۱۳۹۷ بهمن ۱۷, چهارشنبه

شخصیت گرایی یا پیگیری ایده؟



به نظر شما اعتماد به یک شخصیت می تواند روش خوبی برای آینده باشد یا پیگیری  یک ایده؟ 

شخصیت گرایی :  

نمونه ۱ : مردم ایران به شخصیت های روحانی اعتماد داشتند و بیشتر مردم در زندگیشان مقلد آنها بودند. مشهورترین روحانی آقای خمینی بود که مردم به او اعتماد کردند و دنبالش رفتند. امروز نتیجه آن اعتماد و تقلید از احکام و دستورات ایشان نیست؟ 

نمونه ۲- اگر دربار شاهنشاهی آنقدر از خمینی وحشت نداشت و اجازه می داد نوشته هایش - مانند کتاب ولایت فقیه اش -  چاپ شود و در دسترس عموم مردم باشد، آیا مردم باز هم چشم بسته از روحانیت و گل سرسبدش که وی باشد پیروی می کردند؟ 

نمونه ۳  - اگر مردم کتاب ولایت فقیه ایشان را خوانده بودند و می دانستند ایشان حکومت فقیه را بر  مردم مانند سرپرستی کودکان و دیوانگان می داند، آیا باز هم از ایشان تقلید می کردند و رهبری ایشان را می پذیرفتند؟ 

نمونه ۴ - اگر دربار شاهنشاهی آنقدر از آزادی بیان وحشت نداشت و اجازه می داد همه نوع افکار آزادانه مطرح و نقد شوند، از جمله نظرات آقای خمینی در کتاب ولایت فقیه اش ، آیا مردم و حتا قشر تحصیل کرده دانشگاهی - بی آنکه از نظرات آقای خمینی آگاه باشند - فریفته شعار « شاه باید برود » می شدند؟ 

نمونه ۵ - اکنون که گروه های مختلفی در مخالفت با حاکمیت جمهوری اسلامی شکل گرفته و بیشتر هم در خارج از کشورند، و گروهی از مردم به آنها به شکل امام زمان نگاه می کنند. یکی از آنها آقای رضا پهلوی است که عده ای از مردم بی آن که بدانند وی دنبال چیست و آنچه را که می گوید با واقعیت زندگی اش بسنجند، چشم به وی دوخته اند بی آن که به عاقبت آن بیاندیشند. رفتار و گفتار ایشان در بخش دوم همین نوشته بررسی می شود تا معلوم شود این شخصیت گرایی چه عواقب دیگری در آینده خواهد داشت.

اینها نمونه هایی از شخصیت گرایی است - تقلید از یک شخصیت ، و چه ترس از یک شخصیت -  دو نتیجه را در پی داشته است : 

الف - مردم به اعتماد روحانیت، دنباله رو آنها شدند و کورکورانه فرمان های آنها را اجرا کردند. 
ب - ترس حکومت از یک شخصیت باعث شد که مردم با افکار آقای خمینی در کتاب ولایت فقیه اش و رساله اش آشنا نشوند. زیرا نه کتابش آزاد بود و نه نقد بر نظراتش. 

ایده گرایی : 

نمونه ۱

 - مبارزه با حجاب اجباری - 

اگرچه گروهی از زنان تحصیل کرده از روز اول به این قانون معترض بوده و به خیابان آمدند، 
اگر چه روش زندگی تک تک خانم ها در زندگی روز مره این قانون را به چالش کشید و کم کم توان آن را به ضعف کشاند اما : 

یک نفر پیدا شد که این روش زندگی را از درون خانه ها به سطح جامعه بیاورد به صورت های مختلف : « آزادی ها یواشکی » بعد  « چهارشنبه های سفید » و در ادامه بی آن که وی نقش مستقیمی داشته باشد « دختران انقلاب » در سطح جامعه با همه ی مشکلاتی که برایشان پیش آمد، ظاهر شدند. 

در این میان عده ای شروع کردند که چون طراح این روش مبارزه به امریکا رفته - و حالا که با وزیر امور خارجه امریکا دیدار داشته بد از بدتر - امریکایی است و نباید از او پیروی کرد.

اینان توجه نکردند که ایده روش مبارزه با قانون حجاب اجباری، به معنای مبارزه بر علیه حاکمیت جمهوری اسلامی نبوده و فقط مبارزه با یک قانون غلط بوده است. 

اینان توجه نکردند که این یک ایده است. اینان عوض همراهی و فکر برای روش های مبارزه با قانون حجاب اجباری ، شروع کردند به کوبیدن کسی که این ایده را از درون خانواده به سطح جامعه آورد و کلی فشار روانی برای حاکمان جمهوری اسلامی فراهم کرد که هیچ، موجی از همراهی با چنین ایده ای را هم بوجود آورد.

ممکن است طراح این روش مبارزه با حجاب اجباری، ضعف های بسیاری داشته باشد، اما شخص وی می باید با مدارک مسلم جدا از ایده ای که برای مبارزه با حجاب اجباری داد است ، مورد نقد و بررسی قرار می گرفت که نگرفت. 

نمونه ۲ - 

دموکراسی خواهی: 

امروزه هر منتقد و مخالفی دم از دموکراسی می زند! خب، اصل داستان امری مردمی است اما آیا مدعیان آن در چه وضعی هستند؟ 

اولین حرف دموکراسی این است : همه ی افراد جامعه باید از حقوق برابر برخوردار باشند! 
یکی از کسانی که این ایده را مطرح می کند آقای رضا پهلوی است. در بخش شخصیت گرایی  به امید گروهی از مردم به ایشان بعنوان امام زمان اشاره شد. اما اینجا می خواهیم رابطه ایشان را با  حرف اول دموکراسی بررسی کنیم و ببینیم چقدر ادعای ایشان با زندگی و هدف هایشان می خواند.

الف - هیچکس با عنوان متولد نمی شود که ایشان شاهزاده باشد. 

اگر این گونه باشد یکی مانند من هم باید کارمندزاده باشد، یا گدازاده، یا تاجرزاده، آخوندزاده، راننده زاده، کشاورز زاده، کارگر زاده، غلام زاده، نوکر زاده، گروهبان زاده، تیمسار زاده  ….. می توانید به تعداد شغل های جامعه به هر کس یکه « زاده » بیفزایید. 

آیا ایشان معتقد به چنین چیزی هستند؟ در این صورت اصل اول دموکراسی که « همه ی افراد از حقوق برابر برخوردارند » خدشه دار می شود! اگر هم به چنین چیزی - که بتازگی ژن برتر نام گرفته - معتقد نیست:
چرا دست از « شاهزادگی » بر نمی دارد و نمی گوید که من از این پس شاهزاده نیستم، شاهزاده نخوانیدم  تا از این پس با همه ایرانیان حس برابری داشته باشم . از این پس یک شهروندی ایرانی هستم که خواهان برقراری دموکراسی ام!

ب - اصل اول دموکراسی که برابری حقوقی همه ی افراد شرط لازم آن است، می گوید که همه شهروندان باید کارنامه روشنی داشته باشند تا معلوم شود از اصل برابری پیروی کرده باشند. 
ایشان مسئول کارهای پدرشان نیستند اما : 

ایشان به عنوان وارث شصت میلیون دلاری که چهل سال پیش پدرشان برای روز مبادا در بانک های خارجی ذخیره کرده بوده، چه کردند؟ اینجا: 


این پول ثروت شخصی ایشان نبوده. زیرا رضا خان یک افسر قزاقی بوده که حقوق می گرفته ، نه مالک بوده و نه تاجر. این پول حاصل حکمرانی استبدادی بوده که یکی از کارهای چنین حکومتی غارت ثروت کشور است - همین گونه که در جمهوری اسلامی شاهد آنیم - 

حتا نام خانوادگی ایشان هم نامی است غارت شده. هنگامی که می خواستند نام خانوادگی را در شناسنامه بکار ببرند، رضا شاه نام خانوادگی پهلوی را انتخاب کرد، اما دیدند پیش از وی شخصی بنام محمود پهلوی ثبت نام شده است. رضا شاه دستور داد نام پهلوی او را حذف و بنام خودش ثبت کنند. 

جناب محمود پهلوی هم به عنوان اعتراض نام خانوادگی انتخاب نکرد و امروز بنام محمودمحمود شناخته می شود. ایشان  محقق تاریخ بوده و کتاب مشهور «‌ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» نتیجه کار ایشان است. اینجا: 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF

بنابراین وی به عنوان وارث این شصت میلیون غارت شده و - حالا به نام خانوادگی غارت کرده اش کاری نداریم - چه کارنامه ای می تواند نشان دهد جز مصرف پول یک ملت برای زندگی شخصی اش؟ کسی هرگز صورت حساب های هزینه های این پول را دیده است؟ 

این اولین خواسته از ایشان است و گرنه گزارشی بدهند که از سن ۲۰ سالگی تا پیش از اعتراضات مردم به جمهوری اسلامی چه کاری برای ایرانیان رانده شده از ایران و سرگردان در کشورهای مختلف انجام داده است.

 نه تنها ایشان ، بلکه هر مبلغ  دموکراسی - چه سازمانی چه فردی - باید کارنامه روشنی از درآمدها و هزینه هایش داشته باشد. و اگر در خارج کشور است چه خدمات به ایرانیان دربدر شده کرده اند،

این نوشتار به قول و قرارهای وی و دیگر مدعیان دموکراسی  کاری ندارد، به قول سعدی : 

سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی -  به عمل کار برآید به سخندانی نیست.

این فیلم کوتاه  تفاوت تبلیغ یک ایده با واقعیت آن را به ما نشان می دهد:


بنابراین نباید به شخصیت ها توجه کرد و فقط ایده ها مهم اند. حرکت بسوی یک اندیشه درست بهتر است از پیروی شخص! شخص بر حسب منافعش و مصالح شخصی، گروهی، سازمانی، صنفی و حزبی ، تغییر جهت می دهد همانطور که خمینی داد اما ایده هایی که جوابگوی نیازهای جامعه اند، ما را از همراهی در لغزش های  مبلغان آن ایده باز می دارد!

باید بدانیم چه می خواهیم و در پی آن باشیم، و سرنوشت زندگیمان - کشور را  - به دست اعتماد کورکورانه  و تقلید نسپاریم! 




هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();