايد جدى گرفت. من
درباره‌ى وحدت كلمه‌ى مردم خيلى صحبت كردم. یک خصوصيات و شاخصهائى هم گفتم. . صرف اينكه كسى بگويد ما طرفدار وحدتيم، کافی نیست . شاخصهائی دارد، علامت هایی دارد.

باید به ایشان یادآوری کرد شما که از " ملی " حرف می زنید، باید بدانید مقوله ملی مربوط به قرون حاضر است نه هشتصد سال پیش. باید از ایشان پرسید شما که فتواهای چند صد سال پیش را برای امروز بکار گرفته اید - بدون در نظر گرفتن زمان و مکان و بدون در نظر گرفتن مفاد آشکار قانون اساسی جمهوری اسلامی - و وحدت یک خانوداه را بهم ریخته اید ، چگونه از وحدت کلمه ملی حرف می زنید؟ پیشنهاد می شود ایشان بجای " وحدت کلمه ملی " اصطلاح دقیق " وحدت کلمه علی " را مطرح کنند. آن وقت تکلیف همه زودتر روشن می شود.



۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

گستره ی تاریخی یک شعار


از سال 1360 تا 1389

دیروز :

حزب فقط حزب اله - رهبر فقط روح اله

این شعار، شعار همه بود بجز جریان های سکولار.



امروز :

از سخنان ولی مطلقه ی فقیه در قم :

يك مسئله، مسئله‌ى وحدت كلمه‌ى ملى است. مخاطب اين، هم خواصند، هم عامه‌ى مردم. مسئله‌ى وحدت را بايد جدى گرفت.


من درباره‌ى وحدت كلمه‌ى مردم خيلى صحبت كردم. یک خصوصيات و شاخصهائى هم گفتم. .


صرف اينكه كسى بگويد ما  طرفدار وحدتيم،کافی نیست . شاخصهائی دارد، علامت هایی دارد.




یعنی :

حزب فقط حزب علی – رهبر فقط سید علی



این شعار، شعار طرفداران ایشان است بجز اصلاح طلبان و جریان های سکولار



و فردا ؟

اینجا، روند این تغییر را نشان می دهد:





۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

بی حضور جمهوری ولایت !


 

برای تنوع


 

1 – هشتصدمین سال تولد مولانا در آلمان!

اگر فیلتر شکن دارید، می توانید کنسرت منظومه مولانا را به مناسبت هشتصدمین سال تولدش در فیلم زیر ببینید. این سمفونی توسط سمفونی فیلارمونیک آلمان – و نه در ایران - اجرا شده است. گویا مولانا همه جایی هست بجز ایرانی.

http://www.youtube.com/watch?v=S5jyJQx6UMQ&feature=related

و یا در این سایت:

http://www.kalam.tv/fa/video/39193/

مشخصات این سمفونی:

آهنگساز: هوشنگ کامکار رهبر ارکستر: ارنست فون مارشال تک خوان: علیرضا قربانی در بردارنده شاه بیت هایی از غزلیات مولانا که در کل , مفهومی واحد از حالات عرفان و عشق مولانا را تداعی می کنند. در تاریخ ۸ نوامبر ۲۰۰۹ کنسرت با شکوه منظومه سمفونی مولانا (به منا...سبت هشت صدمین سال تولد مولانا درسال ۲۰۰۷)با آهنگسازی هوشنگ کامکار , صدای زیبا و دلنشین علیرضا قربانی , اجرای ارکستر سمفونی جوانان شهر دوسلدورف آلمان و در با شکوهترین سالن این شهر , سالن ((تن هاله)) , مجاور به رودخانه راین كه محل برگزاری کنسرتهای کلاسیک میباشد بر روی صحنه رفت. حدود ۷۰ نوازنده جوان ارکستر سمفونی دوسلدورف و بیش از ۵۰ خواننده کر آلمانی, به رهبری ارنست فون مارشال اجرای این منظومه سمفونی را بر عهده داشتند . هوشنگ کامکار درمورد این منظومه سمفونی میگوید:" منظومه سمفونیک مولوی به منظور بزرگداشت هشتصدمین سال این شاعر تنظیم شده است، در سال مولانا به این فکر افتادم که بتوان کاری نوشته که در شان و عظمت مولانا باشد، مولانا شاعر ایران زمین است و تمام اشعارش به زبان فارسی است، بنابراین لازم بود که ما بتوانیم اثری خلق کنیم که در شان این شاعر بلندآوازه باشد. اثر موسیقیایی باید دارای تکنیک و محتوا باشد و با مخاطب ارتباط برقرار کند که در سمفونی مولانا این ویژگی‌ها لحاظ شده است" . خوش خرامان مي روي,اي جان جان بي من مرو اي فلك بي من مگرد و اي قمر بي من متاب * اي زمين بي من مروي و اي زمان بي من مرو اي يار من اي يار من اي يار بي زنهار من * اي دلبر و دلدار من اي محرم و غمخوار من ديگرانت عشق مي خوانند و من سلطان عشق * اي تو بالاتر ز وهم اين و آن بي من مرو اي عاشقان اي عاشقان آنكس كه بيند روي او * شوريده گردد عقل او آشفته گردد خوي او


 

2 - مقایسه اقتصادی

هلند حدود 16 میلیون نفر جمعیت دارد با تقریبا هفت میلیون نفر نیروی کار – تقریبا یک پنجم ایران - ، مساحت این کشور کمتر از دو استان گلستان و مازندران است که حدود یک پنجم آن زیر سطح دریا قرار دارد، و با سد بندی جلو ورود آب دریا را میگیرند، اما درآمدش از این مزارع گل برابر با 90 میلیارد دلار بوده که یک و نیم برابر درآمد ایران از نفت، و برابر با کل صادرات ایران در سال 1388 است.

اگر مساحت این کشور برابر با سه استان گلستان، مازندران و گیلان بود- که از نظر وفور آب مشابه اند – درآمد صادرات گل آن بیش از دو برابر صادرات نقت بود؛ پس درآمد به همت، برنامه و علم است نه به معدن. این مزارع را تماشا کنید.

http://www.kalam.tv/fa/video/47194/index.html

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

کودکان در جمهوری ولایت ( 3 )



مرگ مهربانی و شکوفه های زندانی

جمعه 16 مهر ماه برابر با هشتم اکتبر، روز جهانی کودک است. سر و گوشی آب دادم به سایت های مربوطه که چه گزارشاتی از وضع کودکان کشورمان برای این روز دارند.

اولین سایت:

انتشارات سوره ی مهر یک تاریخچه کوتاه مفید از سازمان یونیسف داشت، چند روایت بی مصداق – به ادامه گزارش توجه کنید- ، و بی هیچ گزارش از وضع کودکان ایرانی.


دومین سایت:

" کانون فکری کودکان و نوجوانان بود " با یک گزارش خوب از همت مردم در کمک به کودکان بی سرپرست که اینجا می توانید بخوانید :


فشرده اش این است:

" هدایت صفری مدیر کل کمیته امداد امام خمینی (ره) استان قزوین در حاشیه مراسم جشن عاطفه‌ها گفت: جشن عاطفه‌ها یک جشن ملی و معنوی است که با شعار «مهری دیگر آغاز کنیم» همزمان با سراسر کشور در استان قزوین در حال برگزاری است.

وی تصریح کرد: این تعداد پایگاه در میادین اصلی، معابر و مدارس مستقر هستند و پایگاه اصلی ما در میدان آزادی قزوین (سبزه‌میدان) مستقر است که در کنار دیگر پایگاه‌ها به ویژه پایگاه اصلی، گلریزان برای ایتام پاکستانی داریم و همچنین غرفه‌هایی در زمینه توانمندی مددجویان به ویژه در حوزه اشتغال و خودکفایی نیز در کنار این پایگاه دایر است.

صفری افزود: تاکنون شاهد استقبال خوب مردم بوده‌ایم و اقشار مختلف مردم کمک‌های خوبی را داشتند و کمک‌های بسیاری جمع‌آوری شده است که پیش‌بینی می‌شود حدود 130 میلیون تومان کمک‌های مردمی جمع‌آوری شود.

در سال گذشته در جشن عاطفه‌ها مردم استان قزوین 120 میلیون تومان کمک کردند که هرساله شاهد افزایش کمک‌های مردمی به نیازمندان هستیم. "

این مبلغ ویژه ی شکوفه ها بوده است نه موارد دیگر .

اگر جمعیت استان قزوین امسال حدود یک میلیون و دویست هزار نفر باشد، بطور متوسط هر قزوینی بیش از 100 تومان برای کودکان کمک مالی کرده است. قزوین استان ثروتمندی نیست. اگر هر ایرانی همینقدر در سال به کمیته امداد برای کودکان کمک کرده باشد، حدود هفت میلیارد تومان می شود که برابر است با هفت میلیون دلار. بنا به گزارش یونیسف – توسط سوره - :

" يونيسف اعلام داشته که تنها با اختصاص پنج دلار براي هر کودک مي توان جان 90 درصد از کودکاني را که سالانه مي ميرند ، نجات داد "

با این وصف با مبلغی که بطور متوسط کمیته امداد از مردم دریافت می کند هر سال یک میلیون و چهار صد هزار کودک می توانند ازمرگ نجات یابند. با این همه کمکی که کمیته امدام دریافت می کند، معلوم نیست چرا جشن عاطفه ها برای دو میلیون و ششصد هزار کودک ایرانی تبدیل به جهنمی برای تامین زندگی خودشان و خانواده می شود، و هر سال دست کم سیصد هزار کودک – ¼ کودکان متولد شده - از کلاس و درس و محبت خانوادگی محروم می شوند. این گزارش را پیشتر منتشر کرده ام و نشانی اش در زیر نویس است.

و سومین:

" انجمن حمایت از حقوق کودکان " بود و گزارش غم انگیز خانم طاهره پژوهش که بنابر اهمیتش کاملش این است. رنگ خاکستری از این وبلاگ است:

مسئول نظارت بر شبه خانواده ها و مراكز نگهداري كودكان در بهزيستي كيست؟

خلاصه خبر: طاهره پژوهش : كودكي مهمترين دوره ي زندگي انسان است و براساس كليه تحقيقات روانشناسي و.... هرانساني حاصل دوره ي كودكي خويش است .متاسفانه در كشور ما براي اين دوره سرنوشت ساز برنامه در خور اهميتي در نظر گرفته نشده است.با توجه به شرايط اقتصادي – اجتماعي موجود هر روزه شاهد خانواده هايي هستيم كه از هم پاشيده مي شوند و كودكاني كه آواره و سرگردان راهي مراكز بهزيستي مي شوند.

در دوره هاي قبل شاهد درگيريهاي پدر و مادر براي گرفتن حضانت بوديم كه البته اين مشكلات كم وبيش هنوز نيز وجود دارند اما پديده ي جديدي كه هم اكنون شاهد آن هستيم كودكاني هستند كه در دادگاهها مي مانند نه مادر حاضر به پذيرش مسئو ليت آنان است و نه پدر .اين كودكان نيز نا خواسته به مراكز بهزيستي فرستاده مي شوند .با گسترش روز افزون اعتياد نيز كودكان بسياري از خانه و خانواده محروم شده و به مراكز بهزيستي فرستاده مي شوند.اين كودكان با گذراندن 21 روز در قرنطينه كه گاه به دو تا سه ماه نيز مي رسد با توجه به شرايطی که دارند به مراكز نگهداري فرستاده ميشوند .مراكز شبه خانواده مي تواند در شرايطي كه نظارت همه جانبه و مستمر بر اين مراكز وجود داشته باشد گام مثبتي تلقي شود .اما متاسفانه بر اين مراكز هيچ نظارتي وجود ندارد و بسته به افرادي كه مسئوليت اين خانه ها را بر عهده دارند شرايط كودكان تفاوت دارد.گويا خصوصي كردن فقط در اين بخش موفق بوده است موفقيت به معناي شانه خالي كردن از مسئوليت نگهداري اين كودكان كه با شرايطي كه ما بزرگترها برايشان فراهم كرده ايم، كودكيشان به غارت رفته است و از حق اوليه داشتن خانواده محروم هستند.

سال گذشته دو نفر از كودكان خانه كودك ناصر خسرو را به علت اعتياد پدر و مادر به شيشه به يكي از اين مراكز فرستاديم ،امسال به دلیل اينكه اين بچه ها به مدرسه مي رفتندد وبرای اینکه سهم اندکی در كم كردن احساس تنهايي و بي پناهي این کودکان داشته باشیم تصمیم گرفتیم به ملاقات بچه ها برویم . پس از طی مسافت زيادي از شهر به مرکز مورد نظر رسیدیم .پس از اينكه براي ملاقات با رئیس مرکز نيز نيم ساعت در دفتر ديگري فرستاده شديم ،مسئول روابط عمومي برای ما توضیح داد که كه بچه ها در اين مركز سه كيف مدرسه دارند و همه چيز روبراه و در حد عالي است و هيچ نيازي به آموزش حقوق كودك و مهارتهاي زندگينيست و همه اينها براي بچه ها مهيا است و خيال ما را راحت كرد ، پس از طی مسافت نیم ساعته به شعبه دیگری که بچه ها مستقر بودند رسیدیم و متاسفانه به ما اعلام کردند كه حاج آقا اجازه ملاقات ندادند و شما حق ملاقات بچه ها را نداريد!!! اينجا كلا ملاقات ممنوع است.(اينجا زندان است يا شبه خانواده!!!) اعتراض کردیم که چه كسي اين تصميم را مي گيرد و شما حق ندارید بچه ها را ازحق ملاقات پدر و مادر و بستگان محروم كنيد .بچه ها از لاي نرده هاي پنجره و از راه دور وقتی ما را دیدند ابراز احساسات کردند و براي همين هم تهديد شدند و از آنان خواسته شد كه سريع از كنار پنجره كنار بروند. سال گذشته كه به مركز قرنطينه رفتم گفتند كودكاني شبانه از اينجا فرار ميكنند تعجب مي كردم كه چگونه كودكي در دل شب محيط نا امن خيابان را به اين مركز ترجيح مي دهد ؟حالا برايم قصه هاي كودكي شاهزاده خانم با اينكه همه چيز در قصر مهيا بود ولي براي آزادي ازقصر فرار ميكرد و به جنگل ميرفت برايم معنا دار شد. برای مربی آنجا از حقوق كودك و نياز به آزادي به عنوان حق اوليه كودكان و تجربه های ساير مراكز كه با استفاده از آموزشهاي انجمن حمايت از حقوق كودكان و نهادهای دیگر، مشكلاتشان كمتر شده توضیح دادم و تاکید کردم که اين همكاري هم براي آنان به عنوان مربي و هم براي كودكان مفيد خواهد بود اما گويا تنها بایستی دستور مدیر مرکزرا اطاعت می کرد . در آخراز ايشان خواستم كه اين بچه ها را مثل بچه ي خودش بداند و همان رفتاري را كه فكر ميكند براي بچه خودشان پسنديده است با اين كودكان داشته باشد.با بغضي در گلو وافكاري كه به نوشتن اين يادداشت انجاميد آرزو كردم كه فاصله ما بزرگترها با كودكي مان كم شود و دنياي كودكي را فراموش نكنيم و در جهان شايسته كودكان، مسئولين با وجدان بيدار ،حامي كودكان باشند نه زندانبان آنها.

"عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان "


 منتشر شده توسط روابط عمومی انجمن حمایت از حقوق کودکان [کپی برداری و انتشار این خبر با ذکر منبع مجاز است]



و این یک گزارش رسمی است که پس از خود سانسوری های نویسنده و سانسورهای هیات تحریره منتشر شده است. حالا چگونه می شود به این کودکان روزشان را شادباش گفت؟ یا باید این تبریک را به مسئولین جمهوری ولایت گفت ، که با همه ی کمک های مردمی، این چنین مهربانی ها را در دل ها کشته و فضا را بر مردم تنگ کرده اند که دلبندانشان را از سر ناچاری رها می کنند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

کودکان کاردر جمهوری ولایت ( 2 ) :




var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();