۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

یادگارهای آقای منتظری


 

منتظری فعال و راوی انقلاب اسلامی ایران است. خواندن خاطرات وی می تواند برای همه ی آنهایی که مایلند واقعیات انقلاب اسلامی را بدانند، لازم است. شاید ایشان بسیاری کارها را کرده باشد که در شکل گیری نظام حکومت جمهوری اسلامی مهم باشند، اما وی دو یادگار از خود بجای گذاشته است .


 

یادگار اول: گنجاندن اصل
ولایت فقیه در قانون اساسی است . به نوشته های ایشان در کتاب خاطراتش توجه کنید:

" کتابچه ای را به عنوان " مجموعه دو پیام" در تاریخ 1/4/1358 چاپ و منتشر کردم و در آن جزوه مساله ولایت فقیه و ادله آن و ضرورت آوردن آن را در قانون اساسی متذکر شدم، و این امر صد در صد محصول مطالعات و نظر خود من بود. مننتها در مجلس خبرگان مرحوم آیت اله بهشتی و بعضی دیگر با من همآهنگ شدند. البته نظر من به لحاظ سایر اصول قانون اساسی اشراف ولی فقیه بر روند قانون گزاریها و اداره کشور بود تا جهت اسلامیت نظام تامین گردد، و حدود اختیارات او نیز در قانون اساسی تعیین شده است و کلمه " مطلقه " را در بازنگری به آن اضافه کردند. ص 253 "

                                                                            

ایشان در حالی به این کار پافشاری می کردند که خودشان بارها بر علیه قدرت متمرکز در دست یک فرد مبارزه کرده بود. برای نمونه در باره ی مرحوم آقا حسین بروجردی می نویسد:

" همین جا عرض کنم که قدرت وقتی یک جا متمرکز می شود گاهی افراد انحصار طلب که فقط منافع خودشان را می خواهند از روی حسادت یا انگیزه های دیگر شروع کنند نزد آن فرد قدرتمند از افراد دیگر بدگویی و مذمت کردن، در اینجا است که افراد صاحب قدرت باید به صرف شنیدن مطالبی علیه آن اشخاص به آن ترتیب اثر ندهند و تحقیق بیشتری بکنند. با خود طرف صحبت کنند. حتی این قبیل افراد هنگامی که اسلام پیشرفت کرد، اطراف پیامبر( ص) را هم گرفته بودند.ص 89 "


 

مطلب بالا در رابطه با ارتباطش با مرحوم آقا حسین بروجرودی مرجع مهم شیعه پیش از مرجعیت آقایان حکیم، گلپایگانی، شریعتمداری و خمینی است. و در مورد آقای خمینی می نویسد:

" ملاقاتهایی که در تهران با ایشان داشتم این مطلب را با ایشان به تفصیل مطرح کردم که این مصادره ها به این شکل حرکت درستی نیست. بسیاری از باغات و کارخانه ها را از دست صاحبش گرفتند و درست به آنها رسیدگی نشد. خیلی از باغات خشکید. چنانچه من شنیدم شش هزار باغ در همین اطراف تهران مصادره کردند که خیلی از آنها خشکید، و بعضی از آنها به اسم بنیاد مستضعفان حیف و میل شد. یک روز من از راه دلسوزی به ایشان گفتم " متاسفانه ما برای مستضعفین خیلی شعار دادیم ولی کاری برای آنها نکردیم. ایشان از این صحبت من خیلی ناراحت شدند و گفتند " چطوری برای مستضعفین کاری نشده است؟ " لابد به ایشان گزارش شده بود که نان مستضعفین در روغن است. یکبار هم آیت اله آقای حاج آقا باقر سلطانی به ایشان این سنخ حرفها را زده بودند و ایشان خیلی ابراز ناراحتی کرده و گفته بودند معلوم می شود شما را هم بازی داده اند. یک بار نیز مرحوم آقای حاج سید محمد صادق لواسانی که خیلی با آقای خمینی رفیق بودند و نمایندگی ایشان را هم داشتند برخی از این گونه مشکلات و مسائل را برای ایشان بیان کرده بودند که ایشان گفته بودند معلوم می شود شما هم بازی خورده اید. ایشان روی انتقاد از کارها خیلی حساسیت داشتند. ظرفیت انتقاد پذیری ایشان نسبت به مشکلات نظام کم بود. ص 248 "


 

درحالی که وی باور داشته قدرت متمرکز در دست یک نفر تباهی به بار می آورد، و در حالی که می دانست انتقاد پذیری آقای خمینی کم است، اما در جریان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی با اصرار بر گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ، همه ی قدرت را در دستان ولی فقیه قرار داده است. این تضاد آشکار بین دو اظهار نظر ایشان نتیجه ی این است که وی قانون ستم ستیزی را با اخلاق ستم ستیزی یکسان می دانسته است.

یعنی ولی فقیه را پشتوانه قانون اساسی قرار داده است نه قانون اساسی را پشتوانه ولی فقیه . اگر قانون اساسی را پشتوانه ای برای ولی فقیه قرار می داد، همان انتخابات عمومی و رای مردم برای قبول یک نفر به عنوان ولی فقیه یا عدم قبول ولی فقیه کفایت می کرد. یا دست کم می توانست زمان حاکمیت ولی فقیه را مانند رئیس جمهور، نخست وزیر و یا وکلای مجلس محدود و حاصل انتخاب مستقیم مردم قرار دهد. اما هیچ محدودیتی برای ولی فقیه در قانون اساسی قرار نداد، نظر مردم را نسبت به ولی فقیه در قانون اساسی جویا نشد، و ولی فقیه را برگزیده مجلس خبرگان رهبری قرار داد که خود خبرگان باید از الک شورای نگهبان بگذرند. این یادگار ایشان نه تنها بلای جان مردم ایران شد، بلکه موجب گرفتاری های خود ایشان هم گشت.

شاید عده ای فکر کنند که آقای خمینی نقش اصلی را در تصویب این قانون بر عهده داشته است. این فکر اشتباه است. زیرا ایشان می نویسد:


 

" س : آیا در ارتباط با کل اصول این قانون و یا اصل ولایت فقیه ...مرحوم امان نظر موافق و یا مخالفی ابراز نداشتند؟

ج : در ارتباط با قانون اساسی امام هیچ چیز نفرمودند. من رئیس خبرگان بودم. امام حتی یکبار هم نگفتند که شما چنین کنید یا یک جا اعتراض کنند که شما چرا چنان کردید. من از امام چیزی در این رابطه نشنیدم. گویا ایشان می خواستند دخالتی در این مساله نداشته باشند، و بعد ایشان به قانون اساسی تصویب شده رای دادند . ص 256 "


 

بنا براین شاه بیت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به نوشته ی خودش ، دست پخت ایشان است.

البته در بازنگری قانون اساسی چیزهای تازه ای به اختیارات ولی فقیه اضافه شد، و نیز ولی فقیه- آقای خامنه ای - قانون استصوابی شورای نگهبان را پذیرفت، که همه قدرت در دستان ولی فقیه قرار گرفت. اما :

خشت اول چون نهد معمار کج

تا ثریا می رود دیوار کج


 

یادگار دوم - اخلاق ستم ستیزی و مدارا .

به راستی که در این امر استاد بود و برایش مایه گذاشت : پیش از انقلاب از آقای حسین بروجردی برای مدتها قهر کرد

پس از انقلاب از سروری ملت دست کشید، حصر خانگی را پذیرفت، همه ی تهمت ها را بجان خرید، اما زیر بار زور و تهدید نرفت. نقشه های رذیلانه را محکوم کرد و دست رد بر سینه کسانی گذاشت که ولایت فقیه وی را وسیله ی قدرت طلبی قرار دادند. دست کسی را نبوسید و حرفش را با راستی به همه گفت :

" در ملاقاتهای خود با امام خیلی صریح صحبت می کردم، بر خلاف دیگران که خیلی ملاحظه کاری می کردند، من خودمانی با ایشان حرف می زدم. گاهی می گفتم آقا من حرفهایی می زنم که ممکن است شما را ناراحت کند، بعد مشکلات و اشکالات را مطرح می کردم. احمد آقا هم گاهی نشسته بود. بعضی ها می آمدند دست امام را می بوسیدند و عقب عقب می رفتند ولی من با امام بحث می کردم به خاطر اینکه احساس وظیفه می کردم. می گفتم این نانی است که ما برای ملت پخته ایم . ما باید اشکالها را بگوییم بلکه برطرف شود. من خودم را مسئول می دانستم برای این که جزو افرادی بودم که در انقلاب دخالت داشتم و اگر چنانچه حقی از کسی تضییع می شد من خودم را مسئول می دانستم. از آقایی شنیدم که از قول احمدآقا می گفت " آقای منتظری باید از آقای ... یاد بگیرد. آقای ... می آید دست امام را می بوسد وعقب عقب بر می گردد ولی آقای منتظری می آید با امام بگو مگو می کند .ص 270 "

جای ... در اصل کتاب ایشان است .

این هم در باره جریان قائم مقامی رهبری خودش :

" ... مرا سر زبانها انداختند. توقعات و حسادتها و حساسیتها شروع شد و در نهایت جریانات مرموز ذهنیتی برای امام و دیگران درست کردند. البته من که الحمداللله اصلا انتظار مقام و موقعیت را نداشتم و ندارم، ولی این کار غلطی بود؛ هم به ضرر من بود هم به ضرر انقلاب، و اصلا خبرگان حق نداشتند که قائم مقام تعیین کنند. این در قانون اساسی پیش بینی نشده بود. بلاخره من مخالف بودم. خیلی از کسانی هم که به من علاقمند بودند با این قضیه مخالف بودند. ص 265"

و در همین رابطه که حاج سید صادق روحانی در هنگام تدریس با قائم مقامی رهبری ایشان مخالفت کرده بود, می نویسد:                                                                                     

" آقای حاج سید صادق روحانی دو روز در این رابطه سر درس صحبت کرده بودند، بعد بدون اطلاع من رفته بودند در خانه ایشان و مزاحمشان شده بودند و درس ایشان را نیز تعطیل کرده بودند و ایشان را محصور نمودند. آقای ری شهری که آن وقت وزیر اطلاعات بود آمد اینجا. من به او گفتم : " آقای ری شهری این کار درست نیست و به ضرر من هم هست. ممکن است آقای آسید صادق روحانی فکر کند که از ناحیه من این کار صورت گرفته . من با این کار مخالفم. گفت " آخه ایشان نباید این حرفها را بزند" گفتم : " ایشان یک آدم ملایی است و حق اظهار نظر دارد. برای صد یا دویست نفر از شاگردانش یک مطلبی راگفته، روز بعدش هم همان حرفها را تکرار کرده، اگر ایشان راه می افتاد می آمد در صحن و سخنرانی می کرد و مردم را راه می انداخت و تظاهرات و سروصدا می کرد آن وقت می گفتند خلاف نظام کار کرده است ،اما این اندازه باید به ایشان حق داد که نظرش را در درسش بگوید. " ص 266 "

                                                                        

و در باره ی وزارت اطلاعات :

" باز من در همان جلسه بعضی از خلافکاری های اطلاعات را برای امام گفتم، گفتم " آقا من می ترسم کار به جایی برسد که یک روزگاری برای اینکه امتیاز به ملت بدهیم مجبور شویم اطلاعات را منحل کنیم، همانطور که رژیم شاه آخر کار..ص 268 "

                                                                    

و اکنون بخاطر این اخلاق ستم ستیزی است که مردم وی را گرامی می دارند و برای بزرگداشتش همه ی زحمت ها را به جان می خرند.

با این وجود نباید اخلاق را بجای قانون بگیریم . یک قانون خوب و مقتدر که بتواند اخلاق ها را هدایت کند، بهتر از اخلاقی است که بتواند قانون را بر حسب موقعیت خودش راتعبیر و تفسیر کند.

به امید این روز، یاد منتظری را گرامی می دارم.

۱۰ نظر:

FASAANEH گفت...

از خوندن این پستتون جدا لذت بردم.

ايرج گفت...

سلام.
محققانه نوشته بوديد.
اما با ديدگاه نهايي شما (در پاراگراف آخر) قطعا مخالفم.
وقتي مي گوييد بهتر است قانوني داشته باشيم كه اخلاقها را هدايت كند؛ در واقع يا به دنبال انحطاط اخلاق ( و به معناي دقيقتر انسان) هستيد يا به دنبال كمال مطلق "قانون"
اولي كه خيلي زشت است و دومي هم خيلي خيالپردازانه است.
در واقع ارتقاي قوانين طي تاريخ بشري حاصل تفكرات اخلاقگرا بوده است. يعني اين اخلاق بوده است كه قانون را دائما اصلاح كرده و به اينجا رسانده است. شما تصور نكن كه قوانين خوبي كه امروز در دنيا وجود دارند خلق الساعه بوده اند. قوانين خوب حاصل كار كريمانه ي اخلاقگرايان بوده است. در واقع و به شهادت تاريخ بشري اگر بخواهيم قوانين خوب بيافرينيم بايد به اخلاق توجه كنيم. قانون خوب خود زائيده ي تلاشهاي اخلاقي است.

ح.ق گفت...

با عرض پوزش به دلیل اینکه دیر جواب شما را دادم
1- نقش امپراطوری رسانه ای غرب بر امور دیپلماسی رسانه ای سایه افکنده و آنها را تحت الشعاع خویش قرار داده است که این ارتباطی با ادیان ندارد بلکه در پوششی کاملا مستقل است اگر پاره ای اوقات هم از دینی غیر از اسلام دفاع و حمایت می کنند فقط در راستای عنصر فریب است تا عوام را بر مبنای نظام سلطه خویش تربیت سیاسی کنند و خبری از تبلیغ دین نیست ، رسانه های قدرت برای ایفای قدرت رسانه ای خود تفکرات سیاسی خود را ترویج می نمایند نه آموزه های دینی را ، پس در عرصه رسانه دین تبلیغ نمی شود آنچه تبلیغ می شود فقط سیاست مبتنی بر تفکرات ضد دینی است ثانیاًهیچ آماری اکنون در دسترس نیست که چند نفر ایرانی به مسیحیت روی آورده اند و با توجه به تبلیغات ضد عقلانیتی که از مسیحیت سراغ اریم اگر ایرانی دست از اسلام بکشد بی دین می شود ولی مسیحی نمی شود زیرا مسیحیت نظام رفتاری مغربی را القا می نماید .
2- ملاک در ایران حاکمیت اسلام است نه حاکمیت ایران این مسئله مسئله اسلام است نه ایران این برخاسته از حس ناسیو نالیستی یک فرد است که گمان کند تلاش ایران برای سربلندی ایران است نه! کوشش جمهوری اسلامی ایران برای استقرار اسلام در سرتاسر گیتی است . ثانیاً کمترین هواداران فرق مربوط به بهاییت است اگر بنا باشد با اعدام یا فراری دادن یک فرد همه به آن فرقه روی آورند پس هر چه می توانند دست به اعمال خلاف بزنند تا دولت آنها را اعدام کند یا فرار کنند و مرید جمع کنند . ثالثاً ملتهای دیگر آنقدر فرق و مذاهب دروغین با چهره های جذاب تر اطرافشان گرفته که بهاییت جایی ندارد و فاقد جایگاه حتی فکری است .
3- اگر در ایران نظم و ترتیب وجود ندارد و برنامه ریزی اصولی انجام نمی شود پروژه های فکری بر اساس القادات رفتاری مبین می شود اما همینکه توانست در معادلات بین المللی نظم و ترتیب جهان را در عرصه سیاسی غربی به هم بریزد خود شایسته حیرت و تعجب و تحسین است .

ح.ق گفت...

4- اولاً تعاریف و قرائت هایی که از دین و سیاست وجود دارد را مورد بازخوانی قرار می دهیم ببینید دین یعنی چه و سیاست یعنی چه ؟ دین یعنی هماهنگی و همکاری نظام فکری ، نظام گفتاری ، نظام رفتاری است که در هر موضع به نحوی شایسته و مطلوب آن را تعریف می نماید اما سیاست یعنی زیرکی و باهوشی در نحوه قرائت دین پس سیاست جزیی از پیکره دین است که می تواند دین را سریع تر تعریف کند و با سرعت بیشتری اهداف راهبردی آن را تبیین نماید با این معنا مسیحیت امروز که سیاست را از دین جدا کرد ، در قرائت دین تنزل پیدا نمود که به انزوای فکری و گفتاری مقید شدند و برایشان مسیحیت مهم است نه دین مسیح و نه سیاست مسیحیت لذا با اذعان مقامات ارشد مسیحی که حتی تجاوز به کودکان را نیز در دستور کار خود دارند و از هر جنایتی مضایقه نمی کنند . پس در مسیحیت کدام دین تعریف شده ؟ کجا سیاست دینی داشته اند؟ که امروز بخواهند به جدایی آن تن دهند ؟ در جمهوری اسلامی ایران برای هر دینی جایگاهی تعریف شده و هر کدام حتی یهودیت به تبلیغ دین خود می پردازدحالا اگر کمتر به آن گرایش پیدا می کنند این تقصیر اسلام نیست بلکه تیغ آنها بیشتر نمی برد پس در کشوری که حتی زردشتی به تبلیغ دین خود می پردازد این مفهومش آزادی نیست ؟ البته آن آزادی که منجر به جدایی سیاست از دین شود و یک نظام سکولار و لاییک بوجود آید باید منتطقاً اعتراف کنیم آزادی حیوانی است نه آزادی انسانی زیرا عبور از خط قرمز ها، انسانیت را زیر سوال می برد نه اسلام را .

آشنای دیار گفت...

تحقیق شما قابل تقدیر است با همه اینها
محرم تکرار مظلومیت هاست امسال در این ماه مرجع بزرگ راست قامت سبز اندیش ، آیت الله العظمی منتظری پس از یک عمر مجاهدت مظلومانه به دیار باقی شتافت

محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید

دوباره شور عاشوار به پا شد

ایام بر شما تسلیت باد

فرزانه گفت...

سلام
خوب است که شما لا اقل بدون غلیان احساسات بطور مستند از منتظری گفته و نوشته اید اما با جمله آخرتان کمی مشکل دارم قانونی خوب که بتواند اخلاق را هدایت کند می شود بگویید از کجا می آید؟

خلیل گفت...

سلام به همه،
ح.ق- یادداشتی که گذاشته بودم، جوابش را در همان سایت مربوطه می نوشتید، بهتر بود. چون اولن جواب شما ربطی به نوشته ی وبلاگم ندارد. دوم این که من معمولا برای دریافت جواب یادداشتهایم به وبلاگ یا سایت های مربوطه سر می زنم. لطفا همین ها را آنجا بنویسد تا جواب متقضی داده شود.

ایرج- حرف شما درست است، اما یک قانون خوب در کشوری که همه استبداد زده هستند، می تواند جلو سوء استفاده ی بسیاری را بگیرد. منظورم فقط همین بود. اگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی اختیارات رهبری به این گستردگی نبود، امکان رشد استبداد به این شدت فراهم نمی شد. اگر همین اختیارات را به من هم بدهند، معلوم نیست با همه ی ادعاهای آزادی خواهیم، زیر عنوان گسترش آزادی، چه بلاهایی سر ملت نیاورم.

فرزانه - قانون خوب، از نتایج بر رسی قانون بد حاصل می شود. اگر نویسندگان قانون، قانوندان بودند و نه ایدئولگ، نتایجش با حالا خیلی فرق می کرد.

ممنون از توجه و دقت نظرتان. می توانید گفتگو را ادامه دهید؛ مستقل در وبلاگهایتان یا در همین جا.

ناشناس گفت...

باسلام
برای مظلومیت منتظری همه با هم فریاد بزنیم سلام برحسین مظلوم منتظری .روز عاشورا سرنگونی یزید نزدیک است

وحید گفت...

سلام

این حقیقتی مسلم است که بنیان ِ هیچ حکومتی دگرگون نمی شود ، مگر آنگاه که میان ِ اعضای طبقه حاکمه جدایی بی افتد .( افلاطون )

به نظرم اگر این اختلاف از روی آگاهی و شناخت ِ حقیقت باشه ، بیشتر به نفع مردم خواهد بود .

Unknown گفت...

 . آیت‌الله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
استقلال یعنی زیر یوغ خارجی نباشیم و آزادی یعنی مردم در اظهار عقیده و بیان آزاد باشند. نه این‌که به محض ابراز نظر مخالفی، کار به زندان و حبس
چقدر ناراحت کننده است که اشخاصی‌که سی‌سال پیش فریاد می‌زدند استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی  همان اشخاصی‌هستند که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را از بین بردند. انشا‌الله خداوند به اینها میفهماند که معانی این  شعارها که دوباره این روزها میشنویم چی‌هست. همین شعار‌هایی‌که انقلاب عزیز اسلامی ما را سی‌ساله پیش به دنیا آورد.

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();