۱۳۹۶ آذر ۱, چهارشنبه

سکولاریسم ( ۳ )


سروش و سکولاریسم  

تمام نقل قول ها از آقای سروش از این کتاب است : 
---------------------------------------------------
  • سنت و سکولاریسم »‌ 
ناشر : موسسه فرهنگی صراط ، چاپ اول ۱۳۸۱
---------------------------------------------------

دیدیم تعریف دانشنامه بریتانیکا برای سکولاریسم عبارت بود از فعالیت های مربوط به این جهان!  و همه ی تعاریف به اینجا می رسند که سکولاریسم یعنی جدایی نهاد دین از دولت!

اکنون ببینیم واضع واژه سکولاریسم خودش چه می گوید:

واضع مقوله « سکولاریسم » یک نویسنده انگلیسی است بنام جرج جاکوب هلیوک که  این اصطلاح در سال ۱۸۵۰ ساخته است. 
هالیوک اصطلاح سکولاریسم را ساخت برای توضیح نظرگاه خودش از رشد قوانین اجتماعی جدا از مذهب.  بی آن که بعقاید مذهبی را نفی یا نقد کند. خودش می نویسد:

سکولاریسم علیه مسیحیت یا نقد آن نیست. مستقل از آن است. پرسشی در مورد مسیحیت مطرح نمی کند. سکولاریسم نمی گوید هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد… دانش سکولار دانشی است مربوط به این جهان و در ارتباط با زندگی این جهانی که منجر به رفاه می شود ،»‌


 البته ویکی پیدیا از خود نویسنده ماخذ داده است. 

این هم نظر یک جامعه شناس مربوط به همان زمان در مورد سکولاریسم : 

اصطلاح سکولاریسم بوسیله گروهی تصویب شده که بی خدا نیستند. کسانی زیر این نام قرار می گیرند که با ماده سر وکار دارند نه این که بی خدا باشند. در این زمینه، و به همین دلیل، این اصطلاح دامنه ی گسترده ای از فعالیت ها را در بر می گیرد که متهورانه اند. نامه هریت مارتینو به لوید گاریسن ، نوامبر ۱۸۵۳. 

هریت مارتینو یک نظریه پرداز اجتماعی است که اولین جامعه شناس زن شناخته شده است.

نقل از کتاب اصول سکولاریسم . نویسنده جرج جاکوب هلیوک 

THE PRINCIPLES OF SECULARISM

By George Jacob Holyoake

https://www.gutenberg.org/files/36797/36797-h/36797-h.htm#link2HCH0002

می بینیم شرح سکولاریسم توسط واضع آن نشان می دهد سکولاریسم در واقع  نامی است برای جریانی که روش علمی شناخت جهان را پی می گیرد. جایی که در آن زندگی می کنیم. 

جالب است که واضع این اصطلاح در مورد برداشت اشتباه از سکولاریسم چنین پیش بینی می کند : 

ما حاشا نمی کنیم، که اشتباهاتی از سکولاریسم ممکن است در بین عده ای از  ما پیدا شود. او می تواند اعتقادات بسیاری از مردم را جذب کند.… چنین فعالیت فکری بهتر از هیچی است


این اصطلاح توسط دو گروه مورد بدفهمی یا تحریف قرار گرفته است:

الف- فلاسفه ماتریالیست - که قدمت آنان به یونان باستان می رسد -  کوشیدند آن را مصادره کنند و در حوزه کاری خود بشمار آرند، در صورتی سازنده این اصطلاح  بروشنی می گوید:

 « سکولاریسم هرگز نمی گوید که هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد »

ب - مذهبی ها- چون در این روش شناخت، دیدگاه های ایده آلیستی و غیر آزمایشی مذهبی جایی ندارد عملن آنها از این حوزه بیرون گذاشته می شوند و در نتیجه :

توسط مسیحیت مورد هجوم قرار گرفت، اما همانطور که دیدیم مسیحیت چون دید بازی را باخته است و افسانه های وی نقشی در روش علمی شناخت جهان ندارد، از در آشتی درآمد. حتا می کوشد آموزه های خود را به عنوان بخشی از سکولاریسم معرفی کند. به  سکولاریسم ۱ مراجعه کنید

اکنون نوبت نواندیشان مسلمان است که به تحریف سکولاریسم بپردازند، سر سلسله این جریان جناب آقای سروش است. 
ببینیم ایشان چه تعریفی از سکولاریسم دارد و چه تفسیری!!

این هم تعریف اقای سروش :

وقتی می گوییم سکولاریسم، منظور منحصر کردن توجه به عالم ماده است .. پس سکولاریسم یعنی « این عالم گرایی »‌
یعنی توجه را به این عالم معطوف کردن و از عوالم دیگر، به فرض وجود ، چشم برگرفتن… خواه آن عوالم دیگر موجود باشند یا نباشند
ص ۷۷
پس سکولاریسم عبارت شد از توجه کردن به این عالم ماده و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود: مراتبی که ورای این حیات مادی ما قرار دارد
ص ۸۰
تعریف اقای سروش را بگذارید کنار تعریف نویسنده!

واضع اصطلاح سکولاریسم می گوید:  

سکولاریسم نمی گوید هیچ نور یا راهنمای دیگری وجود ندارد

سروش می گوید : سکولاریسم عبارت شد از …چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود، مراتبی که ورای این حیات مادی ما قرار دارد!!
سروش تعریف واضع سکولاریسم  را از سکولاریسم تحریف می کند. این تحریف از کجا سرچشمه می گیرد؟

جواب این پرسش را خود جناب سروش می دهند : 

سکولاریسم هم به انگیزه آدمیان بر می گردد و هم به اندیشه آنها…حتا انگیزه های ما تابع اندیشه های ما است، ص ۷۰

یعنی وقتی روش شناسایی این جهان و حل مشکلات زندگی با این روش ( روش علمی )‌ انجام شد، احساس نیاز و تفکر به خدا و نیز روز معاد از بین می رود. و انسان می شود ماتریالیست!!
ص ۸۰ تا ۹۵

همان حرف هایی که مسیحیت در اوایل شروع رنسانس می زد و با محکمه تفتیش عقایدش آن داستان های هولناک را بوجود آورد از آتش زدن ، اعدام کردن تا شکنجه کردن و در بدر کردن. فقط ما در جمهوری ولایی سوزاندن آدم ها را کم داشتیم!!

خب اگر کسی مانند آقای سروش مسایل زندگی را با عقل و تفکر حل کند - همان مسائلی که با اعتقاد حل نمی شوند - اگر می خواهد خودش را ماتریالیست بداند این چه ربطی به سکولاریسم دارد؟ 

اگر کسی هم می خواهد همه روش شناسایی جهان و حل مشکلات این جهانی  را سکولاریستی  انجام دهد- که راه دیگری هم  ندارد-  اما نمازش را هم بخواند، باز هم چه ربطی به سکولاریسم دارد؟. 

می بینیم جناب سروش نشانی اشتباه دیگری از سکولاریسم می دهد و تفسیر خودش را به عنوان تعریف سکولارسم جا می زند. از شخصی مانند سروش نمی توان انتظار داشت که این اشتباهات عمدی نباشد. 

این تعریف تحریف شده و تفسیر مسیحیان - اینجا نوع اسلامی اش - از سکولاریسم  سر از جای دیگر در می آورد و آن روش حکومت داری است. پیش از آن که نمود چنین تفسیر و نشانی غلط دادن را در روش حکومت داری را توسط آقای سروش نشان دهیم، مقایسه ای کنید حرف ایشان را با این تعریف ها و تعبیرات  موجود که ببینید چگونه به تحریف پرداخته اند و یا در حالت خوش بینانه چقدر بدفهمی از سکولاریسم دارند : 

فارس نیوز : 

واژه سکولاریسم به معنای مکتب و ایدئولوژی مبتنی بر اندیشه و فرهنگ سکولار است و سکولاریسم چنین تعریف شده: «اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی، به جای آنکه بر مذهب مبتنی گردد، بر داده‌های علمی بنا شود.» (همان: 4)

نگرش سکولاریستی، مبنی بر حذف نقش دین، به تمامی حوزه‌های اجتماعی مربوط می‌شود که نه‌تنها به سیاست، بلکه شامل حوزه‌های اخلاق، هنر، علم، تعلیم و تربیت و اقتصاد نیز مربوط می‌شود. (بیات و جمعی از نویسندگان، 1381: 329) سکولاریزم یعنی جداانگاری دین و دنیا و جدایی دین از امور اجتماعی و جدایی دین از سیاست. (جوادی آملی، 1381: 17) نظریه سکولاریزم، محدوده وسیعی را در حوزه اجتماعی دین به خود اختصاص می‌دهد؛ اما دقت در مفاهیم و معانی آن نشان می‌دهد که مرکز ثقل این نظریه، رد حکومت دینی است. (همان: 19)


یک نمونه دیگر:‌

مرتبه دیگر سکولاریسم آن است که ما هستی را تهی از قدسیت بدانیم و خدا را از هستی حذف کنیم

علی اکبر رشاد
سخنرانی در جشنواره علامه طباطبایی


یک نمونه دیگر: 

حجت الاسلام دکتر داود مهدوی‌زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران:

وی ... می‌گوید: این اصطلاح به مفهوم ایدئولوژیک است؛ یعنی باور به معنای این‌جهانی و امور این‌جهانی و دنیوی. در اینجا نوعی لاادری‌گری نسبت به جهان دیگر و امور ماورایی وجود دارد.


می بینیم که درک  نواندیشی مانند سروش از سکولاریسم با راست ترین گروه های موجود در حاکمیت یکسان است ، این یکسانی یادتان باشد تا به نوع حکومت داری جناب سروش برسیم و ببینیم زیر نام مخالف جمهوری اسلامی چه عقایدی را بازسازی می کند.

اما از حق نگذریم، جناب سروش سخنی درستی هم در میان گفته است : 

… پس سکولاریسم  یعنی « این عالم گرایی »‌ یعنی توجه را به این عالم معطول کردن و از عوالم دیگر، به فرض وجود، چشم برگرفتن و غفلت گزیدن . خواه آن عالم موجود باشند یا نباشند. 

آن عوالم دیگر مشخصا دوتا بیشتر نیستند : یکی عالم ماورای ماده است و دیگری هم عالم آخرت است…دو عالم دیگر می توان تصور کرد که می توانند هم در اندیشه ما و هم در انگیزه ما تاثیر قاطع و قطعی بگذارند. 

وقتی که ما این دو را کنار گذاشتیم - یا با انکارشان یا با عدم توجه به آنها - آن وقت جهان ما جهان خردتر و کوچک تری خواهد شد، انگیزه های ما عوض خواهد شد، اندیشه های ما نیز عوض خواهد شد. ،مولوی ، البته با دید تحقیر کننده ای، آدمیانی را که این چنین می اندیشند به موش کوری تشبیه می کند که در گوشه ی سوراخی در زیر زمین زندگی می  کنند. یعنی دقیقا بر انگیزه و اندیشه این موش کور انگشت می نهد.

هم در این سوراخ بنایی گرفت  - در خور سوراخ دانایی گرفت.
ص ۷۸

اینجا دوباره تعریف تحریفی ایشان را آوردیم تا موضوع سخنشان روشن باشد و دیگر به این تحریف کاری نداریم. 
حرف درست ایشان این است که با کنار گذاشتن دو جهان فرضی دیگر - ماورای ماده و عالم آخرت -: 
  • آن وقت جهان ما خردتر و کوچک تر خواهد شد. »
توجه ایشان را فقط به یک یادآوری کوچک از کار این موش های کور در این جهان خردتر و کوچک تر جلب می کنم :

از قرن ۱۴- ۷۰۰ سال  پیش -  میلادی که رنسانس - علم گرایی - یا روش شناخت جهان مادی بی بکار گیری آموزه های مذهبی  شروع شد، بقول مولوی ایشان این موش های کور چقدر وسعت دید انسان را به جهان افزایش داده اند؟ 

اصلن دنیای علمی امروز قابل مقایسه با آن زمان هست؟ 

از تلسکوب ساده گالیله بگیرید تا تلسکوب های که تا چند میلیارد سال نوری را رصد می کنند. از موجودات قابل دیدن با چشم آن زمان را بگیرد تا دیدن ذرات تشکیل دهند هسته اتم. از بررسی کرات دیگر بگیرید تا قعر اقیانوس ها. همین گونه بگیرید در زمینه علوم اجتماعی و دستاوردهای آن.

اگر موش کوری مانند گوتنبرگ نبود ، معلوم نیست نوشته ها و افکار ایشان چند صد سال دیگر به دست فردی مانند من می رسید.  امروز نمی توان تعداد رشته های علمی را شمرد زیرا هر روز به برکت همین موش های کور رشته تازه به دانش انسان افزوده می شود و به همان نسبت بینش انسان از خودش و جهان افزایش می یابد.

با توجه به این که: 

۳۵ قرن از زمان زرتشت گذشته و  ۱۵ قرن از ظهور اسلام و بقیه ی ادیان هم در بین این دو قرار دارند و همه ی اینها در باره ی این دو جهانی که آقای سروش فرضی می داند، با قاطعیت سخن گفته اند: 

پرسشی از جناب سروش است:

شما چقدر توانسته اید در این ۳۵ قرن یا دست کم در این ۱۵ قرن آخر دستاورد تازه ای در مورد جهان اول - ماورائ طبیعی  و جهان دوم - معاد -   بجز آنچه که در قرآن آمده - دست کم برای خودتان داشته باشید تا دیدتان نسبت به دو جهان فرضی تان گسترش یابد؟ 

آیا جرات دارید جز آنچه که قرآن گفته یک کلام کم یا اضافه بگویید؟ خودتان می دانید که آن اطلاعات تکلیفی است یعنی چون و چرا ندارد. یعنی اگر چیزی به آن بیفزایید یا چیزی از آن کم کنید، می شوید بدعت گزار و مرتد!!

۱۵ قرن است - از آغاز اسلام و ۳۵ قرن از زمان زرتشت - جهان هایی که خودتان آنها را  فرضی می دانید نه مطمئن  - ماورائ طبیعی و جهان دوم معاد - ثابت مانده اند بی گسترش حتا نیم  میلیمتر!! اما:

 دانش انسان نسبت به جهان مادی اش هر لحظه گسترش یافته است و هر روز سرعتش در شناخت جهان افزایش تصاعد هندسی دارد . کدامیک پویاترند؟  و با این حال، این پویش تند شونده سکولاریستی هرگز جهان ماورائ طبیعی و جهان دوم فرضی شما را نفی کرده است. 

وسعت دید امروز شما فقط مربوط به فعالیت های همان موش های کور است که راهشان برای شناسایی جهان و حل مشکلات زندگی انسان، نه تکیه بر داستان های مذهبی، بلکه با مراجعه به خود این جهان است بی آن که نافی جهان های دیگرباشند، یکبار دیگر تعریف واضع واژه سکولار را بخوانید.

روشنفکران مسیحی پس از سه قرن با متهم کردن سکولاریسم، دو باره به آن رو آوردند زیرا دیدند شناخت این جهان بجز روش سکولاریستی راه دیگری ندارد و این روش دانش انسان را از طبیعت چنان افزایش داده که جایی برای داستانسرایی های مذهبی باقی نمی گذارد و همچنین  دریافتند بعضی از حرف های انجیل می تواند در درون سکولاریسم جا باز کنند. 

ما که چند صد سال عقب هستیم، نواندیشان مذهبی ما هم به همان نسبت عقبند و روزی می آید که خواهند گفت :

مرکب دانشمند را با خون شهید برابر کردند، مرکب دانشمند سنگین تر بود!!

بهار الاتوار، ج 2، ص 16.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/6126/65042

به امید آن روز!
--------------------------------------------------

نوشته بعدی : سروش و دموکراسی دینی!!!


۱۳۹۶ آبان ۲۳, سه‌شنبه

سکولاریسم ( ۲ )


سکولاریسم ایرانی!!

اگر جدایی دین و بنیادهای دینی از حکومت را - که یکی از مهمترین دستاوردهای سکولاریسم برای اروپا بود- ملاک سکولاریسم قرار دهیم،  نه تنها این جریان در تاریخ ایران تازگی ندارد بلکه اولین فرمانروایی های افسانه ای و تاریخی ما نیز سکولار بوده اند. 

بر خلاف نظر بعضی ها که فرمانروایی سکولار  را با حکومت  دین ستیز یکسان پنداشته  و تبلیغ می کنند،  حکومت های باستانی ایرانی با این که مزداپرست بودند از دخالت دادن دین در کشورداری خودداری و گاهی از آن جلوگیری کرده اند. 

یادآوری کوتاهی از این فرمانروا هایی ها  بد نیست.

الف - فرمانروایی سکولار در افسانه ها. 

شاید در تاریخ جهان اولین افسانه کشورداری سکولار مربوط به جمشید باشد. 

بنا به داستانی که زرتشت گفته در کتاب « وندیداد » زرتشتیان ، جمشید پیشنهاد اهورمزدا را برای اجرای احکام اهورایی نپذیرفت!! :

اهور مزدا در گفتگوی خود با زرتشت چنین گفته  :

۲ - نخستین کسی که با وی سخن گفتم  و دین اهورمزدا دین زرتشت را به وی آموختم جم زیبا بود … 

۳ - به وی گفتم ای جم مایلی احکام مرا تعلیم دهی ؟ گفت من برای حمل و تعلیم دادن احکام تو ساخته و آماده نیستم 

۴ - من که اهورمزدا هستم گفتم لااقل مخلوق مرا تکثیر کن و انبوه ساز و آنان را پاسداری بکن و بر آنان سلطنت بکن

۵ - جم پذیرفت 

۶ - گفت در سلطنت من نه باد گرم نه باد سرد نه بیماری و نه مرگ هیچکدام نخواهد بود

۷ - در این هنگام من یک شمشیر و یک حلقه زرین به وی دادم و وی به سلطنت رسید 

ص ۷۶

http://www.jasjoo.com/books/wordbook/dehkhoda/%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B2%DB%8C/

به این ترتیب جمشید با رد پیشنهاد اهورمزدا - برای اجرای احکام الهی - می گوید بدون احکام  وی نیز در کشور او نه باد گرم نه باد سرد، نه بیماری و نه مرگ هیچکدام نخواهد بود! 

قول و قراری  که امروز همه آرزویش را دارند!!

فردوسی در شاهنامه بخشی از کارهای جمشید را نیز چنین بیان می کند:

ز هر انجمن پیشه‌ور گرد کرد

بدین اندرون نیز پنجاه خورد



گروهی که کاتوزیان خوانی‌اش

به رسم پرستندگان دانی‌اش



جدا کردشان از میان گروه

پرستنده را جایگه کرد کوه



بدان تا پرستش بود کارشان

نوان پیش روشن جهاندارشان

https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/jamshid/sh1/

جمشید نه تنها نمایندگی خدا و اجرای احکامش را نپذیرفت بلکه کاتوزیان ( روحانیون ) را نیز جدا کرد و به کوه فرستاد تا در آنجا نیایش کنند!!

این از اولین افسانه فرمانروایی سکولار ایرانی!

ب  - در حکومت های تاریخی ما که از مادها شروع می شوند، اگر چه مغ ها یک قبیله از شش قبیله اصلی بودند اما حکومت مادها یک حکومت سکولار است.   

در تاریخ هخامنشیان نیز چنین بوده است. اعلامیه جهانی کوروش در مورد آزادی ادیان و حقوق انسانی نمونه ی بارز یک حاکمیت سکولار است.

هخامنشیان بشدت در برابر هر نوع دخالت مغ ها در حکومت حساس بودند. داستان گئومات مغ نمونه بارز آن است. وی که از کشته شدن برادر کمبوجیه - بردیا -  بدست کمبوجیه با خبر بود، پس از  مرگ کمبوجیه - در برگشت از مصر -  ادعا کرد که بردیا است و سلطنت را در اختیار گرفت ، برای پیشبرد کارش و ایجاد یک حکومت مذهبی: 

۱ - سه سال مالیات مردم را بخشید و  خدمت نظام عمومی را لغو کرد.

۲ - گئومات دستور داد تا تمام معابد ملل تابعه را ویران نمایند. این اقدام نشان می‌دهد که او یک مغ متعصب و از سیاست بی‌خبر بوده‌است زیرا یکی از دلایل سقوط پادشاهی او را می‌توان همین اقدام وی حساب نمود. داریوش در کتیبه خود می‌گوید: «گئومات معابد را ویران کرد و من دوباره آن‌ها را آباد کردم.»

۳ - دوری گزیدن از مردم و درباریان: از جمله دستورهای عجیب گئومات که منجر به قتل وی گردید، دوری گزیدن از مردم و درباریان بود. در آغاز این دستور وی چندان عجیب نمی‌نمود زیرا پادشاه به علت تشریفات خاص سلطنتی، در بسیاری از موارد از مردم و درباریان دور بود. لیکن مشکل از زمانی آغاز گردید که گئومات دستور داد که نجبای هفتگانه هخامنشی نیز با وی دیدار ننمایند.

۴ - اموال و مراتع نجبای هفتگانه هخامنشی را مصادره کرد. 


واکنش سرکردگان قبایل بسیار شدید بود. گروه هفت نفره مبارزه با گئومات به رهبری داریوش نه تنها وی را کشت بلکه مغ کشی راه انداخت و معابد تخریب شده ادیان دیگر را بازسازی کرد. 

مادها، هخامنشیان ، اشکانیان و سلوکیان همه جدایی دین و بنیادهای دینی را از حکومت رعایت می کردند. از ساسانیان به این سوی است که روحانیون نقش اصلی را در حکومت داشته و کشورداری سکولار ایرانی در پشت ابرهای تیره و تار و ضخیم ادیان  زرتشتی و سپس اسلامی پنهان می شود. 

اگر چه پس از اسلام نیز ستاره های فرمانروایی سکولار مانند صفاریان، زندیه و پهلوی خوش درخشیدند اما زود گذر بودند.
بنابراین با توجه به گذشته ی حکومت های سکولار  موجود در تاریخمان وقتی حرف از حکومت سکولار است : 

۱ - به معنای حکومت مذهب ستیز نیست بلکه دقیقن جدا کردن این دو نهاد است که هریک کار خودش را انجام دهد. 

۲ - اگر اصطلاح تازه ای بکار برده می شود به معنای یک نوع حکومت  وارداتی  و بیگانه با فرهنگ سیاسی ما نیست. بلکه یک اصطلاح بروز شده از جدایی دین و نهاد دین از حکومت است ، همانطور که در تاریخ باستانی ما انجام شده است. 

اما یادمان باشد که : 

حکومت های پیش از ساسانیان کشورمان اگر چه سکولار بوده اند، روش فرمانروایی شان  استبدادی هم بوده است.

 هرگز نباید سکولار بودن را با دموکراسی برابر بگیریم! 

لازمه ی دموکراسی، سکولاریسم است اما لازمه ی این بخش از سکولاریسم (‌جدایی دین از حکومت) دموکراسی نیست. 

یکبار دیگر به این موضوع - گسترده تر - می رسیم! 
-----------------------------------------------------
نوشته پیشین 
سکولاریسم :
http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2017/11/blog-post.html

۱۳۹۶ آبان ۱۶, سه‌شنبه

سکولاریسم !



این یک اصطلاح اجتماعی است که گاهی شنیده می شود. ممکن است شما تعاریف گوناگونی هم از آن خوانده یا شنیده باشید. 

با توجه به شیفتگی ما در تفسیر، و داستان یک کلاغ چهل کلاغ، برای خود داری از این داستان، بی آن  که به نوشته کسی مراجعه کنم، یک راست رفتم سراغ « دانشنامه بریتانیکا »  یا همان انسکلوپدیا که از قدیم ترین و معتبر ترین دانشنامه های دینا است. 
تمام مطالب و جمله های داخل گیومه از دانشنامه بریتانیکا است.


این دانشنامه سکولاریسم را چنین تعریف کرده است :
  • هر جنبشی در اجتماع که هدفش توجه به زندگی زمینی ( دنیایی* ) باشد » 
* اصطلاح دنیایی از من است.

تعریف خیلی کلی است و شامل همه کارهایی می شود که به حل و فصل مسائل زندگی می پردازد: کارهای علمی، مهندسی، غذایی، بهداشتی ، پزشکی، محیط زیست ،تجارت ، تولید، اقتصاد، سیاست … 
می بینید همه کسانی که تلاش می کنند مشکلات زندگی را با دانش و آگاهی حل و فصل کنند، در واقع یک کار سکولار انجام می دهند. حتا می توان آن را به کمترین تلاش های ما در زندگی روز مره اتلاق کرد. 

ممکن است بگویید خب، این که نیازی به طرح یک اصطلاح ندارد، انسان در تمام تاریخش همه ی این کارها را انجام می دهد. سخن شما درست است اما به توضیح دانشنامه در مورد تاریخ اروپا توجه کنید: 

«‌ در اروپای قرون وسطی *روحانیت مذهبی - مسیحیت - تمایل شدیدی داشت به انکار توانایی انسان. و تنها می خواست  احکام انجیل و فتواهای رهبران مسیحی اجرا شود. »‌‌ 

مانند آخوندها و روشنفکران مذهبی امروز خودمان که می خواهند همه مسائل را با احکام قرآن و فتواهای آنان حل وفصل شود، اعم از اقتصاد که می بینیم چی از کار درآمده، آموزش و پرورش ، دانشگاه ها، دادگستری، انتخابات …

قرون وسطی از سال ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر می گیرد! فجایع کلیسا را آخوندهای ما خیلی تبلیغ کرده اند و حالا خودشان همان کارها را در سال ۲۰۰۰ میلادی می خواهند انجام دهند!!!

دانشنامه در ادامه چنین می گوید: 
  • سکولاریسم واکنشی بود به این تمایل شدید کلیسا - برای اجرای نظرات رهبران مسیحی - که به نام دروه رنسانس یا رستاخیز علمی و اجتماعی در اروپا پیدا شد. سکولاریسم به انسان و دستاوردهای انسانی توجه کرد. » 
تلاش تمام فعالیت های اندیشمندان قرون در دوره چهارصد ساله رنسانس به این منجر شد که کلیسا و فتواهایش از زندگی اجتماعی، علمی و سیاسی اروپا گام به گام به پس رود و بجایش دستاوردهای علمی و فرهنگی انسان بکار گرفته شد، به همین دلیل : 
«‌  
حرکت بسوی سکولاریسم در تاریخ مدرن اروپا رشد کرد و غالبن بصورت ضد مسیحیت و ضد مذهب ظاهر شده است. »

همین چیزی که امروز توسط بعضی آخوندهای ما تبلیغ می شود:

ّآیت اله علم الهدی امام جمعه مشهد :

سکولار، مسلمان نیست، اگر گفتیم کسی سکولار و مسلمان است مثل این است که بگوییم یک نفر مسلمان است اما عرق خوری و شرب خمر را حلال می داند.

http://www.bartarinha.ir/fa/news/587726/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA 

این هم یک نمونه دیگر از آن سوی کشور :

بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن در کردستان و هورامان
جنبش روشنگری دربرابر دین سکولاریسم، علماء السوء و اﻟﺮوﯾﺒﻀﻪ

سکولار، شخصی ست که به سکولاریسم منسوب است و سکولاریسم یعنی داشتن قوانین غیر دینی یا قوانین ساخته شده ی دست بشری که مخالف شریعت الله و موافق امیال و هوسهای بشری است، یعنی تفکری که به بناء زندگی بر بی دینی فرامی خواند و دین را از دخالت در امور دنیا برکنار می کند…

این شخص …اگر توبه کرد و به بالندگی و حقانیت و پیشرفته بودن و صلاحیت اسلام ایمان آورد، مسئله حل می شود، در غیر این صورت، کفر و ارتدادش ثابت می شود، حتی اگر روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بپندارد. 



 سکولاریسم در طول تاریخش اگرچه باعث شد که مذهب از فعالیت های اجتماعی بویژه از حکومت کنار رود، اما هیچوقت بطور مستقیم ضد مذهب نبوده است، به همین دلیل دانشنامه می نویسد: 

 « در نیمه قرن بیستم بعضی دینداران به سکولاریسم مسیحی توجه کردند. آنها گفتند مسیحیت نباید خود را فقط محدود به امور مقدس و دنیای دیگر کند. بلکه مردم باید فرصت هایی بیابند تا ارزش های مسیحی را رشد دهند. »
این دینداران معتقدند که پیام اصلی مسیح می تواند شناخته و در هر گوشه ی زندگی سکولار بکار گرفته شود » 

مسیحیتی که در طول هزار سال، هزاران فجایع را باعث شد تا ذهن مردم را در محدوده ی دستورات رهبران دینی مقید کند و تا کنون هم اجازه نداده حتا یک برگ از اسناد درونی اش منتشر شود امروز « محبت » و « عشق » را مهمترین هدف خود قرار داده است. زیرا عیسی مسیح بخاطر عشق به انسانیت خودش را فدا کرد!!

توجه کنید که سکولاریسم حاصل زمان رنسانس است قرن ۱۴ تا ۱۷ میلادی اما دینداران مسیحی - یا همان روشنفکران مسیحی - در نیمه قرن بیستم  یعنی سیصد سال بعد به این نتیجه رسیدند که بهتر است با مردم همگام شوند و بگویند پیام اصلی عیسی می تواند در هر گوشه زندگی سکولار هم بکار گرفته شود. این گونه است که مذهب در پی مردم می رود!  

امروز هم بعضی از آخوندهای ما که هوشیارترند - برخلاف آقای علم الهدی  - شلانه شلانه در توجیه زندگی و خواسته های مردم سخن می گویند مانند آقای محمد رضا زائری. این سخنان را گوش کنید:


به همین جهت وجوه مختلفی از سکولاریسم از « ناخدایی » گرفته تا « مسیحیت » را بر حسب برداشت می توان یافت و امروز نیز در اسلام،

و نیز گروهی  از روشنفکران مسلمان، از سکولاریسم دینی سخن می گویند با برداشت های خودشان و تفسیرهای کج و معوج  که بررسی آنها در نوشته های پسین می آید.

اما همه ی فرهنگنامه ها، دانشنامه ها ولغت نامه ها در یک بخش از سکولاریسم  همنگر هستند  و آن این که : 

سکولاریسم یعنی جدایی دین و بنیاد های دینی از حکومت. 

این نوشتار ادامه دارد.





var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();