۱۳۹۸ تیر ۵, چهارشنبه

مصادره به مطلوب خود:




از جمهوری اسلامی تا مخالفان آن!

یادمان هست که آقای خمینی پیش از تصرف قدرت از آزادی همه  سخن می گفت حتا از آزادی سیاسی کمونیست ها، اما پس از تصرف قدرت گفت من : 

به جمهوری اسلامی رای می دهم نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیشتر!

و به این ترتیب توان همه نیروهایی که بر علیه شاه شوریده بودند، مصادره به مطلوب روحانیت و جمهوری ولایت فقیه اش را برپا کرد. 
به دیگر قول وقرارهایش در این نوشتار کاری نداریم. 

اکنون این حالت در حمایت از بیانیه ۱۴ نفر - که شاید داستان ۱۴ معصوم را ناخودآگاه در اذهان باز آفرینی می کند- پیش آمده است. اولین گروهی که به این مصادر به مطلوب خود دست زده، گروه جمهوری خواهان است!

دربیانیه ای که این سازمان منتشر کرده چنین آمده است:

  • …آنرادرخدمت پیشرفت مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران درمسیراستقرارآزادی،دموکراسی،حقوق بشر،توسعه وعدالت اجتماعی وبرقراری نظامی دموکراتیک ولائیک ومبتنی برجمهوری پارلمانی درایران می داند… »                          
  • https://www.facebook.com/photo.php?fbid=3057319794285847&set=a.934513423233172&type=3&theater

می بییند که بیانیه پشتیبانی جمهوری خواهان تعیین نوع حکومت را - جمهوری پارلمانی - به این چهارده نفر نسبت می دهد! 

در صورتی که در بیانیه ۱۴ نفر اصلن به نوع حکومت اشاره نشده و فقط به کیفیت حاکمیت توجه شده، اینجا می توانید اصل بیانیه را بخوانید:

آنها فقط گفته اند:

ما چهارده تن، در پی «گذار کامل» و مسالمت‌آمیز از این رژیم «ایران ویران کن»، و در پی برپایی انتخاباتی آزاد هستیم.

ما نیز در آرزوی برخورداری حکومتی دموکراتیک و سکولار هستیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر سر لوحه مجلس آینده‌اش برای تدوین و تبیین مدرن‌ترین قانون اساسی عصر حاضر باشد!

پس، آنچه که ما چهارده تن با انتشار نخستین بیانیه‌ی خویش در پی آن بوده و هستیم، یک مطالبه فراجناحی برای «عبور کامل» از نظام جمهوری اسلامی بوده و متعلق به همه آزادی‌خواهان راستین با هر گرایش سیاسی و عقیدتی است.

می بینیم که در این خواسته ها هیچ گونه  اشاره ای به نوع حکومتی که این ویژگی ها را داشته باشد، نشده است !

خواسته های اینان  عبارتند از : 

الف - انتخاباتی آزاد - شاید منظورشان بدون نظارت استصوابی باشد! باید خودشان روشن بگویند!

ب - حکومتی دموکراتیک 

پ  - سکولار - جدایی دین از حکومت 

ت - تدوین قانون اساسی بر طبق اعلامیه حقوق بشر.

این ویژگی ها در بسیاری از انواع حکومت ممکن است وجود داشته باشد:

 سلطنتی نوع مشروطه- البته نه نوع مشروطه سلطنتی سابق در ایران که  شاه ملزم به امضای مصوب های مجلس نبود و از  سوی دیگر قوانینش مشروط به مذهب حقه جعفری اثنی عشری بود!

جمهوری پارلمانی، اختیارات فقط در اختیار مجلس است !

جمهوری نوع ریاستی که رئیس جمهور اختیاراتی جدا از مجلس دارد، 

حتا باورتان نمی شود ممکن است نظام ولایتی!!! وقتی ولایت مطلقه فقط ناظر بر اجرای قوانین چنین حکومتی باشد بدون هیچ گونه حق دخالت مستقیم  !!! البته با گلی که آقای خمینی و  روحانیت زده، این امر بسیار بعید است اما روزگار را چه دیدی!!!

این گروه بجای این که  نوع حکومت مورد نظر خود  را به این چهارده تن جان بر کف نسبت دهد، می توانست بنویسد که : 

انجمن جمهوری خواهان که خواهان حکومت جمهوری پارلمانی است  نیز همین خواسته ها را دارد!

حمایت از خواست های این جان بر کفان یک مسئله است، تفسیر به رای خود - بر طبق سلیقه خودمان - داستان دیگری است. 

چرا ما چنین ایم؟





۱۳۹۸ خرداد ۳۰, پنجشنبه

نتیجه سکولاریسم تقلبی حکومت پهلوی ( ۹ )



پس از سال ۱۳۳۲ که شاه توانست با همیاری گسترده روحانیت نیروهای ملی و چپ - حزب توده - را سرکوب کند، فعالیت نیروهای مذهبی بسیار گسترش یافت. شاه می خواست از نیروهای مذهبی برای حکومت شاهنشاهی اش سپری در برابر نفوذ احتمالی کمونیسم بسازد و البته این سیاست دقیقا با سیاست جهنی امریکا و غرب همسو بود. البته نیروهای مذهبی هم بشدت مواظب شاه بودند تا از محدوده ی منافع آنها بیرون نرود که نمونه اش را اینجا بخوانید:


اما شاه از سال ۱۳۳۸ برای اجرای اصلاحات اجتماعی زیر فشار امریکا قرار داشت. این اصلاحات می باید به گونه ای می بود که ضمن حفظ حکومت شاه، وضعیت دردناک اقتصادی را کاهش دهد تا نفوذ شوروی سابق جلوگیری کند. گزارشگر امریکا وضعیت ایران را با ویتنام مقایسه کرده بود ( نوشته پیشین )‌  و نیز بیشتر در راستای سیاست های جهانی امریکا قرار گیرد. اولین نمونه آن در سال ۱۳۳۸ در مورد شناسایی دوفاکتوی اسرائیل ظاهر  شد: 


که با واکنش روحانیت روبرو شد. اما با وجود آیت الله بروجردی این رویارویی بسیار اندک بود. با درگذشت آیت الله بروجردی، اصلاحات شاه سرعت بیشتری گرفت. تنها کسی که سیاست های شاه و شخص وی را نقد کرد شخص آیت الله خمینی بود. او بر سه مورد اصلی انگشت گذاشته بود که با احساسات مذهبی مردم هماهنگ بود: 

رای زنان، حذف قسم به قران، و رابطه با اسرائیل. البته در کنارش اصلاحات ارضی و اصول ششگانه و رفراندم شاه را برای آن تحریمم کرده بود. 

کار این رویاروی به ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کشیده شد. شاه طبق معمولش از رویارویی می ترسید. کسی که مسئولیت این رویارویی و سرکوب را برعهده گرفت اسدالله علم نخست وزیر بود او حتا تلفن های دربار را به مدت ۲۴ ساعت قطع کرد تا از دخالت احتمالی شاه جلوگیری کند.

خمینی در فرانسه . دکتر نهاوندیان. ص ۵۹

نکته قابل توجه آن که نیروهای ملی  برای اصلاحات بر اساس قانون اساسی تکیه می کردند که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت. اصلاحات باید توسط دولت های قانونی و مجلسی انجام شود که نمایندگان واقعی مردم در آن حضور داشته باشند نه نمایندگان دست چین شده توسط شاه.و شاه سخنان آنان را دیر فهمید: 


  شاه بارها گفته بود که به سلطنت ظاهری علاقه ای ندارد  و این بود که نیروهای ملی  بر اساس قانون اساسی مشروطیت نمی توانستند از این اصلاحات حمایت کنند مگر این که قانون اساسی را عوض می کردند. در این صورت همان می شد که آیت الله بروجردی چند سال پیش گفته بود: 

  • آنان - کشورهای دیگر - ابتدا رژیم سلطنتی را به جمهوری تبدیل کردند»‌
دولت های ایران : از سید ضیاء تا بختیار - ص ۴۵۴ - مسعود بهنود. 

و شاه از این می ترسید!

نزدیکی نیروهای ملی  - که کم کم پراکنده می شدند - با نیروهای مذهبی هنگامی بیشتر شد که حسنعلی منصور نخست وزیر قانون کاپیتالاسیون - مصونیت امریکایی ها در ایران - را به تصویب مجلس رساند و جانش را هم  توسط نیروهای فدائیان اسلام از دست داد. این نیروها مورد توجه آقای خمینی و بازاریان بودند!

فرستاده ویژه امریکا در میانه سالهای ۴۰  به ایران  می نویسد حتا آنها که بظاهر طرفدار پروپا قرص شاه اتد، در خلوت از شاه بطور همه جانبه حمایت  نمی کنند : 


به این ترتیب  سکولاریسم تقلبی پهلوی که می خواست از نیروی مذهب برای تقویت خود و بر علیه نیروهای چپ  استفاده کند، نه تنها به این کار موفق نشد، بلکه آن را که از شروع حکومت پهلوی در قم بنیاد گرفته بود اینجا: 


 و در تایید حکومت رضا شاه اعلامیه ها دادند، اینجا : 

https://t.me/gozaresh1395/3986

 و از سال ۱۳۲۰ به سرعت گسترش یافتند، در زمانه اصلاحاتش به نیروهای مخالفی تبدیل کرد که توانست همه نیروها را برای سرنگونی اش  بسیج کند.

از این ببعد تمام نیروها برای به زانو در آوردن شاه می کوشیدند. دیگر به آنچه می باید بجای حکومت سلطنتی بیاید فکر نمی کردند. می گفتند : 

شاه برود، همه چی درست می شود!

تمام نیروها در واقع سه شاخه بودند : 

نیروهای مذهبی سنتی به رهبری آقای خمینی و زیر پوشش مراسم مذهبی 

نیروهای ملی - مذهبی مانند نهضت آزادی و مجاهدین خلق تحت تاثیر دکتر شریعتی 

نیروهای چپ - که بنام چریک های فدایی خلق مشهور شدند. 

این نیروها برای به زانو در آوردن شاه  از همه امکانات استفاده می کردند از جمله کشورهای خارجی. یکی از این کشورها مصر بود به رهبری جمال عبدالناصر: 


همه به این دلیل با حکومت شاه مخالف بودند، که او را نماد دیکتاتوری می دانستند و نیروهای مخالف را سرکوب می کرد. 

همه نیروها به براندازی دیکتاتور فکر می کردند نه به براندازی دیکتاتوری ! به همین دلیل - بجز اندک افراد پراکنده - کسی در فکر مبارزه با دیکتاتوری نبود. نتیجه چنین هدفی این بود:

 هیچکدام به فکر حکومتی بر مبنای دموکراسی نبودند!! 

و این نکته مشترک همه شان بود!!

نیروهای سنتی مذهبی به فکر حکومت اسلامی بودند 

نیروهای ملی - مذهبی مانند نهضت آزادی اول برایشان مذهب مهم بود تا ایرانی بودن:


نیروهای مجاهدین خلق به فکر دیکتاتوری مستضفان جهان بودند زیر افکار دکتر شریعتی 

نیروهای چپ سازمان فدائیان خلق به فکر دیکتاتوری پرولتاریا بودند. 

می بینیم همه به نوعی خواهان حکومت دیکتاتوری بودند، اما نه دیکتاتوری شاهانه! هر کس می خواست دیکتاتوری خودش را بر پا کند!

توان رهبری روحانیت و امکانات گسترده موسسات و هیات های مذهبی چنان بود که نیروهای دیگر را در خود فروبرد و حکومت خود را در برابر انواع دیگر دیکتاتوری مستضعفان و پرولتاریا برقرار ساخت. بقول یکی از آنها حکومت  « ملاتاریا » را بر قرار کرد که : 

نتیجه اش را هر روز احساس می کنیم!




۱۳۹۸ خرداد ۲۲, چهارشنبه

سایه روشن های یک بیانیه.




نگاهی به درخواست ۱۴ نفر از فعالان مدنی و سیاسی !

این در خواست را می توانید اینجا بخوانید :


در این بیانیه نکات اصلی که بنیان جمهوری اسلامی ایران بر ان قرار گرفته عمدا یا سهوا ناگفته مانده است: 

۱- جمهوری اسلامی بر پایه دین استوار است و طبق اصول ۲،۳و ۴ قانون اساسی اش باید تمام قوانین و اعمالش بر مبنای دین و متولیانش-  فقها-  باشد. 

وقتی مهمترین اصل قانون اساسی را نادیده می گیرند و آن را نقد نمی کنند، چگونه می خواهند با آوردن یک واژه « دموکراتیک » اصل داستان را بمالانند. مانند کلمه اسلام که آقای خمینی بکار گرفت که مردم نمی دانستند منظورش از اسلام  دقیقا چیست!

وقتی از حاکمیت دموکراتیک حرف می زنیم به معنای آن است که قانون اساسی اش نباید بر هیچ ایده ئولژی بنا شده باشد، بلکه فقط و فقط بر پایه همیاری و هم خواستی تمام افراد یک کشور باشد بدون توجه به دین! دین هرکس برای خودش باشد نه  برای کل مردم یک کشور. 

۲ - نکته دومی که ناگفته مانده است، اصل ولایت مطلقه فقیه است! که طبق قانون اساسی همه ی اختیارات یک کشور را در دست دارد. 

این اختیارات امروز اگر در دست آقای خامنه ای است، فردا اگر در دست یکی از امضا کنندگان این بیانیه باشد، معلوم نیست که عملکرد بهتری از  ولی مطلقه فقیه داشته باشد حالا به شکل دیگر و راه دیگر! 

حمله به شخص خامنه ای و تقاضای استغفای او هیچ دردی را دوا نمی کند. هر کس بجای وی بیاید و ولی فقیه باشد همین آش است و همین کاسه. 

۳ - هیچ توضیح روشنی از مقوله « دموکراتیک » در این بیانیه نیست!! آیا در این قانون اساسی : 

الف - مذهب رسمی هست یا نه؟ اگر هست که یک نوع امتیاز به معتقدان آن مذهب داده می شود!!

 آیا این دموکراتیک است؟

ب - قسم به یک مذهب رسمی هست مانند قسم به قران برای رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس یا نه؟ اگر هست هر کس که به   در مذهب رسمی نباشد نمی تواند جزو مسئولین کشور باشد. 

آیا این دموکراتیک است؟ 

پ - امتیاز به جنسیت، صنف، قوم آیا در این قانون اساسی  « دموکراتیک » آمضا کنندگان وجود دارد؟ 

آیا این دموکراتیک است؟ 

می بینیم که این گونه سخن گفتن بدون توضیح روشن از هدف، باعث می شود که هر کس برداشت خودش را از داستان داشته و می شود همین آش شله قلمکار جمهوری اسلامی که امضا کنندگان بعضی بندهایش را قبول ندارند، بعضی اش را می خواهند اصلاح کنند، و بعضی هایش را هم بطور ضمنی قبول دارند و گرنه دم از اصلاح این قانون اساسی نمی زدند. 

۴ - نکته روشن این بیانیه حمله به شخص سید علی خامنه ای است!!!

مگر این سید علی خامنه ای هنگام انتخابش نگفت که « باید خون گریست بر ملتی که من رهبرش باشم »؟  حالا لابد آقایان فکر می کنند اگر سید علی خامنه ای برود و مثلن شیخ حسن روحانی بیاید ملت باید برقصند و شادی کنند؟ 

همه مردم می دانند که چه نمی خواهند، اما واقعیت این است که هنوز نمی دانند چه باید بخواهند تا برایش مایه بگذارند. تا وقتی فعالان سیاسی و اجتماعی نتوانند هدف هایشان دقیق و روشن برای مردم بگویند، نباید انتظار داشته باشند که مردم برای انجام پیشنهادات انان مایه بگذارند.

مردم یک بار به پیشنهاد ناروشن چیزی بنام « جمهوری اسلامی » نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد  از جان و مال مایه گذاشتند، این شد .

 آدم مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسد : این است راز ماندگاری جمهوری اسلامی. 

بنابراین کسانی که از ذهن و دل و جانشان برای تغییر مایه می گذارند باید روشن حرف بزنند تا مردم بدانند که چه چیزی را باید بخواهند! و البته انتظار هم نداشته باشند که مردم بلافاصله بگویند : چشم!

یک خواست همگانی روشن، هدف گیری اش نیز روشن است و راه رسیدن به هدف را نیز روشن می کند. 


var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();