۱۳۹۶ اسفند ۱۰, پنجشنبه

کوری ذهن یا کور کردن ذهن ها؟



تفکرات یک جامعه شناس!

اول لطفن این نوشتار را بخوانید:
نویسنده که یک جامعه شناس است خودش اعتراف می کند که :
  • تجربیات چهاردهه گذشته اعم از اصلاحات و اعتراضات نشان می دهد که نظام سیاسی از انعطاف لازم جهت انجام اصلاحات بنیادی در ابعاد گوناگون برخوردار نیست.» 
وی دلیل این بی انعطافی را چنین تبیین می کند: 
  • عدم آمادگی حاکمیت برای انجام اصلاحات نیز نه ناشی از فقدان آگاهی از تحولات صورت گرفته زیر پوست جامعه، بلکه ناشی از وضعیت ژئوپلیتیک منطقه ای و شکاف تاریخی دولت- ملت می باشد که بیم آن می رود  دومینوی اصلاحات به نقطه ای بی بازگشت از جنس فروپاشی منجر شود!» 
آیا حرف ایشان درست است ؟ 

نظامی که به قول خودش ۹۸٪ آرا را پشت سر خود داشت ، یعنی اتحاد بسیار قوی دولت- ملت ، چه کرده است که خودش را به دره بزرگ شکاف دولت - ملت پرت کرده است. این تغییر بزرگ حاصل بی انعطافی است  یا مربوط به منطقه ؟ 

این نارضایی گسترده حاصل عملکرد نظام حاکم است یا درگیری های کشورهای دیگر؟ 
این تبعیض های گسترده مربوط به کشورهای دیگر است؟ 
این دزدی ها و رانت ها از کشورهای دیگر آمده است؟ 
این قوانین تبعیض آمیز اعتقادی، جنسیتی  و قومی حاصل سیاست های این نظام است یا مربوط به ژئوپلیتیک منطقه؟ 
کدام کشور منطقه سفارت امریکا را اشغال کرد و کدام رهبر گفت « این انقلابی است بزرگتر از انقلاب اول» ؟ که باعث تحریم های گسترده اقتصادی شد؟ 
کدام کشور سفارت انگلیس را اشغال کرد؟ 
کدام کشور مخالفان جمهوری اسلامی را در کشورهای اروپایی به گلوله بست؟ 
می بینید آقای جامعه شناس چگونه یواشکی زیر نام جامعه شناس سیاست های نظام را به اذهان تزریق می کند؟ 
ایشان پیشنهاد می کند :
  • در چنین شرایطی به نظر می رسد که فروزان نگهداشتن شعله امید در جامعه می تواند از اولویت بیشتری در مقایسه با تکرار مختصات ناامید کننده وضعیت فعلی برخوردار باشد.» 
اما نمی گوید « فروزان نگهداشتن شعله امید » به چی؟ 
به منعطف شدن حاکمیت ولایت مطلقه فقیه ؟ 
برای ظهور امام زمان ؟ 
برای ظهور یک معجزه؟ 
برای وفات آقای خامنه ای یا شاید روزنه ای باز شود؟ 
برای رفراندم بی سر وته آقای روحانی ؟ 
امید برای چه؟ 

و ایشان چنین پیشنهاد می کند:

از همین رو می اندیشم که اگر قرار است تبیینی هم صورت گیرد بهتر است که در پیوند با ارائه راهکارهای مشخص جهت کاهش نارسایی های موجود دیده شود. راهکارهایی که می تواند نارضایتی های موجود را با کنش گری های فردی و مدنی هم افزا ساخته و به بهبود سوژگی و فاعلیت شهروندان بینجامد! این شاید رسالت جامعه شناسی در روزگار پیچیده و دشوار کنونی باشد!» 

وقتی ایشان می بیند که این حاکمیت انعطافی ندارد، راهکار به چه درد می خورد؟ 

چه راهکارهایی می تواند هم مردم ناامید را امیدوار کند و هم حاکمیت بی انعطاف را؟ 
چرا خودش راهکاری در همین زمینه ای که حرف می زند ، نشان نمی دهد؟ 

اگر جامعه شناسان ما نمی دانند چنین بحران هایی  چگونه به امید می انجامند، تاریخ نشان داده است که :

نا امیدی امروز راهی ندارد جز با فلج شدن قوانین تبعیض آمیز مذهبی. جنسیتی و اعتقادی 
فقط در این صورت است که نا امیدی به کنشی تبدیل می شود تا حاکمیت یا تن به تغییرات می دهد تا از هم می یپاشد! 

این راهی است که هر نظام بی انعطاف  می رود، دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد!
ناامیدی امروز وقتی به امید تبدیل می شود که بداند برای منعطف کردن نظام حاکم راهی ندارد:

 جز نافرمانی مدنی 
جز تحریم گسترده انتخابات برای : 
لغو نظارت استصوابی و آزادی همه ی احزاب سیاسی


هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();