سروش و دموکراسی دینی!
ماخذ : گفتگوی آقای سروش با روز آنلاین :
الف - آقای سروش در گفتگویی با روزآنلاین یک معرفی اشتباهی دیگری از سکولاریسم بدست می دهد:
- بطور کلی دو گونه سکولاریزم داریم: سکولاریزم سیاسی و سکولاریزم فلسفی» !!
در تعریفی که واضع سکولاریسم داده، حرفی از سکولاریسم فلسفی نیست. یکبار دیگر به تعریف واضع این اصطلاح و هدفش از وضع آن را در سکولاریسم ۳ بخوانید.
معلوم نیست جناب سروش این سکولاریسم فلسفی را از کجا درآورده. به نظر می رسد حتا یکبار هم به اصل ماخذ سکولاریسم نگاه نکرده است. بگذریم و برویم به دنبال سکولاریسم سیاسی ایشان!!
ب - سکولاریسم سیاسی آقای سروش:
«
سکولاریزم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و
حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و
تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و
نسبت به همه آنها بیطرف باشد. »
ایشان می افزاید :
به این معنا بسیاری از مذهبی ها هم سکولار سیاسی هستند و چنین بیطرفی سیاسی را در حضور عقاید مختلف و متکثر به رسمیت می شناسند و بر آن صحه میگذارند… »
این « معنای » ایشان یادتان باشد که بعدن لازمش داریم!!
یک توضیح ساده و ویژه:
در کشورهای دیگر دولت و حاکمیت یکی هستند. یعنی دولت سیاستگزار است. اما در جمهوری اسلامی یکی نیستند: حاکمیت و در راسش ولایت مطلقه فقیه سیاستگزار است و دولت - هیات دولت - مجری سیاست های ولایت مطلقه فقیه است. پس با توجه به این تفاوت بنیادی بین دولت در کشورهای دیگر و جمهوری ولایت مطلقه فقیه بهتر است بجای دولت، مقوله حاکمیت را در نظر داشته باشیم.
در توضیح آقای سروش یک نکته بسیار ظریفی و تحریف یافته ای است که باید به آن توجه کرد :
َسکولاریسم سیاسی یعنی انسان ، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند » !!!
ایشان بگونه ای نوشته که گویا یک روزی عده ای نشستند و حکومت را از دین جدا کردند!! در صورتی که این جریان در طول دوره رنسانس آهسته آهسته با تجربیات تلخی که از حاکمیت مذهب در خاطره ها مانده بود، شکل گرفت تا بصورت جدا شدن حاکمیت از دین در آمد نه این که انسان یک روز نشست و این کار را کرد! ایشان در پشت این توضیح بظاهر ساده، رویدادهای تلخ زندگی انسان اروپایی را تحت قیمومت دین پنهان می کند.
بهر صورت بقیه داستان جالبتر می شود.
« ما الان همگی باور داریم که در جامعهمان استبداد دینی حاکم است و قبل از استبداد دینی و قبل از انقلاب 57، استبداد سلطنتی حکم بوده است. حال اگر ما میتوانیم از استبداد دینی سخن بگوییم، پس می توانیم از دموکراسی دینی هم سخن بگوییم.»
پ - واژه بازی. این سخن جالب است که :
- حال اگر ما می توانیم از استبداد دینی سخن بگوییم ، پس می توانیم از دموکراسی دینی هم سخن بگوییم »
گویا ایشان مقوله های سیاسی را با واژه های فاقد پشتوانه اجتماعی و تاریخی یکی گرفته است مانند رنگ ها: همانطور که کت و شلوار سیاه داریم ، ممکن است سفید هم داشته باشیم ، همانطور که پرده آبی داریم ، پرده قرمز هم داشته باشیم …
آیا ایشان نمی داند که واژه های سیاسی واژه های مجرد و بی تاریخ مانند رنگ ها نیستند بلکه پس زمینه تاریخی دارند؟
ایشان بطور مشخص با واژه ها بازی کرده تا بتواند موجود عجیبی بنام دموکراسی دینی را خلق کند. هر کسی می تواند با واژه ها هرچه می خواهد بسازد. می گوئید نه؟
اسب را با بال کنار هم بگذارید می شود اسب بالدار! داستان های کودکان پر است از این تصاویر که به اشیا جان می دهد یا به حیوانات امکانات دیگری می افزاید تا قدرت تصور کودکان گسترش یابد.
به این ترتیب شما می توانید هزاران ترکیب، جمله و داستان بسازید. از جمله، دموکراسی را کنار دین بگذارید می شود دموکراسی دینی!! چیزی شبیه اسب بالدار، پلنگ صورتی….
ایشان در طول تاریخ یک نمونه از دموکراسی دینی را نمی تواند نشان دهد حالا دموکراسی اسلامی پیشکش!
آیا آقای سروش نمی داند دموکراسی از دل حاکمیت هزار ساله دین در اروپا سر برآورد با همت هزاران نفر که جانشان و مالشان را در این راه از دست دادند؟
این نوع بازی با واژه ها برای ساختن ترکیبی که هیچ پشتوانه تاریخی ندارد، چیزی نیست جز تلاش ایشان برای دادن نشانی غلط از تاریخ دموکراسی و حقنه کردن موجود عجیب الخلقه ای بنام دموکراسی دینی - که شبیه اسب بالدار است - همانگونه که در تحریف سکولاریسم کوشیده است.
این هم یک پرسش دیگر است که ایشان - با این که ادعای مسلمانی می کند - چرا بجای دموکراسی اسلامی ، از دموکراسی دینی سخن گفته است؟ آیا از دموکراسی اسلامی شرمگین است؟ آیا ایشان می خواهد دموکراسی دینی مسیحی، کلیمی، زرتشتی یا بودایی برپا کند؟
اکنون به نوع دموکراسی دینی ایشان - که همان اسلامی باشد - توجه کنید:
« دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است میتواند نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی میشود قوانینی که با قوانین قطعی دینی منافات دارند به تصویب نرسند؛ » !!
به این ترتیب :
۱ - مسئولیت دموکراسی دینی ایشان با دینداران است،
باید پرسید بقیه چکاره اند؟
این دین داران از کدام دین اند؟
آنها که به دین ایشان نیستند، این وسط چکاره اند؟ فقط فرمانبردار دموکراسی دینی؟
آنها که به دین اعتقادی ندارند و در این جامعه زندگی می کنند نیز فقط فرمانبردار دموکراسی دینی ایشان می شوند!
خب، اینها همین چیزی است که جمهوری ولایت مطلقه فقیه می خواهد و به آن عمل می کند!
می بینیم سخن آقای سروش مطابق می شود با نظر شورای نگهبان در رد صلاحیت آقای سپنتا در شورای شهر یزد!!
به این ترتیب شورای نگهبان حق دارد که صلاحیت سپنتا را در شورای شهر یزد نفی کند و اجازه ندهد که یک غیر مسلمان در جایگاه حاکمیت مسلمانان قرار بگیرد!
حالا معنای ایشان را از این که بسیاری از مذهبی ها هم سکولار هستند و می خواهند دموکراسی دینی ایجاد کنند، دریافت می شود!!
۲ - یعنی قانون اساسی دموکراسی دینی ایشان - اسلامی شان - احکام قطعی دین است نه قانون اساسی که بر پایه نیازهای اجتماعی شکل گرفته است. در نتیجه ایجاد یک شورای نگهبان برای رد و پذیرش قوانینی که از مجلس می گذرد لازم می شود!!
این هم نوع حکومت دموکراسی دینی توسط سکولارهای مذهبی مانند آقای سروش !
خب جناب سکولار مذهبی که دموکراسی دینی تاسیس کرده اید! شورای نگهبان که داریم، چرا بلند شدی رفتی امریکا و کانادا که هیچ شورای نگهبانی ندارند؟
در واقغ ایشان یک سکولاریسم خود ساخته دارند که باید به آن سکوسروشی نام نهاد!! و کاری به اصل سکولاریسم و دموکراسی ندارد!!
فکر نمی کنم با توضیحی که ایشان از این شورای نگهبان دینی دادند، سخنی دیگر در مورد مفهوم دموکراسی دینی - اسلامی - ایشان باقی مانده باشد.
همانطور که سکولاریسم تحریف و آن را ضد دینی به خواننده حقنه می کند
همانطور هم دموکراسی را تحریف و در محدوده احکام دینی معنا می کند!
روشن است که ایشان زیر لوای مخالفت با جمهوری ولایت مطلقه فقیه، هیچ مخالفتی با اصل داستان ندارد و فقط موضوع مخالفت مربوط به کسانی است که در شورای نگهبان نشسته اند و مربوط به کسی است که اعضای این شورا را بر می گزیند!
زیر پرچم مخالفت با جمهوری اسلامی، در واقع مشغول به شفته ریزی بیشتر در کنار دیوارهای این ساختمان است تا دیرتر پایه های ریزش کند!
ایشان حتا از آخوندهای زمان مشروطیت هم عقب تر است. شما را دعوت می کنم به قسمتی از گفتگوهای مربوط به صدور فرما ن مشروطیت:
فرمان مظفرالدین شاه به مشیرالدوله صدر اعظم :
- جناب اشرف صدر اعظم … امر مقرر می داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحا دایر نموده، بعد از انتخاب اعضا، مجلس و شرایط نظام نامه ی مجلس شوری اسلامی را موافق تصویب اعضای منتخبین به طوری که موجب اصلاح عموم مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس مرتب نمایند؛»
اما واکنش مشروطه خواهان چه بود؟
- چند نفر از معتبرین تجار و اهل سفارتخانه یعنی متحصنین … آمدند که با خود صدر اعظم مذاکره نمایند. اسامی آنها از این قرار است : جناب حاج سید عبدالحسین واعظ، حاج محمدتقی بنکدار، حاج ابراهیم وارث، حاج آقا میرزا محمود قمی، حاج سید صراف، آقا سید محمد تقی سمنانی، جناب آقا سید حسین بروجردی و شارژ دفر انگلیس.
در باب مجلس شورا مذاکره بود
صدر اعظم - مشیرالدولهس - می گفت که : شورای اسلامی باید باشد
آقا سید حسین بروجردی گفت : شورای ملی باید باشد
صدر اعظم گفت : من شورای ملی نمی دهم
آقاسید حسین گفت : ما به قوه ملت ، شورای ملی را می گیریم »
در پی این گفتگوها نمایندگان علما نیز از قم با اعتبار نامه … وارد تهران شدند :
این هم بخشی از گفتگوی نمایندگانم علما با صدر اعظم :
وزیر دربار گفت : شورای اسلامی خوب است، چرا باید به شورای ملی بدل گردد؟
جناب آقا میرزا محمد صادق طباطبایی - فرزند سید محمد یکی از دو رهبر روحانی مشروطه - جواب داد:
برای این که رعیت این لفظ را خواست که فردا اگر کسی را از اهل مجلس بخواهید نفی و تبعید کنید، خواهید گفت این بی دین و خارج از اسلام است . به این بهانه اشخاصی که مخالف میل شما رفتار نموده اند باید خارج شوند ، اما لفظ ملی این عیب را مانع خواهد شد…. »
تاریخ بیداری ایرانیان - ناظم الاسلام کرمانی ص ۵۵۴- ۵۶۶
مقایسه کنید ذهنیت آخوند زاده ای مانند پسر سید محمد طباطبایی در دوران مشروطیت را با آقای عبدالکریم سروش را در زمان حاضر!! که هنوز بعد از:
ششصدسال حکومت زرتشتیان در زیر لوای حاکمیت ساسانی
بعد از ۱۵۰۰ سال حاکمیت اسلامی - بجز دوران های کوتاهی -
بعد از ۱۰۰۰ سال حاکمیت مسیحی در غرب
بعد از ۴۰ سال حاکمیت اسلامی با همان شورای نگهبان آقای سروش
اکنون دوباره آواز دموکراسی دینی سر می دهد. این از اعتیاد به اعتقادات است یا از بی اطلاعی از تاریخ و یا داستان از جای دیگری جان می گیرد؟
این هم پاسخ ایشان به یک پرسش در سال ۱۳۹۵ :
سیاست و دین بطور تاریخی از هم جدا هستند و :
دینداران هم می توانند رانندگان خوبی باشند اما :
بهتر است بکار خودشان بپردازند و سیاست رابه دیگر راننده ها بسپارند.
گوش کنید و ببینید :
توجه کنیم :
همانطور که ایشان سکولاریسم را نمی شناسد و به میل خود تعبیر، تفسیر و در نتیجه تحریف می کند،
و بالطبع دموکراسی را هم نمی شناسد و از دموکراسی دینی سخن می گوید
به پیروی از این ناآگاهی ها:
ایشان مانند پرسنده تفاوت حکومت و سیاست را نیز نمی داند!
اتفاقن دین در سیاست دخالت می کند چون یک نهاد اجتماعی است. هیچ نهاد اجتماعی وجود ندارد که مستقیم یا غیر مستقیم برکنار از سیاست باشد. اما:
آنچه حاصل جریان حل و فصل مسائل و مشکلات این جهانی انسان است - سکولاریسم - جدایی نهاد دین از نهاد حکومت است در دموکراسی!
نه جدایی دین از سیاست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر