۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

گفتگو با آقای مجتبی واحدی ( 1 )


 آقای مجتبی واحدی، مشاور و سخنگوی آقای کروبی، بتازگی گفتگویی دارد با بالاترین. اگربتوانید " یو تیوپ " را باز کنید، این گفتگو را اینجا می توانید ببینید و گوش کنید:


این وبلاگ کوشید که متن گفتگو را بنویسد، اما حقیقتش ایشان آنقدر تند حرف می زد که نه تنها این انگشتان، شاید هیچ ماشین الکترونیکی نیز نتواند به آن سرعت گفته های ایشان را تایپ کند.

ایشان دو اختلاف اساسی با آقای امیر ارجمند دارد:

1 – آقای امیر ارجمند شمرده و آرام حرف می زند و در نتیجه می شود گفته هایشان را بیاد داشت و تایپ کرد ، اما ایشان تند حرف می زند که ترتیب جمله ها به یاد شنونده نمی ماند تا چه رسد به تایپ گفته های ایشان.

2 – آقای امیر ارجمند بسیار محافظه کارانه حرف می زند بطوری که می خواهد نه سیخ بسوزد نه کباب، اما ایشان بسیار روشن و بدور از حافظه کاری حرف می زند. شاید این تفاوت مهم باعث شده که رسانه های غربی حرف های آقای امیر ارجمند را منتشر کنند و نه حرف های آقای واحدی را.



شمرده و آرام حرف زدن آقای امیر ارجمند آگر با رک گویی آقای واحدی جمع شود، آنوقت یک " چیزی " می شود که مردم بتوانند بفهمند که این آقایان حرف حسابشان چیست.

بهر صورت با دوبار گوش کردن به مصاحبه تقریبن دو ساعته ی ایشان، نکات اصلی نظرات در زیر خلاصه شده اند:



1 – با توجه به شرایط، نه تنها انتخابات 100% آزاد ناممکن است بلکه انتخاباتی که حتا بوی آزادی از آن به مشام رسد، وجود نخواهد داشت.



2- بحث زودرس در باره ی انتخابات که آقای خاتمی به راه انداخت، در واقع مشروعیت بخشیدن به این حاکمیت است؛ هم در زمینه داخلی و هم خارجی. حتا با طرح " انتخابات آزاد". حاکمیتی با این سوابق چگونه می تواند تن به انتخابات آزاد دهد؟



وبلاگ – حتا آقای خاتمی از لغو نظارت استصوابی به عنوان اولین قدم برای شروع انتخابات آزاد تا کنون طفره رفته است و فقط از انتخابات آزاد حرف زده است و نه از چگونگی شروع آن.

3- نافرمانی مدنی یکی از الزامات مبارزه با این حاکمیت است اما نه انفرادی بلکه با رسیدن همه گروههای معارض قدیمی و تازه به یک تصمیم گیری فراگیر و رسیدن به این مرحله غیر ممکن نیست.

4 – من با هر نوع حکومت ایده ئولژیک مخالفم نه با ایده ئولژی ها.

5- انتخاب نوع حکومت حق مردم است نه حق گروه های سیاسی.

6 – جنبش اعتراضی مردم را بسیار فراتر از جنبش سبز می دانم. و جنبش سبز را فراتر از " شورای هماهنگی راه سبز " می دانم.

7 – ما نتیجه رهبری فردی را در طی سالیان دراز دیده ایم، پس بهتر است از فکر پیدا شدن یک رهبر دوری کنیم.

8 – من عضو " شورای هماهنگی راه سبز " نیستم.

9 - شورایی متشکل از همه ی دیدگاههای سیاسی بسیار فراتر از دیدگاه من یا دیدگاه " شورای هماهنگی " خواهد بود.

10 - این قانون اساسی چون قابل تفسیر کاربردی به نفع حاکمیت است، نمی تواند کارآمد برای کل جامعه باشد.



و اما:

گفتگو با " خود نویس "

برای یافتن احتمالی متن کامل گفتگو با سایت " بالاترین " به سایت " سهام نیوز " متعلق به آقای کروبی هم سری زده شد و عجیب آن که در آنجا متن گفتگو ی ایشان با سایت " بالاترین " – نشانی بالا – و یا دست کم هیچ خبری از این گفتگو هم نبود. ولی در آنجا گفتگوی پیشتر آقای واحدی با سایت " خودنویس " بود.

مطالعه ی این متن نشان داد که حرف ها تقریبن یکی است. بنابراین شما اگر نتوانید " یو تیوپ " را باز کنید، متن گفتگو را با موضوع و موضع تقریبن یکسان می توانید در زیر بخوانید. این گفتگو در دو بخش می آید. قسمت های تاکید شده از این وبلاگ است.


مجتبی واحدی: اقای کروبی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» نماینده‌ای ندارند

سحام نیوز: سید مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی در گفتگو با وب سایت خبرنگاران سبز درباره عضویت خود در «شورای هماهنگی راه سبز امید» گفت: نه بنده و نه هیچ کدام از نزدیکان آقای کروبی عضویتی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» ندارند، ولی تاکنون در باره برنامه‌هایی که داشته‌اند با بنده نیز مشورت کرده‌اند. نظر شخصی بنده، جدا از مشاورت آقای کروبی، این است که روش‌ها باید کمی شفاف‌تر و واضح‌تر باشد. بعضی از صحبت‌هایی که آقایان در باره تاکید بسیار زیاد بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی می‌کنند را بنده نمی‌پذیرم و معتقدم که همین قانون اساسی راه را برای برخی سوء استفاده‌ها باز کرده است. اینکه تاکید بشود تمام خواسته‌ی‌ ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است را بنده نمی‌پذیرم و معتقدم که جنبش اعتراضی مردم فراتر از جنبش سبز است و جنبش سبز فراتر از این خواست است.

متن این مصاحبه به نقل از وب سایت خبرنگاران سبز به شرح زیر است:

خبرنگاران سبز: آقای واحدی اگر ممکن است به پیشینه سیاسی-رسانه‌ای خود اشاره کنید و بفرمایید که آیا تابحال پست‌های اجرایی نیز در طول ۳۲ سال گذشته داشته‌اید یا خیر.

ــ بسم‌الله الرحمن الرحیم. من از سال ۶۱ کار با آقای کروبی را شروع کردم و تا سال ۶۶ مسئول دفتر ایشان بودم. از سال ۶۷ در وزارت دارایی معاون وزیر دارایی بودم و از نیمه سال ۷۸ که آقای کروبی برای شرکت در انتخابات مجلس ششم تصمیم گرفتند من به عنوان مشاور رسانه‌ای ایشون مشغول به کار شدم. سپس در مجلس رسما معاون رسانه‌ای و مطبوعاتی آقای کروبی بودم. بعد از آن بنده در کمپین انتخاباتی سال ۸۴ نیز همراه ایشان بودم. ضمنا از سال ۷۹ تا دی ماه سال ۸۸ سردبیر روزنامه آفتاب یزد بودم.

خبرنگاران سبز: آقای واحدی، شخصیت آشکار و تندگویی که جامعه ایرانی از شما در چند ماه گذشته شناخته با راه و روش محتاطانه‌ای که آفتاب یزد به سردبیری شما دنبال می‌کرد تفاوت‌های مشخصی دارد. این تفاوت را چگونه توضیح می‌دهید؟

ــ من موافق نیستم. درست است که نوشتن در فضای ایران تحفضات و الزاماتی دارد ولی اگر به سرمقالاتی که بنده در این ده سال در روزنامه آفتاب یزد نوشتم مراجعه کنید همین سخنان با ادبیاتی که در داخل کشور گفتنی باشد مطرح شده است: انتقاد از شورای نگهبان، از قوه قضاییه، از نظارت استصوابی، از اینکه آقای خامنه‌ای را در حد ائمه بالا بردند. مثلا وقتی آقای نوری‌زاد ایشان را به امام حسین تشبیه کرده بود سرمقاله‌ای در این باره در آفتاب یزد نوشتم ولی با رعایت الزماتی که ادامه کار را میسر کند. حتی امروز هم اگر امکان این بود که در همان حد در داخل کشور به کار ادامه بدهم، در داخل می‌ماندم و می‌نوشتم چون اثرگذاری آن را کمتر از گفتنی‌های بیرون از ایران نمی‌دانم. ولی اکنون که بیرون هستم، دست بازتر است و صریح‌تر می‌توان سخن گفت.

خبرنگاران سبز: به نظر می‌رسد که شما در چندماه اخیر به عنوان سخن‌گوی برون‌مرزی آقای کروبی عمل می‌کنید؛ آیا آقای کروبی شخصا این مسئولیت و ماموریت را به شما واگذار کردند؟

ــ من در آخرین تماس تلفنی که (قبل از حصر) با آقای کروبی داشتم ایشان از من خواستند که یک سری نکات را مطرح کنم که بنده از قول ایشون نقل کردم که حکومت اگر شجاعت و غیرت دارد ایشان را محاکمه کند. همچنین مقایسه این حکومت با زمان شاه و اینکه این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی را از قول آقای کروبی نقل کردم. این نکاتی بود که ایشان مشخصا از من خواستند به عنوان سخنگوی ایشان مطرح کنم. بعد از آن نیز کوشیدم بین جایگاه شخصی خود و جایگاه سخن‌گویی آقای کروبی تفکیک قایل بشوم. هرآنچه که بنده به عنوان سخن‌گوی ایشان مطرح می‌کنم ایشان قطعا قبول دارند. بنده این کار را به درخواست ایشان انجام دادم؛ سمت مشاورت از قبل وجود داشت.

خبرنگاران سبز: اکنون از آقای کروبی چه خبری دارید؟ وقتی که خانم فاطمه کروبی مدتی برای مداوا از حصر خارج شدند آیا شما توانستید با ایشان تماس بگیرید؟

ــ با ایشان خیر ولی با فرزندان ایشان در تماس بوده‌ام که گفته‌اند رفتار با ایشان پیش از عید خشونت‌بار بوده است ولی بعد از عید بهتر شده است. ولی بر اساس اطلاعات تازه، هیچ کتاب یا روزنامه‌ای در اختیار آقای کروبی قرار نمی‌دهند. حتی اجازه نداده‌اند یک جلد از کتاب‌های فقهی که ایشان تقاضا کرده بود به دست ایشان برسد. با وجودی که رفتار شخصی ماموران بهتر شده است ولی باز خبر می‌رسد که گاهی که چهار یا پنج روز هیچ کسی خبری از آقای کروبی و همسرش نمی‌گیرد و این عزیزان با کمبود مواد غذایی در خانه مواجه می‌شوند.

خبرنگاران سبز: شایعه عارضه قلبی که امروز در برخی رسانه‌ها منتشر شد را تایید می‌کنید؟

ــ اگر بخاطر داشته باشید همین رسانه‌ها چندی قبل نوشتند که آقای کروبی برای نوشتن توبه‌نامه آماده می‌شود. این حرف‌ها بی‌ربط است. من پیشتر هم گفتم اگر آقای کروبی بخواهند توبه کنند از همکاری‌یی که با آقای خامنه‌ای داشته‌اند و سکوتی که در برابر مظالم حکومت کرده‌اند توبه خواهند کرد. بنده شایعه عارضه قلبی ایشان را تکذیب می‌کنم.

خبرنگاران سبز: آقای واحدی آیا شما می‌توانید بگویید شرح وظایف «شورای هماهنگی راه سبز» چیست و اعضای آن چه کسانی هستند؟

ــ من ترجیح می‌دهم در این مورد خیلی صحبت نکنم. بهتر است این سئوال را از جناب آقای دکتر امیرارجمند بپرسید.

خبرنگاران سبز: آیا شما عضو این شورا هستید؟

ــ خیر، ولی تاکنون در باره برنامه‌هایی که داشته‌اند با بنده نیز مشورت کرده‌اند. نه بنده و نه هیچ کدام از نزدیکان آقای کروبی عضویتی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» ندارند.

خبرنگاران سبز: آیا شما به این روند انتقاد ندارید؟

ــ نظر شخصی بنده، جدا از مشاورت آقای کروبی، این است که روش‌ها باید کمی شفاف‌تر و واضح‌تر باشد. بعضی از صحبت‌هایی که آقایان در باره تاکید بسیار زیاد بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی می‌کنند را بنده نمی‌پذیرم و معتقدم که همین قانون اساسی راه را برای برخی سوء استفاده‌ها باز کرده است. اینکه تاکید بشود تمام خواسته‌ی‌ ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است را بنده نمی‌پذیرم و معتقدم که جنبش اعتراضی مردم فراتر از جنبش سبز است و جنبش سبز فراتر از این خواست است. حتی بنده گفته‌ام که علاقمندان و کسانی که برای آقایان کروبی و موسوی نگرانی دارند اعم از کسانی هستند که در شورای هماهنگی و جنبش سبز حضور دارند. بنده شخصا معتقدم که باید شفاف‌تر بود، رودبایستی‌ها را کنار گذاشت و حرف‌ها را واضح‌تر گفت. همان کاری که این روزها خود نیز انجام می‌دهم.

خبرنگاران سبز: آیا استنباط ما درست است که شما به اینکه یکی از رهبران سبز نماینده رسمی در این شورا ندارد انتقاد دارید؟

ــ در شورای هماهنگی، شخص مستقیمی از طرف آقای کروبی معرفی نشده است اما دوستانی که آنجا هستند همان‌گونه که آقای کروبی و آقای موسوی با یکدیگر همکاری نزدیکی داشتند به لحاظ دیدگاه و تفکر به آقای کروبی نزدیک هستند. ولی انتقاد بنده بیشتر از اینکه متوجه ترکیب شورا باشد متوجه روش شوراست. منظورم این است که بنده موافق نیستم که هدف جنبش را به اجرای بی‌تنازل قانون اساسی خلاصه کنیم و معتقدم اتفاقا آقای خامنه‌ای خیلی بیشتر از ما بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید دارد به این دلیل که اختیاراتی که این قانون اساسی برای رهبری در نظر می‌گیرد همراه با تفسیرهایی که شورای نگهبان ارائه می‌دهد خیلی بیشتر از آزادی‌هایی است که ما بتوانیم از این قانون اساسی بدست بیاوریم.( 1 )

خبرنگاران سبز: آیا نظر شما در این باره نظر آقای کروبی هم هست؟

ــ بله. آقای کروبی در آخرین گفته‌هایشان گفتند که این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و تاکید کردند که آنچه مردم می‌خواهند مهم است. حال اگر ما برای آنچه که مردم می‌خواهند قید تعیین کنیم مورد موافقت آقای کروبی نیست. اما عرض می‌کنم که برادرانی که در آن شورا هستند از لحاظ مواضعی که در مخالفت با استبداد، درخواست انتخابات آزاد، و تاکید بر حق مردم دارند تفکر و مواضعشان بسیار با تفکر و مواضع آقای کروبی نزدیک است.

خبرنگاران سبز: امروز ۸۴ روز از حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی می‌گذارد. شخص شما و نزدیکان آقای کروبی برای پایان گرفتن این حصر چه کرده‌اید و چه برنامه‌هایی دارید؟

ــ طبیعی است که بنده و فرزندان آقای کروبی نگرانی شخصی داشته باشیم ولی مخالف این هستیم که اعتراض مردم را به زندانی بودن این دو بزرگوار و همسرانشان محدود کنیم. تاکید ما (بنده و فرزند آقای کروبی) بیشتر بر خواسته‌های آقای کروبی و موسوی است که منجر به زندانی شدن آن‌ها شد. البته کارهایی هم شده است، مثلا سه شنبه‌های اعتراض. گاهی نیز کسانی با این نظر زیاد موافق نبودند و همراه نشدند و چون ما معتقد به تکروی نیستیم می‌کوشیم برای آینده برنامه‌های جدی‌تری را پیش‌بینی کنیم. البته اگر دوستان دیگر همراه نشدند ما به هرحال حرف‌های خود را با مردم در میان خواهیم گذاشت. همان‌طور که گفتم تاکید ما بیشتر از اینکه بر آزادی آقایان کروبی و موسوی و همسرانشان باشد بر مواردی هست که منجر به زندانی‌شدنشان شد. البته زندانی شدن این عزیزان همه به جهت شخصی و عاطفی و هم به جهت کارکرد این چهار عزیز در پیش‌برد جنبش اعتراضی برای ما اهمیت زیادی دارد. و البته با نزدیک شدن به خرداد، فکرهایی برای آینده داریم که اعلام خواهیم کرد.

خبرنگاران سبز: اما واقعیت این است که نبود این رهبران احساس می‌شود و آزادی آن‌ها اکنون بخشی از مطالبات جنبش اعتراضی مردم شده است.

ــ قطعا همین گونه است اما خوب است برکت این موضوع را هم در نظر بگیریم. بعضی دوستان پیش از این با تندروی‌های خود آقایان موسوی و کروبی را متهم به کندروی، مسامحه، یا مجامله می‌کردند ولی امروز حقیقت برایشان روشن شده است و این مسئله کوچکی نیست. البته هزینه بسیار زیادی (۸۴ روز زندانی بودن این دو عزیز و همسرانشان) نیز برای آن پرداخته شده است. اما آگاهی بخشیدن به مردم مبنی بر این‌که این حکومت از حرف و سخن این دو بزرگوار که سال‌ها مسئولیت داشته‌اند می‌ترسد دست‌آورد بزرگی است. یعنی حکومت تنها از تظاهرات خیابانی در هراس نیست بلکه حتی از سخن همراهان برجسته جنبش سبز نیز هراس دارد. این نکته برای آگاهی بخشی به مردم مهم است و نباید دست‌کم گرفته شود. علاوه بر آن، مقاومت آقای کروبی و پیام‌ ایشان که بنده بعد از اولین ملاقات فرزندانشان آن را نقل کردم و هم گفته اخیر همسر ایشان که گفته‌اند ایشان حتی محکم‌تر از سابق ایستاده‌اند مهم است.

من یقین دارم که حکومت نمی‌تواند این وضعیت را ادامه دهد. حکومت هم‌اکنون هم از داخل و خارج زیر فشار قرار دارد. اما در این بین روحیات شخصی و کینه‌جویی آقای خامنه‌ای نیز نقش بازی می‌کند. واقعیت این است که مشکل آقای خامنه‌ای با آقایان موسوی و کروبی مربوط به امروز و دیروز و یا دو سال پیش نیست. آقای خامنه‌ای هنوز کینه ۲۶ سال پیش را دارد وقتی که در سال ۶۴ ایشان مجبور شد آقای موسوی را به عنوان نخست وزیر معرفی کند که در این معرفی و جلب حمایت آیت‌الله خمینی از آقای موسوی آقای کروبی نقش بسیار گسترده‌ای داشت. به سبب این کینه، ایشان هزینه‌های زیادی پرداخت کرده‌ است و حاضر است پرداخت کند تا تحقیری که از سال ۶۴ تا ۶۸ در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش تحمل کرد را جبران کند. اما دست‌آورد این اتفاقات هم بسیار زیاد بوده است. اینکه حاکمیت اکنون به اختلافات شدید درونی رسیده است بی‌تاثیر از تحرکات جنبش سبز نیست. وضعیت در مقطع کنونی چنان شده است که هر گروه از حاکمیت می‌کوشد گناه کمبودها و مشکلات را به گردن دیگری بیاندازد.

در این بین، احمدی‌نژاد با تصور اینکه بعد از زندانی کردن رهبران جنبش سبز، موضع آقای خامنه‌ای در میان نیروهای سنتی، مذهبی‌ها، و نیروهای داخل و خارج کشور تضعیف شده است، کوشید که بیش از گذشته خودسری، خودنمایی و قدرت‌نمایی کند و سهم بیشتری از حکومت از آقای خامنه‌ای طلب کند که نتیجه‌اش به این درگیری انجامید. این وقایع گاهی مستقیم و گاهی غیر مستقیم در اثر تحولات اخیر از جمله زندانی شدن آقایان کروبی و موسوی اتفاق افتاده است.



وبلاگ :

(1 ) منظور اصل 110 قانون اساسی است که کل اصول دیگر را کاملن نقض می کند.

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

زیر سایه ی حاکمیت ولایت؛



1 – گسترش دیوانگی و خشونت

گزارش های مستند زیر سیمای واقعی جامعه ی ما را زیر حاکمیت ولایت فقیه به نمایش می گذارد. گزارش های زیر از طرف کارشناسان رسمی و دست اندر جمهوری ولایت منتشر شده اند. تهیه خلاصه ای از این دو گزارش غیرممکن بود، زیرا هیچ نکته ای از آنها را نمی توان کنار گذاشت.



گزارش یکم :



یک سوم ایرانی ها بیماری روانی دارند


هشدارها را کسی جدی نمی گیرد: یک سوم ایرانیها بیمار روانی هستند

جامعه > سلامت - محققان سلامت روان اعلام کرده اند 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند. ضمن اینکه مردم از ترس "انگ خوردن" برای درمان خود، کاری نمی کنند.

امید سلیمی بنی: محققان می گویند یک سوم از جمعیت ایران، بیماری روانی دارند. به گفته یک عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 35 درصد از مردم ایران، دچار بیماری روانی هستند.

این موضوع در نشست "تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک‌آزاری" مطرح شد. جایی که مقامات رسمی قوه قضائیه حضور داشتند. در این نشست، دکتر دماری، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، روند بیماری روانی در میان ایرانیان، همچنان رو به افزایش است.

این استاد دانشگاه توضیح داد: " سال 79 شیوع بیماری‌های روانی 21 درصد بود در حالی که اکنون این رقم به 34 و 9 دهم درصد افزایش یافته است و طبق پیمایش‌های کشوری و داده‌های اولیه این روند رو به افزایش است."

وی با انتقاد از سیاستهای کلان کشور در زمینه سلامت روانی شهروندان، افزود: " در سیاستگذاری‌های کلان کشور، بعد اجتماعی و معنوی رها شده است."

به گفته وی، در رتبه‌بندی نشاط ملتهای جهان، در سال 2006 رتبه ایران در میان 170 کشور 96 بود. اکنون با توجه به اینکه در نمودار توزیع جمعیت ایران بیشتر به سمت سنین بالای دوره جوانی متمایل است، می توان محاسبه کرد در ایران بیش از 25 میلیون بیمار روانی در کنار همدیگر و افراد سالم، زندگی می کنند.

بیماری های روانی، اولین عامل بیماری در ایران

محققان و چهره های دانشگاهی بارها هشدار داده اند تهدید سلامت ایرانیها، ابتدا با بیماریهای روانی انجام می شود. مدیر گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره می گوید: "بیشترین بار بیماری‌ها در ایران به بیماری‌های روانی، حوادث و تصادفات و امراض قلبی- عروقی اختصاص دارد."

شهرام خرازی‌ها، اصلی ترین عوامل مربوط به شیوع بیماریهای روانی را متوجه بخش دولتی عهده دار سلامت مردم می داند: " نبود برنامه‌ای مشخص در این زمینه از سوی وزارت بهداشت، ضعف نظارت،اجرا نشدن قوانین و ضوابط موجود سر راه ساماندهی بیماریهای روانی در کشور است."

این چهره دانشگاهی همچنین، فرار مردم از مراجعه به مراکز مشاوره روانپزشکی به علت انگ این بیماری را از جمله دلایل افزایش این مشکلات می داند.

به گفته خرازیها: " عمده برنامه‌های کشوری در برخی حوزه‌های خاص- و نه همه حوزه‌های سلامت روانی و اجتماعی- تعریف شده و معطوف کودکان، زنان و سالمندان است و به سلامت روان مردان جوان و میانسال و اختلالات جنسی با منشاء روانی که تهدیدگر زنان و مردان در گروه‌های سنی مختلف هستند، تبعات روانی منفی تجرد در این برنامه‌ها توجه چندانی نشده و نمی‌شود."

این عضو هیات علمی دانشگاه با انتقاد از تغییرات اخیر در ساختار سلامت وزارت بهداشت، معتقد است: " وزارت بهداشت چندی پیش در ساختار جدید خود، دفتر سلامت روانی - اجتماعی و اعتیاد را به حاشیه راند و فعلاً باید منتظر نتایج دورخیز این وزارتخانه برای ایجاد تحولی تازه در عرصه نظام سلامت و پرداختن بیش از پیش به بهداشت روان آحاد مردم ماند."

محققان می گویند بیماریهای روانی یکی از عوامل اصلی بروز جرایم و ناهنجاریهای اجتماعی مانند کودک آزاری، خشونتهای خیابانی، قتل و حتی اختلافات مالی است. گفته می شود در سال 88، اصلی ترین عامل شکایات مردم از همدیگر، "ضرب و جرح" بوده که نشان می دهد آستانه تحمل افراد به دلیل مشکلات فراوان زندگی، به شدت پایین آمده. این مشکلات، هم اکنون سلامت ایرانیان را نیز به خطر انداخته و امروز اعلام می شود بیش از یک سوم ایرانیان بیمار روانی اند.



گزارش دوم نتایج وحشتناک این روان پریشی را نشان می دهد.

همايش تجربيات جهاني و نگاهي همه‌جانبه به پيشگيري از كودك‌آزاري ديروز در فرهنگسراي انديشه برگزار شد. اين همايش شامل دو ميزگرد بود كه در ميزگرد اول تجارب جهاني و لايحه حمايت از كودكان و نوجوانان در دست اقدام مورد بررسي قرار گرفت و در ميزگرد دوم در رابطه با پيشگيري، ‌مداخلات و حمايت‌هاي اجتماعي بحث شد. همچنين در اين همايش دكتر سعيد مدني‌ پژوهشگر اجتماعي به جمع‌بندي وضعيت موجود كودك‌آزاري در سطح كشور پرداخت. مدني در اين همايش گفت: شواهد، قرائن و آمارها نشان‌دهنده اين است كه ميزان خشونت در كشور افزايش يافته است و افزايش خشونت افزايش كودك‌آزاري را به دنبال دارد. او ادامه داد: امروز كودكان ما بيش از هر زمان ديگري به انجمن‌هاي حمايتي نياز دارند زيرا بزرگ‌ترها دغدغه اقتصاد و سياست دارند و آنچه فراموش مي‌شود و زير پاي اين دو دغدغه له مي‌شود كودكان هستند.


او با بيان اينكه عده‌اي گمان مي‌كنند افزايش آمار كودك‌آزاري در روزنامه‌ها سياه‌نمايي است، تصريح كرد: از اواسط دهه 70 يعني حدود سال‌هاي 77 و 78 ارائه گزارش‌هاي كودك‌آزاري در دستور كار رسانه‌ها قرار گرفت. در آن زمان رسانه‌هاي زيادي در كشور وجود داشت و تعداد روزنامه‌ها نسبت به حال حاضر بيشتر بود و رسانه‌ها توجه بيشتري به اين موضوعات نشان مي‌دادند. همچنين در آن زمان مسوولان توجه بيشتري به كودك‌آزاري نشان مي‌دادند و قوه مقننه، ‌مجريه و قضائيه بيشتر پيگير موضوعات كودك‌آزاري بودند اما با وجود اينكه در حال حاضر امكانات رسانه‌اي نسبت به آن زمان محدود‌تر شده است تعداد گزارش‌هايي كه در روزنامه‌ها در مورد كودك‌آزاري منتشر مي‌شود، بيشتر است.

به گفته اين پژوهشگر اجتماعي در آن زمان سازمان‌هاي غيردولتي در رابطه با مسائل كودكان بيشتر فعال بودند و اين مسائل را بيشتر پوشش مي‌دادند و انجمن‌ها تحرك بيشتري داشتند اما امروز با وجود همه محدوديت‌ها گزارش‌هاي كودك‌آزاري بيشتر شده است.


ميزان خشونت در كشور رو به افزايش است

مدني گفت: شاخص‌هاي خشونت روز به روز در كشور افزايش يافته است و اولين گروهي كه در معرض خشونت قرار مي‌گيرند كساني هستند كه امكان دفاع كمتري دارند كه اين گروه اول كودكان و بعد زنان هستند.

او با بيان اينكه كودك‌آزاري بيشتر در خانواده‌هاي فقير رخ مي‌دهد، تصريح كرد: يكي از علل مهم كودك‌آزاري فقر و نابرابري است و در خانواده‌هاي فقير وقوع كودك‌آزاري بيشتر گزارش مي‌شود. وضعيت فقر و نابرابري در كشور بسيار نامطلوب است و طي هفت يا هشت سال گذشته كشور به سوي فقر و نابرابري بيشتري هم سوق پيدا كرده است.


به گفته مدني 47 درصد خانواده‌هاي زن‌سرپرست داراي مشاغل رسمي و 53 درصد خانواده‌هاي زن‌سرپرست داراي مشاغل غيررسمي هستند و در خانواده‌هاي زن‌سرپرستي كه سرپرست خانوار شغل غيررسمي دارد 61 درصد كودكان زير خط فقر و در خانواده‌هاي زن‌سرپرستي كه سرپرست خانوار شغل رسمي دارد 22 درصد كودكان زير خط فقر زندگي مي‌كنند.

همچنين در خانواده‌هاي مرد سرپرستي كه سرپرست خانوار شغل غيررسمي دارد 44 درصد بچه‌ها زير خط فقر و در خانواده‌هاي مردسرپرستي كه سرپرست خانوار شغل رسمي دارد 12 درصد بچه‌ها زير خط فقر هستند و اين آمارها نشان از آن دارد كه در كشور ما كودكان زيادي هستند كه به خاطر فقر در معرض كودك‌آزاري قرار دارند.

اين پژوهشگر اجتماعي ادامه داد:‌ هرچه تحصيلات خانواده كمتر باشد، سرپرست خانواده سن كمتري داشته باشد احتمال كودك‌آزاري در آن خانواده بيشتر است.

او تعداد زياد فرزندان در خانواده‌هاي فقير را يكي ديگر از دلايل كودك‌آزاري در خانواده‌ها دانست و گفت: سياست‌هاي تشويقي دولت براي فرزندآوري باعث مي‌شود تعداد كودكان فقيري كه در معرض كودك‌آزاري قرار مي‌گيرند، افزايش يابد.

50 درصد كودكان تهران زير خط فقر زندگي مي‌كنند

مدني گفت: بر اساس تحقيقي كه بر روي شهر تهران انجام شده است 50 درصد كودكان در تهران زير خط فقر زندگي مي‌كنند و بر اساس اين تحقيق كمترين كودكان فقير در منطقه 3 زندگي مي‌كنند يعني حدود 15 درصد كودكان منطقه 3 فقير هستند و بيشترين كودكان فقير در منطقه 19 روزگار مي‌گذرانند يعني حدود 65 درصد كودكان اين منطقه فقير هستند و گزارش‌ها كودك‌آزاري هم نشان از آن دارد كه بيشتر كودك‌آزاري‌هاي تهران در مناطق جنوبي و حاشيه‌اي پايتخت رخ مي‌دهد.

همچنين بر اساس اين گزارش 30 درصد كودكان منطقه يك،‌ 20 درصد كودكان منطقه 6 و 61 درصد كودكان منطقه 15 فقير هستند.

اين پژوهشگر اجتماعي گفت: تحقيقات نشان مي‌دهد در سال‌هاي اخير وضعيت اقتصادي كشور بدتر شده و تعداد بيشتري از افراد زير خط فقر زندگي مي‌كنند و اين خود مي‌تواند زمينه‌ساز افزايش كودك‌آزاري در كشور باشد.

او ادامه داد: بر اساس تحقيقي كه در سال 78 در تهران انجام شده است 17 مورد كودك‌آزاري در پزشكي قانوني تهران گزارش شده كه مربوط به خانواده‌هاي فقير و سطح اقتصادي پايين بوده است. همچنين بر اساس تحقيقي كه در سال 86 در اهواز انجام شده است و دو هزار نمونه داشته است بيشتر كودكاني كه مورد آزار قرار گرفته‌اند كودكان فقير بوده‌اند.


مدني بيان كرد: همچنين تحقيقات نشان داده است كودكاني كه در خانه‌هاي استيجاري زندگي مي‌كنند نسبت به كودكاني كه خانواده‌هاي آنها صاحبخانه هستند بيشتر در معرض كودك‌آزاري هستند. همچنين هرچه خانه كوچك‌تر باشد و فضاي كمتري در اختيار كودكان باشد و اتاق اختصاصي نداشته باشند بيشتر مورد كودك‌آزاري قرار مي‌گيرند و همچنين اين كودكان بيشتر مورد آزار جنسي پدر قرار گرفته‌اند.



مدني معتقد است محل سكونت خانواده هم بر آمارهاي كودك‌آزاري تاثير دارد. خانواده‌هايي كه در مناطق جنوبي شهر يا در حاشيه‌هاي شهر زندگي مي‌كنند بيشتر كودكان خود را مورد آزار قرار مي‌دهند و از آنجايي كه وضعيت اقتصادي جامعه روز به روز بدتر مي‌شود و كرايه‌خانه‌ها هم افزايش پيدا مي‌كند تعداد بيشتري از خانواده‌ها براي زندگي‌ به مناطق جنوبي و حاشيه‌اي شهر‌ها مي‌روند و اين خود مي‌تواند عاملي براي تشديد كودك‌آزاري در كشور باشد به طوري كه 60 درصد از نمونه‌هايي كه مورد كودك‌آزاري قرار گرفته‌اند در مناطق جنوبي تهران ساكن بوده‌اند.


او ادامه داد: وضعيت اشتغال سرپرست خانوار نيز در ميزان كودك‌آزاري تاثير داشته است. در خانواده‌هايي كه سرپرست خانوار بيكار بوده يا درآمد اندكي داشته، كودك‌آزاري بيشتر اتفاق افتاده است.

افزايش طلاق افزايش كودك‌آزاري را به دنبال دارد

مدني تصريح كرد: عامل ديگري كه باعث افزايش كودك‌آزاري در كشور شده است،‌ افزايش طلاق است زيرا بچه‌هاي طلاق بيشتر در معرض كودك‌آزاري قرار مي‌گيرند. اين روزها هم در كشور آمار طلاق آنقدر بالا رفته‌ كه ديگر آمار طلاق جزء آمار محرمانه به حساب مي‌آيد و سازمان ثبت احوال مانند سال‌هاي گذشته آمار دقيق و درستي از ازدواج و طلاق منتشر نمي‌كند.



اين پژوهشگر اجتماعي افزود: در سال 84، 84 هزار طلاق در كشور به وقوع پيوسته است و در سال 89، ‌137 هزار طلاق يعني طي پنج سال،‌ 5/37 درصد افزايش طلاق در كشور داشته‌ايم. يعني در هر سال به طور متوسط 7 تا 8 درصد رشد آمار طلاق بوده است اين در حالي است كه رشد جمعيت ساليانه حدود يك تا دو درصد است. وقتي شاهد افزايش رشد طلاق در كشور هستيم، ‌بايد انتظار داشته باشيم كه كودكان بيشتري در معرض كودك‌آزاري قرار بگيرند.


او گفت: عامل ديگري كه در افزايش كودك‌آزاري تاثير دارد،‌ اعتياد است. شواهد نشان مي‌دهد در بيشتر مواردي كه كودك‌آزاري اتفاق افتاده است، حداقل ‌يك معتاد در خانواده وجود داشته است. بر اساس برآوردهاي رسمي،‌ دو ميليون معتاد دائمي و تفنني در كشور وجود دارند و بر اساس اظهارنظر كارشناسان تعداد معتادان كشور حدود پنج ميليون نفر است. اگر فرض بگيريم از اين تعداد معتاد حدود 5/2 تا 3 ميليون نفر سرپرست خانوار باشند، بنابراين فرزندان اين خانواده‌ها در معرض كودك‌آزاري قرار دارند.


آمار قتل در ايران به آمار قتل در جهان نزديك مي‌شود

به گفته مدني وقتي در جامعه‌اي خشونت افزايش پيدا مي‌كند،‌ كودك‌آزاري هم در آن جامعه افزايش مي‌يابد.

اين پژوهشگر اجتماعي تصريح كرد: اين روزها آمار تجاوز و جنايت و قتل در كشور افزايش يافته است. مثلاً قتل دختري دانشجو در پل مديريت كه با ضربات چاقو به قتل رسيد نمونه‌اي از اين موارد است. در سال 80 بر اساس گزارش نيروي انتظامي، ‌1577پرونده قتل تشكيل شده است در حالي كه اين ميزان در سال 87،‌ به 3164 مورد افزايش يافته است. يعني تقريباً تعداد قتل در كشور دو برابر شده است. وقوع قتل در كشور، در هر 100 هزار نفر، ‌حدود 5/6 است در حالي كه اين ميزان در اوايل انقلاب حدود 5/2 تا 3 نفر در هر 100 هزار نفر بود بنابراين روند خشونت در كشور رو به افزايش است. ميانگين قتل در جهان حدود 5/7 در 100 هزار نفر است و اگر روند همين گونه سير صعودي داشته باشد تا يكي دو سال آينده ايران هم در تعداد قتل به ميانگين جهاني دست پيدا مي‌كند.

پرونده‌هاي ضرب و جرح در سال 80،‌ 80 هزار نفر و در سال 87 حدود 94 هزار نفر بوده است، چاقوكشي در سال 80،‌ 3800 مورد و در سال 87، 4200 مورد بوده است. بنابراين شواهد و قرائن زيادي وجود دارد كه وضعيت خشونت در كشور افزايش پيدا كرده است. مجموعه اين عوامل نشان مي‌دهد در جامعه‌اي كه عوامل كودك‌آزاري در آن افزايش يافته است، امكان كاهش كودك‌آزاري در آن غيرممكن و غيرمعقول است.

بنابراين اينكه اين روزها در رسانه‌ها بيشتر شاهد گزارش‌هاي كودك‌آزاري هستيم، به خاطر اين نيست كه رسانه‌ها سياه‌نمايي مي‌كنند بلكه به خاطر اين است كه واقعاً موارد كودك‌آزاري در كشور افزايش يافته است.

همچنين در ايران سن روسپيگري كاهش يافته است و اين بسيار خطرناك است و در واقع مي‌توان گفت همين مساله نيز به نوعي خود از عواقب كودك‌آزاري است.

بر اساس تحقيقي كه در سال 86 انجام شده است، 48 درصد كساني كه زير سن 18 سال وارد بازار تن‌فروشي شده‌اند، در كودكي مورد آزار جنسي قرار گرفته‌اند.


۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

دموکراسی و نقد


پیش شرط های دموکراسی در ایران

نوشته ی زیر در مورد " پیش شرط های دموکراسی در ایران" توسط ایمیل چند ماه پیش به این وبلاگ رسیده است. شاید اصل مطلب توسط بسیاری دیگر مورد بازبینی قرار گرفته، ولی ویژگی این نوشته در نمونه های تاریخی آن است که بستر ایده ئولژیک چه کارها که نمی کند. بهر صورت نقد و بررسی مستقیم و غیر مستقیم گروهای سیاسی و نیز رفتار سیاسی جامعه ایران هر روز ضروری تر می شود؛ چه آنهایی که روزی در قدرت بودند و امروز در موضع منتقد و مخالف، و یا آنهایی که بازهم بر بستر ایده ئولژی می کوشند از هر راهی به اهرم های قدرت دست یابند. انتشار این نوشته به معنای تایید تمام مطالب آن نیست، اما زاویه دیگری در برابرمان می گشاید که فکر کردن در موردش سودمند است.


تدوین فلسفه اخلاق ایرانی پسزمینه لازم برای پیدایش و دوام مردمسالاری در ایران



در بررسی شرایط نابسامان سیاسی ایران، اکثریت قریب به اتفاق مخالفین جمهوری اسلامی راه حلهایی را ارائه می دهند که مبتنی بر سکولاریزم و اصول دموکراسی است. علت این گزینش، موفقیت سکولاریزم و دموکراسی در جوامع غربی در ایجاد تفاهم اجتماعی و رشد استعدادهای فردی و گروهی و نتیجتاً رشد اقتصادی و اجتماعی می باشد. به نظر ما اگر چه سکولاریزم و دموکراسی از شرایط لازم برای حل بحرانهای سیاسی کنونی است ولی نه تنها برای حل این بحرانها کافی نیست بلکه ریشه شرایط امروزی در نابسامانی دیگری قرار دارد که هنوز مورد بررسی جدی و همه جانبه قرار نگرفته است.

موفقیت دموکراسی و سکولاریزم در اروپا بدون وجود نهادهای اجتماعی که آن را پاسداری و در رشد و گسترش آن کوشش می کردند امکان پذیر نبود. پاسداری و گسترش دموکراسی و سکولاریزم به فرآیند تولید اندیشه دموکراتیک متکی بود که آن خود اقبال اجتماعی را تضمین می نمود. اقبال اجتماعی به اندیشه های دموکراتیک و تولید فرهنگ دموکراسی، بر بستر ارزشهایی قرار داشت که از معنویت و اخلاق حاکم بر جوامع غربی بر می خواست. لذا ارزشهای معنوی و اخلاقی متجانس با اصول دموکراسی و سکولاریزم پیش شرط موفقیت این جوامع بوده است.

بدون وجود ارزشهای اخلاقی و معنوی لازم، حتی تصور وجود دموکراسی امکان پذبر نیست.

قرن بیستم شاهد پیدایش حکومتهای متعددی بوده است که با اهداف دموکراتیک و سکولار بوجود آمدند ولی به دلیل حاکم نبودن ارزشهای معنوی و اخلاقی لازم در این جوامع، به حکومتهای خونریز و مستبد تبدیل شدند. یکی از این نظامهای سیاسی که هم مدعی سکولاریزم و هم مدعی دموکراسی بود حکومت "کامبوج دموکراتیک" است که توسط خمرهای سرخ به رهبری "پولپوت" در فاصله سالهای ١٩٧٤ تا ١٩٧٩ بوجود آمد. بر طبق آمار منتشر شده، خمرهای سرخ مسئول به خاک و خون کشیده شدن ٧/١ تا ٥/٢ میلیون انسان کامبوجی بودند. درنده خویی و سبعیت نظام سیاسی خمرهای سرخ فقط با آلمان هیتلری قابل مقایسه بود. برای روشن شدن مطلب بهتر است به اصولی که حاکمیت سیاسی خمرهای سرخ به آن متکی بود اشاره کنیم.

در هفدهم آوریل ١٩٧٥ خمرهای سرخ موجودیت دولت "کامبوج دموکراتیک" و در پنجم ژانویه ١٩٧٦ قانون اساسی نظام سیاسی جدید[1] را رسماً اعلام نمودند. در مقدمه این قانون اساسی، خمرهای سرخ اعلام کردند:

"تمام مردم و تمام ارتش انقلابی کامبوج خواهان کشوری مستقل، متحد، در صلح، بی طرف، بدون تعهد و خود مختار می باشند که از تمامیت ارضی، سرور، برابری، عدالت و دموکراسی برخوردار است. بدون فقیر و ثروتمند، بدون استثمارگر و استثمار شده. جامعه ای که همه آحاد آن در تفاهم و همبستگی ملی والا گرد آمده تا دست در دست یکدیگر برای تولید بیشتر و ساختن و دفاع جامعه خود تلاش کنند"

در فصل پنجم این قانون اساسی، قدرت قانون گذاری به "مجلس نمایندگان مردم کامبوج" که شامل ٢٥٠ نماینده بود تفویض گردید. به موجب فصل ششم قانون اساسی نمایندگان آن بطور مستقیم و با رای مخفی از طرف مردم به مدت پنج سال انتخاب می شدند. به موجب فصل هفتم قانون اساسی، این مجلس مسئول تدوین سیاستهای داخلی و خارجی و به موجب فصل هشتم، قوه مجریه مسئول اجرای قوانین وضع شده توسط مجلس نمایندگان بود. به موجب فصل نهم تمام قضات در تمام سطوح توسط مجلس نمایندگان انتخاب می شدند. فصل سیزدهم برابری زن و مرد و همه آحاد کشور را در مقابل قانون تضمین نموده بود و سنت عقب افتاده چند زنی را ممنوع اعلام کرد. به رغم همه این قوانین مترقی و آرزوهای والا، خمرهای سرخ چنان جنایاتی را مرتکب شدند که آوازه آن هنوز وجدان بشریت را آزرده می کند. آیا رهبران خمرهای سرخ، زمانی که آرمانهای والا و دموکراتیک قانون اساسی کشور خود را تدوین می کردند، تصور می نمودند که روزی به عنوان جنایتکارترین افراد شناخته شوند؟

در اینجا قصد ما مقایسه هیچ یک از نیروهای سیاسی مخالف رژیم جمهوری اسلامی با خمرهای سرخ نیست. بلکه هدف ما تاکید بر این واقعیت است که سکولاریزم و اهداف دموکراتیک به تنهایی برای ایجاد ایرانی نوین و آزاد کافی نیست. برای حل نهایی بحرانهای سیاسی ایران، به موازات مبارزه برای سکولاریزم و ترویج آمال دموکراتیک باید به جستجوی آن پسزمینه هایی برویم که نه تنها باعث پیدایش رژیم جمهوری اسلامی شدند بلکه عامل شکست تلاشهای آزادی خواهانه پس از انقلاب مشروطیت نیز بوده اند. یکی از این پس زمینه ها مربوط به ضعف فرهنگ معنویت و اخلاق می شود که در حیطه کنش سیاسی نتایجی بسیار اسفناک ببار آورده است. این ضعف فرهنگ معنوی و اخلاقی است که موجب گردید افراد فرهیخته ای چون سروش و مطهری از خمینی حمایت کنند که نظرات واپسگرای خود را در زمینه سیاست و روابط فردی و اجتماعی بدون پرده منتشر کرده بود. اگر بسیاری از روشنفکران غیر مذهبی از جزئیات افکار خمینی بی اطلاع بودند، روشنفکران مذهبی نه تنها از نظرات خمینی در مورد ولایت فقیه که جزو درسهای خارج خمینی در نجف بود اطلاع داشتند[2] بلکه میدانستند فردی که آنها او را به عنوان اسوه انسانیت و نجابت به مردم ایران معرفی می کنند در تحریرالوسیله رابطه جنسی با کودک شش ماهه را مجاز اعلام داشته است (مشروط به عدم دخول)[3]. ضعف معنوی و اخلاقی موجب شد که بنی صدر، یزدی و قطب زاده که در اوایل انقلاب از طرف نشریه فکاهی چلنگر و مخالفین جمهوری اسلامی به مثلث بیق معروف شده بودند خمینی را در بیان مطالب مردم پسند هدایت کنند تا با ایجاد شکاف در میان مخالفان و کشتار متعاقب و سرکوب مخالفین جمهوری اسلامی بعداً با غرور اعلام کند که من خدعه کردم و سپس برای مشروعیت بخشیدن به سیاست "خدعه" خود به قران که خدا را از همه مکاران مکارتر اعلام کرده است استناد نماید.

سیاست خدعه که از ابتدای تاسیس رژیم سیاسی جمهوری اسلامی جزو لاینفک هویت آن بود در مراحل مختلف برای همراهان آن گران آمد و موجب ریزش تدریجی گردید که تا امروز هم ادامه دارد. این ریزش تدریجی از طالقانی شروع شد. سپس منتظری به آن پیوست، تا امروز که موسوی و کروبی هم جزوی از این کاروان طویل شده اند. طالقانی که مشامی قوی تر داشت از همان ابتدای انقلاب حساب خود را از سیاستهای خمینی جدا کرد. ولی منتظری که در سال ١٣٦٤ از طرف مجلس خبرگان به مقام قائم مقام خمینی انتخاب شده بود، کشتار سبعانه مخالفین جمهوری اسلامی را تا سال ٦٧ تحمل نمود تا اینکه پس از کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سال ٦٧ زبان به اعتراض گشود که موجب گردید او را وادار کنند از مقام خود در فروردین ١٣٦٨ استعفا نماید. تقریباً همه اصلاح طلبان امروزی، زمانی مدافع جنایاتی بودند که به نام اسلام در ایران انجام می شد. ولی تاریخچه دفاع از جنایت جمهوری اسلامی از طرف اصلاح طلبان چه از طریق سکوت و چه از طریق تراشیدن مشروعیت نظری به هیچوجه به معنی آن نیست که خود این افراد، ذاتاً پلید و جنایت پیشه باشند. بسیاری از این اصلاح طلبان چنان مردمانی فرهیخته اند که باید تسامح و حتی همراهی شان با خمینی و جنایات او را پدیده ای عجیب در زمینه روانشناسی در نظر بگیریم که شناخت صحیح از آن برای جلوگیری از تکرار تجربه ای دیگر از نوع جمهوری اسلامی در قالبهای جدید ضروری است.

به نظر ما دلیل اصلی موفقیت خمینی و جانشینان او در بهره وری از حمایت روشنفکران مذهبی به علت تفوق ملاحظات ایدئولوژیک و سیاسی بر اصول انسانی است که جزوی از هویت انسانی همه مردم است. ذوق پیروزی ایدئولوژیک و حاکم شدن یک جهان بینی خاص در عرصه سیاسی چنان شوقی در بسیاری از روشنفکران مذهبی بوجود آورده بود که هر جنایتی را از طرف جمهوری اسلامی با دید اغماض می نگریستند و ندای وجدان خود را نادیده می انگاشتند.

ما بر این اعتقادیم که همه ابنای بشر با سیستمی ذاتی از شناخت خیر و شر، درست و غلط، سره و نا سره پا به این جهان می گذارند. این سیستم ذاتی که برخی از دانشمندان آن را "گرامر معنویت"[4] نام نهاده اند در طول زمان در جوامع مختلف زبانی برای بیان خود را پیدا می کند که منطبق با تجارب تاریخی و احتیاجات موجود می باشد. ایرانیان باستان به وجود سه نوع خرد ذاتی، اکتسابی و همه آگاه اعتقاد داشتند. جایی که خرد اکتسابی همگام و مکمل خرد ذاتی باشد، پیشرفت و ترقی حاصل می شود ولی در جایی که خرد اکتسابی مسیری مخالف خرد ذاتی بگیرد اهریمن بر روح و روان انسانی حاکم می گردد. اصلاح طلبانی که امروز چون محمد نوری زاد از ملت ایران برای مشارکت در فریب بزرگ پوزش می خواهند زمانی گوش خود را برای شنیدن نهیب های درونی وجدان انسانی بسته بودند. ولی امروز این نهیب درونی چنان رسا گشته که تار و پود آنها را به لرزه درآورده است. سئوال این است که چنین انسانهای فرهیخته و آزاده چه شد و چرا زمانی جزوی از ماشین سرکوب شدند و بر همه اصول انسانی که به آن اعتقاد داشتند پشت کردند. اگر امروز ما برای شناخت عوامل این انحراف اخلاقی و معنوی تلاش نکنیم، فردای پس از فروپاشی جمهوری اسلامی و ایجاد سیستم سیاسی جدید، خطر تکرار تجارب این سه دهه با ابعادی نو و شاید گسترده تر محتمل خواهد بود.

به نظر ما آنهایی که ریشه این انحرافات را در اسلام و خرافات دینی می دانند به کجراه رفته اند. اگر چه گفتمان در باره اسلام و دین در همه ابعاد آن ضروری است و باید ادامه پیدا کند ولی ما معتقدیم ریشه معضلات کنونی نه در اسلام است و نه در خرافات دینی. دوستانی که ریشه نابسامانی ها را در خرافات دینی می دانند باید بگویند چگونه است که دین یهود که میزان مطالب خرافی در آن کمتر از دین اسلام نیست تاثیری کاملاً متفاوت بر همبستگی ملی و رشد استعدادها می گذارد. چگونه است در جایی که مسلمانان با بیش از یک میلیارد و دویست میلیون جمعیت یعنی بیست درصد کره زمین فقط موفق به دریافت ٧ مدال نوبل می شوند (یک مدال در ادبیات، چهار مدال در صلح و دو مدال در پزشکی) یهودیان با چهارده میلیون جمعیت یعنی دو صدم درصد جمعیت کره زمین ١٢٩ جایزه نوبل در تمام زمینه های علمی و فرهنگی را اخذ می کنند[5]؟ چرا یک دین خرافی در یک جا موجب وحدت پیروان آن و پیشرفت استعدادها می شود ولی دین خرافی دیگر موجب تشتت ملی و سقوط استعدادها به منجلاب نکبت می گردد. ریشه این تفاوت را نه در دین و خرافات بلکه سیستم ارزشی باید جستجو کرد که دین زبان معنوی و اخلاقی خود را بیان می کند.

مبنای این بررسی و ریشه یابی را ما بر پیش فرض ذاتی بودن وجدان یا دستور زبان معنویت و اخلاق قرار خواهیم داد. برخی از تحلیل گران غربی که تحت تاثیر نگرش "پست مدرنیزم" قرار دارند، به جهان شمول بودن مقوله خیر و شر، درست و نادرست اعتقاد ندارند. آنها معنویت و اخلاق را نسبی و تابع شرایط جوامع گوناگون می دانند. به همین دلیل است که با نگرشی پر از تسامح به فرهنگ زن ستیزی حاکم بر جوامع اسلامی و رواج تجاوز جنسی به کودکان که در برخی کشورها چون افغانستان جزو هنجارهای پذیرفته شده در آمده با دید تسامح می نگرند. درحالیکه ما فقط زبان بیان معنویت و اخلاق را تابع شرایط تاریخی و اجتماعی می دانیم و بر عکس به جهان شمول بودن خیر و شر و وجود بنیاد ذاتی معنویت و اخلاق اعتقاد داریم. نگرش پست مدرنیزم غربی در نسبی بودن معنویت، ریشه ای بسیار قدیمی تر در ایران دارد. اهل تصوف و عرفان ایرانی اگرچه با بیان جهان بینی جدید در مقابل متشرعین، انسان سالاری را در مقابل خدا سالاری قرار دادند ولی به دلیل ریشه عمیقی که در مکتب اشعری داشتند نتوانستند سیستم اخلاقی جدیدی را پایه ریزی کنند که اومانیزم اروپایی در قرن چهاردهم میلادی با تبدیل خدا سالاری به انسان سالاری و با تکیه بر افکار فلاسفه باستان انجام داد. اومانیزم در اروپا با ترویج یک سیستم اخلاقی جدید در روند تحول خود منجر به رنسانس شد در حالیکه تصوف ایرانی به رغم عرضه جهان بینی مترقی و پیشرفته، چون مبنای جهان شمول بودن معنویت و اخلاق را نفی کرده بود سیستمی اخلاقی را بوجود نیاورد و نتوانست تبدیل به عاملی محرک در پیشرفت اجتماعی گردد.

برای شناخت نقش معنویت و اخلاق در شکل گیری حوادث سیاسی ایران باید زبان بیان معنویت و مراحل و اشکال دگردیسی آن را در طول تاریخ ایران مورد بررسی قرار دهیم. هر دگردیسی این پدیده، به نوعی در شکل گیری شخصیت و روان جمعی ما تاثیر گذاشته است. تجلی یکی از این دگردیسی ها در کاربرد زبان ایهام در حوضه معرفت و شناخت است. حوضه ای که به دلیل اهمیت موضوع بررسی باید زبان مورد استفاده در آن تا حد امکان مشخص و بدون شبهه باشد. زبان ایهام که صنعتی ادبی برای بیان احساسات شاعرانه و عاشقانه است، در ایران وارد عرصه فلسفه و جهان بینی عرفانی و تصوف شد. اگرچه یکی از نتایج بهره بری از زبان ایهام در عرفان، تعدیل و تلطیف اعتقادات مذهبی بود ولی تاثیر دیگر آن ترویج فرهنگ دوپهلو حرف زدن، چیزی گفتن ولی چیزی دیگر منظور داشتن بود. برخی دلیل رواج زبان ایهام در عرصه معرفت را سرکوب قشریون مذهبی می دانند. هرچند هراس از تکفیر و قتل عاملی مهم در گرایش برخی از متفکرین ایرانی به بهره وری از زبان ایهام بود ولی تنها عامل و یا حتی عامل تعیین کننده نبود. چه بسا بسیاری چون اخوان الصفا و محمد زکریای رازی در اوج دوران سرکوبی مذهبی نظرات خود را با شجاعت و بدون پرده تحریر کرده و آموزش می دادند. یکی از علل اصلی رواج زبان ایهام ریشه دار بودن فرهنگ رازگرایی در ایران است. فرهنگی که ریشه های تاریخی آن حتی به دوران پیش از زرتشت می رسد. تفکری که در هاله ای از راز پیچیده می شد بیشتر مورد اقبال و پذیرش عمومی قرار می گرفت. گویی آنچه قابل فهم و شناخت عقل انسانی است فاقد ارزش و اعتبار است. و آن چیزی عزیز و معتبر است که با خرد انسانی قابل فهم نباشد. رازگرایی عاملی بود که اشتیاق، عطش و حس کنجکاوی برای شناخت ناشناخته ها را در نطفه خفه می کرد و بستری نامساعد برای اشاعه خردگرایی و تفکر منطقی بوجود می آورد.

یکی دیگر از مظاهر انحطاط معنوی و اخلاقی در عرصه سیاسی و اجتماعی مصلحت اندیشی، تقیه و یا دروغگویی عمد است. از نمونه های بارز دروغگویی سیاسی، سخنرانیهای خمینی قبل از به قدرت رسیدن، در باره رایگان کردن آب و برق برای همه آحاد ملت، آزاد کردن احزاب و فعالیتهای سیاسی، ایجاد یک حکومت دموکراتیک متکی بر رای ملت و رفتن خود به قم و مشغول شدن به امور دینی بود. در حالیکه نه تنها او خود تدوین کننده تئوری حکومت سیاسی ولایت فقیه بود بلکه در حوضه علمیه نجف ولایت فقیه را به عنوان جزوی از درسهای خارج آموزش می داد. او با هدف ایجاد حکومت ولایت فقیه در ایران وارد عرصه کارزار با حکومت پهلوی شده بود. او با راهنمایی افرادی چون بنی صدر، یزدی و قطب زاده مطالب عامه و روشنفکر پسند را از پشت تریبونها اعلام می کرد در حالیکه به خوبی می دانست نه ذره ای به آن مطالب معتقد است و نه در دستور کارش قرار دارد. پس از رسیدن به قدرت و سرکوب و کشتار داخلی هزاران جوان ایرانی مخالف جمهوری اسلامی اعلام کرد "من خدعه کردم" و با افتخار اعلام نمود که خدایی که او به آن معتقد است از همه مکاران مکارتر است. باید پرسید چگونه است ایرانیان که زمانی به گفته هرودوت، دروغ را بزرگترین گناه می دانستند در اواخر هزاره دوم پس از میلاد فردی را به رهبری خود انتخاب می کنند که افتخارش استفاده از دروغ برای رسیدن به قدرت و سرکوب مخالفینش بود. چه می شود فردی که به دروغ گفتن افتخار می کرد و شهوت رانی با کودک نوزاد شیرخواره را در تحریرالوسیله جایز اعلام کرده بود به جای آنکه مورد انزجار عمومی قرار بگیرد از طرف فرهیختگانی چون سروش و مطهری مورد حمایت قرار گرفت؟ چرا افراد تحصیل کرده ایی چون بنی صدر، یزدی و قطب زاده به رغم شناختی که از خمینی داشتند او را به هیبت انسانی آزادی خواه آرایش و به مردم کشور خود عرضه کردند؟ اگر امروز کسی در یک کشور غربی در مورد شهوترانی با نوزاد چنان مطالبی را بنویسد که خمینی در تحریرالوسیله نوشته بود، علاوه بر اعتراض و انزجار عمومی، بدون شک کارش به زندان و یا بیمارستان روانی منتهی خواهد می شد. در حالیکه در ایران عکس خمینی در ماه دیده شد و روشنفکران ملی مذهبی او را به رغم علم به شخصیت و امیالش به عنوان اسوه نجابت و روحانیت معرفی نمودند. چرا؟

نمونه مصلحت اندیشی را که دارای رنگ تزویر و ریا است امروز در بیانات برخی از اصلاح طلبان چون کدیور می بینیم. آقای کدیور در مصاحبه ای با "تهران ریویو" در تاریخ ٢٢ بهمن ١٣٨٩، اعلام می کند که:

"مدل مطلوب حکومتی من حکومت دموکراتیک سکولار است"

ولی از آنجا که هنوز دارای تعلقات عاطفی به همین جمهوری اسلامی است اضافه می کند:

"اما اینکه کدام مدل حکومتی در شرائط فعلی ممکن و شدنی است، پاسخ چند مرحله ای است. جمهوری اسلامیِ واقعا موجود تفسیر مضیق و استبدادی از قانون اساسی است. گام نخست و حداقلی و مقدور، جا انداختن قرائت دموکراتیک از همین قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این رویکرد رهبران جنبش سبز، اصلاح طلبان و برخی مراجع تقلید نزدیک به جنبش است. گام دوم جمهوری اسلامی به روایت پیش نویس قانون اساسی است که در آن نشانی از ولایت فقیه نبود و اعضای شورای نگهبانش هم توسط نمایندگان مردم در مجلس انتخاب می شدند. گام سوم جمهوری دموکراتیک سکولار است"[6]

آقای کدیور توضیح نمی دهند که در صورت امکان قرائت دموکراتیک از جمهوری اسلامی چرا باید برقراری جمهوری دموکراتیک سکولار را هدف قرار بدهیم. مفهوم عملی تجویز سه مرحله ای تحول سیاسی این است که ابتدا ولی فقیه فعلی را باید مجاب کنیم که سیاستهای معتدل تری را اتخاذ و دستگاههای سرکوب را منحل نماید. یا شخص دیگری چون هاشمی رفسنجانی را به هر طریق ممکن به مقام رهبری برسانیم تا از طریق او دستگاههای سرکوب از جامعه حذف شوند. پس از آنکه مقام رهبری معتدل بوجود آمد، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تغییر داده و رهبر را که تا کنون با ما همراهی می کرده از مقام خود عزل نمائیم. پس از موفقیت در اجرای نیاتمان، تمام آنهایی را که با ما در بوجود آوردن جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه همراهی می کردند ترک می کنیم و با انجام رفراندم به حیات جمهوری اسلامی خاتمه داده، جمهوری سکولار دموکراتیک را بوجود می آوریم. تصور چنین سناریویی یا نشان ساده لوحی مفرط یا تزویر یا هر دو است. این روش دستیابی به قدرت سیاسی چه تفاوتی با کنش خمینی در انقلاب ٥٧ دارد؟ چرا اینگونه سیاست اندیشی هنوز در میان برخی مقبول است؟ برای روانشناسی اجتماعی اینگونه گرایشها باید به زبان معنویت و اخلاقی مراجعه کنیم که تزویر و خدعه را در عرصه سیاست و زندگی اجتماعی لازم و ضروری می داند.

اکثر ما ایرانیان در اثر بد آموزی های محیط به این باور رسیده ایم که دروغ، تزویر و دورویی از مشخصات لاینفک سیاست اند. این نگرش، همیشه جزو اعتقادات ایرانی نبوده است بلکه از دوره ای خاص وارد فرهنگ و اعتقادات ایرانی شده است. دیو دروغ، سالار دیوان و مهمترین یاور اهریمن بود. ایرانیان به رواج دروغگویی در میان یونان با دید تحقیر می نگریستند. گزارش هرودوت از مطالبی که کورش به سفیر اسپارت در مورد رواج دروغ در بازارهای یونان گفته بود[7] نشان از بیزاری ایرانیان از دروغ در عرصه سیاسی و اجتماعی داشت. دوری عادت دروغگویی از فرهنگ اصیل ایرانی چنان اشکار است که حتی آقای کروبی در مناظره تلویزیونی خود با احمدی نژاد، قبل از انتخابات ریاست جمهوری ١٣٨٨ به انزجار ایرانیان عصر زرتشت از دروغ و تزویر اشاره می کند[8]. برای موفقیت در عرصه اجتماعی و سیاسی، دروغ و تزویر نه تنها ضروری نیست بلکه در درازمدت تاثیراتی بس مخرب خواهد گذاشت. برای زدودن دروغ و تزویر از زندگی سیاسی و اجتماعی، یا باید سیستم ارزشی دوران باستان ایران را احیاء کنیم یا سیستم ارزشی جدیدی را از نو بنیاد نمائیم.

سیستم ارزشی ایرانیان و یونانیان باستان با زبان معنوی و اخلاقی عرضه می شد که بقا و حفاظت آن سیستم ارزشی را تضمین می کرد. احیاء زبان معنویت عصر باستان در دوران رنسانس زمینه را برای ورود به عصر روشنگری و پیشرفتهای بعدی فراهم نمود.

با ظهور ادیان ایدئولوژیک، تبدیل دین به ایدئولوژی سیاسی، خارج شدن آن از حوضه خصوصی و ورود آن به عرصه اجتماعی برای به انقیاد کشیدن بخشی از جامعه، زبان معنوی دینی در تعاض با معنویت ذاتی انسانی قرار گرفت. علت فراگیری فساد و بحرانهای سیاسی و اجتماعی در جوامعی که مذاهب ایدئولوژیک بر آنها حاکم است تعارضی است که بین زبان معنوی دینی با سیستم ذاتی معنوی انسانی وجود دارد.

امروز با شکست مذاهب در عرصه معنویت و اخلاق باید منبعی دیگر برای تدوین زبان معنوی خود پیدا کنیم. دو راه در پیش پای ما قرار دارد. یا باید از داده های علمی جدید در تدوین زبان معنوی جدید بهره جویی کنیم و یا چون دوران روشنگری اروپا ارزشهای دوران باستان را احیاء نمائیم. خوشبختانه هر دو این طرق ما را به یک پاسخ واحد خواهند رساند.

باید تلاش کنیم تا بر اساس شناخت از تجارب تاریخی مردم ایران و ملل دیگر و همچنین شناخت از داده های علمی جدید این مبحث را برای نقد و بررسی همگانی بگشائیم. با امید به روزی که عناصر فرهنگ ناسالم برای همیشه از زندگی سیاسی مردم ایران خارج شده و امور اداری مردم ایران بر عهده خادمانی آرمان خواه، نیک اندیش، نیک گفتار و نیک کردار قرار بگیرد.

اکبر معارفی

اسفند ١٣٨٩

واقعیت این است که احیا کردن ارزش های باستانی در عمل ممکن نیست. پس یک راه در برابرمان است؛ داده های عملی جدید در تدوین زبان معنوی جدید. این تنها راه ما است که با استفاده از تجارب دموکراسی جهان به نقد گذشته مان بپردازیم و هر آنچه را که مایه ی رنج بوده و هست به کناری نهیم.

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();