۱۳۹۷ بهمن ۲۵, پنجشنبه

حکومت پهلوی و سکولاریسم تقلبی ! ( ۵ )



اینک به دوره دوم از این حکومت می رسیم: رفتن رضا شاه و آمدن محمدرضا شاه. 

با شرایطی که رضاشاه ایجاد کرده بود، از بین همه ی گروه هایی که سرکوب کرده بود - مذهبی و غیر مذهبی - اولین گروهی که اعلام موجودیت می کند، سازمان فدائیان اسلام است! و دیگری حزب توده!

و هر دو ضد ملیت! : 

اولی جهان اسلامی را می خواست و دیگری جهان کمونیست را !!

اولی می خواست حکومت ایران احکام اسلامی را جاری کند، دومی می خواست حکومت ایران از سیاست جهانی سوسیالیسم - آن موقع قبله گاه سوسیالیسم شوروی استالینی بود - پیروی کند!

چیزی که در هر دو دیدگاه نبود، دموکراسی  است که می تواند مبنایی برای سکولاریسم باشد.

«جمعیت فدائیان اسلام تشکیلات اسلام‌گرای شیعهٔ زیرزمینی در ایران بود که در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، به رهبری طلبهٔ جوانی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد.»



سید مجتبی میرلوحی فرزند سید جواد میرلوحی متولد ۱۳۰۳ در خانی آباد تهران؛ پدرش روحانی بود اما پس از خلع لباس از روحانیت از این کسوت بیرون رفت و وکیل دادگستری شد. او از مخالفین رژیم پهلوی بود ودر سال ۱۳۱۵ به دلیل درگیری با داور وزیر عدلیه رضاخان وسیلی زدن به او سه سال در زندان به سر برد.


کار این سازمان، تهدید و  ترور کسانی بود که معترض به اجرای احکام اسلامی بودند و یا حاضر نبودند به احکام اسلامی گردن بگذارند. جالب این است که از آن موقع تا کنون هیچ آیت الله و مرجعی کارهای این گروه را محکوم نکرده است. رسول جعفریان - تاریخ نگار اسلامی -  تنها کسی است که فقط گفته است:

  • برنامه فدائیان یک برنامه منبری و اجتماعی و سیاسی بدون مبانی است. اهدافی طرح شده، یک نظام رؤیایی اسلامی و ایده آل هم در نظر گرفته شده، راه رسیدن به آن هم طراحی شده و دست به اقدام هم زده شده است. در حالی که بنیادهای فقهی و علمی آن نه در فقه و نه در علم سیاست طراحی نشده است.» 

با این نقد بر فدائیان اسلام، هرگز حاضر نشده است کارهای آنان را محکوم کند!! چرا که این سازمان قوی تر از گذشته در درون جمهوری اسلامی حضور همه جانبه دارد. 

همزمان با قدرت گیری این سازمان، حضور همه جانبه مذهب در حکومت شاه ظاهر می شود. به دو نمونه توجه کنید:


و : 

فدائیان اسلام در این حد هم قانع نبودند و هر کسی را که اندک سخن انتقادی یا مخالفی می گفت مورد هجوم قرار داده و در نهایت اگر نمی توانستند ساکتش کنند مانند کسروی ، ترورش می کردند. اولین ترور کسروی چنین است : 

در ۱۸ آوریل ۱۹۴۵ (۲۹ فروردین ۱۳۲۴) او و دستیارش خورشیدی به کسروی در میدان حشمت الدولهٔ تهران حمله کردند. ضاربان از چاقو و اسلحه‌ای استفاده کرده بودند که با اعانه آیت‌الله حاج شیخ محمد حسن طالقانی، امام مسجد سیف الدولهٔ تهران خریداری شده بود. کسروی به شدت زخمی شد و به بیمارستان منتقل شد. ضاربان او برای مدت کوتاهی بازداشت شدند و با وثیقه‌ای که تاجران ثروتمند بازار تأمین کرده بودند، آزاد شدند.


بعضی از علمای تبریزی فراتر رفته، خواستار محاکمه و اعدام کسروی به اتهام سوزانیدن قرآن مقدس و کفر گویی شدند.

چند هفته بعد از اقدام نافرجام ترور کسروی، سید روح‌الله خمینی از مسلمانان جوان خواست نسبت به «این بی سواد تبریزی» -اشاره به زادگاه کسروی - واکنش نشان دهند. در این نامه سید روح‌الله خمینی، سید احمد کسروی را «یک نفر تبریزی بی‌سروپا» خطاب کرد[۹] و از روحانیونی بود که «مسلمانان با غیرت» را به کشتن «این مرتد جاهل مفسدالارض» فراخواند.

سید محمدصادق روحانی، از مراجع تقلید، می‌گوید وی فتوای قتل کسروی را به درخواست نواب صفوی از سید ابوالقاسم خوئی گرفته و خویی نیز همین فتوا را از سید حسین طباطبایی قمی گرفته‌است. به گمان وی، خوئی بخشی از پول سفر نواب و تهیهٔ اسلحه برای او را نیز پرداخته‌است.

نواب صفوی به محض آزاد شدن از زندان، اعلامیه‌ای با عنوان «خون و انتقام» توزیع کرد و تشکیل گروه فدائیان اسلام را اعلام کرد. گروه بنیادگرایانه شیعی که از ابتدا با طلبه‌های جوان و مسلمانان متعصب شکل گرفت. 

خیلی زود، با تشویق نخست‌وزیر محسن صدر (صدر الاشرف) - که مجتهدی در لباس مردم عادی بود - وزیر آموزش شکایت جدیدی علیه کسروی درخواست کرد، با این ادعا که کتابش علیه شریعت بوده…است. 

هم‌زمان با پیگیری‌های قضایی علیه کسروی، حملات لفظی روحانیون و طرفدارانشان به، به گفتهٔ آنان، کفرگویی‌های کسروی شدت گرفت. در یک واقعه، چهارصد روحانی و طلبه در مسجدی در اطراف خانی آباد در ۲۲ دسامبر ۱۹۴۵ جمع شدند و خواستار قتل کسروی و غارت خانه‌اش شدند که فقط توسط آیت‌الله محمد بهبهانی - مجتهد برجسته در تهران - منصرف شدند.

همانجا. 

می بینیم وضعیت حکومت به گونه ای بوده که رهبران اسلامی آشکارا فتوای قتل صادر می کردند و هیچ ترسی هم از کسی نداشتند.

اکنون داستان ترور کسروی را از زبان فدائیان اسلام کنونی می توانید بشنوید :


یک روز پس از قتل کسروی، بیانیه ای توسط قاتلین او در شهر پخش گردید که در قسمتی از آن آمده است:

روز بیستم اسفند ساعت 11، کسروی بی وطن، کسروی وکیل مردود و قاضی جنایتکاری که پرونده جنایت آن در دادگستری موجود است و نویسندۀ روزنامۀ توقیف شده پرچم و متخصص زبان تراشی و استاد ناسزاگویی و فحاشی و مؤلف کتاب‌های ننگین و گمراه کننده و دشنام دهندۀ پیغمبر اسلام و پیشوایان دین و مردان علم و فرهنگ و سوزانندۀ قرآن مجید و کتاب‌های مفاخر علم و ادب و مدعی پیغمبری و سازنده دین جدید و بالاخره دشمن ایران و ایرانیان، از طرف چهارصد میلیون مسلمانان روز زمین آشکارا کشته شد. آیا چنین روزی عید بزرگ نخواهد بود؟

ویکی پدیا- همانجا.

می بینیم گروهی که می خواهد احکام اسلامی را اجرا کند و این احکام از بنیاد عربی اند و نه ایرانی، کسروی را بی وطن می خواند!!

چگونه می شود حکومتی را که در آن مذهبیون چنین « کو نفس کش » می طلبند، سکولار خواند؟ 

بقیه دارد!





هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();