تحریف دوم - نا امیدی!
پرسش ۱ :
چرا گرایش مردم جامعه ایران روز به روز به تنهایی بیشتر میشود؟ چه اتفاقی در جامعه ایران رخ داده که مردم جمع گریز شدهاند و تنهایی را ترجیح میدهند؟
و پرسش ۲ -
۲ - در چه شرایطی میتوانیم «تنهایی» را به مشارکت و «ذهن انبار» را به «ذهن سرشار» تبدیل کنیم؟
می بینید که خبرنگار می خواهد غیر مستقیم بگوید که مردم ناامیدند. اما از چی ؟
از حاکمیت؟
یا از خودشان ؟
بی شک تجربه چهل ساله همه ی خوشخیالی های مردم را در مورد حاکمیت مذهبی به واقعیت تبدیل کرده است که وعده های حاکمیت ایده ئولژیک چیزی جز سراب نیست.
چنین واقعیتی نه تنها مردم را ناامید نمی کند، بلکه به فکر چاره کار می اندازد: روی گرداندن از حاکمیت و نفی آن به اشکال گوناگون فردی یا جمعی.
آیا اعتصاب های گوناگون نتیجه نا امیدی مردم است یا مردم می کوشند راهی برای برون رفت از این حاکمیت بیابند؟
آیا مردم ناامید توان مبارزه دارند؟
آیا مردم ناامید با دست خالی فقط با یک دوربین با حاکمیت خشن مبارزه می کند؟
آیا مردم ناامید از طریق شبکه های اجتماعی واقعیت حاکمیت را در شکل های گوناگون منتشر می کنند؟
آیا مردم تنها که هریک به گوشه ای خزیده اند، فریاد رسای آنهایی هستندکه در گوشه زندان های حاکمیت اند؟
آیا مردم ناامید در زندان به تنهایی برای مبارزه با ستم شصت روز اعتصاب غذا می کنند؟
آیا مردم ناامید روسری را روی چوب می کنند به تنهایی در برابر یک باور و قانون غلط می ایستند؟
آیا ….
همه ی اینها نشان می دهند که مردم نه تنهایند و نه ناامید، بلکه آن که روز به روز تنهاتر می شود و از این تنهایی وحشت دارد حاکمیت اسلامی است.
واقعیت جمعی فیزیکی اکنون به واقعیت جمعی ذهنی تبدیل و هر روز این ذهن جمعی قوی تر و پر بارتر می شود.
و این برای حاکمیت جمهوری ولایی وحشتناک است. می داند که در انتخابات آینده فقط گروه اندکی شرکت می کنند.
تحریف سوم :
فروپاشی اجتماعی !
پرسش سوم :
۳ - آیا ادامه رویکرد تنهایی میتواند جامعه ایران را تهدید کند و در آستانه فروپاشی اجتماعی قرار بدهد؟
دکتر فراستخواه به هوشیاری می گوید:
بنده نمیتوانم به صورت قاطع عنوان کنم که در آستانه فروپاشی جامعه قرار گرفتهایم. اما معتقدم نشانههای مهم و قابل توجهی از فروپاشی آشکار شده است. عدم مشارکت مردم در تصمیمگیریها، فقدان همبستگی اجتماعی، قانونگریزی و فساد سیستماتیک از مهمترین نشانههای فروپاشی اجتماعی است.
نتیجه آنچه فراستخواه می گوید، نه فروپاشی اجتماعی بلکه فروپاشی حاکمیت است. عدم مشارکت مردم در حاکمیت یعنی خالی کردن زیر پای حاکمیت. فروپاشی اجتماعی همانی است که چند سال است توسط حاکمیت تبلیغ می شود: سوریه ای شدن ایران. اما همین مردمی که از طرف خبرنگار به « تنهایی » معرفی می شوند، با هوشیاری تمام هم با حاکمیت موجود مبارزه کرده اند و هم از سوریه ای کردن ایران توسط حاکمیت موجود جلوگیری کرده اند. نقشه های سپاه پاسداران نیز برای ایجاد چنین وضعیتی را هم خنثی کرده اند. به جریان ایجاد درگیری خیابانی با دراویش و جریان تازه خوزستان توجه کنید.
تحریف چهارم :
فقدان فرهیختگی !
پرسش :
۴ - چرا جامعه ایران با فقدان الگوی فرهیختگی مواجه شده است؟ آیا پس از اینکه جامعه ایران از «سنت» عبور کرد، به دلیل مخالفتها نتوانست یک الگوی جدید متناسب با دغدغههای جدید برای خود طراحی کند؟
جناب خبرنگار می گوید :» آیا پس از این که جامعه ایران از سنت عبور کرد»
آیا عبور از سنت - استبداد عرفی و حاکمیت مذهبی - یک فرهیختگی نو نیست؟ این نشانه بلوغ ذهنی همین مردمی است که بقول خبرنگار « به تنهایی » پناه برده اند. کنار گذاشتن سنت - چه دیکتاتوری سنتی و چه دیکتاتوری مذهبی - حاصل همین ذهنیت جمعی است که خبرنگار آن را « تنها » زندگی کردن مردم می خواهد القا کند.
تحریف پنجم :
فقدان طرحی برای آینده :
جناب خبرنگار اعتراف می کند که « جامعه ایران … به دلیل مخالفت نتوانست یک الگوی جدید.. طراحی کند »
طراحی یک الگوی تازه حاکمیت با پیاده کردن آن متفاوت است. مردمی که :
استبداد عرفی شاهنشاهی را برانداختند و
سال هاست که در نفی استبداد مذهبی نیز می کوشند،
چه طرحی در ذهن دارند؟
آیا با ذهن خالی - بقول خبرنگار ذهن انباشته - این دو پایگاه سنتی را به نقد کشیده اند و این دو را نفی می کنند؟
آیا مردمی که الگویی برای آینده در ذهن ندارند پشت پا به سنت زده اند؟
هر جامعه ای که به استبداد - بهر شکلش - نه بگوید، چه می خواهد؟
البته پیاده کردن این ذهنیت هنگامی رخ می نماید، که ریزش پایه های حاکمیت استبدادی و مذهبی سرعت بگیرد و امروز شاهدیم که هر لحظه این ریزش بیشتر می شود.
تحریف ششم :
حوزه عمومی و گروه های مرجع
۵ - تکثیر مسأله باید در حوزه عمومی صورت بگیرد یا در گروههای مرجع؟
جامعه ای که به استبداد عرفی و مذهبی نه گفته است، به گروه های مرجع نیاز مبرمی ندارد به دلیل این که :
- این در حالی است که در گذشته مردم به گروههای سنتی مراجعه میکردند از طریق آنها هنجارپذیری میکردند و اجتماعی میشدند. با این وجود هنگامی که گروههای مرجع سنتی کارکرد خود را از دست میدهند باید گروههای مرجع جدیدی در جامعه به وجود بیایند که به مردم جامعه خدمات ارائه کنند. هنگامی که اجازه نمیدهیم کارکرد گروههای مرجع سنتی به گروههای جدید منتقل شود به صورت طبیعی جامعه با الگوی فرهیختگی مواجه میشود. فراستخواه »
گروه های مرجع نو در حالی بوجود می آیند که مورد اعتماد مردم باشند، اینان بیشتر در درون اتحادیه های صنفی و نیز شبکه های اجتماعی حضور دارند و با طرح اندیشه هاشان مردم درمی یابند که چه راه هایی در برابرشان هست و بر حسب نیازشان این راه ها را انتخاب می کنند.
بنابراین تکثیر طرح و نحوه پیاده کردن آن در حوزه عمومی انجام می شود چرا که الگوی سنتی گروه های مرجع دیگر مورد اعتماد و توجه مردم نیستند.
مردم می روند از درون فعالیت های درون گروهی مراجع تازه و نوی بیافرینند.
-------------------------------
بخش اول :
حاکمیت یا دولت ؟
http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2018/10/blog-post_15.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر