۱۳۹۸ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

حکومت پهلوی و سکولایسم تقلبی ( ۸ )



مبارزه با دیکتاتور، نه دیکتاتوری!!

نوشته پیشین با این پرسش بپایان رسید که: 

با همه ی همراهی های حکومت پهلوی با روحانیت، چرا روحانیت علیه شاه پرچم بر افراشت؟ 

پاسخ این چنین پرسشی را باید در دو نکته یافت: 

الف - حکومت پهلوی و از جمله شاه حضور روحانیت را برای حکومت سلطنتی امری لازم می دانستند و روحانیت از زمان صفویه به این امر آگاه بود. برای نمونه : 

شاه در مورد روحانیت چنین گفته بود: 
  • روحانیون همه در ته قلب سلطنت طلب اند… می دانند که آنها بدون سلطنت هیچ اند … سلطنت در ایران واپسین سد راه کمونیسم یا جمهوری یکسره عرفی است. روحانیون …به همین خاطر از سلطنت دفاع می کنند » 
نگاهی به شاه - عباس میلانی- ص ۱۱۴ 

نظر شاه تا پایانی سال های ۳۰ درست بود. روحانیت نشان داد که در برابر جنبش ملی که خواهان دموکراسی بود، از استبداد سلطنتی دفاع می کند. بهمین جهت هم در سرنگونی مصدق و باز گشت شاه به قدرت نقش بسیار موثری بازی کرد. 

سیاست شاه پس از سرنگونی مصدق به همان دو پایه استوار شد: 

سرکوبی نیروهای وابسته به شرق - حزب توده - با نهایت قدرت، از اعدام گرفته تا زندان های طولانی مدت، و نیز سرکوب نیروهای ملی از زندان گرفته تا بیرون راندن آنان از مجامع تصمیم گیری کشور - مانند مجلس - 

از این میان نیروهای مذهبی بودند که بیشترین سود را کردند. بجز اعدام نواب صفوی - بخاطر ترور ناموفق حسین علاء - بقیه نیروهای مذهبی دستشان برای تبلیغ مواضع مذهبی کاملن باز بود. از جمله فدائیان اسلام فعالیت تبلیغی خود را گسترش دادند که بعدها بنام هیات های موتلفه اسلامی شناخته شدند.

هیات های موتلفه 

علاوه بر این مجالس، مدارس رسمی مذهبی نیز گسترش یافت 

مدرسه علوی

افزون بر این : 
  • برای نیل به هدفش در باب استفاده از روحانیت در مقابل خطر کمونیسم  شاه به اقدامات مشخصی دست زد. از یک طرف به آهنگی شگفت انگیز بر تعداد مساجد و تکایا و حسینیه ها افزود … تخمین زده می شود که در پایان سلطنت محمد رضا شاه … به روایتی ۷۵۰۰۰ مسجد در ایران بود ؛ 
  • تعداد مدارس و حوزه های علمیه هم افرایش عجیبی داشت و در همان بیست سال اول سلطنت  محمد رضا شاه - ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ - از ۱۵۴ به ۲۱۴ افزایش گرفته بود. افزایش این مراکز در نیمه دوم سلطنت شاه حتی آهنگی سریع تر داشت »‌
نگاهی به شاه - عباس میلانی - ص ۱۱۳ 

ب - اما از سوی دیگر ایران در مرز رقابت های سخت شرق و غرب قرار داشت. به گونه ای که امریکا و اروپا به شدت مواظب ایران بودند که مبادا زیر نفوذ شوروی سابق قرار بگیرد. اوضاع ایران - اقتصادی و سیاسی - به اندازه ای وخیم شده بود که : 
  • دولت کندی … یکی از مهم ترین مسائلش ایران بود… دولت کندی به  تالبوت گفته بود که مسائل ایران را به دور از هرگونه پیش داوری بررسی کند… 
گروه تالبوت یادداشتی بریا کندی تدارک کرد … در گزارش گفته شده بود که اگر چه اوضاع  ایران به اندازه ویتنام … وخیم نیست اما ادامه سقوط اوضاع ایران در جهت هرج و مرج می تواند به شکستی  همسنگ ویتنام شمال منجر شود »‌

نگاهی به شاه - عباس میلانی - ص ۳۱۰ 

به همین دلیل دولت کندی خواهان اصلاحاتی در ایران بود از جمله کاهش دیکتاتوری شاه و شرکت نیروهای سیاسی مخالف در اداره کشور. اما شاه به آنها گفته بود : 

اگر قرار باشد در ایران اصلاحاتی واقعی صورت گیرد، تنها شاه است که از پس این امر مهم برمی آید.. و چندبار به مقامات امریکایی تاکید کرد که استعفا را بر ایفای نقشی صرفا نمادی  رجحان می گذارد.» 

همانجا ص ۳۱۶ 

این اصلاحات می باید از اصلاحات ارضی شروع شود. اما با مانع جدی برخورد کرد: روحانیت و مالکان! که مرجع تقلید وقت آیت الله بروجردی بود:


آخرین بار، در دولت منوچهر اقبال - ۱۳۴۰ - صدرالاشرف، حاج اقا رفیع و سلیمان بهبودی از سوی شاه به قم رفتند تا فشارهای سیاسی را برای او بازگویند و اجازه طرح قانون اصلاحات ارضی را بگیرند… آقای بروجردی … با پاسخی باب هر گفت و گویی را در این باره بست : 

« آنها ابتدا رژیم سلطنتی را به جمهوری تبدیل کردند »

دولت های ایران - از سید ضیاء تا بختیار - ص ۴۵۴ مسعود بهنود. 

از سوی دیگر بسیاری از شخصیت های وابسته به جبهه ملی و نیز نهضت آزادی با اصلاحات ارضی مخالف بودند : 
  • اما در مورد جبهه ملی در برابر رفورم، بخصوص  اصلاحات ارضی دولت امینی ، باید گفت که جبهه در این زمینه فضای مانور کردن نداشت. زیرا : 
چند تن  از اعضای آن در زمره مالکان بودند، از سوی دیگر رهبران جبهه میل نداشتند با اعضای روحانی شورای عالی که بیشتر آنها مخالف اصلاحات ارضی بودند، همچنین عده ای از مراجع عظام درگیری پیدا کنند »‌

خاطرات مهندس بازرگان - ص ۳۵۳ 

به این ترتیب می بینیم که اگرچه وضعیت اقتصادی کشور ب قهقرا می رفت و اصلاحات لازم بود، هم شاه نمی خواست نیروهای سیاسی را در این اصلاحات شرکت دهد، و نیروهای سیاسی موجود نیز بنا به خاستگاهشان با این نوع اصلاحات موافق نبودند و بسوی مراجع تقلید گرایش یافته و زیر سلطه نفوذ روحانیت قرار گرفتند. تنها کسی که از نیروهای سیاسی موجود پیروی نکرد، خلیل ملکی بود او گفته بود: 
  • در دوران سخت دهه چهل از میان رهبران جبهه ملی، تنها یک نفر بود که آشکارا می گفت وحدت با شاه ، به رغم همه کاستی های رژیمش، بر همراهی و همدستی با روحانیون که به گمانش بی تردید ارتجاعی تر از شاه بودند، ترجیح دارد. » 
نگاهی به شاه - ص ۳۱۵ 

اما همانطور که در بالا دیدیم، شاه نیز حاضر نبود به عنوان « نماد ملی »‌ از قدر قدرتی اش بکاهد و راه را برای اصلاحات با شرکت این نوع نیروهای ملی با طرح هایی که داشتند، باز کند. 

او روشی را برای اصلاحات برگزید که هم مخالفت روحانیون را در پی داشت و هم مخالفت نیروهای ملی را: روش قدر قدرتی ! که حتا خلاف قانون اساسی دو سر طلای مشروطیت بود.

درنتیجه به نماد دیکتاتوری تبدیل شد، و نیروهایی که مدعی بودند برای دموکراسی می کوشند، نفی دیکتاتوری را فراموش کرده و به سوی مبارزه با نماد دیکتاتوری - شاه - گرایش یافتند. 

مبارزه با شاه اصل شد و مبارزه بر علیه دیکتاتوری به فراموشی سپرده شد. این داستان مطلب بعدی است. خواهیم دید که نیروهای موثر و مبارز بر علیه شاه، نه تنها علیه دیکتاتوری حرکت نمی کردند، بلکه خود، خواهان نوعی دیگر از دیکتاتوری بودند!! 




هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();