۱۳۹۳ مرداد ۴, شنبه

مبارزه شعر




دوم مرداد ماه، سالروز درگذشت احمد شاملو شاعر، مترجم و محقق نامدار کشورمان بود. به همین مناسبت مراسمی در امامزاده 
طاهر کرج به دعوت  "  کانون نویسندگان ایران " برگزار شد. اما این مراسم با دخالت نیروهای انتظامی نیمه کاره ماند. از مهمترین کارهای تحقیقی او " کتاب کو چه " است که فرهنگ رایج بین مردم را نشان می دهد. 

" آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند " 

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88

این هم نوشته ای است در مورد  رابطه " خوان خلمن " شاعر آرژانتینی و احمد شاملو:

می‌نویسند:خوان خلمن شاعر آرژانتینی درگذشت. می‌نویسند: دولت آرژانتین سه روزی عزای عمومی اعلام کرد. وزیر فرهنگ مکزیک، او را شاعری با جان مکزیکی می‌شناسد و از بیست و پنج سال زندگی‌اش در مکزیک سخن می‌گوید. اما برای خوان خلمن، نه آن‌چه دولت آرژنتین از آن سخن می‌گوید و نه آن‌چه دولت مکزیک، اهمیتی نداشتند. او هیچیک از آن‌ها نبود.
داستان زندگی‌اش نیازی به تکرار ندارد: قتل پسرش در دیکتاتوری نظامی، قتل عروسش، سال‌ها جستجویش، همگام با خانواده‌ی همه‌ی مفقودان کودتای نظامی آرژانتین. هیچ‌یک از این‌ها، تعریف خلمن نیستند. خلمن شاعری را جای دیگری آموخت. شگفت آن‌جاست، که این شاعر کم‌نظیر تاریخ ادبیات اسپانیایی، در آخرین مصاحبه‌اش، شعرهایی از شاملو را می‌خواند. مبارزه‌ای که او و شاملو را به هم می‌پیوست، مبارزه‌ای است که خلمن آن‌را «شعر» می‌نامید. شعری که نمی‌توانست شعاری باشد، که نمی‌توانست فارغ از تجربه‌ی تن و شور حیات باشد.
فردا، خاکسترش را در روستایی به چهار عنصر می‌سپارند، در روستایی که «سورخوانا» شاعر بزرگ عارف مکزیک در آن‌جا می‌زیست. او در وصیت‌نامه‌اش درخواست کرده‌است که دوست جوان‌اش، همان شاعر ایرانی‌ که با او شعر شاملو را خواند، همراه‌اش در تمام مراسم حاضر باشد.
یادش را گرامی می‌داریم و براین باوریم که شاعر بی‌مرگ است، مادام که کسی شعرش را می‌خواند. ابدیت خلمن، گواه ابدیت انسان است چراکه او بر این باور بود که شعر وقتی به آخر می‌رسد، که تاریخ انسان به آخر رسد. بی‌‌مرگی شعر، بی‌مرگی انسان است.
http://shamlou.org/?p=1641

۱۳۹۳ تیر ۲۰, جمعه

سیاست های ولایی جمعیت ( 3 )




سیاست های ایده ئولژیک و تخت " پروکروستس "

جمعیت شناسی علمی است حاصل دنیای مدرن که درخدمت راه یابی برای  پویایی جامعه است. اما وقتی این علم در خدمت ایده ئولژی در آید، واقعیت  رهنمونی خود را از دست می دهد. در این مورد یک اسطوره تاریخی یونان باستان، روشنگر است.

" پروکروستس "  دزدی است  با یک تخت آهنی. هر کس را می گیرد، روی تخت می خواباند؛

 اگر شخص  اندازه تخت باشد ولش می کند،

اگر کوتاه تر باشد، آنقدر او را از ناحیه سر یا پا می کشد تا اندازه تختش شود. تصور کنید چه به روز آن بیچاره می آمده است.

اگر بلند تر از تختش باشد، از سر یا از پا قطع می کرده است تا اندازه تخت شود.

این اسطوره بطور مشخص، برداشت مقامات کشور را از جمعیت شناسی و آمار گیری تازه ی آن به نمایش می گذارد.

اگر " پروکروستس  " در این افسانه فقط  یک " تخت  " دارد، حاکمیت ولایی یک  گام فراتر گذاشته و چند تخت اندازه گیری  فراهم کرده است. ببینیم حاصل این تخت های ولایی در جمعیت شناسی چه حاصلی دارد:

1 -  " تخت  فرهنگ مذکر " – این دیدگاه  جامعه را بصورت یک واحد انسانی نمی بیند. پویایی و رشد جامعه را منحصر به مردان می کند. زنان بخشی از مردانند و نه انسان هایی مستقل. چنین دیدگاهی نه تنها در بین مقامات کشوری بلکه در بین اکثریت افراد جامعه - حتا زنان - وجود دارد.

این دیدگاه سنتی  در جمهوری ولایی  که با  دیدگاه قرآن و نیر  با فتواهای مذهبی در آمیزد (اینجا ) :


تاثیر بسیار منفی  بر نیروهای سازنده و بالنده می گذارد. و ولی فقیه که سیاستگزار کلی کشور در زمینه های گوناگون است و در راس این فرهنگ  سنتی – مذهبی قرار دارد فقط نیروهای مردانه را در جدول سازمان آمار می بیند. در نتیجه  63%  جمعیت کشور که بین 15-29 سال قرار دارند، نصف می شود یعنی ایشان جمعیت جوانان مرد  15-29 سازنده را 31.7% می بیند. بقیه که زنانند باید به کار بچه آوری بپردازند.

به این ترتیب نیروهای سازنده کشور به نصف کاهش می یابند.

این دیدگاه مردانه – مذهبی  و نه انسانی به جامعه است که  بیشترین آسیب اجتماعی – اقتصادی – قرهنگی  را          به پویایی جامعه وارد می کند.

ولی فقیه توجه نمی کند که رویکرد سنتی به جامعه دقیقن مخالف رشد پویایی جامعه است. سازمان آمارنشان می دهد که :

در سال 1355  در صد مردان  با تحصیلات عالیه و حوزوی 3.8%  و زنان 2.6% بوده است . اما:
در سال 1390  در صد مردان با تحصیلات عالیه و حوزوی 18.2 % و زنان 18.4% بوده است.

می بینید درصد زنان تحصیل کرده در سال 1390، از مردان بیشتر است.

و این نشان می دهد که رهبری و حاکمیت  از پویایی جامعه عقب ترند. اما بی خبر نیستند چرا که به روش های گوناگون می کوشند زنان را – نیمی از جمعیت کشور را - از رشته های تحصیلی و کاری باز دارند و این سیاست واپسگرا همچنان آگاهانه ادامه دارد.

2 – " تخت مسلمانی " – دومین تخت" پروکروستس " جمهوری ولایی  در مورد کاهش جوانان سازنده، وضعیتز دینی این جوانان است. طبق جدول آمار 06%ا غیر مسلمان و اظهار نشده وجود دارند. اینها هم به کناری گذاشته می شوند.  

3 – " تخت مذهبی " – مسلمان بودن کافی نیست تا جزو نیروهای مبتکر و سازنده باشی. باید شیعه باشی. آن هم شیعه دوارده امامی – اثنی عشری – همانطور که مثلن در عربستان سعودی به شیعه ها بهایی نمی دهند، در جمهوری اسلامی  با اکثریت شیعه جایی برای جوانان مبتکر و سازنده مسلمان اما غیر شیعه وجود ندارد. متاسفانه در جدول سازمان آمار این قسمت وجود ندارد - که نشان دهد چند در صد از ایرانیان مسلمان، غیر شیعه اثنی عشری هستند. اما از انجایی که سر وصدای بعضی از علمای عظام در آمده است و مردم شیعه را تشویق به بچه دار شدن بنام پنج تن، دوازده امام یا چهارده معصوم  می کنند، شاید جمعیت اهل تسنن رو به افزایش است. شاید حدود 15% - 10 میلیون -  جمعیت را تشکیل می دهند. اینها هم از تخت پروکروستس جمهوری اسلامی بیرون می افتند.

تا اینجا از نظر بینش ولایت فقیه ، آن 31% جوانان مرد، به حدود 25% کاهش می یابند.

4 – "  تخت واجبات دینی "  - این تخت شامل جوانانی می شود که شیعه اثنی عشری باشند. اینان برای این که جزو جوانان سازنده و مبتکر قرار بگیرند نه تنها باید واجبات روزمره دینی  را انجام دهند بلکه مستحباتی مانند نمازهای نافله، دعاهای روزانه، نماز میت و ... را بدانند.

بنا به گفته ی  آقای قرائتی که رئیس اقامه نماز کشور است، نیمی از جوانان نماز نمی خوانند تا چه رسد به انجام مستحبات:


مشاهده می کنیم که در صد جوانان مبتکر و سازنده در یک قلم  از 25% به 12.5% کاهش می یابد! و حاکمیت می تواند فقط  روی یک  پنجم جوانان کشور حساب باز کند!!

به این ترتیب تا کنون نه تنها حاکمیت ولایت فقیه از کاهش شدید جوانان مبتکر و سازنده به لرزه می افتد بلکه شاید شما هم کمی لرزیده باشید

5  – تخت حاکمیت ولایی  - این تخت شامل 12.5% آخری می شود که باید به حاکمیت ولایت فقیه تا مغز استخوان معتقد باشند. متاسفانه آمار آشکاری برای آگاهی عموم وجود ندارد. اما حاکمیت ولایت فقیه با داشتن گزارشات محرمانه بهتر از ما می داند که چند در صد از این 12.5% به حاکمیت ولایی از جان و دل معتقدند. ما هم با نگاهی به دور و برمان و روش زندگی وزمره – حتا فرزندان خود کارگزاران طراز اول کشور – عمق فاجعه را در می یابیم. و این هم یکی از جوانانی که به اعتراض برخواسته است:


این از دلیل اولی که چرا رهبر جمهوری اسلامی از کاهش شدید جوانان مبتکر و سازنده می نالد. دلیل دیگر در نوشته ی آینده.

اگر بجای این همه تخت پروکروستس ، فقط  هموطن و ایرانی بودن را مد نظر قرار می دادند، آن وقت می دانستند چه نیروی بزرگ، مبتکر و سازنده را در اختیار دارند.

پ.ن – اگر از آمار و ارقام و درصد خسته شدید، برای رفع خستگی این طنز را بخوانید:


var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();