1 - جریان اصلاحات
کنگره ی حزب مردم سالاری به ریاست آقای کواکبیان و حضور گروهی از اهالی سیاست از جمله آقایان کروبی، ابوترابی فرد، و انصاری تشکیل شد. می توانید مشروح گزارش را اینجا بخوانید:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/20792کل گفتگو این است که جریان اصلاحات را نمی توان کنار گذاشت، اما گفته نشده چه کسی نمی تواند جریان اصلاحات را کنار بگذارد؛ دولت، رهبری، مجلس، یا مردم؟
دولت که وضعش معلوم است. از ابتدا می خواست جریان اصلاح طلبی را با به محاکمه کشاندن کسانی مانند هاشمی رفسنجانی کاملن سرکوب کند، و تا بحال اگرچه به هدف های اصلی اش نرسیده، اما هرچه توانسته سرکوب کرده است.
رهبری که در سخنرانی های متعدد گفته است ، پیش از انتخابات برای آقایان پیام داده است که وارد این بازی نشوند که نمی توانند آن را کنترل کنند. نخبگانی که راه رهبری را نروند سقوط می کنند. وی بزرگترین جرم نخبگان و معترضین را بی آبرو کردن نظام دانسته است، و هنوز هم با تهدید و تحبیب با گفتگوهای پشت پرده و سخنرانی های عمومی - برای کاهش نیروی اعتراضی در بهمن ماه – این جریان را به پیروی از رهبری دعوت می کند بدون آن که آن را به رسمیت بشناسد. تلاش های رهبری تا بحال نتایجی هم به بار داشته است : به گفته های آقای خاتمی توجه کنید که هر شعاری بجز " استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی " شعاری انحرافی است. این گفته در کنگره حزب مردم سالاری هم تکرار شده است . به این ترتیب هم اصلاح طلبان و هم رهروان رهبری یک شعار را در 22 بهمن خواهند داشت. این بسیار جالب است که دو جریان بظاهر مخالف یک شعار داشته باشند. آیا یک شعار یکسان به معنی دو راه متفاوت برای یک هدف است؟ یا یک شعار یکسان به معنی یک راه برای دو هدف است؟ برای یک شعار نمی توان تفسیرهای گوناگون داشت. شعار " آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی" شعار سی سال پیش بود که امتحانش را داده است. این شعار امروز حتی طرفداران و عوامل اجرایی خودش را برعلیه عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی به خیابان ها کشانده، و سبب کشته شدن، زندانی شدن،و اعدام عده ای شده است. با این شعار جز حامیان ولایت که بابتش پول، مقام و امکانات حکومتی را در اختیار می گیرند، هر کدام به فراخور حالشان، کسی به خیابان ها نخواهد آمد، برای کشته شدن نخواهد آمد، برای اعدام شدن نخواهد آمد.
مجلس که هیچکاره است. در همین جلسه آقای انصاری می گوید:
و من به عنوان یک شهروند از مجلس گلایه دارم. متاسفانه در پارهای از موارد مماشات بیش از حد است. تمام شاخصهای رشد و توسعه برخلاف چشمانداز است و برنامه چهارم توسعه رو به سقوط است. حق مردم این نبود که پس از تدوین برنامه چهارم و آن درآمد بادآورده نفتی، اینطور با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کنند.»
و برای آگاهی بیشتر در مورد جایگاه مجلس این گفتگو را بخوانید:
مجلسی که حتی اختیار ندارد اجازه ورود به خبرنگارانی دهد که طرفدار اقلیت مجلس اند. اینجا را بخوانید:
مردم
که حاصل این شعار را در زندگی روزمره شان سی سال است دیده اند و هر روز عجایب تازه ای در موردش کشف می کنند. آقای انصاری در همین کنگره چنین می گوید:
که حاصل این شعار را در زندگی روزمره شان سی سال است دیده اند و هر روز عجایب تازه ای در موردش کشف می کنند. آقای انصاری در همین کنگره چنین می گوید:
باید ببینیم که وضعیت نظام ما در شاخصهای ارزشی مانند صداقت، امانت، آزادی و آزادگی، اخلاق، معنویت، عدالت، محبت، امنیت، برخورداری و غنا، رفع فقر و رفع ترس و خوف نسبت به دههی اول، دوم و سوم جلوتر رفته یا پسرفت کرده است. این بحث به معنی محکوم کردن این حزب یا آن حزب نیست بلکه امروز بحث کشور فراتر از اصلاحطلب و اصولگراست. اصولگرایان و اصلاحطلبان واقعی باید برای حفظ محتوای واقعی نظام به صحنه بیایند. متاسفم که این مطلب را عرض کنم که امروز این شاخصها چندان دلگرم کننده نیست.»
آقای انصاری نمی تواند ارتباط محتوای نظام را با شاخص های ارزشی اش را درک کند. آیا شاخص های غم انگیز ارزشی نظام ریشه در محتوای نظام ندارد؟ آقای انصاری فراموش کرده است که " از کوزه همان تراود که در اوست."
خب، با این وصف جریان اصلاح طلبی در عمل از دولت، رهبری، و مجلس کنار گذاشته شده است، و اگر شعارهای خودش را بر اساسی نیازهای مردم اصلاح نکند و در همین حد بماند، از طرف آخرین هوادارانش، مردم، هم کنار گذاشته می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر