۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

نقدی بر نامه ی محسن کدیور(1)


 

عقب گرد.

آقای محسن کدیور نامه ای به آقای رفسنجانی نوشته است که در آن استیضاح رهبر توسط مجلس خبرگان درخواست شده است. متن نامه را اینجا می توایند بخوانید:

http://www.kadivar.com/Index.asp?DocId=2537&AC=1&AF=1&ASB=1&AGM=1&AL=1&DT=dtv

در ابتدای نامه ی ایشان سه روایت از پیامبر و امام علی آمده که مبنای حرفشان است:

الف: پيامبر خدا محمد بن عبدالله (ص) وقتي معاذ بن جبل را به عنوان حاكم به یمن اعزام كرد، به او چنين فرمان داد: «فرمان خدا را در بين آنها جاري گردان و نسبت به فرمان و مال او از هيچ كس واهمه نداشته باش، چرا كه نه ولايت از آن تو است و نه مال… در هر موضوع كه گمان مي بري مورد اشكال و ايراد قرار مي گيري دليل اقدام و عملت را به مردم توضیح بده، تا ترا نسبت به آن كار معذور دانسته و اتّهامي متوجه تو نگردد.» (تحف العقول، ص25)  

ب. امام علی (ع) در عهدنامه اش به مالك اشتر متذكر مي شود: «مردم در كارهاي تو تأمل مي كنند همانگونه كه تو در كارهاي فرمانروايان پيشين نظر مي كني، و درباره تو آن مي گويند كه تو درباره آنان مي گويي». اميرالمؤمنين (ع) آنگاه از مالك اشتر مي خواهد كه "پاسخگو بودن" در برابر پرسشها و اعتراضات مردم را جدي بگيرد و از اعتراضات آنان با بي اعتنائي عبور نكند: «و اِن ظنّت الرعية بك حيفاً فأصحر لهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك فان في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقاً برعيّتك و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم علي الحقّ» "اگر ملت بر تو به ستمگرى گمان بردند ، عذر خود را آشكارا به آنان توضیح بده، و با چنین بیان شفافی بدبینی شان را از خود دور ساز، بی تردید با پیش گرفتن چنین شیوه ای هم خود را (با تحمل انتقاد بر مدار عدالت) ساخته ای، و هم با ملت مدارا کرده ‏اى، وهم عذرى نزد خدا خواهی داشت كه اگر هدف تو برپا داشتن و رشد دادن ملت در طریق حق باشد، برآورده خواهد شد." (نهج البلاغه، نامه 53)

ج. امام علی (ع) خود را موظف مي دانست كه مردم را در جريان امور گذاشته و گزارش مسائل را ـ در غير اسرار نظامي ـ به آنها ارائه كرده، آن گاه توقع اطاعت از مردم داشته باشد: «أَلاَ وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْبٍ وَ لاَ أَطْوِيَ دُونَكُمْ أَمْراً إِلاَّ فِي حُكْمٍ وَ لاَ أُؤَخِّرَ لَكُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لاَ أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ وَ أَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي اَلْحَقِّ سَوَاءً فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَةُ» "بدانيد ، حقى كه شما بر عهده من داريد ، اين است كه چيزى را از شما مخفى ندارم ، جز اسرار جنگ را و كارى را بى‏مشورت شما نكنم ، جز اجراى حكم خدا را . و حقى را كه از آن شماست از موعد خود به تأخير نيفكنم و تا به انجامش نرسانم از پاى ننشينم و حق شما را به تساوى دهم . چون چنين كردم، بر خداست كه نعمت خود بر شما عنايت كند و بر شماست كه از من فرمان ببريد." (نهج البلاغه، نامه 50)

در نمونه های آورده شده بالا، احقاق حق مردم پس از احقاق حق خدا آورده شده است شاید چنین دستوری به حاکمان در آن زمان بسیار مقبول بوده است . زیرا در آن زمان حاکمان، خود را حاکم جان، مال و ناموس مردم می دانستند و هیچ نیازی به گفتن دلیل کارهای خود به مردم نداشتند. اما امروز این حرف کهنه شده. امروز حاکمان بر اساس رای مردم انتخاب می شوند و به همین دلیل هم باید نه تنها دلیل کارهای خود را به مردم بگویند، بلکه باید کارهای خود را بر اساس نظرات مردم انجام دهند.

البته حرف پیامبر و امام علی از نظر شیعیان جای گفتگو ندارد. به همین دلیل بسیاری از مردم به حرف ایشان بی چون و چرا گردن می نهند. اما آیا فقیه هم در حد پیامبر و امام علی است؟ البته تمام علمای اعلام و فقها، فتواهای خود را – بفهمی نفهمی - با دستورات پیامبر و امام معصوم یکسان می گیرند و گرنه در اول توضیح المسائلشان نمی نویسند " تقلید امر واجبی است ". هر رساله ای را باز کنید – بدون استثناء - اولین احکامش مربوط به تقلید است و نیازی نمی بینم که نمونه هایش را اینجا بیاورم .

اما تا آنجا که من اطلاع دارم اولین کسی که رسمن ادعا کرد حکم فقیه با امام معصوم و پبامبر تفاوتی ندارد ، آقای خمینی بود:

" قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (ع) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم(ص ) و امام (ع) با فقیه فرق داشته باشد. " کتاب " ولایت فقیه "

و این هم دومی اش :

ايلنا : مقام معظم رهبري اطاعت از دستورات حكومتي ولي امر مسلمين را نشانگر التزام كامل به ولايت فقيه عنوان كردند.
به گزارش ايلنا ، مقام معظم رهبري در پاسخ به استفتايي مبني بر اينكه خواهشمند است در خصوص«التزام به ولايت فقيه» توضيح دهيد؛ به عبارت ديگر چگونه بايد عمل نماييم تا بدانيم که به جانشين بر حق آقا امام زمان (عج) اعتقاد و التزام كامل داريم؟،پاسخ دادند:ولايت فقيه به معناى حاكميت مجتهد جامع‌الشرايط در عصر غيبت است و شعبه‌اى است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) كه همان ولايت رسول الله (صلى الله عليه وآله) مى‌‌باشد و همين كه از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين اطاعت كنيد، نشانگر التزام كامل به آن است.
پايان‌پيام


 

1389/4/29 - 15:24
کد خبر : 136607  

http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=136607

خب، جناب کدیور! شما به کسی معتقد بودید و هنوز هم هستید که فقیه را همطراز پیامبر و امام معصوم قرار می دهد. چرا در این صورت حرف او را به مثابه یک معصوم نمی پذیرید؟ او هم وقتی حکمی – فتوا - می دهد آن را حق خدا می داند – سخنرانی های آقای خمینی پر است از این ادعا ها_ و پس از حق خدا- بخوان حق فقیه - است که باید منسوبانش حق مردم را رعایت کنند؛ یعنی اول حق خدا - با تشخیص و فتوای ولی فقیه - و بعد حق مردم بازهم با تشخیص و فتوای ولی فقیه! به زبان ما عامی ها : مال خودم ، مال خودم. مال دیگران هم مال خودم.

اگر هم مردم اعتراض کردند، منسوبان ولی فقیه هم -مانند منسوبان معصوم – باید فقط " دلیل عملشان را " به مردم بگویند تا مردم آنان را معذور دانسته و اتهامی متوجه آنان نگردد.

منسوبان ولی فقیه هم هرگز در برابر پرسش مردم ساکت نبوده اند و دلیل اقداماتشان را گفته اند که کار ما بر اساس ولایت امر است و بس.

کدام حکومت است که دلیل عملش را – بر اساس منافعش - برای مردم نگوید؟ حتا حکومت یزید بن معاویه - در آن زمان - دلیل کشتن امام حسین را به مردم توضیح داد: اینها خارجی اند!

به این ترتیب " المامور و معذور! "

یعنی دلیل عملت را فقط توضیح بده، نه این که بر اساس نظرات مردم عمل کن!

می بینید که روایات آورده شده بالا همین است که در جمهوری ولایت فقیه وجود دارد. شما درست به جایی چنگ زده اید که نظرات مردم در این روایات جایی ندارد که هیچ، بلکه حاکم فقط باید دلیل عملش را به مردم توضیح دهد و نه این که عملش را بر اساس رای مردم انجام دهد. بر این مبنا اگر روزی شما بر مسند قدرت قرار گیرید بر پایه همین روایات دلیل اعمال خود را به مردم خواهید گفت نه این که اعمال خود را بر اساس نظرات مردم انجام دهید. یعنی شما هم گرفتار همان اندیشه ای هستید که جمهوری ولایت فقیه بر مبنای آن پایه گذاری شده است . توضیح دادن دلایل عمل و اعلام معذوریت از آن توسط حاکم
با
عمل حاکم بر اساس رای مردم بسیار متفاوت است.

عقب گرد به روایات 1400 پیش ،امروز چندان برای حاکمیت های مردمی مورد نیاز این دوران قابل استفاده نیست، که هیچ، بلکه برگرداندن ذهن های مردم به پذیرش شرایط اجتماعی 1400 سال پیش است. آنهم شرایط جامعه ی بدوی عربستان 1400 سال پیش نه ایران آن روز.


 


 

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

کهریزک های ولایت ( 6 )


 

گزارش مستند از یک جان بر لب؛ دکتر سعید ماسوری


 

هرانا؛ گزارشی از زندان رجائی شهر/ به هر آنکس که گوش شنوایی دارد...

چهارشنبه 06 مرداد 1389 ساعت 16:01 |

خبرگزاری هرانا - دکتر سعید ماسوری زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر می برد گزارشی از زندان رجایی شهر تهیه تموده است .

متن این گزارش که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

اگر چه ممکن است در خارج از زندان زندگی‌ به ظاهر در جریان باشد ولی‌ قطعاً در همین کرج کسی‌ نمی‌تواند باور کند که چند متر آنطرفتر یعنی‌ پشت دیوار زندانی که از کنار آن عبور می‌کند چه جهنّم و فاجعه انسانی‌ در حال وقوع است،همانطور که خیلی‌ها در اطراف اردوگاههای داخو و آشویتس هم در حال زندگی‌ بودند و شاید به درستی‌ نمی‌‌دانستند درداخل آن چه می‌گذرد.

میخواهم تنها در یک پلان شمایی از زندان رجائی شهر که نزد اهالی کرج بسیار بزرگ مینماید ولی‌ در واقع به دلیل ازدحام جمعیت بسیار کوچک است را به تصویر بکشم . اینجا گویی که دنیایی دیگر است ،چیزی شبیه جهنّم در فیلمهای تخیلی‌،آکنده از آتش و دود و چهرههای سیاه سوخته و ژولیده ، بدنهأی لخت و عرق کرده و سراسر قرمز و آبله ای‌ بر اثر زخم نیش شپش ، شلوار هایی با لنگ پاره شده آن که به عنوان کمربند استفاده شده ، پاهای برهنه و کثیف لباسهای پشت و رو پوشیده شده به خاطر شپش، دمپایی های پاره و لنگه به لنگه، هوای کثیف و آلوده، بوی زباله‌های متعفن شده، گنداب توالت های  سر ریز شده، استفراغ‌های خشک ناشی‌ از مسمومیت‌ها ،خلتهای سینه عفونی‌ شده که همهٔ محوطه را فراگرفته،بوی عرق بدن هایی که در این فضای بسته و گرم و آلوده به ندرت امکان حمام کردن می‌‌یابند...همه و همه با بوی زخم ادرار افرادی که نمیتوانند خود را کنترل کنند به اوج  می‌‌رسد و این همه با فریاد و همهمهٔ سرسام آور زندانیانی که با بطری‌های پلاستیکی سیاه شده به عنوان لیوان چای در صفهای انبوه،دو صف ایستاده و یا پشت سر هم در صفهای چند ردیفه و فشرده در نوبت توالت و حمام و غیره صف کشیده‌اند ، رخ میدهد .

چهره‌های تکیده شده ناشی‌ از سو تغذیه ولی‌ پنهان در پشت انبوه ریش و موهای ژولیده ، سرفه‌های دلخراش ناشی‌ از مشکلات ریوی به خاطر فضای بسته آلوده، بدنهای غیر متعارف که کودکان قحطی زده آفریقا را تداعی می‌‌کند ، انبوه زندانیان ولو شده در وسط راهروها که یا به خوابی‌ مرگ مانند فرو  رفته اند  و یا به شکل گرما زده شده وا رفته و با چشمانی بی‌ روح به نقطه ایی از دیوار و سقف خیره مانده و یا چمباتمه به دیوار تکیه داده، لخت شده، شپشها را در درز لباس‌هایشان می‌‌جویند که در حین عبور انبوه نفرات به آنها میخورند ، تقریبا عادت کرده اند.

انبوهی دیگر که تنها به خاطر اینکه امکان قدم زدن در این ازدحام را نمی‌‌یابند تنها و یا دو نفره ایستاده  دیگران را تماشا میکنند و یا با بخیه‌های روی مچ و یا گردنشان که ناشی‌ از خود زنی‌ است بازی میکنند و عموما هم تکه پارچه یا حوله ای‌ در دست دارند که هم برای خشک کردن عرق  سر و صورت هر چند دقیقه به سرو صورت می‌‌کشند  و هم به عنوان ماسکی  جلوی دماغ و دهنشان می‌‌گیرند تا بوی گند و آلودگی هوا را به میزانی‌ کنترل و تحمل کنند و با همه اینها در هیاهوی کر  کننده بلندگو و یا فریادها یی‌ با فحش‌های رکیک دیگران را به سکوت و  رعایت  نوبت توالت و حمام  و غیره دعوت می‌کند همراه است واین همه را وقتی‌ میتوانیم بفهمیم که بدانیم در جائی‌  که حد اکثر ۹۰ نفر گنجایش استاندارد آن است ، ۱۱۰۰ نفر محبوس است، برای هر ۲۵۰ نفر ۱ حمام ، هر ۵۰۰ نفر یک شیر صابون یا مایع دستشویی هر ۱۷۰ نفر یک توالت ( آن هم اغلب پر و سر ریز کرده است) هر ۵ نفر یک متر مربع جا(به همین خاطر از فضای راهرو و راه پله‌ها هم استفاده میشود) و هر ۵ یا ۶ نفر روی ۱ پتو می‌خوابند و مجبورند از ۷ صبح تا ۷ شب هم بیرون از سلولها و در محوطه هواخوری و جلوی  آفتاب باشند  چون در سلولها و زیر سقف مطلقاً جا نمی‌‌شوند، حتی در محوطه هواخوری هم به ندرت جائی‌ برای ایستادن گیر می‌‌آید و وقتی‌ غذا برای خیلی‌ها تنها روی تکه ایی روزنامه ریخته میشود به جز داخل هواخوری جائی‌ برای نشستن و خوردن آن نمی‌‌یابند و این اوضاع حتی زندانبانان را هم به سطوح آورده چون حتی امکان شمارش و آمارگیری را هم در این ازدحام جمعیت نمی‌‌یابند و خود نیز در معرض انواع بیماریهایند...

و عجب اینکه تلویزیون از بوق سگ‌ تا پاسی از شب از کرامت انسانی‌، جایگاه انسان و حتی مدیریت جهانی‌ صحبت می‌کند ولی‌ از این اوضاع سخنی به میان نمی اید چرا که صحبت از بهداشت و حمام  و توالت با امنیت ملی‌ گره خورده و طرح آن جرمی‌ در ردیف اقدام علیه امنیت و نشر اکاذیب است و اگر کسی‌ هم مثل رضا جوشن جوان ۲۲ ساله ایی که در وقایع انتخابات دستگیر شد به این وضع اعتراض و آنرا بیان کند بلافاصله به سلول انفرادی منتقل می‌‌شود، البته من هم انتظاری غیر از  این ندارم ولی‌ اوضاع رجائی شهر ( و البته بقیه زندانها) بسیار اسفناکتر از آن است که سلول انفرادی راه حل آن باشد و بیخود نیست که برای زندانیان در ایران گوانتانامو و ابو غریب رویایی است دست نیافتنی و امید اعدام  شدن راه خلاصی سهل الوصول تر و بسیار متداول تر است و دست یافتنی تر...
سعید ماسوری
زندان رجائی شهر
مرداد ۱۳۸۹
خبرگزاری هرانا

http://hra-news.org/685/1389-01-27-05-27-21/3001-1.html

کهریزک های ولایت 5

http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2010/07/5.html

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

کهریزک های جمهوری ولایت فقیه (5 )


 

خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهانا


 

طبق آخرین گزارش‌ها حسین رونقی ملکی فعال دانشجویی و وبلاگ‌نویس، حجت الاسلام احمدرضا احمدپور عضو جبهه  مشارکت مرکزی قم ،زینب بایزیدی عضو سابق سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ، ارژنگ داوودی نویسنده و فعال سیاسی و رضا جوشن  زندانی سیاسی هستند که به خاطر فشارهای وارده در زندان و عدم رعایت حقوق اولیه‌شان دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

 

حسین رونقی ملکی، فعال دانشجویی، وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر در اعتراض به فشار‌های ورده برای مصاحبه و اطراف از تاریخ ۲۴ تیر ماه در اعتصاب غذای مجدد زد و چندین روز را در اعتصاب غذا به سر برد.
در حالی که وی از ناراحتی قلبی و کلیوی رنج می‌برد، مسولین زندان و بازجویان از رسیدگی پزشکی به وی خودداری کرده و به سلامت این زندان توجهی نمی‌کنن. وی نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی و اعزام به مراکر تخصصی دارد. وی در طول ماه‌ها بازداشت تحت شکنجه‌ها و فشارهای جسمی و روحی بوده است و این مساله باعث آسیب‌های جسمی فراوانی به وی شده است.

حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل همراه برادرش حسن رونقی ملکی بازداشت شده بود، در حالی که برادر وی هیچ فعالیت سیاسی نداشت به مدت یک ماه زیر شکنجه‌های شدید جسمی در بازداشت به سر می‌برد.

 

زینب بایزیدی، عضو سابق سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و کمپین یک میلیون امضاء زندانی دیگری است که در اعتراض به برخورد نامناسب رئیس زندان با تنی چند از زندانیان زن زندان زنجان، از حدود ۲ هفته پیش در زندان زنجان دست به اعتصاب غذا زد.
وی حدود دو سال  پیش توسط دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد به تحمل چهار سال حبس تعزیری در زندان مرکزی شهرستان زنجان محکوم شد.

 

حجت الاسلام احمدرضا احمدپور عضو جبهه  مشارکت مرکزی قم و وبلاگ نویس و محقق حوزه از روز ۱۹ تیر ماه در اعتراض به رفتار بد مامورین زندان و ضبط وسائل‌اش برای سومین بار دست به اعتصاب غذا زده است.

وی دارای وضعیت بسیار وخیم جسمی است و به علت داشتن مشکلات جسمی به‌خاطر حضور در جنگ به سختی با عصا قادر به حرکت بوده است و طبق تجویز پزشک زندان در ماههای گذشته نیاز به متخصص اورتوپد دارد ولی مامورین زندان برای فشار بیشتر مانع از معاینه ی پزشک متخصص برای او شدند.

او با ارسال نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل ضمن اتاق تفتیش عقاید خواندن دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت، از اوضاع نا به هنجار زندان و ندیده گرفته شدن حقوق انسانی‌ گفته و خواستار رسیدگی به شکایتش شده است. او در این نامه متذکر شده است که در صورت عدم تامین خواسته‌های قانونی، انسانی‌ و حقوق بشری ‌اش این اعتصاب غذا که اکنون در دوازدهمین روز است منجر به مرگ وی خواهد شد و علاوه بر مسئولان جمهوری اسلامی، دبیر کل سازمان ملل متحد و نهاد‌های مدافع حقوق بشر در سراسر جهان به خاطره تعلل در عدم تحقق حقوق بشر در ایران را مقصر می‌داند.

سید احمدرضا احمدپور، در تاریخ ۱۷ فروردین ماه ۱۳۸۹ به اتهام تبلیغ علیه نظام (به دلیل مصاحبه با رسانه های خارجی)، نشراکاذیب و هتک حیثیت روحانیت، به یک سال حبس و خلع لباس دائمی محکوم شد. سیداحمد رضا احمدپوردر تاریخ ۲۹ فروردین ماه خود را برای اجرای حکم به دادگاه ویژه روحانیت معرفی کرد.

 

ارژنگ داوودی، نویسنده و فعال سیاسی ایرانی از روز پنج شنبه ‌۲۴ تیر، در اعتراض به شرایط بد و فشارهای طاقت فرسا و محدودیت‌های حاکم بر زندان رجایی شهر دست به اعتصاب غذا زده است.

نازنین داوودی همسر ارژنگ داوودی درگفت‌وگو با صدای آمریکا علت این اعتصاب غذا را اعتراض به شنود مکالمات تلفنی وی توسط مسئولین زندان و همچنین اعتراض به انتقال وی به سلول انفرادی ، اعلام کرده است.

ارژنگ داوودی در آبان ماه ۱۳۸۲ بازداشت شد و ۱۶ ماه بعد وی در دادگاه انقلاب توسط قاضی حداد محاکمه و به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

داودی در طی مدت بازداشت به زندان‌های مختلفی تبعید شد از زندان اوین به زندان بندر عباس و سپس به زندان گوهردشت کرج تبعید شذ. او در حال حاضر درزندان زندان رجایی شهردر کنار مجرمین عادی و خطرناک زندانی است.

 

رضا جوشن زندانی سیاسی در اعتراض به نداشتن حق تماس با مادرش که در بند نسوان زندان رجائی شهر نگهداری میشود و سایر اعضای خانواده ‌اش که خارج از زندان هستند و همچنین عدم انتقال وی به بند عمومی‌ و وضع بلاتکلیفی ‌اش از روز چهارشنبه ۳۰ تیرماه وادار به اعتصاب غذا شده است.

رضا جوشن در تاریخ ۱۰ آذر ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده است. جوشن به همراه مادرش زهرا اسدپور گرجی به یک سال تبعید به زندان زنجان و چهار سال تبعید به روستای قیلار زنجان محکوم شدند.


 

http://www.rhairan.us/archives/20441

کهریزک های ولایت ( 4 ) :

http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2010/07/4.html

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

بازخوانی خود (7)


 

  • از استبداد به کجا؟

شاید پرسش بالا مسخره باشد. خب، معلوم است که از استبداد به آزادی! شما اگر مطمئن هستی که جوابت درست است، من نیستم به دلایل زیر:

1 - در اولین تظاهرات ضد تقلب انتخابات سال گذشته – 25 خرداد – یک پرسش ساده و روشن مردم را به خیابان ها کشاند:

رای من کو؟

و همین پرسش ساده و قابل هضم برای همه، حاکمیت جمهوری ولایت فقیه را در موقعیتی قرار داد که حتا آقای موسوی بعد ها گفت " فکر نمی کردم که کار به اینجاها بکشد." یعنی واقعیت جمهوری ولایت فقیه برای ایشان و دیگر منتقدان تا بدین حد روشن شود. این پرسش ساده و روشن بلایی سر حاکمیت جمهوری ولایت فقیه آورد که حتی سینه چاکان آن را دچار یاس کرد تا آنجا که " استقلال نهاد دین از حکومت را به روشنی مطرح می کنند. – بیانیه 18 موسوی "

رهبری معترض – موسوی، کروبی و خاتمی در آن زمان – با طرح این شعار که مفهومش برای همه قابل هضم و فهم بود، تظاهراتی را در تهران – بی مجوز – باعث شدند* که برای حاکمیت جمهوری ولایت فقیه کابوس بود. البته فقط در تهران، و بدون همآهنگی - دست کم - با مراکز استان ها. چرا؟

الف - این ناهماهنگی با مراکز استان ها مربوط به ناآگاهی این رهبری معترض از عمق نارضایتی مردم بود. اگر آنها می دانستند که نقش منفی جمهوری ولایت فقیه در زندگی مردم چقدر است، می توانستند این هماهنگی را ایجاد کنند تا در یک روز معین در تمام مراکز استان ها این شعار در دست مردم باشد.

ب – انتخابات ویژه تهران نبود که می باید به آن اعتراض کرد. شهرستان ها هم حقی برای اعتراض داشتند که در این تظاهرات شرکت نداشتند. زیرا اصلا در فکر استبدادی، توجه به عموم مردم جایی ندارد. به همین دلیل رهبران معترض، اعتراض تهران را کافی می دانستند. این یعنی تهران، ایران است. یعنی تهران، ولی فقیه دیگر مردم ایران است. این یعنی استبداد محض.

2 - در تظاهرات بعدی شعارها پراکنده بود: از " خامنه ای ولایتش باطله " تا " جمهوری ایرانی " که هیچ یک از این خواسته ها توسط رهبری معترض تایید نشد. شاید آن ها از ته دل با شعار " خامنه ای ولایتش باطله " موافق بودند اما آن را آشکار نکردند. زیرا خامنه ای در انتخابات قبلی هم دست به این کار زده بود باضافه این که نظارت استصوابی بطور آشکار دست وی را برای ساماندهی تمام انتخابات – از مجلس گرفته تا خبرگان – باز کرده بود. موافقت پنهان این رهبری معترض با این شعار به این معنا بود که آنها هنوز به اصل ولایت فقیه ایمان داشتند، اما به ولی فقیه دیگری نیاز داشتند تا هدف هایشان را پیش ببرد مانند خاتمی! گرچه آنها پای بندی خود را به اصل ولایت فقیه هم بارها ابراز کردند، اصلی که حکومت بر مردم را مانند سرپرستی دیوانگان و کودکان می داند. با این نوع تقکر چگونه می توان گفت که ما از استبداد به دموکراسی می رویم؟ گرچه در بیانیه 18 آقای موسوی به " استقلال نهاد دین از حکومت " مطرح شده است که می تواند معناهای متفاوتی داشته باشد. معنای واقعی این جمله را فقط خود آقای موسوی می تواند بگوید . ممکن است بعضی آن را به معنی رد اصل ولایت فقیه بدانند. اما آیا واقعن آقای موسوی و دیگرانی که به ولایت فقیه معتقد بودند و امروز از گروه منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی قرار دارند به رد اصل ولایت فقیه رسیده اند یا این فقط یک تاکتیک است؟ و یا ممکن است به رد این نظریه رسیده باشند اما نمی دانند که بجایش چه چیزی باید بیاید. آنها تا بحال به هیچ وجه از حکومت " جمهوری " بدون پیشوند و پسوند حرفی نزده اند. اگر آنها واقعن به " استقلال نهاد دین از حکومت" رسیده اند باید در برابر جمهوری اسلامی که بر مبنای حاکمیت نهاد دین بر سرنوشت یک کشور است، عنوان دیگری بر گزینند.

3 - تنها شعار روشن دیگر در طول این یکسال " یا حسین، میرحسین " بود که به معنای گذاشتن یک شخص بجای دیگری بود. جابجایی افراد در یک سیستم نمی تواند آن سیستم را – علی رغم میل افراد – تغییر دهد. یک سیستم با قوانینش شکل می گیرد و تا این قوانین عوض نشوند، جابجایی افراد نقش مهمی را ایفا نخواهد کرد. جالب این جا است که رهبری معترض هم در طول این یکسال قوانین مشخصی را مورد اعتراض قرار نداد. در تظاهرات متعددی که برپا شد، رهبری معترض گرفتار در تار و پود توهمات ایده ئولژیک نتوانست توان مردم برای اعتراض به قانون و یا قوانین مشخصی را – مانند لغو نظارت استصوابی – بکار بگیرد. به همین دلیل نتوانست نیروی عظیم مردم را در جهت معینی هدایت کند و در نتیجه همان پراکندگی و ابهامات در شعار ها ادامه یافت.

4 – نا آگاهی رهبری معترض بزرگترین ترمز نهضت آزادی خواهی ایران است. نمونه های این نااگاهی را می تواند به روشنی در بیانیه های آقای موسوی دید:

الف – در بیانیه های پیشین آقای موسوی هرگز از نارسایی سیستم انتخابات و بازرسی آن در جمهوری اسلامی حرفی زده نشده است ( بازخوانی خود 6 )

ب – پس از یک سال و کاهش نیروی تظاهرات مردم ، آقای موسوی در بیانیه 18 بطور روشن از لغو نظارت استصوابی سخن گفته است. اما فقط سخن رفته است و نه این که مردم را برای اعتراض به وجود چنین قانونی دعوت به راه پیمایی و اعتراض مسالمت آمیز کند. از اجرای این قانون حدود بیست سال می گذرد و ایشان تا بحال به عمق تاثیر این قانون در رشد استبداد توجه نکرده است. تنها کسی که به این قانون در موقع تصویبش توسط شورای نگهبان اعتراض کرد آقای کروبی بود که صدایش به جایی نرسید و البته مزدش را گرفت و در انتخابات بعدی مجلس صلاحیتش توسط همین قانون رد شد.

پ – پس از سی و یک آقای موسوی به " استقلال نهاد دین از حکومت " رسیده است، اما نتیجه ی این رویش معلوم نیست که چه چیزی باید بجای جمهوری اسلامی بنشیند.

5 – وقتی رهبری معترض در انتخاب راه خود دچار گمگشتگی باشد ، نخواهد توانست هدف های اعتراضی معینی را به مردم نشان دهد. آیت اله خمینی یک سخن داشت و یک هدف را به مردم نشان داد: شاه باید برد! اما رهبری معترض کنونی از این روشن سخن گفتن ناتوان است. البته این یک قیاس مع الفارق است، اما در همین محدوده ی امروزی معرفی قوانینی که غلط هستند به مردم و دعوت همگان برای اعتراض چنین قوانینی نیز روشن سخن گفتن است.

البته تغییرات در بیانیه های آقای موسوی گام های کوچکی نیست که نادیده گرفته شوند، اما درست به دلیل همان توهمات ایده ئولژیک پیشین، در تظاهرات بعد از " رای من کو؟ " رهبری معترض نتوانست شعار یکدست و قابل قبولی در عرصه عمومی عرضه کند تا جنبش را گام به گام پیش ببرد.

به دلایل بالا است که می پرسم " از استبداد به کجا؟ "

امید است که رهبری معترض و همه ی معترضین ، گام های روشنی در بازخوانی گذشته برداشته و نقد را در حوزه خود به رسمیت بشناسند . در این صورت است که تفاوت حاکمیت مردمی با حاکمیت ایده ئولژیک آشکار می شود.

*" باعث " شدند. زیرا در همان روز صبح روز 25 آقای موسوی و خاتمی از شرکت نکردن در تظاهرات سخن گفتند اما چون زمانش دیر بود و نمی توانستند مردم را از تظاهرات بازدارند، خودشان هم در آن شرکت کردند. ( متاسفانه این بیانیه را نگه نداشته ام. اگر پیدا کردم نشانی اش را همین جا می نویسم )

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بازخوانی خود ( 6 ) قانون در جمهوری ولایت :

http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2010/06/6.html


 

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

گفتگویی با نوروز


 

آقای علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت نامه ای به آقای کدیور نوشته که بر "استراتژی جنبش سبز شمول حداکثری ملت است " تاکید شده است. عین نامه را می توانید اینجا بخوانید:


http://norooznews.info/news/17980.php

یادداشتی برایشان گذاشتم و نوروز جوابی داده که در زیر می خوانید:

خلیل :

سلام ، توضیح کوتاه شما، بسیار خوب بود. اما یادتان باشد که زمانی هم که امام در پاریس بودند از فراگیر بودن و آزادی همه اندیشه ها سخن می گفتند . اما بعد از این که به تهران آمدند و انقلاب پیروز شد، اولین کارشان شکستن قلم هایی بود که مسایل روز را نقد می کردند و به مذاق ایشان خوش نمی آمد و بقیه قضایا که شما خود بهتر از دیگران می دانید. احترام به آزادی اندیشه ها از زمانی آغاز می شود که نظرات نقادانه مخالف در کنار نوشته های شما یا آقای کدیور و امثالهم جایی داشته باشند در صورتی که می بینیم سایت کلمه بسیاری از موارد را سانسور می کند. اجرای بلاتنازل قانون اساسی امروز از همین سایت ها و وبلاگ ها شروع می شود. نیازی به وعده های سرخرمن نیست. مشت نمونه خروار است.

نوروز :باسلام ، دوست عزیز!متاسفانه غالب ما ایرانیان حوصله مباحث دقیق نسبت به موضوعات مختلفی را که دائما مطرح و ازفرط تکرار واقعی می نماید نداریم از گونه همین مدعایی که شما اینجا مطرح کرده اید . برما معلوم نبست که شما چند سال دارید و چقدر حوادث صدر انقلاب را از نردیک دیده اید و با جغرافیای آن زمان اشنائید اما موضوع به این سادگی که شما مطرح کرده اید نبوده است و متاسفانه افراط برخی صاحبان قلم و مطبوعات که در آنزمان مردم را به شورش و قیام مسلحانه دعوت می کردند منجربه تفریط از سوی حکومت و برخورد با آنها شد و مقایسه شرایط امروز با آن موقع هم نادرست است . درموردنکته دیگر حق با شماست و تلاش خواهیم کرد اینگونه عمل کنیم .


 


و این هم جواب به نوروز اگر چاپ کند.


 

سلام دو باره . من کاملا حوادث صدر انقلاب و پیش از انقلاب را از نزدیک دیده و لمس کرده و به هیچ گروهی نیز وابسته یا دلبسته نبودم. اما دیدم که آن صاحبان قلم سازمان هایی که مردم را به شورش و قیام مسلحانه دعوت می کردند، حداقل دو سال بساط زندگیشان و سخنرانی هاشان توسط شما آقایان- اصلاح طلبان امروز - چگونه در کوچه و خیابان بهم می ریخت و چگونه تک تک آنها از گوشه و کنار بی خبرانه شکار می شدند. می دیدم که چگونه وسایل زندگی اینان توسط گروه های فشار در کوجه و خیابان ولو می شد. می دیدم که چگونه خانه ها ی آنان ضبط می شد. خانه هایی که ملک شخصی آنان بود. چنین بود که صبر گروهی جوان به سر آمد و آن چنان نوشتند و کردند که شما گفتی. گربه را که به گوشه کنی و راه فرار نداشته باشد، به صورتت چنگ خواهد زد. آن وقت تو گربه را می کشی و می گویی به من حمله کرد. این بود آن داستان. شما یادت می آید ؟ یا آن موقع بچه بودی یا نبودی ؟ یا آن چنان غرق در لذت رسیدن به توهمات ایده ئولژیک بودید که آنچه گفته می شد، صدای امریکا می دانستید؟ مانند حالا؟

از شما متشکرم که برای اولین بار یک نظر نقادانه به گذشته خودتان را مطرح کرده اید. امیدوارم که ادامه یابد. این متن و متن پیشین به اضافه توضیح شما در وبلاگم هست. اگر خواستید می توانید مقاله سایه روشن های بیانیه 18 را هم بخوانید. با سپاس

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

کهریزک های جمهوری ولایت(4)


 

زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در یازدهمین روز اعتصاب غذا

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" گزارشاتی حاکی است که زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در اعتراض به شکنجه های غیر انسانی و شرایط طاقت فرسا 11 روز است که در اعتصاب غذا بسر می برد.

زندانی سیاسی بهرز جاوید طهرانی 9 خرداد ماه پس از افشای جنایات هولناک شکنجه در بند 1 به سلولهای انفرادی معروف به(سگ دونی)منتقل شد. او در بدترین سلول انفرادی قرار داده شده است. گزارشات تایید نشده ای حاکی از آن است که زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی در یازدهمین روز اعتصاب غذای خود در اعتراض به شکنجه های جسمی و شرایط قرون وسطائی و طاقت فرسا بسر می برد.او تا به حال چند بار به سلولی که زندانیان در آن شکنجه می شود منتقل شده است و توسط حسن آخریان رئیس بند1 ،افسر پاسدار آقا میرزائی ،پاسداربند محمدی و چند پاسداربند دیگر تحت شکنجه های وحشیانه قرار گرفته است.

سلولی که زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در آن قرار دارد در شرایط معمولی گرمای سلول بسیار بالا است در صورتیکه در حال حاضر هوای تهران و کرج به 40 درجه سانتیگراد می رسد شرایط طاقت فرسایی علیه او ایجاد کرده اند و گفته می شود تا به حال چند بار دچار بیهوشی شده است. او در 24 ساعت 3 بار حق استفاده از سرویسهای بهداشتی را دارد و هر 2 هفته یکبار امکان استفاده حمام را دارد.آقای جاوید طهرانی دچار کاهش وزن شده است و شرایط جسمی او حاد می باشد.از بدو انتقال به سلول انفرادی در برگه انتقالی او نوشته شده است تا اطلاع ثانوی باید در آنجا باقی بماند و مدت زمان مشخصی در آن ذکر نشده است در صورتیکه در برگه انتقالی سایر زندانیان مدت زمان در آن ذکر می شود.

کیفیت و کمیت غذای سلولهای انفرادی بسیار بد و غیر قابل استفاده می باشد و به زندانی در حد زنده ماندن غذا داده می شود.

روز پنجشنبه 9 تیر ماه یک هیئت به اصطلاح بازرسی از حفاظت و اطلاعات کل زندانهای کشور به بند1 گسیل داشته اند . زندانیان از شکنجه های قرون وسطائی مانند تجاوز جنسی،استعمال باتون،شکستن دست وپای زندانیان بطور مفصل با آنها صحبت کرده اند.این هیئت همچنین با زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی صحبت کرده اند و جزئیات شکنجه و شرایط وحشتناک و قرون وسطائی را دیده و شنیده اند.ولی برای پایان دادن به این شرایط هیچ اقدامی تاکنون انجام نداده اند.

این هیئت شاهد تن خونین و شکنجه شده چند زندانی در سلولهای انفرادی بوده اند و با آنها صحبت کرده اند.

زندانیان سیاسی و عادی در سلولهای انفرادی توسط حسن آخریان شکنجه گر و معروف به جلاد بند 1 زندان گوهردشت کرج که شدیدا به مواد مخدری به نام شیشه اعتیاد دارد همراه با افسر پاسدار آقا میرزائی و پاسداربندهایی مانند محمدی مورد شکنجه قرار می گیرند. این شکنجه ها اکثرا در حضور و با شرکت کرمانی و فرجی رئیس و معاون حفاظت اطلاعات و گاها علی محمدی معاون زندان و علی حاج کاظم رئیس زندان صورت می گیرد.این افراد از جنایتکاران علیه بشریت می باشند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه وحشیانه جسمی و روحی زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی و سایر زندانیان را به عنوان یک عمل جنایتکاران محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگران ویژه شکنجه سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت در زندانهای رژیم در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

12 تیر 1389 برابر با 03 ژولای 2010


 

http://hrdai.blogspot.com/2010/07/blog-post_3654.html

کهریزک های ولایت (3 ) زندانیان رجایی شهر با ما سخن می گویند.

http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2010/05/3_29.html

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

نوچه های ولایت در دام ولایت


 

1 – حمله به کوی صبحان و دانشگاه

بیش از یکسال از حمله به مجتمع صبحان و کوی دانشگاه می گذرد. حمله ای که معلوم نیست چرا انجام شد. زیرا این حمله یک روز پیش از آغاز اعتراضات عمومی به نتیجه ی انتخابات، بود – مثلن پیشگیری!. فیلم آن را به نقل از بی بی سی – اگر فیلتر شکن دارید- می توانید ببینید


http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100222_l15_uni_footage.shtml

گفته های مقامات انتظامی جمهوری ولایت فقیه را هم در باره ی این فیلم می توانید در زیر همین نوشته بخوانید. (1 )

حاکمیت جمهوری ولایت فقیه زیر فشار افشاگری ها و افکار عمومی مجبور شد عده ای از به عنوان خاطیان دستگیر کند. بنا به گزارش سازمان نیروهای مسلح از مجموع کسانی که برای این حمله دستگیر شده اند ،33 نفر مجرم شناخته شده اند.

در مجموع بيش از 60 نفر تحت تعقيب قضايي واقع و در نهايت بر اساس اسناد،مدارك و شواهد موجود،دادسراي نظامي تهران 33 نفر از متهمان را مجرم شناخته و پرونده آنان را به دادگاه ارسال

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=132604

توجه کنید فقط مجرم شناخته شده اند. اما موارد جرمشان هنوز معلوم نشده تا بر اساس آن کیفرشان اعلام شود. نام هیچ مجرمی هنوز اعلام نشده در صورتی که پس از احراز جرم، نام مجرم باید اعلام شود. به این می گویند آبروداری فدائیان جمهوری ولایت. آیا سردار رادان و هم جزو این افراد است یا فقط دست چندم ها فعلن مجرم شناخته شده اند تا بعد محاکمه و بر اساس شرایط سیاسی و اجتماعی روز حکم دریافت می کنند. آیا در آن وقت هم نامشان مکتوم می ماند؟ ظاهرن بر اساس همین اعلامیه سازمان قضایی نیروهای مسلح ، حتا بعد از محکومیت هم نامشان مخفی می ماند. به این می گویند دومین مرحله آبروداری فدائیان جمهوری ولایت فقیه. این هم شاهد حرفم در قسمت دیگر این اعلامیه :

2 – اعلام مجرمیت و محکومیت غیر قطعی عاملان دست چندم کهریزک :

دو نفر از متهمان را به اتهام ايراد ضرب و جرح عمدي منتهي به قتل مرحومان اميرجوادي فر، محسن روح الاميني و محمدكامراني علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزاي نقدي،شلاق تعزيري و پرداخت ديه، به قصاص نفس و 9 متهم ديگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت ديه،جزاي نقدي،انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزيري محكوم نموده و يكي از متهمان نيز به دليل عدم احراز جرم،از اتهامات وارده تبرئه شده است. حكم صادره غيرقطعي است و پس از طي مراحل قانوني به مرحله اجرا درخواهد آمد.

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=132604

ملاحظه می کنید نام محکومان قضایی کهریزک هم اعلام نشده تا مبادا خدای ناکرده آبرویشان برود. به این می گویند دومین مرحله ی آبروداری فدائیان جمهوری ولایت .

و آیا اعلام خواهد شد؟ حتمن! پس از ترغیب و تحبیب خانواده های داغدار به گذشت و گرفتن دیه از یکسو، بویژه آقای روح الامینی که از نزدیکان ولایتند، و از سوی دیگر تهدید های تلفنی و غیر مستقیم که اگر از خون فرزندانتان نگذرید و اینها را نبخشید، تکه تکه خواهید شد. اگر هم ساکت نماندند و نبخشیدند، بلاخره یکی و دو نفری از نوچه های دست چندم به عنوان قانون شکنان و متجاوزان به حریم آزادی مردم اعدام و چند نفر هم به زندان محکوم خواهند شد. آن وقت قاضی مرتضوی ، طائب ، سردار رادان و دیگر انگشتان قدرتمند جمهوری ولایت فقیه خواب راحت تری خواهند کرد. زیرا دست " علی " همراهشان است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------

( 1 ) - اذعان فرمانده پلیس ایران به صحت فیلم کوی دانشگاه

حسین باستانی

بی‌بی‌سی

با گذشت یک سال از حمله به کوی دانشگاه تهران، عاملان این حمله معرفی نشده اند

فرمانده نیروی انتظامی ایران اخیرا با تائید صحت فیلم سه ماه پیش به نمایش در آمده از شبکه بی بی سی در مورد حمله به کوی دانشگاه تهران، از مقصر قلمداد شدن نیروهای پلیس در این فیلم انتقاد کرد.

اسماعیل احمدی مقدم در مصاحبه با شماره خرداد ماهنامه "سروش" در مورد فیلم به نمایش درآمده از تلویزیون بی بی سی در اوایل اسفند ماه گفت: "این فیلم صحت دارد ولی شما همان فیلم را اگر نگاه کنید می‌بینید آن را به نفع خودشان قطع و وصل کرده اند و صداگذاری روی آن با حوادث صحنه نمی‌خواند و پلیس مردم را می‌زند و لباس‌شخصی‌ها می‌گویند نزن، در حالی که صحنه برعکس است. لباس شخصی‌ها می‌زنند، پلیس از دستشان می‌گیرد و می‌آورد."

سرتیپ احمدی مقدم در اظهارات خود، که در آستانه سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران منتشر شده، بدون توضیح بیشتر، کسانی را متهم کرده که بر روی فیلم "به نفع خودشان" صداگذاری کرده اند.

در اظهارات فرمانده نیروی انتظامی مشخص نیست که چه کسانی به صدا گذاری روی فیلم متهم شده اند؟ شبکه ای که فیلم را منتشر کرده؟ این فرمانده مرجع ضمیر "خودشان" را به صراحت مشخص نمی کند، اما در ادامه اظهارات خود توضیحی می دهد که منظور او را روشن تر می سازد. وی می گوید در فیلم "پلیس مردم را می‌زند و لباس‌شخصی‌ها می‌گویند نزن" در حالی که واقعیت – به گفته وی - برعکس است: "لباس شخصی‌ها می‌زنند، پلیس از دستشان می‌گیرد و می‌آورد."

در حالی که پیشتر، مقام های حکومتی ایران فیلم حمله به کوی دانشگاه تهران را حاصل "مونتاژ" تصویری دانسته بودند، اکنون فرمانده نیروی انتظامی به صراحت می گوید که این فیلم "صحت دارد"

بنابر این به گفته سرتیپ احمدی مقدم، کسانی که فیلم حمله به کوی دانشگاه به نفع آنها "صداگذاری" شده است، "لباس شخصی" هایی هستند که به گفته وی "مردم را می زنند"، اما به غلط، وانمود می شود همین ها هستند که دارند به پلیس می گویند "نزن".

بعد از انتشار فیلم حمله به کوی دانشگاه، سایت بی بی سی اعلام کرد که این فیلم، در روز یکشنبه ۲ اسفند و از سوی فرستندگانی ناشناس به این رسانه ارسال شده است. این، دقیقا همان روزی بود که در آن، عزیزالله رجب زاده، فرمانده پیشین نیروی انتظامی تهران بزرگ در مراسم تودیع خود مدعی شد که در مدت مسئولیت او، پلیس حتی یک نفر را نکشته است. وی افزود که "بعد از انتخابات، پلیس تمام امکانات خود را در اختیار قرارگاه ثارلله سپاه قرار داده و این قرارگاه مسئول امنیت تهران بود".

این اظهارات، به معنی سلب مسئولیت از پلیس و مسئول دانستن انحصاری سپاه پاسداران و بسیج در خشونت های خبرسازی بود که بعد از انتخابات ریاست جمهوری علیه معترضان به نتایج انتخابات صورت گرفت.

برخی ناظران، ارسال فیلم حمله به کوی دانشگاه به یک شبکه تلویزیونی پربیننده را از سوی فرستندگان ناشناس، واکنشی به اظهارات عزیزالله رجب زاده در مراسم تودیع خود دانستند. به ویژه آن که در بخشی از فیلم، صدای کسی می آمد که می گفت حمله با دستور تیمسار رجب زاده انجام شده است. همچنین، مشخص بود این فیلم، با موبایل و به طور مخفیانه گرفته نشده و فیلمبردار، خود را از نیروهای عملیاتی پنهان نکرده است.

گفته های اخیر فرمانده نیروی انتظامی در مورد فیلم حمله به کوی دانشگاه، گمانه زنی های ناظر بر اختلافات داخلی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی را بر سر مسئولیت این حمله تقویت می کند.

البته هنوز نمی توان با اطمینان گفت که آیا از پرده برون افتادن فیلم حمله به دانشجویان در تهران، قطعا حاصل اختلافاتی از این نوع بوده است یا نه.

اما یک چیز قطعی است: در حالی که پیشتر، مقام های حکومتی ایران فیلم حمله به کوی دانشگاه تهران را حاصل "مونتاژ" تصویری دانسته بودند، اکنون فرمانده نیروی انتظامی به صراحت اعتراف می کند که این فیلم "صحت دارد"

در واقع، گذشته از آن که در شب حمله به کوی دانشگاه چه کسی به چه کسی گفته باشد "نزن"، و آن که آیا اساسا چنین چیزی گفته شده باشد یا نه، این که فرمانده پلیس ایران صحت صحنه های به نمایش درآمده در فیلم را تایید می کند، موضوع مهمی است. چرا که فیلم مربوط به حمله، شدت خشونت ماموران پلیس را علیه دانشجویان نشان می دهد، و اهمیت این موضوع، قابل مقایسه با آن نیست که کدام کلمات بر زبان نیروهای پلیس یا لباس شخصی جاری شده باشد. همان طور که در صدها صحنه دیگر ضرب و شتم معترضان توسط پلیس و لباس شخصی ها در خیابان ها نیز، درک میزان خشونت ضاربان، بی نیاز از شنیدن صدای آنها ممکن بوده است.

سه هفته بعد از حمله به کوی دانشگاه تهران، محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران با اشاره به "خرابکاری" و حمله "گروه های تندرو" به کوی دانشگاه گفت: "همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، گروه ویژه‌ای برای بررسی این موضوع تشکیل شده و احتمال می‌دهیم تا پایان این ماه [تیر ۱۳۸۸] دادگاهی مخصوص این عوامل تشکیل شود."

اکنون، بیش از ۱۱ ماه از زمان انتشار اظهارات فرمانده سپاه می گذرد و هنوز "دادگاه مخصوص" رسیدگی به حمله به کوی دانشگاه تهران تشکیل نشده است.

احتمال دارد که چنین دادگاهی هرگز برگزار نشود. اما در صورت برگزار شدن، اعتراف فرمانده پلیس ایران در مورد صحت فیلم حمله به کوی دانشگاه، در آن با اهمیت خواهد بود.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100616_l39_ahmadimoghadam_tehran_university_dormitory_raids_bbc.shtml


 

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();