در « نگاهی به تاریخچه مبارزه مدنی در ایران » اینجا:
دیدیم که سرشت مبارزه مدنی برای برپایی مشروطیت از سرشت مبارزات مدنی پیش از آن متفاوت بود. در طول تاریخ مبارزات مدنی ما، سرشت مبارزه مدنی مشروطیت جدایی دین از حکومت بود. اما این مبارزه نه تنها به پیروزی نرسید بلکه به انقلاب اسلامی تبدیل شد!!
تشابه جنبش مدنی امروز با مبارزه مدنی مشروطیت همان جدایی دین از حکومت است، اما با تفاوت هایی بسیار مهم:
۱ - کنده شدن امید مردم از روحانیت و حاکمیت دین .
اگر در انقلاب مشروطیت بخشی از روحانیت در راس آن بودند و مورد امید مردم، امروز امیدمردم از روحانیت کنده شده است. اگر هم بخش کوچکی از روحانیت و تحصیل کردگان مذهبی لنگ لنگان در پشت مردم حرکت می کنند نتیجه هراس از آینده است.
دلیل این کنده شدن امید مردم از روحانیت، اگر چه بخشی مربوط به ناتوانی حاکمیت ولایت فقیه در حل و فصل زندگی مردم است، اما باید توجه داشته باشیم در تاریخ تمام کشورها، تا وقتی روحانیت امید مردم بوده است، نه آزادی بوده، نه دموکراسی، نه رفاه اجتماعی و نه نظارت مردم بر سیستم حاکمیت!
زیرا سیستم فکری روحانیت، بر اساس پیروی مردم از آنان و کتابی که آنان معرفی می کنند استوار است، کتابی که دست کم - در اسلام - هزار و چهارصد سال پیش برای مردم عربستان آن روز تدوین شده و نه حتا برای عربستان امروز، به همین دلیل می بینیم عربستان نیز دارد از محدوده قرآن و سنت هایش پا فراتر می گذارد.
تاریخ دیگر کشور ها نیز نشان می دهد که :
کشورهای اروپایی و آسیایی وقتی به آزادی، دموکراسی، رفاه اجتماعی و نظارت بر سیستم حکومت دست یافتند که دین را از حاکمیت معاف کردند. و البته دین موقعیت اجتماعی خودش را حفظ کرده است البته با پیروی از خواسته های مردم!!
۲ - گستردگی جنبش .
اگر جنبش مشروطیت برای جدایی دین از حکومت به دلیل فراگیر نبودن شکست خورد، اینجا ؛
اگر در دوران مشروطیت عده ای اندک به این موضوع توجه داشتند، و سر در راهش دادند و مورد لعن روحانیت، خوشبختانه امروز این موضوع از محدوده روشنفکران گذشته و فراگیر شده است البته بجز آنهایی که نانشان در روغن دین چرب می شود.
جنبش مدنی امروز که - مانند جنبش مشروطیت - جدایی دین از حکومت را می خوهد، بسیار گسترده است و به همین دلیل سرکوب کردنش غیر ممکن! حتا با روی کار آمدن یک حکومت غیر دینی اما مستبد مانند حکومت پهلوی این جنبش از پا نمی نشیند. انها که به این فکر می کنند سخت در اشتباهند.
۳ - نبودن یک مرجع رهبری!
در انقلاب مشروطیت، در هسته اصلی انقلابیون دو روحانی مشهور بودند؛ سید محمد طباطبایی و سید عبداله بهبهانی. این هسته بود که می خواست و توانست جنبش را به پیروزی برساند. البته هر کس در این هسته هدف خود را تعقیب می کرد و نه الزاما رسیدن به مشروطیت واقعی را، که نمونه هایی از آن در نوشته پیشین آمده است. اما در جنبش کنونی چنین هسته هدایت کننده و با حضور مستقیم روحانیت وجود ندارد.
۴ - نبود یک هسته رهبری دو نتیجه متفاوت دارد :
الف - نتیجه اول :
باعث دیر به ثمر رسیدنش است.
ممکن است خواسته های مردم توسط گروه های فرصت طلب درون حاکمیت مورد استفاده قرار بگیرد تا بتوانند از حاکمیت امتیاز بگیرند. همانطور که در انقلاب مشروطیت فرمان مشروطیت توسط اصلاح طلبان درون حاکمیت نوشته شد نه توسط مشروطه خواهان جان برکف.
ممکن است به کشورهای دیگر امکان دهد تا با پشتیبانی ظاهری از جنبش مدنی برای دستیابی به هدف هایشان بهره گیرند. نمونه ی آن را می توان در خواسته های دوازده گانه امریکا از جمهوری اسلامی دید که فقط به دنبال منافع خودش است و هیچ گونه حرفی از دموکراسی و حقوق بشر در آن نیست . این هم فرست خواست های امریکا:
ب - نتیجه دوم :
حاکمیت نمی داند چه کسانی را بگیرد و ببندد. از هر طرف که می رود با انبوه خواسته های مدنی روبرو می شود که در طول چهل سال گذشته نادیده گرفته است. سرکوب خواسته های مدنی هر روز نارضایتی گسترده تری ایجاد می کند و باعث اعتقاد و گرایش هر چه بیشتر مردم به حاکمیت غیر مذهبی شده است. این خواسته های مدنی مصنوعی نیستند که توسط عده ای نقشه ای باشد، بلکه نیازهای مبرم اجتماعی است که رخ می نمایند.
می شود به طنز گفت رهبری جنبش مدنی ایران، حاکمیت ولایت مطلقه و روحانیت است !!!
بیاد داشته باشیم:
هر چه جنبش مدنی گسترده تر باشد، هوشیاری مردم به شیادها اجازه بهره برداری شخصی و گروهی از آن را نمی دهد.
هر چه خواسته های جنبش مدنی روشنتر باشد راهنمای خوبی برای هوشیاری همه است. نمونه ی خواست روشن یک جنبش مدنی، جنبش مدنی زنان است که آرام رشد کرده و به امروز رسیده است. این داستان را می توانید اینجا گوش کنید:
و در مورد جنبش مدنی کارگران اینجا را گوش کنید :
برآیند درک عمومی جامعه بالاتر از درک یک شخص، گروه ، سازمان و حزبی است که می خواهد بر روی امواج جنبش مدنی مردم سوار شود.
هر چه خواست جنبش مدنی گسترده تر و روشنتر باشد، توان حاکمیت را کمترو زودتر مجبور به تسلیم می کند.
هر چه گروه های مختلف جنبش مدنی بیشتر از خواست های همدیگر پشتیبانی کنند، توان حاکمیت را بازهم کمتر و زودتر مجبور به تسلیم می کند.
از درون این همیاری هاست که جنبش مدنی گام به گام به پیش می رود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر