یکشنبه ۲۰ دسامبر ۲۰۰۹
اکرم زینالی، مادر سعید زینالی پس از ده سال سخن می گوید :
ده سال است، به دنبال رد پایی از پسرم به تمام نهاد ها مراجعه کرده ام ولی هیچ کس پاسخگو نیست.
پسرم ، سعید زینالی متولد 1356 ترم آخر رشته کامپیوتر بود . صبح روز 23 تیرماه 1378 دوست و همکلاسی اش شهرام چراغی زنجانی زنگ در منزل ما را زد و سعید را خواست ، ماموران امنیتی با شهرام بودند ، شهرام دستگیر شده بود ، آنها سعید و شهرام را با خود بردند و امروز بیش از ده سال و نیم است که من و همسرم آواره و سرگردان به تمام نهاد هایی که باید پاسخگو باشند مراجعه کرده ایم ولی هیچ کس پاسخگو نیست و من هیچ خبری از او ندارم . حتی یک تلفن، یک ملاقات، یک نامه ...هیچ .
اصل نامه را در وبلاگ مادران عزادار بخوانید :
http://madaraneazadar.blogspot.com/2009/12/blog-post_11.html
۵ نظر:
درعزای آفتاب چه میشود گفت؟
درعزای ماه
و ستاره های پرپرشده؟
تنها مادران میدانند
مادران بی ماه
بی ستاره
بی آفتاب
ایکاش کسی پنجره ها را بازکند
کسی که دستهای سبزش را هنوز
میشود دردست فشرد
و آسوده گریست
کسی که دستهایش
هرروز سبز میشود
و جوانه های تازه
دانه دانه میرویند
باقطره قطره اشکهای مادران
عزیزترین سوگواران
سلام - ممنونم از نظری که برای شعرم نوشته بودی - با امید به پیروزی وپایان این شب تاریک
سلام
پیش از انتخابات درباره ایشان خوانده بودم یا شاید هم شنیده بودم نمی دانم ولی هرچه که بود فکر می کردم دروغ است! وقایع بعد از انتخابات به ما ثابت کرد بجز معصومین کسی از خطا و گناه مصون نیست.
خوب بودن - به خدا- خوب بودن سهل ترين كار است و من در عجبم چرا مردم با خوب بودن اينقدر بيگانه اند.
لازم نيست همه چيز رو تعريف كرد من نمي دانم بي نظير بودن و بي نظير ماندن را براي همه تعريف كنم . اگر عنوان مي كنم بخاطر اينكه براي خودم تكرار كنم كه آنطور كه ميدانم بي نظير باشم خوب بمانم .
ايران سربلند ايراني سرفراز
سلام
ممنون از اطلاع رسانی .
چرااینقدر دیر ! بعد از 10 سال !
با پست ِ ( یواشکی عکس ِ شو پاره میکنی ؟! ) به روزم .
ارسال یک نظر