۱۳۹۷ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

نگاهی به تاریخچه مبارزه مدنی در ایران .





با پوزش از طولانی بودن این نوشته! نمی شد نیمه کاره ولش کنم!!

در نوشته پیشین : 



در پاسخ به پرسشی که « وضعیت کنونی را چگونه به پایانش می بریم ؟ »‌ دو پاسخ متفاوت دریافت شد. 

پاسخ اول : 

به گمانم پایانش با جنگ و ویرانی و خونریزی همراه خواهد بود که اگر به سرانجام خوبی برسد باکی نیست... اما نگرانم از حیله هایی که در آستین ها پنهان است.

پاسخ دوم :اسمش را گذاشتم بن بستی به اسم ایران....

به نظر می رسد که ما دستاوردهای تاریخ خودمان را از یاد برده ایم: مبارزه مدنی! 

مبارزه مدنی هرچند به درازا بکشد، اما مشکل را از راه بر می دارد . فقط بردباری و هوشیاری لازم دارد تا نه بدامن جنگ و خونریزی بیافتیم و نه هم احساس کنیم به بن بست رسیده ایم. 

مبارزه مدنی اعتراض به هر قانون، مصوبه، تصمیم، فتوا و حاکمیتی است که با نظرات مردم هماهنگی نداشته باشد. در چنین حالتی یا مردم اعتراض مستقیم می کنند یا برای فرار از آن، راهی می جویند: فردی یا اجتماعی!

نظری کوتاه بر رفتار ما ایرانیان در طول تاریخ می تواند نشان می دهد که چگونه مبارزه مدنی را به پیروزی رسانده ایم. می بینیم  در تمام نمونه ها، یک اندیشه نو مطرح شده است. بقول حافظ : 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

۱ -  ما در برابر دینی که می گفت :

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ - سوره ۳ - آیه ۱۹ 

به همین علت خدایش برای غیر مسلمانان  قهارو مکار  بود و برای مسلمان رحیم و رحمان، خدایی آفریدیم که کاری به کار خلق نداشته باشد و اجازه دهد هر کس به دین خودش باشد. عیسی به دین خودش و موسی نیز. 

این خدا، خدای عرفان بود. خدایی که پیروش این گونه آموزش داده است :

  • هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد »


شیخ ابوالحسن خرقانی عارف قرن چهارم هجری:

مقایسه کنید با تفتیش عقاید در جمهوری اسلامی از خانه تا خیابان تا محل کار! 

این یک مبارزه مدنی بود با تسلط اعراب بر ایران !

۲ - همگام با این روش از مبارزه مدنی بر علیه تفکر اسلامی - عربی، اندیشه  دیگری پیدا شد بنام شیعه گری! مذهبی ساخته و پرداخته با روایات عربی اما بر علیه حاکمیت آن! 

جالب است بدانیم که هیچ یک از کسانی که بنام امامان شیعه شناخته شده اند، با حرکت های ایرانی بر علیه حاکمیت عربی موافق نبودند!! جواب امام جعفر صادق به ابومسلم خراسانی چنین است :

 «  معلى ابن خنيس مى گويد: در زمانى كه پرچم هاى سياه ابومسلم خراسانی بر افراشته شده بود و هنوز بنى عباس به خلافت نرسيده بود, نامه هايى از عبدالسلام ابن نعيم, سرير و تعداد ديگرى خدمت امام صادق(ع) بردم. آن ها نوشته بودند: 
ما موقعيت را براى خلافت شما مساعد مى بينيم. نظر شما چيست؟ » 

امام صادق(ع) نامه ها را به زمين كوبيد و فرمود: زهى تإسف و افسوس! من امام و پيشواى آنها (ابومسل و پیروان وی) نيستم. (9) »

 حر عاملی، وسائل الشيعه, ج 11, ص 37.

و در نامه ای دیگر وی چنین جواب می دهد: 

  • چه زمانى اهل خراسان شيعه تو بودند؟ آيا تو ابو مسلم را به آن جا فرستادى؟ آيا تو به آن ها دستور دادى لباس سياه بپوشند؟ آيا اين ها كه براى حمايت از بنى العباس از خراسان آمده اند تو آن ها را به اين جا آورده اى؟ آيا كسى از آنان را مى شناسى؟  (10) »

مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج 3، ص 269.


این داستان در قرن دوم هجری بود.  

با این حال، علمای دینی شیعه، به اشکال گوناگون از جمله گسترش مذهب شیعه، بر علیه حاکمیت عربی کار کردند.

 از معروفترین فعالان آن، خواجه نصیرالدین طوسی است. او افزون بر تسلط بر اسلام در کشف این روایات استاد بود و در همان حال نیز دانشمندی بود ستاره شناس!. او در قرن هفتم زندگی می کرد.

حاکمیت اسلامی - عربی که از قدرت گیری حکومت خوارزمشاهیان نگران بود، به تشویق مغولان پرداخت تا با حمله به خوارزمشاهیان، خودش را سرپا نگه دارد. البته حماقت خوارزمشاهیان که تعدادی از بازرگانان مغول را کشته بودند نیز به این یورش کمک کرد. ولی: 

جریان مذهبی شیعه که پا گرفته بود، درست بر ضد حاکمیت عربی کار کرد. خواجه نصیر به خدمت هلاکوخان مغول درآمد - با همان ستاره شناسی اش که مغولان سخت به آن پایبند بودند - و هلاکو را که می ترسید به بغداد حمله کند و اگرخون خلیفه را بریزد جهان نابود می شود، تشویق به حمله کرد و به آو آموخت که می توان از شر خلیفه راحت شد بی آن که قطره خونی از دماع خلیفه بریزد. جناب خلیفه نمد مالی شد، چنان که نه خونش آمد و نه نفسش!

۳ - جریان صوفیگری - که بخشی از همان عرفان بود - با شیعه گری بهم پیوستند. اکنون وقت آن بود که ایران به استقلال واقعی اش برسد که به پیدایش صفویه انجامید. اما این یکی با شمشیر بود! شیخ صفی الدین اردبیلی که خودش صوفی و سنی مذهب بود، نوه اش سردمدار شیعه گری شد و شد اسماعیل ولی الله!! قرن نهم هجری.

حاکمیت پدید آمده مخلوطی شد از مذهب شیعه با عرفان، اما آن که شمشیر دستش بود مذهب بود! و نه عرفان! 

توجه داشته باشیم که حکومت صفوی برای توجیه حاکمیت مذهبی خود از طرف علمای مذهبی شیعه در ایران دچار کمبود بود!! و برای جبران این کمبود، علمای شیعه خارجی را به ایران آورد. از آن جمله اند شیخ حر عاملی، محقق ثانی و محقق کرکی! که از جبل عامل لبنان به ایران دعوت شدند و حتا شیخ کرکی به عنوان نایب امام مهدی در همه ی امور کشورداری دخالت کرد مانند ولایت مطلقه فقیه !!

  با حاکمیت مذهب ، عرفان و فلسفه را خارج از دین اعلام کرد و بسیاری از این گروه را تکفیر که نمونه بارز تکفیر شده اش  ملاصدرا است. قرن یازده

و بسیاری از اندیشمندان و شاعرانی که نمی خواستند در خدمت آن باشند به دربار هندوستان و نیز عثمانی آن زمان پناهنده شدند. تعداد آنان چنان زیاد بود که زبان درباری آنجا به فارسی تغییر یافت!! و دو مکتب شعری هندی  و عراقی در آن زمان پیدا شدند!!

این سرزمین از چاله به چاه افتاد، از مذهب عربی - سنی - به مذهب خودش گرفتار آمد: مذهب شیعه! که مانند مذهب اهل سنت بر علیه هر نوع آزاد اندیشی و نو آوری بود. این مخالفت هم از راه تحریک احساسات مذهبی مردم بود و هم با استفاده از قدرت حکومت!

داستان سرکوب بابیه و شیخیه که خودشان نیز نوعی مذهب بودند اما با نوآوری، از این گونه بود! 

۴ - انقلاب مشروطیت نمونه دیگری از مبارزه مدنی است. مبارزه ای جدای از مذهب برای برپایی عدالت خانه و برپایی مجلس شورا. این اندیشه تازه ای بود حاصل تاثیر جنبش دموکراسی اروپا.اگر چه:

حکومت کوشید با استفاده از نیروی نظامی این مبارزه را درهم بشکند، اما نتوانست. 

اگر چه حکومت و روحانیت کوشیدند جلو پیدایش و رشد مدارس نو را بگیرند اما باز هم نتوانستند.مردم نیز: 

به دام حکومت نیفتادند تا در برابرش دست به اسلحه ببرند! 
به دام روحانیت هم نیفتادند تا از فرستادن بچه هایشان به مدارس تازه خودداری کنند!

تعدادی از انقلابیون حتا در زندان حتا سر بریده شدند اما روش مردم برای از بین بردن حاکمیت استبداد همان روش مبارزه مدنی بود: تحریم، تحسن،  اعتراض خیابانی! و استقبال از روش های نوین کشورداری!

 در آخرین لحظه های عمر آن استبداد، دو گروه مسلح از اصفهان  و تبریز بسوی تهران آمدند اما پیش از رسیدن آنان، محمد علی شاه به دربار روس پناه برد و بساط استبداد قاجاری بهم ریخت. اگر چه زیر بنای اجتماعی - اقتصادی اش همچنان پا برجا بود: نظام ارباب و رعیتی! 

بالاخره فرمان مشروطیت -  بدون جنگ رویاروی ملت و حکومت قاجار - صادر شد! 

۵-  با روی کار آمدن حکومت رضا شاه، مبارزه تازه ای شروع شد!

رضا شاه با همه ی کارهای خوب و مثبتی کرد، مجلس شورا را زیر کنترل گرفت  مانند امروز که ولایت مطلقه فقیه چنین می کند. علاوه برآن  یک کارش احساسات مردم را جریحه دار کرد : بی حجابی اجباری!!‌
مانند امروز که حجاب اجباری چنین وضعی بوجود آورده است!

ولی رضا شاه برای بی حجابی اجباری قانونی وضع نکرد ، اما امروز برای حجاب اجباری قانونی وضع کرده اند که حتا با دستورات قرآن در مورد حجاب مغایرت دارد. 

با آن که آزادیخواهان در دام حکومتش گرفتار شدند  مانند فرخی یزدی، مردم رو در روی حکومت نایستادند، بلکه تا توانستند حجاب یواشکی داشتند مانند امروز که  عده ای بی حجابی یواشکی دارند!؛ باز هم یک مبارزه مدنی آشکار و پنهان!

۶- با رفتن رضا شاه فضای سیاسی کشور باز شد، احساسات ضد انگلیسی بالا گرفت. احزاب سیاسی چپ و  راست سر برآوردند. شاه تازه هنوز جا نیفتاده بود. مبارزه مردم از زمان مشروطیت برای آزادی های سیاس گسترش می یافت تا می رسیم به داستان ملی کردن صنعت نفت توسط دکتر محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد! 

این کودتا ، سرکوب آزادی خواهان ایران را در پی داشت و مورد رضایت روحانیت بود. اما آهسته آهسته به سال های ۱۳۴۰ که نزدیک می شویم، انقلاب سفید توسط شاه به اجرا در می آید که با منافع روحانیت همراه نبود. مبارزه مدنی دوباره خودش را بصورت نارضایتی نشان می دهد. روحانیت پرونده بی حجابی اجباری را بیرون کشید، ازادی خواهان هم - که از زمان مشروطیت در فشار بودند -  با آن همراه شدند تا استبداد حاکم را به زانو در آورند. محمدرضا شاه هم مانند پدرش می خواست اصلاحات کند اما یک تنه و با استبداد. حتا دو حزب همراه خود را نیز بالاخره منحل کرد و یک حزب واحد رستاخیز را درست کرد!! در برابرش همه مخالفانش آرام آرام به هم نزدیک شدند از چپ تا راست!! از حزب توده بگیرید تا روحانیت! و دیدیم که این مبارزه مدنی چگونه یک انقلاب بی خونریزی را- در پیروزی اش -  پی ریخت. 

۷ -  انقلاب اسلامی. با توجه به تبلیغات روحانیت از اسلام و تفسیرهای روشنفکران مسلمان - در طول سالیان دراز ، و سرکوب امیدهای مشروطیت در این انقلاب هرکس تعبیر خودش را داشت، اما رهبری دست روحانیت بود مانند زمان روی کار آمدن صفویه که شمشیر در دست مذهب بود!  و در نتیجه حاکمیت هم تا بن استخوان آخوندی شد که می بینیم و همه ی شرکای انقلاب و سرکوب شدند. 

این نگاه کوتاه به تاریخ  نشان می دهد مبارزه مدنی آشکار و پنهان بخشی از سرشت فرهنگی ما همراه با یک اندیشه نو بوده و نشان می دهد: 

الف -  جامعه ما در بن بست نیست، بلکه با رفتار خود حاکمیت جمهوری ولایت فقیه را به بن بست کشانده است. 
ب -  مبارزه مدنی راهی است بی خونریزی که به بار می نشیند، همانطور که می بینم این حاکمیت را فعلن به بست کشانده است. 
پ - آنچه در مبارزه مدنی مهم است ، اندیشه ای است که در آن موج می زند. توجه به این موضوع می تواند از انحراف این مبارزه به سوی انواع ایده ئولژی ها جلوگیری کند.

البته در تمام دوران های مبارزه مدنی حاکمیت ها کوشیده اند با سرکوب جنبش های مدنی به ماندگاری خود بیفزایند و این راه فذائیان زیادی داشته،  اما دستاوردش  رفتن حاکمیت سرکوب کننده، و بارورتر شدن مبارزه مدنی بوده است. 


با سپاس از بردباریتان در خواندن این نوشته طولانی!
———————————————————-

نوشته مرتبط : 

به کجا می رویم ؟ 

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2018/04/blog-post_16.html



۱۳۹۷ فروردین ۲۷, دوشنبه

به کجا می رویم ؟


پاسخ این پرسش در بین مردم ممکن است متفاوت باشد:
بعضی ها بدبینند و گروهی هم خوشبین و بخشی هم بی تفاوت، اما: 
 در یک مورد ظاهرا بیشتر مردم به نظر مشابه ای رسیده اند:
جامعه ای : 
آزاد در ایده ئولژی ، 
آزاد از پرس و جوهای اعتقادی ، 
آزاد برای گفتن نظرها در هر مورد،
آزاد از تبعیض بین زن و مرد 
آزاد از اعتقاد چشم بسته به یک رهبر یا  یک گروه،
زیرا :
وضعیت کنونی حاصل چهل سال تلاش روحانیت و معتقدان به حاکمیت دینی است که می خواستند نه تنها ایران ، بلکه جهان را بسوی بهشت هدایت کنند، اما معلوم شد که بهشت آنان برای بیشتر مردم جهنمی بیش نیست! 
در طول تاریخ ایران، روحانیت تنها گروهی بود که توانسته بود اعتماد مردم را به دنبال خود داشته باشد. این اعتماد فقط به علت درستکرداری روحانیت نبود، بلکه حاصل حرف هایی که می زدند و ترسی از جهنم در اذهان ایجاد کرده بودند، و بهشتی که وعده ی آن را می دادند. البته بشرطی که مقلد این آقایان باشیم. 
این حالت فقط مربوط به روحانیت اسلامی یا شیعه نبوده است ، بلکه از زمان مغ ها در دوران پیش از تاریخ ایران هم وجود داشته است.
این متنی است از کتاب وندیداد یکی از قدیمترین و شاید بعد از گات ها قدیمی ترین کتاب دینی جهان است که توسط مغان زرتشتی نوشته شده است. گفتگویی است بین زرتشت و اهورمزدا:‌
زرتشت :‌‌
    • ای دادار جهان استومند! ای اشون ! کجاست نخستین جایی که زمین در آنجا بیشتر از همه جا شادکام شود؟
    • ای سپیتمان زرتشت!
    • چنین جایی، آن جاست که اشونی بر آن گام پیش نهد؛ هیزم پاک در دست، برسم در دست ، هاون  در دست ، شیر پیشکشی در دست ، به درست باوری در کار آیین گزاری و به آوای بلند، مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده ی چرا گاه های خوب را نیایش کنان»
    • می بینیم که شادکام ترین جای زمین، جایی است که نیایش باشد و بس!!
    • و ای نیایش باید به پرچمداری چه کسانی باشد؟ به  دومین جای شادکام زمین می رسیم :
    • زرتشت می پرسد : 
    • ای دادار جهان استومند! ای اشون! کجاست دومین جایی که زمین در آن جا بیشتر از همه جا شادکام شود ؟
    • اهورمزدا پاسخ داد: 
    • چنین جایی ، آن جاست که اشونی خانه ای برپای دارد با موبدی در آن ، با گله ای گاو، کدبانویی، فرزندانی و رمه های خوب در آن . خانه ای که در آن ، گله گاوان به خوبی پرورده شود، اشونی افزونی گیرد، خوراک ستوران فراوان باشد، سگ خوب پرورش یابد، کدبانو کامیاب شود، فرزندان ببالند، آتش فروزان بماند و هریک از نیایش های نیک زندگی به خوبی برخوانده شود.»
    • وندیداد - فرگرد سوم - پرسش اول و دوم - ص ۲۷ - ترجمه شادرون ابراهیم پور داود-
    • می بینیم که : 
    • -  نخست بهترین جای جهان آن جاست که نیایش باشد، 
    • -  دوم بهترین جای جهان ، جایی است که در آنجا برزگر و دامداری باشد که : 
    • ۱ - خانه ای بسازد و موبدی را در آن جای دهد.
    • حتا از خانه ساختن برای خودشان هم عاجز بوده اند .
    • ۲ - خانه ای پر پیمانه از گاوهای شیر ده و فربه - بابت خوش خوراکی موبد محترم - و دیگر نیازهای ایشان. خانه خالی کم پیمانه هم نمی خواهند!!
    • اگر امروز ما شاهد بودجه های کلان برای روحانیت هستیم که هیچ پاسخگویی هم ندارند، اگر بیت رهبری ۶۰ ٪ موسسات اقتصادی کشور را در اختیار دارد و یک ریال هم مالیات نمی دهد که هیچ ، بودجه هایش را از مالیات بقیه مردم تامین می کند و نیز از درآمد نفت بر می دارد، جای تعجبی نیست. خواسته اهورمزدا  زرتشتی برای روحانیون مسلمان شیعه انجام شده است . 
    • بنابراین حرف سر فقط روحانیت شیعه نیست. در طول تاریخ اینان به هر رنگی درآمده اند - از زرتشتی گری تا شیعه گری امروز و آخوندهای دموکرات فردا که حاضرند به هر آهنگی برقصند تا سر سفره مردم باشند و از دسترنج آنان استفاده کنند.
    • اگر گاهی برای برکت مردم دعا می کنند، در واقع می خواهند  از سفره خودشان چیزی کم نشود. این هم نمونه تازه ی آن :  
    • آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه طبق فرموده پیامبر(ص)، کشوری که مشکل مالی داشته باشد، دینش در خطر است ادامه داد: آنکه روسری خود را بر سر چوب می کند با قرآن مخالف نیست، بلکه با این شرایط کشور مخالف است، این را پیغمبری می فرماید که سه سال را در شعب ابیطالب گذرانده است، لذا اگر سهل انگاری در بخش های مدیریتی و اقتصادی کشور صورت بگیرد آسیب دیدن دین مردم قطعی است.
    • . http://www.asriran.com/fa/news/603556/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%86%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%DA%86%D9%88%D8%A8-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%84%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
    • یعنی ایشان  به عنوان یک آیت الله بسیار محافظه کار و سنتی حاضر است روسری ها را سر چوب ببیند تا مبادا سفره اش خالی باشد!!
    • چرا که فکر می کند اگر مردم فقیرتر شوند، سفره ی ایشان و ایادی شان هم خالی تر می شود.
    • یعنی ایشان به عنوان یک آیت الله دو آتشه شیعه ، نه پیرو دینش که پیرو مردم می شود بخاطر سفره اش . البته سفره ی امروز ایشان فقط چند گاو پروار و شیر ده مرد کشاورز زرتشتی نیست. بلکه شرکت های واردات و صادرات  و سرمایه گذاری است. 
    • نمونه دومش هم اینجا :
    • https://t.me/gozaresh1395/2315
    • که ایشان را وادار کرده به پذیرش روسری سر چوب !
    • این هم فهرستی از چیزهایی که روحانیت از زمان ناصرالدین شاه به این سو حرام اعلام کرده بود، اما یواشکی حرام بودنش را پس گرفت و تن داد به آنچه حرام کرده بود!
    • https://t.me/gozaresh1395/2306
    • اینجا هم می بینیم که وقتی مردم به کارش اعتراض می کنند، راهش را می گیرد و می رود:
    • https://t.me/gozaresh1395/2255
روحانیت در تاریخ بر حسب رتبه شان با حرف هایشان از بهشت و جهنم بر  سفره مردم نشسته اند  و نیز  بر سر سفره شاهان برای این که با حرف هایشان دعایا را به پیروی از شاهان دعوت می کرده اند که شاه سایه خداست.  این هم یک نمونه از امام جمعه فعلی مشهد جناب علم الهدی در پیش از انقلاب: 

    • جامعه ای که در طول تاریخش سه تجربه ناگوار حاکمیت مذهب را پشت سر دارد و هر بار پایانش بسیار غمناک بوده است : 
    • حاکمیت زرتشتی ساسانیان : نتیجه اش شکست این حاکمیت از اعراب بود و گزارش های دردناک تاریخی از این حمله. 
    • حاکمیت شیعه گری صفویان  که پایانش به هرج و مرجی انجامید در زمانه ای که اروپا با دوران رنسانسش از زیر بار حاکمیت مذهبی کلیسا کمر راست می کرد تا  با تمدن تازه اش متکی بر علم  بر جهان  فرسوده و عقب مانده چیره شود. 
    • حاکمیت جمهوری اسلامی که دستاوردهای منفی اش را هر روز در هر جای جهان باشید، حس می کنید. اما این بار پایانش نوید بخش است : 
    • پایان تسلط روحانیت و مبلغان حاکمیت دینی برای ساختن یک بهشت برای خودشان: 
    • این چهره ای است  که جامعه ایران از خود نشان می دهد و  باز گشتی  هم  ندارد. 

    • اما چگونه به پایانش می بریم؟ این  پرسشی است که باید به آن اندیشید!    




۱۳۹۷ فروردین ۱۵, چهارشنبه

به کجا رسیدیم!



کارنامه ۴۰ سالگی جمهوری اسلامی به روایت سینما  از : 

«  بررسی های مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری »

۱- تصویر جامعه ی ایران :
جامعه‌ای «درهم»، «بی­‌نظم»، «در آستانه اضمحلال» است
۲ - خانواده : 
«خانواده» در فیلم­‌های جشنواره سی و ششم، تصویری «ناقص»، «در حال اضمحلال» و با صورتی «غیرطبیعی» است 
۳ - زنان : 
زنان … افرادی پرخاشگر و عصبانی …دختران نیز در چارچوب‌های مردسالارانه، قربانیِ «غرور، تعصب، کامیابی و جبران ناکامی مردان» تصویر شده‌‌اند…
۴ - انسان : 
انسانِ «راضی» و «خوشحال»، نادر ،  «ناتوان در تعریف وضع موجود»، «ناتوان در پیدا کردن راه حل معقول» و «ناتوان در برقراری ارتباط سالم با خود و جامعه» هستند …
۵ - تکنولژی ..
در سینما رشد کرده است!
۶- امید ، آینده و رویا:
نبود «ما»یی که دارای وحدت هویت باشد .. فاقد «افق» هستند. « بی­‌آیندگی »، « ناامیدی » و « دنیای بدون فانتزی و رویا »
۷ - اخلاق و دین : 
دین پشتوانه اخلاق اجتماعی نیست… نه نظام ارزشی دینی یا حتی نوعی اخلاق سکولار!!
۸  - گسست نسلی : 
تمایزی میان «گسست نسلی» و «تفاوت نسلی »  نیست!!
۹ - قانون : 
قانون» … نه به عنوان «متن»، بلکه به عنوان موضوعی اغلب «در حاشیه» نمایش داده می­شود..
۱۰ - عقلانیت و پیشرفت: 
اساسا پرسشی از توسعه و پیشرفت در آنها مطرح نمی‌شود
۱۱- امنیت و آزادی 
مفهوم آزادی بیش از هر چیزی به «آزادی اجتماعی» محدود شده ­است. تقریباً در هیچ فیلمی موضوع «آزادی سیاسی» مطرح نمی­‌شود و اساسا موقعیتی که آزادی در آن معنا پیدا کند به مخاطب ارائه نمی‌شود…
۱۲ -  ما  ( هویت ملی )‌
تصویر روشن و مشخصی از نوعی هویت متحد  قابل مشاهده نیست. بنابراین:
 تفاهمی درباره وضع موجود ارائه نمی‌شود. 
۱۳ - آسیب های اجتماعی :
آسیب‌های اجتماعی بیش از هر چیزی در مرکز روایت‌ها قرار دارند

اصل گزارش را اینجا می توانید بخوانید:

شاید جامعه ای بی هدف، بی افق، ناامید، سرخورده  و بهم ریخته مطلوب حاکمیتی باشد که مایل است هر کار خواست بکند و کسی هم از او بازخواست نکند!! این نهایت آرزوی همه ی خودکامگان است . 
چرا چنین شد ؟ واقعن این جامعه چنین است ؟ 
بی ایده، انفرادی، و هیچ نقشه و طرحی در این بهم ریختگی شکل نمی گیرد ؟
۱ - جامعه ی ایران -  بهم ریخته است چون حاکمیت ولایت فقیه توانایی هدایت یک جامعه را ندارد!
۲ - خانواده - بهم ریخته ، آیا بیشتر خانواده ها چنین اند؟
۳ - زنان  - وقتی حاکمیتی حقوق نیمی از جامعه را نادیده بگیرد و برای آن یک انسان نیمه بداند، اما در رای گیری  از او بخواهد یک به عنوان یک انسان یک رای بدهد، نتیجه همین می شود!
۴ - انسان راضی و خوشحال نادر است  اما آخوندها، پاسداران، نمایندگاه مجلس خبرگان، شورای اسلامی، بیت رهبری و وابستگان به حاکمیت هم راضی اند و هم خوشحال!!
۵ - تکنولژی وارداتی رشد کرده است  قبول!
۶ - نبود مایی که دارای وحدت هویت باشند. 
 این یک دروغ است .  شاهد این دروغ بزرگ زلزله غرب کشور است که مردم نشان دادند دارای « مایی و هویتی » هستند فارغ از حاکمیت . همگامی همه مردم در کمک رسانی نشان داد  آن که « مایی » ندارد و بی « هویت » است حاکمیت جمهوری اسلامی است.  مردم نشان دادند که « مایی » دارند بنام هموطن ، و « هویتی » دارند بنام انسان فارغ از مذهب و قوم وقبیله.
۷ - اخلاق و دین : 
همان هم که بود ، جمهوری اسلامی بباد داد.
۸ - گسست نسلی :  
کاری که جمهوری اسلامی کرد، گسست نسلی امری محتوم است .  تمام مردمی که برای ایجاد یک جامعه مرفه، پاک، قانونمند ، و انسانی برای برپایی اش به خیابان آمده بودند، بدهکار نسل نو کرد. و این نه فقط یک اختلاف نسلی است بلکه واقعن یک گسست نسلی است.
۹ - قانون  - 
کدام یک از سردمداران جمهوری اسلامی تابع قانونند که مردم باشند؟ که در فیلم ها نمود پیدا کند؟
۱۰ - عقلانیت و پیشرفت : 
جمهوری اسلامی کاری کرد تا همه ی آنهایی که عقلانیت و پیشترفت مد نظرشان بود، از این کشور فرار کنند یا به گوشه ای بنشینند و نظاره گر حاکمیتی باشند که می خواهد ایران امروز را با دستورات چهارده قرن پیش سازمان دهی و اداره کند. 
۱۱- امنیت و آزادی : 
چه کسانی جز سردمداران نظام جمهوری اسلامی احساس امنیت می کند؟ حتا نورچشمان دیروزشان هم که سیاستشان به سیاستشان نزدیک بود، امروز احساس امنیت نمی کنند. 
۱۲ - ما ( هویت ملی ) 
اگر این سخن درست است چرا از رفتن مردم به  آرامگاه کوروش می ترسید؟ جریان دیماه نشان داد که امروز شعار کارگران اهوازی هر لحظه هم آوازی  بیشتری پیدا می کند: 
پشت به منبر- پشت به دشمن - رو به میهن!
این هویت ملی هر روز رنگش پرجلاتر می شود.
۱۳- آسیب های اجتماعی : 
فکر نکنم کسی نداند که سرچشمه ی همه آسیب های اجتماعی کجاست. 
******
  علی رغم رویدادهای این چند ماه که خواب از چشم حاکمیت ولایی گرفته است، جمهوری اسلامی همچنان بر ساختار ناکارآمد خود پای می فشارد و از هرگونه تغییر بنیادی خود داری می کند که نمونه آخری آن بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. 
باشد که در سال نو، مردم ایران با ایده هایی تازه، با روش های نو، به میدان آیند تا طرحی نو برای آینده شان بیاندازند.                    





var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();