توجه به سخنان آقای خامنه ای از این نظر اهمیت دارد که ایشان طبق اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، سیاست های کلی نظام را تعیین می کند. رنگ زرد به عنوان تاکید و پا منبری های قهوه ای از این وبلاگ است.
ب – تحبیب و تشویق
"خب ، حوزه های علمیه – بخصوص حوزه ی علمیه ی قم – در هیچ دوره ای از تاریخ خود، به قدر امروز مورد توجه افکار جهانی و انظار جهانی قرار نداشته است. به قدر امروز موثر در سیاست های جهانی و بین المللی نبودند. حوزه قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزه ی علمیه ی قم، امروز از همیشه ی تاریخ دوستان بیشتری دارد، دشمنان بیشتر و خطرناک تری هم دارید. امروز حوزه ی علمیه قم - که در قله های حوزه های علمیه قرار گرفته است – یک چنین موقعیت حساسی را داراست .
اما متقابلا دو حقیقت و دو مفهوم دیگر وجود دارد که آنها مفاهیم ارزشی و ارزش آفرین است.
یک مفهوم این است که نظام به لحاظ نظری و علمی محتاج علمای دین و حوزه های علمیه و مستظهر به تلاش علمی آنها است. نظام متکی به حوزه های علمیه است؛ متکی به علما و برجستگان و صاحب نظران دینی است.
یک مفهوم دیگر هم این است که حوزه و روحانیت نسبت به نظام دینی بی تفاوت نیست. هیج عالم دینی ، هیچ خادم اسلامی نمی تواند خود را بیگانه به حساب آورد. این هم یک حقیقت دیگر است ."
یعنی هر کس از تایید نظام کنار بکشد، نه عالم دینی و نه خادم اسلامی است. سپس ایشان دو وظیفه برای حوزه تعیین می کند:
1 - این که بنده در باره ی علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانشهای ذاتا مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه ها، هم به مسئولان – به خاطر همین است. این علوم اسلامی که امروز رایج است، محتواهایی دارد که ماهیتا معارش و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است.
حوزه های علمیه و علمای دین پشتوانه هایی هستند که موظفند نظرات اسلامی را در این زمینه – علوم انسانی - از متون الهی بیرون بکشند.
2 – جوابگویی حوزه به " شبه هایی که ... آماج آن شبهه ها نظام است ؛ شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی، در متن جامعه تزریق می شود – بخصوص در میان جوانان - ... هدفش این است که پشتوانه انسانی نظام را از بین ببرد. مبانی اصلی نظام را در ذهن ها مخدوش کند، دشمنی با نظام است "
در این صورت " نظام به حوزه مدیون است ... باید به حوزه ها کمک کند... مسائل حوزه ها فقط معیشت نیست. در حوزه ها هزینه هایی وجود دارد که جز با کمک بیت المال مسلمین و کمک دولت ها امکان ندارد آن هزینه ها تحقق پیدا کند ... "
بعد ایشان خودش از طرف حوزه جواب می دهد : " حوزه پشتیبانی ها گوناگون را از طرف نظام می پذیرد . "
انواع پشتیبانی ها : این پشتیبانی ها ... فقط پشتیبانی مادی نیست . امروز بحمداله مهمترین و عمومی ترین تریبون های ملی – تریبون های جمهوری ولایت – در اختیار فضلای حوزه علمیه، در اختیار مراجع معظم است. این ها حمایت های نظام است. به دلیل همان پیوندی که گفته شد.
استقلال حوزه ها :
يك مسئلهاى در اينجا مطرح است ... مسئلهى استقلال حوزهها؛ آیا حمایت نظام اسلامی از حوزه های علمیه میتواند به استقلال حوزه های علمیه خللی و لطمه ای وارد کند یا نه؟ آیا این کار مجاز است یا نه؟ اولا حوزه ها همیشه در طول تاریخ مستقل بودند... ثانیا دولت ها موظفند این هزینه ها را بدهند و دخالتی هم نباید بکنند.
توجه کنید! دولت ها دخالتی در کار حوزه نباید بکنند، اما ولی فقیه چی ؟ البته که ولی فقیه همه کاره است و به خود حق می دهد در کار حوزه دخالت کند؛ آن هم دخالتی آمرانه. همچنان که در زمان آقای خمینی بود و نیز در زمان ایشان هست.
اگر حوزه به این نتیجه برسد که حکومت در غیاب امام معصوم، یک امر عرفی است و حق مردم. آن وقت ولی فقیه چه بر سر این حوزه می آورد؟ آنها که فقط منتقد بودند چنان بلاهایی سرشان آمد تا چه رسد به دیدگاه های مستقل حوزه از ولایت فقیه در مورد حکومت و حاکمیت.
اگر حوزه نظر آقای خمینی در مورد " جعل * " بودن حکومت توسط مردم را تایید کند و آن را یک امر غیر شرعی بداند. فقیه را نه " ولی " مردم که راهنمای آنان بداند آنهم نه در مقام حاکمیت ، و بدین وسیله حساب دین را از حکومت جدا و در نتیجه بساط ولایت را جمع کند، چه بلایی سرش خواهد آمد؟ مگر غیر از این است که آقای منتظری که نظریه ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کرد. بعد که منتقد فقط عملکرد حکومت شد و نه رد کننده نظریه ولایت فقیه ، چه بلایی توسط آقای خمینی و همدستان و بعد هم توسط آقای خامنه ای و یاران بر سرش آمد؟
معنی استقلال حوزه از نظر ولی فقیه در این سی سال بخوبی روشن شده و طی چند سال تازه روشن تر. و اینک حوزه بر سر دو راهی است؛ رد نظریه ولایت فقیه یا ماندن زیر چتر آن.
-------------------------------------------------------------------------------
*آقای خمینی می نویسد:
" ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است .(1) "
در زیر نویس کتاب " ولایت فقیه " ایشان، امور اعتباری عقلایی چنین تعریف شده اند:
" امور اعتباری، در برابر امور تکوینی، اموری را گویند که به فرض و جعل و قرار دادن، ایجاد می شود و آن را به واضع و جاعل آن نسبت می دهند. چنانچه اگر واضع آن شارع باشد آن را اعتبار شرعی می نامند و اگر واضع آن مردم باشند که برای اداره امور زندگی خود وضع و جعل( قرار داد) کنند، آن را اعتبار عقلایی گویند. (2) "
این توضیح روشن چند مطلب را در خود دارد :
1 – نظریه ولایت فقیه یک فتوای شرعی نیست، بنابراین هیچ الزام شرعی برای پیروی از آن وجود ندارد. حتی مقلدین ایشان هم نباید این نظریه را به عنوان یک فتوا بشناسند. بنابراین آنها که این نظریه را چماقی ساخته اند برای سرکوب خواسته های مردم، نه تنها کارشان شرعی نیست، بلکه خلاف نظر روشن واضع این نظریه یعنی آیت اله خمینی عمل می کنند. آقای خامنه ای، و عاشقان سینه چاک ولایت خوب چشم هایشان را باز کنند. آقایان اصلاح طلب هم خوب بخوانند که شعار بر علیه ولایت فقیه، یک شعار ضد مذهبی نیست که هیج، بلکه حتا مغایر با نظر آقای خمینی هم نیست. مردم حکومت دیگری می خواهند که دین را از سیاست جدا کند نه این که دین را سرکوب کند. بنابراین شعار ضد حاکمیت ولی فقیه، شعار ساختار شکنانه نیست.
2 – بر اساس تعریف " اعتبار عقلایی " ، اگر روزی مردم برای اداره ی زندگی خود وضع و جعل ( قرارداد) دیگری بخواهند، نظر آنان دارای اعتبار عقلایی است. بنابراین مردم حق دارند به آنچه سی سال پیش اعتبار داده اند- ولایت فقیه – امروز، پس از سی سال نقد و بررسی، اعتبارشان را پس بگیرند، و بجایش روش حکومتی مناسب تری انتخاب کنند تا دین و دنیایشان را آزادانه تر و بهتر داشته باشند.
منبع: کتاب " ولایت ففیه " – امام خمینی (س) – چاپ ششم پاییز 1376 – ناشر : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
(1) – ص 41
(2 ) – ص41
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر