۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

وجه مشترک ! 3


فستیوال فیلم !

این فیلم های کوتاه  گوناگونند ، اما وجوه مشترکی دارند.

1 – بازدید یک سر آشپز امریکایی از ایران! ایشان برای این که مزه و گونه های غذاهای دنیا را بداند به کشورهای مختلف - از جمله ایران در تاببستان گذشته - سفر کرده است. گر چه زبانش انگلیسی است اما فیلم آنقدر واضح است که نیازی به دانستن انگلیسی نیست.


2 - شاگردان محمد علی طاهری جلوی اوین حضور یافتند و آزادی استادشان را خواستار شدند



3 - به خرمشهر خوش آمدید


4 - سخنان شجاعانه ی مهدیه گلرو


5 – خروج از تنگنا



6 – و برای رفع خستگی به یاد مرتضی احمدی


------------------------------------------------

مطلب مرتبط : 

پیدا کنید وجه مشترک را ( 2 ) 

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2014/12/2.html








۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

ایده ئولژی و نظامی گری ( 4 )


 ببخشید که این قسمت طولانی شد. نمی شد نصفش کنم. موقع خواندن خودتان نصفش کنید!
شماره های زیر سروده ها، صفجه ماخذ است. 

2 – پیوند  راستی با دروغ   

دیدیم که  زرتشت برای تبلیغ دین بهی " سخنان موزون " بکار برد تا بهتر و بیشتر مردم را تحت تاثیر قرار دهد، اینجا:

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2014/12/3.html

نخست کوشید بی توجه به ارگان های قدرت به میان مردم رفته و سخنانش را باز گوید. زیرا از طرف " راستی " سروده بود :

" من در جهان
هيچ توانمندي كه بخشي از او را بيدادگري
درست نكرده باشد نمي شناسم

به همین دلیل کارش را چنین آغاز می کند:

«اي مزداي بهترين،
به سوي من آي و خود را به من بنماي،
تا در پرتو راستي و انديشه نيك،
سخنان خود را نيز بيرون از انجمن مغان
به گوش ديگران برسانم»

گاتها؛ سروده 6 بند 7

اما به نظر می رسد قدرت حاکم و نیز باورهای عادتی و نیز رسوم گذشته سخت جان تر از آن بوده اند که " سخنان موزون "  بتواند پیروان آن باورها- مردم -  و نیز برگزار کنندگان آن رسوم – مغان -  را شیفته ی خود کند. در نتیجه او خود را در چنین وضعی می یابد:

1ـ به كدام سرزمين روي آورم
وبه كجا پناه جويم؟
خويشانم مرا ترك گفته
و دوستانم از من روي گردانند.
از همكاران نيز مرا خشنودي نيست.
و نه از رهبران كشور كه پيرو دروغند.
پس اي اهورامزدا،
در برابر اينهمه دشواري،
چگونه ميتوانم تو را خشنود سازم؟

2ـ اي مزدا
من از ناتواني خود آگاهم،
زيرا دارائيم اندك و يارانم كم اند.
پس من به تو روي ميكنم، مرا نيك بنگر،
و به من مهري را كه،
دلداري به دلداده اش مي بخشد
در پرتو راستي ارزاني كن
و مرا از انديشه نيك برخوردارگردان

برگ . 105

با دریافت و اعتراف به موقعیت بد خود، راهش را از سوی مردم به سوی قدرتمندان – مغان و حاکمان - جامعه باز می کند. زیرا او به فکر مردم نیست، به فکر گسترش اندیشه خویش است؛ او یک ایدئولوگ است و گسترش ایده ئولژی اش مهم ترین مسئله ی اوست. زیرا می اندیشد که اگر جامعه به ایده های او پایبند شود، از شر بدی و دروغ رها می شود.

او می خواهد اندیشه نیک و راستی را گسترش دهد، چه فرقی می کند که از کدام راه باشد! به همین دلیل بسوی سازمان های قدرتمندد جامعه روی می آورد تا پشتیبان او باشند و به گسترش اندیشه هایش کمک کنند.

او به سوی کسانی روی می کند که در وصف آنها سروده بود:

" ...رهبران كشور كه پيرو دروغند "

به همین دلیل در سروده های دیگرش جهت گیری تازه اش نمایان است. نخست می کوشد " انجمن مغان " را با خود همراه کند:

11ـ كجائيد؟
اي راستيا،اي انديشه نيك،
واي نيروي خود چيرگي،
كي به من روي خواهيد نمود؟
و تو اي مزدا،
كي انجمن بزرگ مغان را با دانائي خود
رهنمون خواهي شد؟
اي اهورا،
ما چشم براه مهر و ياري تو هستيم،
بسوي ما آي.

105

اما " انجمن مغان " بی حمایت شاه به سخنان او توجه نمی کند. سرانجام تنها راه گسترش اندیشه هایش را هماهنگی با شاه می بیند:

7ـ اي راستي،
پاداشي را كه ارمغان انديشه نيك است
بما ارزاني دار،
و تو اي آرامش،
آرزوهاي گشتاسب
و همچنين مرا بر آورده ساز.
و سرانجام اي مزدا،
به همگي ما توانائي بخش تا بتوانيم
پيام تورا
با پيروزي در جهان گسترش دهيم.

37

و حالا  انجمن مغان به سخنان او گوش می کند زیرا:

14ـ اي زرتشت،
كيست دوست راستكردار تو؟
و كيست آنكه
خواهان نيكنامي و پيشرفت
«انجمن مغان» مي باشد؟
اين كس براستي كي گشتاسب دلاور است.
من با سخنان برخاسته از انديشه نيك
مردمان را فرا ميخوانم،
تا به پرديس تو اي مزدا، راه يابند.

110

می بینیم که زرتشت لحن گفتارش را هم نسبت به " گشتاسب " عوض کرده است؛ اگر در سروده ی هفتم از " گشتاسب " سخن گفته، در سروده 14 از " گی گشتاسب دلاور " می گوید. او امتیازات مجیزگویی به قدرتمندان را دریافته است!

زرتشت نقش پر اهمیت گشتاسب  - شاه به عنوان مظهر قدرت نظامی  - در پیشبرد دینش را در خطاب به دیگران چنین می گوید:

2ـ پس شما هم
با انديشه و گفتار و كردار نيك
بسوي مزدا رويد،
و دل و انديشه خود را بر او باز كنيد.
كي گشتاسب، پشتيبان زرتشت
و فَرشوستر خردمند،آئيني را برگزيده اند،
كه اهورا آنرا به
 سودرسانان آزادي بخش ، سوشيانها،
نمايان كرده است.

142

اگر در سرود بالا  به نقش قدرت در گسترش دین اشاره می کند، اینحا به نقش ایده ئولژی اش  در استحکام بنیان قدرت اشاره دارد:

16ـ كي گشتاسب،
در پرتو انجمن مغان
و سروده هاي برخاسته از انديشه نيك،
به پاداش دانش دروني رسيد،
دانشي كه باآن،
اهورا مزدا،
ما را بسوي خوشبختي ميبرد.

139

بدین گونه مردی که روزی چنین سروده بود :

15ـ بدين سان
پيشوايان ديني دروغين
و فرمانداران خودكامه
كه هيچ گاه
براي مردم زندگي آزاد و دلخواه
روا نمي داشتند
به دست همان مردم از پاي خواهند آمد.
مردماني كه در پرتو انديشه نيك،
سرانجام به رسائي
و سپس به جاودانگي راه خواهند يافت.

65


اینک برای پیشبرد ایده ئولزی اش  به اتحاد  با قدرت – شاه  و مغان - دست می زند. اتحاد با کسانی که آنها را پیشوایان دینی دروغین و   "فرمانداران خودكامه " خوانده بود.

چگونه شد که پبامبر " راستی "  و " اندیشه نیک "  با " پیشوایان دینی دروغین "  و " فرمانداران خودكامه "  برای گسترش دینش ( ایدئولژی )  به این پیوند دست زد؟

چگونه شد که زرشت – پبامبر راستی – با گشتاسب که پدرش را به کمک نیروی بیگانه از سلطنت برکنار کرده بود تا خود قدرت را بدست گیرد اینجا:

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2014/10/2.html

متحد شد؟

آیا پیشوایان دینی دروغین و فرمانداران خودکامه شیفته سخنان موزون وی شدند؟

آیا پیروان دروغ ، از ترس عذاب هایی که زرتشت وعده شان می داد، پیرو اندیشه او شدند؟

آیا آنان از اندیشه های کهنه شان خسته شده بودند؟

آیا زرتشت جادوگر بود که با جذب آنان به گسترش اندیشه اش بپردازد؟

آیا شرایط اجتماعی به گونه ای بود که آنان را مجبور به این کار کرد؟

شما می توانید پرسش های زیادی مطرح کنید. اما پاسخ واقعی اش را در سروده های زرتشت نمی یابید!!

بخش کوچکی  از پاسخ واقعی اش را فردوسی به ما می دهد. مردی که هشتصد سال به زمانه ی زرشت نزدیک تر بوده است. مردی که اسطوره های پراکنده ی زمانش را در یک حماسه جمع کرد. مردی که بی شک بسیار بیشتر از زمان ما از واقعیات زمانه زرتشت آگاهی داشته است.

فردوسی گوشه ای از  رازهای پنهان را چنین آشکار می کند:

 چو چندی برآمد برین روزگار
خجسته ببود اختر شهریار

به شاه کیان گفت زردشت پیر
که در دین ما این نباشد هژیر

که تو باژ بدهی به سالار چین
نه اندر خور دین ما باشد این

نباشم برین نیز همداستان
که شاهان ما درگه باستان

به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو
برین روزگار گذشته بتا

پذیرفت گشتاسب  گفتا که نیز
نفرمایمش دادن این باژ چیز  
           

با توجه به شناخت زرتشت از خوی قدرت طلبی گشتاسب ، چنین پیشنهادی می تواند فریبنده باشد؛

گسترش قلمرو و کسب ثروت های بیکران در دیگر نقاط  از جمله توران!

بویژه آن که زیر نام گسترش  دین بهی انجام می گیرد!

ببینیم که زرتشت در مورد آرزوهای خودش و گشتاسب چه می گوید:

7ـ اي راستي،
پاداشي را كه ارمغان انديشه نيك است
بما ارزاني دار،
و تو اي آرامش،
آرزوهاي گشتاسب
و همچنين مرا بر آورده ساز.

او به روشنی بین آرزوهای گشتاسب – کسب قدرت بیشتر – و آرزوهای خودش – گسترش اندیشه هایش – خط می کشد و آنها را از هم جدا می گوید. اما اینک هر دو آرزو  بر یک اسب سوارند؛ اسب قدرت نظامی.

از این پس است که جنگ های اسطوره ای ایران و توران زیر نام دین بهی  آغاز و غارت و کشتار شروع می شود و زرتشت شادمان از گسترش دین بهی به عبادت می پردازد.

 -------------------------------------------

مطلب مرتبط : 

راه یابی زرتشت  برای گسترش اندیشه اش

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2014/12/3.html






var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();