۱۳۹۷ آذر ۶, سه‌شنبه

قانون اساسی چیست؟



بازتاب فرهنگ سیاسی جامعه در تعریف قانون اساسی!

این اصطلاح حاصل تغییرات اجتماعی در اروپا است. بنابراین برای ما یک اصطلاح وارداتی است همانطور که ماشین یا کامپیوتر هم نامشان هم خودشان وارداتی است. 

در فرهنگ های انگلیسی قانون اساسی را چنین تعریف کرده اند:

۱ - در فرهنگ آکسفورد: 

اصولی که ساختار یک حکومت یا یک سازمان را تعیین می کند!


۲ - فرهنگ کمبریج :

مجموعه ای از اصول سیاسی که توسط یک دولت یا سازمان اداره می شود، به خصوص در رابطه با حقوق مردم تحت کنترل آن

۳ - در فرهنگ وبستر: 

الف - تعریف عام :

چیزهایی که به تشکیل، ترکیب یا ساختن یک واحد کل کمک می کند.

ب - تعریف سیاسی :

اصول اساسی و قوانین یک ملت، دولت یا گروه اجتماعی که قدرت و وظایف دولت را تعیین می کنند و حقوق خاصی را برای مردم در آن تضمین می کنند.
. 
توضح واضحات !

۱ - تعریف اکسفورد می گوید که قانون اساسی ساختار یک حکومت را تعیین می کند. اما معلوم نمی کند که این ساختار بر  خاسته از نیازهای اجتماعی مردم است یا حاصل تصمیم یک نفر یا یک گروه محدود است!


۳ - فرهنگ کمبریج اصول سیاسی که توسط یک دولت و سازمان اداره می شود در رابطه با حقوق مردم تحت کنترلش!

اما مشخص نمی کند که این قانون حاصل خواست مردم است یا فقط توسط حکومت تدوین شده است. 

۲ - تعریف وبستر : 

الف -  با قانون اساسی می توان به تشکیل ساختار واحد و یگانه رسید. یا قانون اساسی وظیقه اش جمع و جور کردن اجزاء پراکنده زیر یک سقف است تا یک واحد را تشکیل دهند. 

ب - به سه نوع کارکرد قانون اساسی توجه  دارد: 

قانون اساسی ممکن است حاصل خواست یک ملت باشد هم شکل حکومت را تعیین کنند و هم نحوه کارش را، 
ممکن است خواست یک دولت - به معنی حکومت - باشد، 
 و یا یک گروه اجتماعی مشخص.


اگر توجه کنیم  تعریف اکسفورد و کمبریج مانند هم اند اما تعریف وبستر متفاوت است و به سه نوع خاستگاه پیدایش قانون اساسی توجه دارد : بر خاسته از نیاز مردم، برخاسته از نیاز یک حکومت و بر خاسته از درون یک گروه!

این تفاوت مربوط به جامعه کسانی است که این فرهنگ ها را تدوین کرده اند. 

فرهنگ اکسفورد و کمبریج ، فرهنگ های انگلیسی هستند که توسط مولفان انگلیسی نوشته شده اند و ذهنیت سیاسی حاکم در جامعه انگلیس که بسیار محافظه کار و نیز  برای کنترل مردم سرزمین های تحت کنترلش خیلی هوشیاری بخرج داده است در تعریف های این دو فرهنگ ظاهر شده اند.  به همین دلیل از قانون اساسی فقط به شکل حکومت و چگونگی کنترل مردم تحت امرش توجه دارد. 

توجه داشته باشیم که انگلستان یکی از معدود کشورهایی است که قانون اساسی ندارد و تمام برنامه های سیاسی اش بر اساس سنت فرهنگی حاکم است. به همین دلیل نیز نویسندگان تعریف قانون اساسی را محدود به شکل حکومت و اداره مردم کرده اند. 

اما:

فرهنگ وبستر، یک فرهنگنامه امریکایی است و شخص « وبستر » معلمی بوده در زمان جنگ های استقلال امریکا از انگلیس که منجر به  پیدایش ایالات متحده امریکا شده است. تعریفی که از قانون اساسی کرده بارتاب قانون اساسی فرهنگ سیاسی جامعه ای است که قانون اساسی اش چنین است : 

هر گروه - مانند اتحادیه های صنفی و سندیکاها مستقل از حکومت - تصمیم گروهی خود را بگیرد 

هر ایالت: 

تصمیم های منطقه ای داخلی را برای خود بگیرد و 

 بتواند نقش برابری در  کل حاکمیت امریکایی پیدا کند 


۴ - فرهنگ لغت نامه دهخدا:

قانون اساسی . قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیان میکند.

می بینید که فرهنگ لغت نامه دهخد از قانون اساسی تعریفی کرده که بازتاب جامعه استبدادی است: 

شکل حکومت و سازمان قوای سه گاه کشور 

امتیازات و تکالیف افراد نسبت به دولت ( حکومت )‌ و نه تکالیف حکومت نسبت به مردم!!

در این تعریف هیچگونه نشانه ای از این که قانون اساسی باید به نیازهای مردم پاسخ گوید، وجود ندارد!!

&&&&&&&&&&&&

پا نویس : 

جمهوری سان مارینو[۱] (به ایتالیایی: San Marino) کشوری است در جنوب اروپا که در شبه‌جزیره ایتالیا و در بخش شرقی کوه‌های آپنین واقع شده‌است. پایتخت آن شهر سان مارینو است.

شهرت سان مارینو به قانون اساسی این کشور است. قانون اساسی سان مارینو که در سال ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده، قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی در جهان است و هنوز اجرا می‌شود. این کشور اولین کشور با حکومت جمهوری در جهان می‌باشد.


یعنی ۴۰۰ سال پیش!!










۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

عادت!



مطلبی خواندم در سایت « مجمع فعالان اقتصادی » با عنوان « ماعادت می کنیم »‌. اگر می خواهید بخوانید اینجا: 


در قسمت دوم نوشته، نویسنده از مسئولین کشور خواسته است « عادت نکنند »‌ به:

بسته شدن تولیدی ها
بیکار شدن کارگران 
افزایش قیمت ها
خبرهای تلخ 
دست روی دست گذاشتن 
بالا رفتن قیمت خود رو
گرفتن حقوق سر ماه ( نه مثل کارگران که هر چند ماه قسمتی از حقوقشان پرداخت می شود )
با خودروهای اداری این ور و آن ور بروند

در پایان نتیجه گرفته است :

عادت کردن شما خطر بزرگی برای جامعه است. شما هم اگر به مشکلات عادت کنید دیگر نمی‌شود هیچ امیدی به آینده نداشت. آن زمان است که ناامیدی از در و دیوار شهر و کشور بالا می‌رود و هر کسی به دنبال راهی برای فرار از شرایط موجود است.

خب! مجمع فعالان اقتصادی است و از سطح اقتصاد فراتر نمی رود!  اما یادشان می رود یا می خواهند به یادشان نیاید که این همه عادت کردن ها نتیجه چه سیاست هایی است : 

سیاست های اجتماعی 
 فرهنگی 
اقتصادی

و همه این سیاست ها بر می گردد به اصل ۱۱۰ قانون اساسی که تمام اختیارات کشور را به یک نفر داده اما هیچ مسئولیتی از او نخواسته است تا جوابگو باشد!

به همین دلیل همه ی درخواست برای تغییر دید مسئولین است در صورتی که خود مسئولین بخوبی از دیدگاهشان و نتایج حاصل بسیارخوب با خبرند و می خواهند برای همیشه نامشان در تاریخ ایران بماند!!! می گویید نه اینجا را بخوانید:

https://t.me/gozaresh1395/3975

۱۳۹۷ آبان ۲۲, سه‌شنبه

فرهنگ انتظار!



نگاهی به یک نظر سنجی!

چندی پیش - حدود یک ماه و نیم پیش - متن نظر سنجی ای منتشر شد که توسط آقای عمار ملکی تهیه و منتشر شده بود. 

این وبلاگ به نتایج نظر سنجی که در صفحه اول  آمده کاری ندارد و یا به کیفیت نظر سنجی که از توان وبلاگ بیرون است. این نوشته مربوط به تحلیل کمیت ببنندگان است . 

صفحه اول آن، فشرده ای بود از کل آن که می توانید اینجا ببینید :



طبق یک برآورد تعداد کسانی که آن را دیده اند حدود ۸۰ نفرند. البته کسانی که آن را خوانده اند و خوانده اند و کمی بررسی کرده اند نامعلوم است.!

۱ - اولین دیاگرام آن مربوط به رفراندم برای جمهوری اسلامی  است: 

https://t.me/gozaresh1395/3639

تعداد ببیندگان ۲۲۵ نفر است. تقریبن سه برابر صفحه فشرده نظرخواهی! 

۲ - دیاگرام دوم مربوط به نظام سیاسی آینده ایران است:


تعداد ببیندگان ۹۰ نفر است. بسیار کمتر از نصف اولین دیاگرام. برای این دیاگرام باید کمی روی صفحه دقت می کردند، نسبت های داده شده را بررسی می کردند. اما حوصله ببیندگان در حد استفاده از چشم است!!

۳ - دیاگرام سوم مربوط به ساختار سیاسی فردای ایران است .


تعداد ببیندگان ۸۵ نفر است، کمی کمتر از دیاگرام دوم! 

۴- این دیاگرام از ببیننده می خواهد که گزینه سیاسی خود را انتخاب کند!

https://t.me/gozaresh1395/3669

تعداد ببیننده ۸۳ نفر. کمی کمتر از قبلی!

۵- از خوانندگان می خواهد به فرد مورد نظرشان رای دهند!


ببنندگان ناگهان به ۱۷۸ نفر می رسند!

یعنی نزدیک به دو برابر پرسش های ۲، ۳ و ۴ 

۶ - این نمودار بر اساس نظر سنجی بین سه گرایش اصلاح طلب، تحول خواه، و برانداز است. 


تعداد ببیندگان به ۳۴ نفر کاهش یافته، یعنی حوصله خوانندگان از این تحلیل ها سر رفته است!

نتیجه گیری وبلاگ: 

چگونه می شود  کسانی که نمی دانند چه نظام سیاسی را لازم دارند، در صفحه رای گیری به افراد، تعدادشان ناگهان دو برابر می شود؟  

این نشان می دهد:

بیشتر شرکت کنندگان :

۱ - جمهوری اسلامی را نمی خواهند. 
۲ - حوصله تجزیه و تحلیل ندارند!
۳- منتظر یک امام زمانند که بیاید و به زندگی آنها سر و صورتی بدهد بی آن که زحمتی برای آنها ایجاد کند!!!

می بینید بنیان فرهنگ انتظار که از زمان زرتشت در نهاد فرهنگی ما کاشته شده، همچنان ما را به یک « نابوده » تاریخی وابسته کرده است؟

مایی که نمی دانیم چه می خواهیم، به هر کسی که به ما بگوید : راحت بخواب که ما بیداریم ، خوش آمد می گوییم! و نتیجه اش همین جمهوری اسلامی و یا با « نام دیگر و به کام دیگر! »، چه بر سر خودمان می آوریم؟

&&&&&&&&&&&&&&&&&

در مکتب زرتشت « سوشیانت » ها که نجات دهنده هستند پس از چهار هزار سال ظهور می کنند!! یادمان باشد که در اسلام امام زمان وجود ندارد به همین علت اصول دین سه تا است: 

 توحید : باور به وحدانیت خدا
نبوت  : باور به پیامبری حضرت محمد 
معاد  : باور به روز قیامت.

اما اصول مذهب شیعه دو تا اضافه دارد؛ 

عدل : که روزی برقرار می شود!
امامت : آخرینش امام زمان است که عدل را برقرار می کند مانند سوشیانت های زرتشت!
خب!!!





۱۳۹۷ آبان ۱۴, دوشنبه

نگاهی به نظرات آقای رضا پهلوی




آخرین نظرات ایشان را می توانید اینجا گوش کنید: 


ایشان در تمام این گفتگو و نیز در گفتگوهای پیشین کوشیده است که خود را از طرفداری از یک نظام سیاسی دور نگه دارد. البته نظام سیاسی در ذهن ایشان فقط جمهوری یا پادشاهی است. البته جز این نمی توان انتظار داشت. ایشان حاکمیت آینده ایران را فقط در این نوع حکومت محدود کرده است. البته با تجربه ای که مردم ایران از جمهوری ولایت مطلقه فقیه دارند، خواه ناخواه کفه ترازو به سوی نظام پادشاهی مشروطه سنگین می شود. 

ایشان به درستی از نقش فرهنگ در برپایی دموکراسی یاد می کند و به همین دلیل از کشورهایی نام می برد با حکومت مشروطه که دموکراسی اش زبانزد مردم اند مانند سوئد و از حکومت های سلطنتی نام می برد که مستبداند. 

از سوی دیگر از جمهوری هایی نام می برد با بنیاد دموکراسی مانند فرانسه یا امریکا و نیز جمهوری هایی نام می برد با  بنیاد استبدادی مانند سوریه. 

بنابراین حرف ناگفته ایشان این است که با توجه به فرهنگ شاهنشاهی ، ما به یک نماد اعتماد ملی نیاز داریم و البته کسی که می تواند بر پایه فرهنگ شاهنشاهی نماد ملی باشد کسی جز ایشان نیست. این رضایت را می توان در شادی چهره شان دید وقتی اقای نیما راشدان می گوید که شما امید ۸۵ میلیون ایرانی هستید!

۱۳دقیقه و ۵۳ ثانیه به آخر مصاحبه .

رنگ رخسار دهد خبر از سر درون!

البته شاید ما به یک نماد ملی نیاز داشته باشیم که کارها سر و صورت بگیرد اما چرا این نماد ملی باید شاهنشاهی باشد؟ 

نظام شاهنشاهی و نظام مذهبی از زمان اردشیر بابکان - دست در دست هم - در ایران عامل استبداد بوده اند. چهل سال پیش مردم ایران با مبارزه مدنی به بخش شاهنشاهی استبداد نه گفتند و اینک نوبت  نه گفتن به دومین بخش آن است.

حکومت هایی در دنیا هستند که نماد ملی دارند اما این نماد ملی شاه نیست! رئیس جمهورشان نماد اعتماد ملی است و کشور توسط مجلس نمایندگان اداره می شود مانند افریقای جنوبی که شکلی از فدرالیسم را هم دارد. البته هم رئیس جمهوری وظایف مشخصی دارد به عنوان نماد ملی و هم نخست وزیر و مجلس به عنواان نمایندگان مردم برای اداره کشور. اسم این نوع حکومت جمهوری پارلمانی است. 

در این حکومت رئیس جمهور  به عنوان نماد ملی مادام العمر نیست - مانند پادشاهی - که لم بدهد و از مزایای نماد ملی استفاده کند بی هیچ مسئولیتی. 

هر وقت این نماد ملی نتوانست به وظایفش به درستی عمل کند
هر وقت نتوانست جوابگوی مسئولیت هایش باشد 
هر وقت خواست از موقعیت نماد ملی اش سوء استفاده کند، 

مردم هنگام تجدید رای گیری برای انتخاب یک رئیس جمهور، کنارش می زنند و به کسی رای می دهند که به او اعتماد دارند.

آقای رضا پهلوی و دیگرانی که به وجود نماد ملی بسیار اهمیت می دهند، باید در مورد این نماد ملی به گفتاری روشن برسند: 

اعلیحضرت همایونی( بخش قدیمی نظام استبدادی )‌ یا : 

رئیس جمهور محترم ؟

شاید ایشان بگوید ممکن است شاید رای من نظام جمهوری باشد اما ممکن است  مردم نظام شاهنشاهی مشروطه بخواهند، عیبی ندارد، این بخش را بگذارند بر عهده مجلس موسسان که بطور قطعی روشن کند که نظام حکومتی ایران چیست. 

این که شنوندگان و مردم را بین دو « نماد ملی » - شاه یا رئیس جمهور - قرار دهند و نظر روشن خودش را نگوید نتیجه اش سرگردانی بیشتر مردم و هرز کردن نیروی آنان است .

اگر ایشان یک گام جلو بیاید و اعلام کند که جمهوری پارلمانی راه رسیدن به یک ایران آزاد است، شاید آنوقت « نماد ملی ایران » برای تغییر به نظام دموکراتیک آشکار و تحولات را سرعت بخشد.

چه افتخاری بالاتر برای ایشان اگر با رای مستقیم مردم ایران اولین رئیس جمهور ایران باشد بعنوان نماد ملی!

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();