۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

زلزله ی طبیعی، زلزله ی دلها ( 2 )



آروزهای یک لرستانی

نوشته ی زیر از یک نویسنده ی لرستانی است. غم ها و آرزوهایش را در رابطه با زلزله ی آذربایجان نوشته است؛ آرزوهای دست یافتنی. با هم بیشتر آشنا شویم.

کد خبر : 8817تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۳۹۱ - ۲۰:۳۳ نسخه چاپی

چرا غم لرستان غم ایران نشد؟!

سعید مالکوچی / میرملاس نیوز :

چرا غم لرستان غم ایران نشد؟!  /  در زلزله هم عدالت رعایت نشد

آذربایجان لرزید و ایران غمگین شد درزلزلهای به بزرگی 2/6 ریشتر با ۲۵۳ کشته و ۱۳۸۰ زخمی. همه هموطنان برای کمک به آسیب ‏دیدگان این حادثه بپا خواستند از همه‏ ی قشرها و طبقهها درهر جایگاه و موقعیت و مقامی، اگر چه مصیبت سخت سنگین بود اما در سایه حمایتها و همدلی‏ ها این درد بزرگ آسان شد. اما یادمان نرفته است درست چند سال قبل لرستان هم لرزید با زلزله‏ ای به بزرگی ۶ ریشتر دراین حادثه ۷۰ نفر جان باختند ۱۲۶۴ نفر زخمی شدند، خانه‏ های زیادی ویران شدند اما یادم نمی ‏آید همدلی ها را، حمایت‏ ها را، کمک‏ ها را و یادم نمی‏ آید غم لرستان غم ایران شده باشد و خیلی از اتفاقاتی که باید می ‏افتاد و نیفتاد.
کدام هنرمند، آستین همت را بالا زد؟ کدام ورزشکار؟ کدام مسوول؟ کدام رسانه؟ و کدام و کدام‏های دیگر؟ کاش به غیر از ادای وظیفه اداری، وظیفه‏ ی انسانی و ملی در حق مردم لرستان هم رعایت می‏شد.

کاش آن ‏روزها کسی برای روان کودکان زلزله زده سرزمینم(لرستان) نگران می‏شد، کاش آن‏ روزها دستی گره از مویه‏ های مادران باز می‏کرد تا ما دلمان نسوزد، کاش آن روزها بغض‏ ما هم در حنجره ایران ناله میشد. اما چه کنم که نبودند، ندیدیم و حس نکردیم که سوگ‏نامه‏ ی لرستان، قلب ایران را زخم بزند. ندیدیم کسی درد را ازسینه‏‏ مان بدَرد و فریادهای زنده به گورمان، دلی را بلرزاند. ندیدیم نسیم همدلی ها و هم‏ آوایی ها بوی نکبت و مرگ را از جان خسته ودلهای شکسته مردمان این دیار برگیرد کمی مثل همین حالاها که همه با تمام توان و با همه وسایل گسیل شده‏ اند تا دردی از روح مردم زجر کشیده دیار آذربایجان برگیرند.

اینکه طول وعرض یاری وهمدردی به هموطنان آذری وسیع بود نه تنها خوب است بلکه جای تحسین دارد اینکه غم آذربایجان غم ایران می‏ شود مایه مباهات است اینکه از بازیگر تا بازیکن(ورزشکار) دستهای یاریشان را برای کمک‏ های مردمی دراز می‏کنند ومسوولان مملکتی حاضر می‏ آیند وغایبان متهم شده در اولین فرصت خودشان را به آنجا می‏رسانند کار پسندیده‏ای است اما مانده‏ ام چرا غم لرستان را هیچ‏کس ندید.

با خودم فکر می‏کنم آن‏ها چه کرده‏ اند که ما نکرده‏ ایم؟ آن‏ها چه بوده‏ اند که ما نبوده‏ ایم؟

آن‏ها چه می‏گویند که ما نمی‏گوییم؟ آن‏ها چگونه رفتار می‏کنند که ما نمی‏کنیم؟ ذهنم سراغ دلایل این همه تناقض را می‏گیرد، دلایل سیاسی که نه در حیطه ذهن ناپخته و اختیارات من است را می‏گذارم کنار می‏روم ودلایل دیگر را وارسی می‏کنم. با خودم می‏گویم آنها مردمانی هستند سخت‏کوش، پرتلاش و پیگیر و ما نیستیم. آنها به دنبال گرفتن حقند و ما منتظریم حق را به ما بدهند. آنها آدم‏های سرشناس، موثر و صاحب منصب فراوان دارند و ما از این دست آدم‏ها کم داریم. آنها با هم یکی می‏شوند و متحدند و ما متفرقیم و هر روز از هم دورتر می‏شویم. آنها به قومیت و زبانشان افتخار ‏می‏کنند و ما از قومیت و زبانمان گریزانیم.
شاید خودمان مقصر باشیم!

آن‏ها خواسته‏‏ اند و این شده‏ اند و ما نخواسته‏ ایم و این مانده‏ ایم.

ما بدهکاریم به فرهنگمان به هویتمان به قومیت و زبانمان و بیشتر از همه به حقوقی که هیچ‏وقت حاصل نشد. ما بدهکاریم به زبانی که این روزها سایه سنگین زبان‏های غالب را بر سرش احساس می‏کند و غریبه شده است در سرزمین خودش. ما بدهکاریم به هویتی که دارد از دست می‏رود، هویتی که باید چراغ راهی می‏شد برای ممانعت از گم‏شدگی‏ هامان. بدهکاریم به فرهنگی که از دست خودمان زخم‏ های فراوان برداشته است و در آخر ما بدهکاریم برای حقوقی که هیچ وقت جستجویش نکردیم و رعایتش نکردند.

به آذری‏های عزیز تسلیت می‏گویم به خاطر درگذشت عزیزانشان و تبریک می‏گویم برای احترامی که به دست آورده‏ اند.


------------------------------------------------------

مطلب مرتبط : 

زلزله ی طبیعی، زلزله ی دلها 



هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();