۱۳۹۸ آذر ۱۱, دوشنبه

بازخوانی اندیشه های سیاسی ( ۵ )‌



معنای سوم سکولاریسم !

معنای دوم سکولاریسم اینجا:

« اما معنای سومی از سکولاريزاسيون وجود دارد که از آن با عنوان «قضيه ی سکولاريزاسيون» نام می‌برند که عبارت است از انتقال نمودارها، مضمون‌ها و بازنمايی‌ها از حوزه‌ی دينی و الهيات به حوزه‌ی غير دينی.(۱۱)»

« در اين جا بايد تصريح کنيم که اصطلاح سکولاريزاسيون و مناسباتش با مسيحيت، مساله‌ای نيست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. در حقيقت، بغرنج «سکولاريزاسيون» را می‌توان در سه نکته، چنين خلاصه کرد:
۱-‌ از اين مقوله، بر حسب اين که در چه حوزه‌ای قرارگرفته‌ايم - حوزه‌ی سياسی يا فلسفی؛ يزدان‌شناسی يا جامعه‌شناسی؛ فرهنگی، هنری، تاريخی يا اجتماعی – تعريف‌های گوناگون، پربار و متفاوتی به دست داده‌اند. در يک کلام، «سکولاريزاسيون» چون پديدار، در طول زمان و تاريخ و در مکان‌های مختلف، به موضوعات بسيار مختلف و متفاوتی اطلاق شده است که در اين نوشته نيز به آن‌ها اشاره کردم.»

نمونه روشن این انتقال در حوزه ی علوم تجربی ، مذهبی و جامعه شناسی را می توان نوشته های مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر علی شریعتی  و مفسران قرآن را دید  که کوشیده اند با تفسیرهای خودشان بتوانند: 

الف -   بین دستاوردهای علمی و آیات قرآن رابطه برقرار کنند، و از آن بالاتر :

ب -  علم را با آیات قرآنی که مربوط به ۱۴۰۰ پیش است، توجیه کنند!! 

توجیه از این نظر که چون می توان این موضوع علمی را با بیان قرآن هماهنگ یافت، پس درست است!! نه این که چون آز آیه قرآن می توان به چنین برداشتی رسید، پس آیه قران درست است!!!

شما می توانید کتاب های مطهرات در اسلام، باد و باران در قرآن، عشق و پرستش مهندس بازرگان یا خلقت انسان دکتر سحابی را بخوانید تا ببینید چقدر و با چه زحمتی خواسته اند با توسل به آیات قرآن بگویند که این دستاوردهای علمی درست است!!

 « ۲- مشکل دوم اين است که سکولاريزاسيون، در زمان‌ها و زمينه‌هايی، با دين و به طور مشخص با مسيحيت و به ويژه با پروتستانيسم، در «مناسبات تبانی و همدستی» قرار می‌گيرد. جدل بزرگ متفکران سده‌ی ۱۹ و ۲۰ (از فوئرباخ، مارکس و نيچه تا... هايدگر، آرنت، اشميت، اشتروس، لوويتز و بلومنبرگ...)، بر سر همين «گره گاه» اصلی است: اين که آيا «سکولاريزاسيون» «گسست از دين» است و يا، در عين حال، «ادامه‌ی همان» اما در شکلی ديگر، در شکل زمينی يا دنيوی؟ پرسش فوق ما را به نقطه‌ای بس مهم‌تر سوق می‌دهد و آن اين است که خود «تجدد» يا عصر «نو» (که سکولاريزاسيون، يکی از محرکه‌های اصلی آن به شمار می‌رود) تا چه حد نسبت به گذشته «نو» می‌باشد؟ آيا واقعاً «نوين» است و يا ادامه «کهنه»‌ای است که خود را در «شکلی» ديگر – و اين بار نه «ترافرازنده» و «آن جهانی» بلکه زمينی و اين جهانی – به نمايش می‌گذارد؟ به عبارت ديگر، آيا «ترقی» جانشين «مشيت الهی» Providence، «دولت» جانشين «کليسا» و... در نمونه‌ی مارکسيسم، «کمونيسم» جانشين «رستگاری موعود» دينی… نمی‌شود؟ »

نمونه چنین همدستی بین سکولاریسم و دین  را می توان  در نقش روشنفکران دینی و علمگرایان دینی در انقلاب اسلامی یافت. تفسیر های آنان که در بالا به آن اشاره شد سه اثر مهم داشته است :
الف -  این نوکردن مذهب نقش بسیار موثری در انقلاب اسلامی ایران داشته است . هیچ کس نمی تواند منکر نقش مهم کسانی که به عنوان روشنفکران مذهبی و دموکرات های مذهبی معروفند را در انقلاب اسلامی ایران نادیده بگیرد.

ب - هیچ کس نمی تواند نقش اینان را در توجیه سرکوب های منتقدین را در سالهای اول انقلاب نادیده بگیرد.

پ - هیچ کس نمی تواند نقش بخش باصطلاح منتقد و بریده از وضعیت فعلی حکومت جمهوری اسلامی را در تداوم موجودیت ان به شکل دیگری نبیند!!.

 همانان که با همه انتقادهایشان از شرکت در انتخابات هنوز سخن می گویند!! و نیز از محاکمه کسانی که بسوی مردم شلیک می کنند! و از محاکمه اختلاس گران و دزدان توسط همین مقاماتی  سخن می گویند که این وضعیت اسفناک را بوجود آورده اند و آن را می پرورانند.

۳« - مشکل سوم اين است که از لحاظ تاريخی، سکولاريزاسيون، در کشورهای پروتستان، با فرايند پروتستانيسم و رفرماسيون (لوتريسم) به صورتی ژرف عجين می‌باشد. برخی از مهم‌ترين نظريه‌پردازان سکولاريزاسيون، چون ارنست ترواِلچ Ernest Troeltsch، از يزدان‌شناسان پروتستان بودند. در مناسبات با پروتستانيسم است که سکولاريزاسيون هيچگاه به «جدايی» «واقعی» دولت و دين نمی‌انجامد بلکه اين دو، همواره در هم‌زيستی، همکاری و تبانی با هم به سر برده و می‌برند. برای دريافت اين مطلب تنها کافی است نگاه کنيم به وضعيت کنونی مناسبات دولت، دين و جامعه در کشورهايی چون انگلستان، آلمان، ايالات متحده آمريکا…
حال، با توجه به ملاحظات فوق و در برابر پرسش: سکولاريزاسيون يا لائيسيته، کدام طرح برای ايران؟ پاسخ و موضع ما چه می تواند باشد؟ » 

برای لائیسیته اینجا را بخوانید:


و برای تفاوت یک حاکمیت لائیسیته و سکولار اینجا را بخوانید:


هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();