۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

داستان کوتاه




داستان کوتاه11



محمدر.ضا کسر.انی روزنامه نگار وفعال سیاسی 18 تیر 78، امروز یکی از کارتن خوابهایی است که در جنوب شهر تهران شب ها را به صبح می رساند. مادرش پس از دریافت حکم اعدام پسرش فوت می کند و پدرش نیز فلج می شود. او پس از تحمل شش سال زندان آزاد می شود و با مرگ پدرش مجبور می شود طلب های پدر را وصول کند. حالا او نیاز به کمک دارد. او افسرده و شکسته شده است. با نشر این خبر به او کمک کنیم.



ابرمی گرید

باد می گردد

وبه خود این گونه درنجوای خاموش است عابر:

-خانه ام افسوس

بی چراغ و آتشی آنسان که من خواهم، خموش و سرد وتاریک است.

شاملو





هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();