۱۳۹۶ بهمن ۳۰, دوشنبه

چهار مطلب در مورد دموکراسی




نوشته های زیر در سال های گذشته بنا بر تناسب زمان و موضوع در زمان های گوناگون منتشر شده اند، که اینجا سرجمع منتشر می شوند. ویژگی همه شان در مورد دموکراسی است

۱ - آزادی یا دموکراسی ؟ 
دوشنبه، ۱۶ آبان ۱۳۹۰

چه کسی واژه ی  "  دموکراسی " را به " آزادی " در پندارهای ما جا انداخته است؟ نمی دانم، اما می دانم که این پنداری  درست نیست. زیرا این دو مقوله های جداگانه اند هر چند با شباهت هایی.
آزادی ترجمه ی واژه " لیبرالیسم " ، مقوله ای است بی در و پیکر که  هرکس می تواند به فراخور نیازش آن را بکار گیرد. هیچ تعریف مشخص و درستی از آن در دست نیست  تا بتوان گفت کی آزاد است، کی آزادی دیگران را نقض کرده است. زیرا آن که آزادی دیگران را نقض می کند به آزادی عمل خود می اندیشد و برمبنای منافعش می کوشد وسعت آزادی عمل خود را فراختر کند. به همین دلیل هر دیکتاتوری می تواند ادعا کند که طرفدار آزادی است و دروغ هم نگفته است. هر حکومتی می تواند مخالفان و منتقدان خود را سرکوب کند به این بهانه که اینان مخالف آزادی هستند و البته منظورش مخالف آزادی عمل خودش است و دروغ هم نگفته است. هر گروه مالی قدرتمند به بهانه دفاع از آزادی برنامه های اقتصادی خودش، به روش های گوناگون – قانونی و روابطی و غیر قانونی - برای دیگران محدودیت های اقتصادی ایجاد کند. اما؛
دموکراسی یک واژه ی تاریخی است و بر مبنای رفتار سیاسی ویژه ای قرار داد؛ پذیرش حاکمیت اکثریت و تضمین برابری حقوق اجتماعی  و سیاسی اقلیت توسط اکثریت.  چنین تضمین اجتماعی با بنیانگذاری قواعد مشخصی همراه است؛ به شکل قانون اساسی ، حقوقی و قضایی.
بر مبنای این تعریف، نظارت متقابل و اجتماعی شکل می گیرد. افراد و گروه های مستقل از حاکمیت و دولت حتا مخالفان سیستم حکومتی می توانند در این نظارت شرکت کنند. در این جا قواعد، مشخص می کند که چه کسی حقوق دیگران – توجه کنید حقوق دیگران و نه آزادی دیگران - را نقض کرده وبه خود اجازه – آزادی – داده تا پایش را از گلیم قانونی خویش بیرون بگذارد..
و ما هیچ واژه ای در فارسی نداریم که بجای دموکراسی بنشیند. اصطلاح مردم سالاری نیز مفهوم دموکراسی را در خود ندارد. زیرا مردم سالاری به معنای حاکمیت اکثریت، می تواند از اقلیت بخواهد برای حفظ منافع اکثریت، از حقوق خودش چشم بپوشد و برای رسیدن به چنین مقصودی روش های گوناگون اقناع و سرکوب را در پیش گیرد.
حواسمان به آنهایی باشد که واژه های  آزادی و مردم سالاری را آگاهانه بجای دموکراسی بکار می گیرند، چه نیاتی در مغزشان می گذرد. 

۲ - رابطه دموکراسی و رفاه :  

مقولات سیاسی مانند دموکراسی رابطه ی مستقیمی با رفاه اجتماعی ندارند اما حاصل عملکرد نظارت متقابل در دموکراسی تعادل رفاه عمومی را به همراه دارد و نه ثروت را! دو نمونه معرفی می شوند: 
بسیاری کشورها ثروتمندند و مردمشان ظاهرن در رفاه اما اصلن دموکراسی ندارند مانند عربستان سعود، قطر و بعضی کشورهای بسیار ثروتمند هم هستند که دموکراسی دارند اما  دموکرات ترین کشورجهان نیستند مانند امریکا که ثروتمندترین کشور جهان است اما دموکرات ترین کشور جهان نیست. 
سوئد، فنلاند، نروژ، کانادا، ژاپن  ثروتمندترین کشورهای جهان نیستند اما رفاه عمومی در این کشورها بالاتر از دیگر کشورهاست. زیرا اصول دموکراسی بیشتر بکار گرفته شده نه توسط حاکمیت بلکه توسط مردم. حاکمیت نیز مجبور است که تن به دموکراسی بدهد.

۳ - آیا استبداد ستیزی به معنای دموکراسی خواهی است؟

استبداد ستیزی : استبداد ستیزی لازمه اش دموکراسی خواهی نیست. با دیدگاه استبدای نیز می توان به جنگ استبداد رفت. نمونه های زیر گواه بر این مطلبند.
الف  – دیدگاه حاکمیت مذهب. نمونه اش نظریه ولایت فقیه که توانست نیروهای گوناگون و حتا متضاد را بر علیه استبداد نظام پادشاهی بکار گیرد.  در این دیدگاه مردم نقشی در حکومت ندارند. حکومت بر اساس اوامر مذهبی انجام می شود. نمونه ی بسیار روشنش را سی و دو سال است تجربه می کنیم. از این روشنتر نمونه می خواهید که با دیدگاه استبدای حاکمیت مذهب و ولی فقیه به جنگ استبداد نظام پادشاهی رفت و پیروز شد.
ب – حاکمیت مستضعفین . که بخشی  از روشنفکران مذهبی – دکتر شریعتی  - به آن اعتقاد دارند و گل سرسبد این اعتقاد سازمان مجاهدین خلق است. البته چون همه ی مردم مستضعف نمی توانند مستقیمن در حاکمیت باشند، حاکمیت را به نماینده شان که مثلن سازمان مجاهدین خلق یا هر سازمان دیگری تفویض می کنند که بجای آنان حاکمیت را در دست بگیرد. که نتیجه اش حاکمیت یک سازمان کوچک متشکل و سازمان یافته بر کل مردم ایران است. بدین گونه این دیدگاه نیز حاکمیت استبدادی را طالب است.
پ -  حاکمیت پرولتاریا. که شعار سازمان های چپ مارکسیستی بود. معروفترین و صادق ترینشان هم سازمان چریک های فدایی خلق بود. البته با توجه به شرایط عقب مانده اجتماعی – اقتصادی ایران، کشاورزان را هم در این حاکمیت شریک  می دانستند. چون خیل بزرگ کارگران و کشاورزان نمی توانستند در کار حکومت شریک شوند، این کار را به نماینده ی تاریخشان می سپردند مانند سازمان چریک های فدائیان خلق یا هر سازمان چپ مارکسیستی دیگری.
در کنار اینها، حزب توده هم بود که می خواست توده را به حکومت برساند با یک نان اضافی شامل میهن بزرگ سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی .از گروه های ریز و کوچک دیگر صرف نظر می کنیم.
ملاحظه می شود که هر سه نمونه در مبارزه با استبداد نظامی پادشاهی، در پی دموکراسی نبودند که هیچ، آشکارا می خواستند یک حکومت استبدادی دیگر، با رنگ و بوی دیگر در ایران حاکم کنند. و در این راه چه جان ها را که از دست ندادند تا استبدادی را سرنگون و استبدادی دیگر را جانشین کنند. و اولین گروه که حاکمیت مذهب بود به این هدف رسید.
دموکراسی : از بین تمام احزاب و سازمان ها تنها جبهه ملی بود که مبارزه با استبداد را برای برقراری دموکراسی می خواست و بعد هم نهضت آزادی که با وجهه مذهبی گرایش دموکراتیک داشت.

۴ - برای برقراری دموکراسی:‌

 فقط نق زدن و سیخ زدن به حکومت نیست. 
مبارزه با همه ی آن فرهنگ و ذهنیتی است که پایه های فرهنگی پذیرش ایده های  مطلق گرایی را بوجود آورده است. 
بازنگری به اعتقادات، پرسش و نشان دادن بخش هایی که از اذهان پنهان نگه داشته شده اند،
تلاش برای بهم زدن هنجارهای کلیشه ای، 
مبارزه به هر صورتش - فردی یا جمعی - با هرگونه فشار اعتقادی حتا با یک لاک زدن ناخن! آرایش مو، نوع لباس و رنگ ، …
 کوشش برای بازگفتن آنچه می اندیشیم، بی پروایی در بزیر کشاندن اسطوره های ذهنی مان، همه بخش بزرگی از مبارزه با استبداد برای برقراری دموکراسی است. 
تعامل و گفتکو، بحث و تحقیق و بیان واقعیت های گم شده بخشی از این مبارزه است.
دموکراسی مرز اعتقادی نمی شناسد. سلمان رشدی هم دارد، دوست دختر و پسر هم دارد. مجلس رقص هم دارد، مسجد و حسینه اش را هم دارد. دموکراسی جنس درهم است و نه دست چین . دموکراسی یک سیستم است که  اگر چه رنگ و بوی محلی می گیرد، اما سیب زمینی نیست که دست چینش کنیم. مایی که با استبداد سر ناسازگاری داریم، باید متوجه باشیم که بخش ناپیدای استبداد در ذهنیت های ما است و تا انگشت به روی آن نگذاریم، همینیم که هستیم.
این نوشته را با سخن یک خانم بپایان می برم که نه نامش یادم مانده و نه کشورش – شاید مصری باشد – وی گفته بود:
دموکراسی فقط آن نیست که من حق رای داشته باشم، دموکراسی وقتی است که من بتوانم آزادنه بگویم عاشقم.


۱۳۹۶ بهمن ۲۳, دوشنبه

آیا این حاکمیت راه های قانونی برای تغییرات ساختاری را دارد؟ ( ۲ )


تحریم انتخابات با چه هدفی؟‌

۱- برگزاری رفراندم جمهوری اسلامی آری یا نه؟ 
۲- لغو نظارت استصوابی و آزادی احزاب؟ 

ا- تحریم انتخابات با درخواست « رفراندم جمهوری اسلامی یا نه ؟  » 

فرض را بر این می گذاریم که حاکمیت موجود بالاخره تن به این راه می دهد! و دومین فرضمان هم این است که نتیجه ی رفراندم « جمهوری اسلامی نه » می شود. با چنین نتیجه ای : 
حاکمیت موجود مشروعیت قانونی اش را از دست می دهد، هم از نظر داخلی و هم از نظر بین المللی.  وقتی مشروعیتش را از دست داد، از صحنه عمل و تصمیم گیری خارج می شود. 
در این صورت چه کسانی، چه سازمانی، چه حزبی ، چه گروهی مسئولیت مملکت را دارند؟ دست کم تا پیدا شدن حکومت بعدی اوضاع از این هم بهم ریخته تر می شود و نابسامان تر. به گونه ای که هر کسی در هر گوشه ای ساز خودش را می زن و علم وکتل خودش را علم می کند. ما بطور تاریخی یکبار این حالت را تجربه ای کرده ایم: پایان حاکمیت قاجار تا روی کار آمدن حکومت پهلوی!
همانطور که می دانیم  همه با قدرت گرفتن رضا خان موافق بودند: 
۱ - انگلیس ها بخاطر ایجاد یک حکومت ضد بلشویکی در کنار کشور شوروی تازه جان یافته، و سرکوب گروه های سوسیالیستی که طرفدار آن بودند
۲- وطن پرستان داخلی که از نا امنی گسترده بجان آمده بودند. 
۳- حتا روحانیون هم حکومت او را تایید کردند و حکومت او را با حکومت پیامبر یکی دانستند :
آقایان ابوالحسن موسوی اصفهانی و محمد حسین نایینی چنین فتوا دادند:
  • بر کافه ی مسلمین مخفی نماند که هر کس بر علیه حکومت ایرانی قیام نماید مثل کسی می ماند که در روز بدر و حنین برعلیه پیغمبر خدا قیام نموده باشند و منزله ای او به منزله ی کسانی است که خداوند تبارک و تعالی در کتاب مجید در باره انها فرموده است  ( می خواهند نور خدا را با  دهان خود خاموش کنند ولی خدای متعال نور خود را به کمال می رساند هرچند مشرکین مخالف باشند )  و جزای مشرک  در دنیا قتل است و در قیامت عذاب. بنابراین لازم است به آنها ابلاغ شود که بر حوزه ی محمدی که ناشر علم رایت اسلامی است تعرض ننمایند و هرکس که بر خلاف این امر رفتار نماید از جمله ی کفاری که محو و اضمحلال این دین مبین را خواهان باشند خواهد بود و بر طبق احکام ودلایل قرآنی تکفیر آنها واجب می گردد »
کتاب تشیع و مشروطیت  صفحه ۱۹۳ - حائری 
در چنین بلبشویی از کجا معلوم که یکی رضاخان دیگری پیدا نشود! و تکرار تاریخ گذشته!
بنابراین طرح رفراندم بدون یک نیروی آماده و جایگزین فقط راه را برای کسانی از درون حکومت باز می کند که می توانند با قدرت سرنیزه حاکمیت را با نام دیگری بدست گیرند. 
جمهوری اسلامی خوشحال است که هنوز چنین نیرویی نیست، اما سرداران سپاه بدشان نمی آید که چنین نقشی را بازی کنند  مانند سردار سلیمانی که ظاهرن از موقعیت بهتری در درون نیروهای مسلح برخوردار است  تا اوضاع بلبشو شود، و یا حتا درون ارتش ممکن است این مسائل در جریان باشد.

۲ - تحریم برای درخواست « لغو نظارت استصوابی و آزادی احزاب » 

ظاهرن این راه طولانی تراست برای آنهایی که می خواهند یک شبه همه چیز روبراه شود! 
اگر تحریم گسترده انتخابات صورت بگیرد و حاکمیت ناچار شود که به این خواسته تن دهد : 
الف - همه ی احزاب می توانند برنامه ها و هدف هایشان را به مردم بگویند. امروز خوشبختانه امکان مطرح کردن ایده ها از طریق شبکه های اجتماعی امری است هر روز راحت تر. 
ب - مردم می توانند به نامزدهای احزابی رای بدهند که هدف ها و برنامه هایشان به خواسته عمومی نزدیک تر است. 
پ - وقتی دو سوم نمایندگان چنین مجلسی طرح رفراندم « جمهوری اسلامی آری یا نه ؟‌ » را مطرح کنند، اگر جواب  « نه » باشد، می توانند طرح مجلس موسسان را تصویب کنند. 
ت - مجلس موسسانی که اعضای آن بر اساس انتخاب مردم تشکیل شده باشد، می دانند که چه حاکمیتی مورد علاقه مردم است، 
ث - قانون اساسی تازه ای که این مجلس می نویسد، می تواند بدون آشفتگی بسیار جایگزین قانون اساسی فعلی شود و بر اساس آن ساخنارهای حاکمیت تازه تشکیل شود. 
شاید به نظر عده ای طرح این مسائل در زمانه حاضر یک نوع خیال بافی باشد، اما واقعیت این است که جامعه ی ایران به این سو حرکت می کند، چه جمهوری اسلامی بخواهد یا نخواهد. بنابراین نه تنها طرح این مسائل خیال بافی نیست، بلکه ضرورت است تا بدانیم باید چکار کنیم. 
ممکن است راه های دیگری هم برای تغییر حاکمیت بر اساس خواست مردم پیدا شود، اما در حال حاضر این دو طرح - بویژه رفراندم - در اعتراضات خیابانی شنیده شد. 
فکر نکردن به این مسائل که چه می خواهیم، و چگونه باید به آن برسیم ، تکرار تاریخ را در پی دارد. 
شاید عده ای فکرکنند اگر تحریم گسترده هم کار نکرد و حاکمیت با همین ۳۰٪ هم بکار خودش ادامه داد چه پیش می آید؟ 
. فعلن تا تحریم گسترده فرصت هست. آن موقع مردم می دانند که چه کنند.
———————————————————————————
این نوشتار پیش از ۲۲ بهمن و سخنرانی آقای روحانی آماده شده بود که به علت گرفتاری منتشر نشد و چه خوب هم که منتشر نشد. زیرا اکنون آقای روحانی پیشنهاد رفراندم کرده است. 
رفراندم برای چی؟ رفراندمی که درآن آزادی احزاب غیر ولایت فقیهی وجود ندارد، به چه درد می خورد ؟ آن هم زیر نظر شورای نگهبانی ولایت مطلقه فقیه ؟ 
این نوع رفراندم دقیقن همان رفراندمی است که در بالا توضیح داده شده است. رفراندم وقتی درست است: 
نظارت استصوابی نباشد
آزادی تمام احزاب تضمین شده باشد. 
تبلیغات آنان برای نظراتشان آزاد باشد،
انجام رفراندم زیر نظرمنتخبین واقعی مردم که از تمام احزاب تشکیل شده باشد، 
فقط در این شرایط است که رفراندم می تواند مفید باشد. زیرا مردم می فهمند که به چه نوع حکومتی آری بگویند! 


var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();