روزهاي داغ اقتصاد در غياب نقد
محمدصادق جنانصفت قانون سرنوشتساز هدفمندكردن يارانهها كه جامعه ايراني را با پرسشهاي زياد مواجه كرده است، هنوز سامان پيدا نكرده و بر سر اجراي آن مجادله وجود دارد. لايحه برنامه پنجم توسعه كه بايد راهنماي علامت اقتصاد ايران در سالهاي آتي باشد، در هالهاي از ابهام قرار دارد و ماهيت و شكل آن ناپيدا است. لايحه بودجه 1389 كل كشور كه ديرتر از موعد مقرر به مجلس ارائه شد، اكنون در كميسيونهاي گوناگون و كميسيون تلفيق در حال بررسي است.موضوع نرخ ارز با اما و اگرهاي متعددي مواجه است و كسي نميداند كه تحولات آتي حول اين عنصر مهم اقتصادي بر پايه كدام تصميمها شكل خواهد گرفت. آمارهاي مربوط به رشد توليد ناخالص داخلي، ميزان مطالبات معوقه بانكها با ابهام مواجه است و... اين همه مسائل داغ در اقتصاد ايران؛ اما در وضعيتي وجود دارند كه جاي خالي منتقدان اقتصادي كاملا به چشم ميخورد.
در پشت بحثهاي داغ سياسي داخلي و خارجي كه اين روزها در سپهر سياست ايران ديده ميشود، مسائل بسيار مهمي در حوزه كسب و كار، فعاليتهاي اقتصادي و معيشت شهروندان وجود دارد كه متاسفانه زير غبار سياست گم شدهاند.
در سالهاي پيشين و در فضاي خاص سياست داخلي، نقد برنامه، نقد بودجه، نقد قانونهاي بسيار مهم مثل قانون هدفمندكردن از سوي تفكرات گوناگون اقتصادي در دستور كار بود و اين انتقادها در نهايت تاثيرگذار بود. اين روزهاي داغ، اما در فضاي نقد واقعي و كارشناسانه به كجا منجر خواهد شد، چرا نقد اقتصادي به چند چهره معدود محدود شده است و فضاي نقد اقتصادي يخ زده و منجمد است؟ واقعيت اين است كه نقد، همانند هر پديده ديگري تابعي از عرضه و تقاضا است و در صورتي عرضه خواهد شد كه بازار تقاضاي آن داغ باشد.نهادهاي مجري و سياستگذار در بخش اقتصاد به ويژه در سطح دولت و وزيران، نگاه ويژهاي به اقتصاد دارند و چندان احساس نيازي به نقد را منعكس نميكنند. تجربه چند سال گذشته نيز نشان داده است كه نقد منتقدان چندان موثر نبوده و به همين دليل تمايل چنداني براي نقد پيگيرانه و جدي ندارند.
تعامل مجلس و دولت در اين سالها به گونهاي بوده كه منتقدان به اين نتيجه رسيدهاند كه دولت آنچه را كه ميخواهد از مجلس ميگيرد و آنچه را كه خود صلاح ميداند در نهايت انجام ميدهد. در چنين فضايي كه هر نقدي از سوي هواداران دولت تاثيري از خود به دنبال ندارد، منتقدان علاقه كمتري دارند كه به اين وادي گام نهند. در غياب نقدهاي شجاعانه، غيرجناحي و متاثر از ديدگاه كارشناسي، لايحه بودجه و لايحه برنامه درخشندگي نخواهد داشت. راه نقد را باز بگذاريم و يادمان باشد كه در غياب نقد در شرايط امروز، كار در آينده سختتر ميشود.
نقد در جمهوری اسلامی یعنی دشمنی با حاکمیت. فرقی نمی کند که نقد از چه زاویه ای باشد؛ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی، اجتماعی. نقد در جمهوری اسلامی یعنی تعریف از آنچه در حاکمیت هست. اگر جمهوری اسلامی نقد پذیر بود، آقای خمینی نمی گفت " قلم ها را بشکنید." وقتی رهبر یک کشور چنان باشد، پسروانش هم اینانند، و وضع کشور هم همین است که می بینیم.
۱ نظر:
سلام
این نکته ایست که همگان خیلی دیر متوجه آن خواهند شد زمانی که نخبگان ما دنبال مطالبات البته بر حق دموکراتیک خود هستند آنان مشغول اجرای نقشه هایشان هستند
تراژدی باز هم تکرار می شود
وای از این حافظه تاریخی ما ...
ارسال یک نظر