بیانیه شماره 17
چندان تفاوتی با بیانیه شماره 16 ندارد بجز این که سرخط های لازم برای کاهش اعتراضات عمومی مشخص تر شده اند. با این وجود اشاره به مسائلی شده که توضیح بیشترش از عهده ی آقای موسوی برنمی آید. مسائل شامل تفتیش زندگی خصوصی , و دروغپردازی است.
1 – خبرکشی : " . ما مردم، تفتیش سرک کشیدن به زندگی خصوصی عقاید، تجسس، بستن روزنامه ها و محدود کردن رسانه ها را مخالف دین مترقی و رهایی بخش خود و مخالف قانون اساسی برآمده از این دین می دانیم "
اگر زیر چهل ساله های یادشان نیست، اما بالای چهل ساله ها یادشان هست که اعمال بالا از روز اول برپایی جمهوری اسلامی انجام می شده است:
بچه های 10-12 ساله را تشویق می کردند که دنبال افراد بروند و گزارش دهند کجا رفتند، که را دیدند، چه گفتند، چه خوردند. این بچه ها از مساجد و کمیته های محل دستور می گرفتند. شاید بعضی از آنها اکنون جزو معترضین باشند.
کمیته چی ها بارها جلو زن و شوهرهای جوان را می گرفتند، آنها را از هم جدا می کردند و بازجویی که با هم چکاره اند.
کمیته چی ها و بسیجی ها بارها جلو زوج های جوانی را می گرفتند که یا باهم دوست خانوادگی بودند و یا اصلن خودشان دوستان خصوصی هم بودن و چه بلاها که سر آنها و خانواده شان نیاوردند
کمیته چی و بسیجی ها بارها خیابان ها را بند می آوردند تا ماشین ها را بازرسی کنند ببینند خانم هایی که در ماشین هستند بی حجابند یا نه .
بسیجی ها بارها توی کوچه ها و خیابان ها می گشتند که کجا مهمانی است. وارد آنجا شوند ، بازرسی کنند که آیا مهمانی زن و مرد است ، آیا مشروب دارند، آیا ساز و آوازی در کار است ؟ بهانه ای برای سر و کیسه کردن مردم پیدا کنند. اگر
لقمه حسابی بزرگ بود، شامل بزرگتران هم می شد.
بسیجی ها و کمیته ها بارها مردم را گروه گروه از همین مجالس خصوصی به بازداشتگاه ها بردند. جریمه شان کردند, شلاق زدند و برای مردم پاپوش ساختند تا رشوه بگیرند.
بسیجی ها و کمیته ها بارها جلو زنان تنها را در خیابان ها گرفتند که حجابت اسلامی نیست، و بعد به کمیته بردند و چه بلاها که سر زنان نیاوردند. اگر روزی آزادی گفتار و اعتراف زندگی خانواده ها را بهم نریزد زبان ها باز شوند چه ها که نخواهیم شنید.
بسیجی ها و کمیته ها مراسم جشن و سرور را با همه ی امکانات غیر شرعی در جاهای خاصی تضمین می کردند با گرفتن مبلغ متنابهی پول. باغ های عروسی در اطراف تهران را حتما می شناسید و آنها را شنیده اید.
و شما می توانید خاطرات گوناگون خود را از این تفتیش های روزمره به اشکال مختلف به این لیست اضافه کنید.
این سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم جزو ذات حکومت های ایده ئولژیک است. و از روز اول در جمهوری اسلامی وجود داشته است.
معلمان پرورشی با تشویق بچه ها در دبستان و دوره راهنمایی، با پرسش های انحرافی ، با گرم گرفتن با بچه ها از آن ها اطلاعاتی در مورد خانواده می گرفتندکه کی مشروب می خورد، کی نماز نمی خواند، کی می رقصد، کی موسیقی گوش می-
کند، کی .... و همین معلمین اطلاعات جمع آوری شده را در اختیار مقامات بالاتر قرار می داند تا بعدها به حساب کسانی را که قابل سرکیسه شدن و شانتاژ باشند، برسند.
حتی به مرجع تقلید مردم، روضه خوانی و مجالس مذهبی شان کار داشتند.
مداحان را سر و سامان دادند تا ذهن و احساس مردم را در جهتی که جمهوری اسلامی می خواست هدایت کنند، و در صورت لزوم گزارشاتی از مجالس و برخورد افراد به مقامات بدهند. کار حتی به تقلین خوانان و روضه خوان های سر قبرها هم رسیده است.
2 – دروغپردازی
با این وضع، بچه های ما چگونه رشد کردند؟ بچه هایی همچون منشور که می توانستند در آن واحد رنگ های گوناگونی را به اطراف بتابانند.
در خانواده مشروب مصرف می شد، به آنها می گفتند در مدرسه نگویی، ها!
خانواده موسیقی گوش می کرد، بچه ها نباید در مدرسه از موسیقی دلخواهشان حرف می زدند.
خانواده فیلم های ممنوعه می دید، و بچه نباید از آن چیزی می گفتند.
لباس ها در خانه و مجالس خانوادگی به گونه ای بود که نباید در باره اش در بیرون گفتگو می شد،
و ....
چرا؟ چون معلمان پرورشی و انجمن های اسلامی گوش و چشم جمهوری اسلامی در سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم بودند.
من بلاها و فشارهایی که بر زندگی اجتماعی وسیاسی ما آمد سخنی نمی گویم، چرا که جریان های همین 10-12 ساله ی اخیر مشتی از خروار است. اما فقط برای بزرگداشت از نهضت آزادی نام می برم که اولین قربانی سیاسی جمهوری اسلامی
است، و از دکتر سامی اولین قربانی بی بدیل جمهوری اسلامی بود که وی را در مطبش با چاقوی کشتند.
و به این ترتیب جمهوری اسلامی نسلی تربیت کرد که معنی دقیق " تقیه " را با گوشت و جانش حس می کند. این نسل چون بزرگتر شد، از دبیرستان به دانشگاه رفت، و از دانشگاه به محیط کار، کم کم بطور روشن مفهوم عضو بسیج و کمیته
بودن، مفهوم جزو انجمن اسلامی بودن، مفهوم گزارش نویسی و گزارش دادن، مفهوم شیفته ولایت بودن را به خوبی درک کرد؛ سهمیه، استخدام، درآمد های غیبی، وامکانات دیگر. و اکنون این نسل است که با تنفر از گذشته ای مربوط به چند
رویی اجباری دوران کودکی برای حفظ خانواده و خودش ، تفکر، احساس، پیکر و انرژی اصلی جنبش سبز را تشکیل داده است، و شما بسیار بجا گفته اید که :
جنبش سبز مخالف دروغ است و آنرا آفتی خانمان برانداز برای کشور می داند و از اینرو دروغ های سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و امثال آنرا خطری بزرگ برای کشور می دانیم.
امیدوارم کسانی که این خاطرات را دارند، برای نسل جوان تر بگویند تا جنبش سبز به این آفت دچار نشود. زیرا بسیاری از سردمداران اصلاحات، خود از طراحان و نظریه پردازهای انواع روش های تفتیش زندگی خصوصی مردم بودند که
اینک جزو معترضین اند و هرگز تا کنون گذشته ی خود را نقد نکرده اند که هیچ، همچنان در فکر چنان جایگاهی هستند، به هوش باشیم.
نوشته بعدی در مورد ولایت فقیه بر اساس نوشته های آقای خمینی است، تا مخالفان و عاشقان ولایت یکبار هم که شده بدانند ایشان چه گفته است.
۸ نظر:
بعضی وقتها فکر می کنم آبی ست که از سر گذشته. کسانی که امروز بخوان نقد گذشته رو بکنن در تریبون های رسمی متهم میشن به منافق بودن و امریکایی شدن و سست عنصر بودن.
هیچوقت فراموش نمی کنم که زمان جنگ جلوی ماشین ها را میگرفتند و به دنبال نوار هایده و مهستی و غیره می گشتند و اگر پیدا می کردند، خرد و پاره پاره اش می کردند...
این خاطرات زیادی احمقانه و البته درد آور هستند.
درست است آن ایدئولوژی خفه کننده رویاهای کودکی ما را با خودش برده است اما اگر کسانی دنبال اصلاح وضعیت موجودند اصرار بر گذشته شان نکنیم بگذارید خودشان پیشروان نقد گذشته شان باشند چه اشکالی دارد؟
سلام به همه، سخن هر سه درست است، اما یادآوریش برای آنها که نقد گذشته شان را دون شان خود می دانند، به نظر من لازم است. از اتهامی هم نباید ترسید چون نتیجه اش ادامه گذشته است. منظورم آقای موسوی نیست. ایشان در بیانیه شماره 16 خودشان را نقد کردند. باید بدانند که گذشته فراموش نمی شود، اما قابل گذشت و چشم پوشی است.
سلام
بنده سنم آنقدر قد نمی دهد که صحت حرف های شما را تایید کنم ولی نمی دانم چرا با خواندن نوشته های شما به یاد فیلم پرسپولیس افتادم!
معتقدم رفتارهای غلطی در ابتدای انقلاب انجام شده است که ناشی از برانگیخته شدن احساسات مذهبی مردم بوده است. از تفتیش زندگی خصوصی نوشته اید. در ابتدای همه انقلاب ها این رفتارها غیر قابل اجتناب است.ولی آنچه که مذموم است ادامه این روند پس از گذشت 3 دهه است. به صورتی که صدای برخی از مسئولان گذشته را نیز در آورده! علاوه بر این باید در نظر گرفت سیاست های فرهنگی و اجتماعی زمان پهلوی ها را. شما قبول ندارید که فضای ضد اسلامی آن روزها (با سکولاریسم اشتباه نشود) به شدت رفتارهای غلط بعد از انقلاب افزوده است؟
سلام. تقسیم بندی نبود. ما نگفتیم که جنبش سبز فقط طرفدار امام خمینی است،
بلکه خواستیم بگوییم سران تابلو دار بهتر است خفه شوند و باعث سرکوب بیشتر مردم نشوند. ملت سبز نیازی به حمایت این مزدوران خائن ندارد.
در مورد نوشته شما با آقای محسن پارسا موافقم
برادر من اولا این که می گویی رای مستقیم مردم و منبعث از مردم جزء اصول و مبانی لاینفک جمهوری اسلامی است و همان خواهد شد که مردم از مسئولین هم بازخواست می نمایند و همین جمهوری اسلامی است که ما می گوییم اما حکومت مادی و سکولار که شما آن را دنبال می فرمایید همان حکومتی است که رنگ و بوی خدایی ندارد و آزادی حیوانی را القا می نماید و اگرانسانیت را ازانسان ها بگیرند حیوانیت باقی خواهد ماند که اصلا عادلانه نیست پس از آن هر جا قانون خاص خود را دارد و ما یک جامعه به نام جامعه مدرسین داریم که مرجع تشخیص مرجعیت است و اگر صلاحیت یک نفر ازسوی جامعه مدرسین رد می شود باز همان رای گیری است و منبعث از آراء و عین همان اجتهاد شیعی است و جنابعالی با سفسطه این را به ولی فقیه نسبت می دهید که اشتباه است
من فكر ميكنم همان موقع هم سيستم ايران دچار اين چندگانگي بوده يعني گروه اكنون حاكم سالهاست در پي قدرته و از بعد از انقلاب شروع كرده اند تا به اينجا رسيده اند ...
اينكه خود اين آقايان اصلاح طلب ميگويند كه زندان و كميته و ...اختيارش دست ما يا مجلس نبود
يا الان كه مثلا نماينده هاي مجلس نمي توانند وارد يكي از بندهاي اوين شوند
...
ارسال یک نظر