۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

گفتگویی با نوروز


 

آقای علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت نامه ای به آقای کدیور نوشته که بر "استراتژی جنبش سبز شمول حداکثری ملت است " تاکید شده است. عین نامه را می توانید اینجا بخوانید:


http://norooznews.info/news/17980.php

یادداشتی برایشان گذاشتم و نوروز جوابی داده که در زیر می خوانید:

خلیل :

سلام ، توضیح کوتاه شما، بسیار خوب بود. اما یادتان باشد که زمانی هم که امام در پاریس بودند از فراگیر بودن و آزادی همه اندیشه ها سخن می گفتند . اما بعد از این که به تهران آمدند و انقلاب پیروز شد، اولین کارشان شکستن قلم هایی بود که مسایل روز را نقد می کردند و به مذاق ایشان خوش نمی آمد و بقیه قضایا که شما خود بهتر از دیگران می دانید. احترام به آزادی اندیشه ها از زمانی آغاز می شود که نظرات نقادانه مخالف در کنار نوشته های شما یا آقای کدیور و امثالهم جایی داشته باشند در صورتی که می بینیم سایت کلمه بسیاری از موارد را سانسور می کند. اجرای بلاتنازل قانون اساسی امروز از همین سایت ها و وبلاگ ها شروع می شود. نیازی به وعده های سرخرمن نیست. مشت نمونه خروار است.

نوروز :باسلام ، دوست عزیز!متاسفانه غالب ما ایرانیان حوصله مباحث دقیق نسبت به موضوعات مختلفی را که دائما مطرح و ازفرط تکرار واقعی می نماید نداریم از گونه همین مدعایی که شما اینجا مطرح کرده اید . برما معلوم نبست که شما چند سال دارید و چقدر حوادث صدر انقلاب را از نردیک دیده اید و با جغرافیای آن زمان اشنائید اما موضوع به این سادگی که شما مطرح کرده اید نبوده است و متاسفانه افراط برخی صاحبان قلم و مطبوعات که در آنزمان مردم را به شورش و قیام مسلحانه دعوت می کردند منجربه تفریط از سوی حکومت و برخورد با آنها شد و مقایسه شرایط امروز با آن موقع هم نادرست است . درموردنکته دیگر حق با شماست و تلاش خواهیم کرد اینگونه عمل کنیم .


 


و این هم جواب به نوروز اگر چاپ کند.


 

سلام دو باره . من کاملا حوادث صدر انقلاب و پیش از انقلاب را از نزدیک دیده و لمس کرده و به هیچ گروهی نیز وابسته یا دلبسته نبودم. اما دیدم که آن صاحبان قلم سازمان هایی که مردم را به شورش و قیام مسلحانه دعوت می کردند، حداقل دو سال بساط زندگیشان و سخنرانی هاشان توسط شما آقایان- اصلاح طلبان امروز - چگونه در کوچه و خیابان بهم می ریخت و چگونه تک تک آنها از گوشه و کنار بی خبرانه شکار می شدند. می دیدم که چگونه وسایل زندگی اینان توسط گروه های فشار در کوجه و خیابان ولو می شد. می دیدم که چگونه خانه ها ی آنان ضبط می شد. خانه هایی که ملک شخصی آنان بود. چنین بود که صبر گروهی جوان به سر آمد و آن چنان نوشتند و کردند که شما گفتی. گربه را که به گوشه کنی و راه فرار نداشته باشد، به صورتت چنگ خواهد زد. آن وقت تو گربه را می کشی و می گویی به من حمله کرد. این بود آن داستان. شما یادت می آید ؟ یا آن موقع بچه بودی یا نبودی ؟ یا آن چنان غرق در لذت رسیدن به توهمات ایده ئولژیک بودید که آنچه گفته می شد، صدای امریکا می دانستید؟ مانند حالا؟

از شما متشکرم که برای اولین بار یک نظر نقادانه به گذشته خودتان را مطرح کرده اید. امیدوارم که ادامه یابد. این متن و متن پیشین به اضافه توضیح شما در وبلاگم هست. اگر خواستید می توانید مقاله سایه روشن های بیانیه 18 را هم بخوانید. با سپاس

هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();