۱۳۹۹ اسفند ۸, جمعه

نگاهی به نظریه ایرانشهر! ( ۲ )‌


یادآوری : 


چون  آوردن مطالب تاریخی باعث طولانی شدن این متن می شد، فقط به دادن نشانی برای مراجعه علاقمندان اکتفا شده است.

 

بنا به ماخذ دوم :


نظام فرمانروایی(دیوانی)" و"نظام فرهنگی"

دو رکن پایداری ایرانشهر تا سده اخیر


چون در ماخذ اول ایشان از نقد نظام فرهنگی امروز - دانشگاه ها - شروع کرده است، این نوشته نیز ابتدا به نظام فرهنگی اشاراتی دارد.


ایشان نوشته است  « دانشگاه های ملی نیستند » َ


این سخن درستی است، با اجازه ایشان، نه تنها دانشگاه ها ملی نیستند، بلکه  نظام آموزشی ما ملی نیستند ، بجز مدارس آخوندی!


چون تا « سده اخیر » نظام آموزشی رسمی مان فقط مدارس آخوندی و مکتب خانه های زیر نظر آنان بوده است.

 بجز دارالفنون ، اولین دبستان بیرون از نظام آموزشی آخوندی توسط میرزا حسن رشدیه بنا نهاده شد. او این نوع روش را از مدارس بیروت تقلید کرد که نظام آموزشی فرانسوی داشت!


یک نگاه به پشت !

 

به تاریخ برگردیم. به همان زمانی که ایشان به نظام فرهنگی ایرانشهری توجه دارد!


پس از حمله مسلمانان عرب به ایران، حدود صد سال طول کشید تانظام اداری ساسانیان به آهستگی نظام اداری امویان و عباسیان را بوجود آورد که عمدتا توسط  ایرانیان متخصص انجام شد که در خدمت حکومت تازه بودند. اوج این انتقال در دوره عباسیان است.


https://t.me/gozaresh1395/8355


در کنار این انتقال اداری ( دیوانی )، نظام فرهنگی جامعه ایران به دو پاره شد. بخش رسمی که عربی بود و بخش زبان کوچه که فارسی باقی ماند. 

در زمان سامانیان برای پیشبرد دین و نیز مشکلات اداری، به فتوای علمای دینی اولین ترجمه از عربی به فارسی انجام شد که بنام ترجمه تفسیر طبری معروف است.بقیه داستان را اینجا بخوانید:


ترجمه تفسیر طبری

https://t.me/gozaresh1395/7597


و البته بانی و بانی این کار بعدا از کار بر کنار شد:


https://t.me/gozaresh1395/7719


این بدان معنا نیست که فارسی زبانان، خواندن و نوشتن فارسی را از یاد برده بودند، بلکه نظام آموزش رسمی عربی ماند. گزارش مقدسی را از مناطق مختلف ایران :

https://t.me/gozaresh1395/8388


حتا رازی، بیرونی و ابن سینا هم عربی نویس بودند.


https://t.me/gozaresh1395/8284


البته ابن سینا بیشترین کتاب های فارسی را در آن زمان تالیف کرد، شاید به همین دلیل معروفترین دانشمند بین عموم مردم شناخته مانده است.

https://t.me/gozaresh1395/7799


اما آنهایی هم که به عربی عشق می ورزیدند، فارسی نویس هم بودند با دیده تحقیر و از سر ناچاری به این کار می پرداختند. به نوشته امام محمد غزالی توجه کنید: 


https://t.me/gozaresh1395/7837


البته غزالی دشمن علم هم بود حتا ریاضیات:  

https://t.me/gozaresh1395/8393


هنگامی که از نظام فرهنگی حرف می زنیم، باید زبانش دست کم یکی باشد که می بینیم در نظام فرهنگی  ایرانشهر ، زبان به دو پاره می شود. زبان کوچه که سر از ادبیات - عمدتا شعر -  در می آورد و دیگری زبان مدارس که عربی باقی می ماند.


معلوم نیست که چرا آقای طباطبایی در نظام فرهنگی ایرانشهرش ، این دو پارگی را در نظر نگرفته است! 


اگر در اروپا نظام فرهنگی همگنی بوجود آمد، به دلیل زبان همگن بود. دانشگاه های اکسفورد و کمبریج که حدود ۲۰۰  سال پس از زکریای رازی بوجود آمدند، حدود ۱۲۰۰ میلادی، با همان زبانی تدریس می کردند که زبان عموم مردم بود. اما در ایرانشهر ایشان چنان نبود. 


علاوه بر آن، وقتی این دانشگاه ها بوجود آمدند، پاپ گریگوری به آنها اجازه داد که به مسیحیان درس بدهند. اما در ایرانشهر آقای طباطبایی در همان حدود زمانی کتاب های عبدالقادر گیلانی را بنام کتاب های کفر می سوزاندند   


https://t.me/gozaresh1395/8324


این جریان با روی کار آمدن صفویه تشدید شده است. در وقف نامه یکی از مدارس صفویه چنین آمده است:


«  باید سکنه مدرسه مذکوره مشغول تحصیل علوم دینی که فقه و حدیث و تفسیر و مقدمات آنها است .. 

باید کتاب های علوم وهمیه یعنی علوم شکوک و شبهات که به علوم عقلیه  و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت العین و شرح هدایت  و امثال ذالک به شبه دخول  از مقدمات علوم دینی نخوانند…. » 


https://t.me/gozaresh1395/8690


یادمان باشد تمام مدارس در ایران آن روز  شامل                                                                                             


ایران امروز، عراق امروز ، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، کویت و  بخشی از پاکستان و روسیه، اکراین و عربستان امروز - زیر نظر همچه سیستم آموزشی بودند.


این ایرانشهر شما است؟ 


توجه شما را به تولید فقیه  از این مدارس جلب می کنم :


پیش از حمله مغول ۱۱ نفر. از حمله مغول تا صفویه ۵ نفر ، از صفویه تا کنون ۶۸ فقیه! ایرانشهر آقای طباطبایی در نظام آموزش رسمی  از صفویه به این سو هر هشت سال و نیم یک فقیه تولید کرده است و نه حتا یک دانشمند!


https://t.me/gozaresh1395/8292


می بینید ایرانشهر شما فقط مربوط می شود به ادبیات، و نه همه نظام فرهنگی!


و تازه همان ادبیات هم که مربوط به پیش از صفویه است، زیر ضربات مذهب از رمق افتاده بود. زیرا هیچ اثر ادبی هم ردیف حافظ، سعدی، مولوی  فردوسی  از صفویه به این سوبوجود نیامد.


حالا آقای طباطبایی می خواهد ایرانشهری ایجاد کند مانند «  یک سده پیش » !! یعنی نظام صد در صد آخوندی !

این دقیقا یک دیدگاه  واپسگرا است و نه فاشیستی!


شگفت آن که اگر ادوارد برون انگلیسی نبود تا اولین تاریخ ادبیات ایران را تدوین و منتشر کند، معلوم نبود اکنون چیزی از آن ادبیات هم باقی مانده بود.

به همین دلیل اولین آموزشگاه تازه - دارالفنون - در ایران با معلمان فرانسوی شروع بکار کرد، زیرا امیرکبیر می دانست که از نظام آموزش رسمی که  صدها سال در اختیار روحانیت بود جز مرده خوار بر نمی خیزد.

 

اگر روحانیت به ظاهر در آن مورد سکوت کرد، اما در برابر دبستان تازه تاسیس حسن رشدیه در تبریز ساکت ننشست و آن را به  آتش کشید. چرا که آن را مقدمه ای می دانست تا نظام آموزشی رسمی را از دست روحانیت بیرون بکشد.  البته ناصرالدین شاه هم به کمک روحانیت آمد و دبستان رشدیه را در باکو تعطیل کرد!


نقل به مضمون از :

سوانح عمرشمس الدین رشدیهنشر تاریخ ایران


امثال آقای طباطبایی باید بدانند - و می دانند - که اگر در قرن ۱۹ روحانیت دبستان را به آتش کشید،  گریگوری نهم رهبر کاتولیک ها در  قرن ۱۳ به دانش آموخته های دانشگاه اکسفورد اجازه تدریس به جامعه مسیحی را داد!


همین جا توجه کنیم که همین جناب گریگوری نهم بنیان گذار محاکم تفتیش عقاید هم در اروپا بوده است!

  

در پشت نظام فرهنگی ایرانشهری آقای طباطبایی، یک عادت درونی شده تمایل به مذهب، و ملی جلوه دادن روحانیت و مدارسش دیده می شود. چه آگاهانه و یا نا آگاهانه! و این عجیب نیست. زیرا عادت های تربیتی و اعتقادی بسیار دیرپا تر از اعتیادهای افیونی اند. 

مگر نه این که تاریخ نویسان ما، با همه آگاهی که از نقش روحانیت در سرکوب اندیشه های اجتماعی و فلسفی داشتند، هیچ یک را به نقد نکشیدند و کوشیدند دامن روحانیت و مذهب از هر گردی در امان باشد. و آقای طباطبایی دیر به این جرگه پیوسته است، چون : 


خوشبختانه جمهوری اسلامی در عمل و نه در حرف نشان داد که ملت، ملیت، وطننمی شناسد. این را همه ی مردم با پوست و استخوان تا کنون حس کرده اند. 


آیا نظرات واپسگرانه ای که پشتش مدارک دانشگاهی خوابیده است، باز می تواند عده ای را بفریبد و به عمر این حاکمیت بیفزاید؟ 

شاید! 

بخش نخست :


http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2021/02/blog-post_23.html



var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();