به سیزده آبان نزدیک می شویم. گفتگو از یک حضور پر رنگ دیگر در خیابان ها
است. حضوری پرشکوه تر از روز قدس، و البته همه امیدوار به دستاوردی بهتر. نشانه های عقب نشینی حکومت یکی یکی آشکار می شوند: جابجایی بعضی اشخاص در دادگستری و بسیج، شایعه رفتن فیروزآبادی، آزاد کردن تعدادی از بازداشت شدگان- هرچند هنوز تعداد بسیار زیادی در بند اند- و آخرینش، بیانیه نیروی انتظامی در مورد آزادی تظاهرات سیزده آبان . حکومت می داند که آمدن مردم به خیابان ها، دیگر به نفعش نیست. می داند که شعارهای مردم با شعارهای دلخواهش نه تنها یکی نیستند بلکه متضادند. اما دید که تهدیدها در مورد روز قدس نه تنها بی فایده بود که به زیانش تمام شد. اینک که زمزمه ی حضور دیگری دز سیزده آبان کم کم اوج می گیرد و به صدایی رسا تبدیل می شود، به ترفند دیگری دست زده است؛ تظاهرات آزاد است اما بدون آشوب. همه ی مردم می دانند، و حکومت بهتر از مردم می داند که تظاهرات خیابانی در طول سی ساله ی اخیر فقط توسط عوامل رسمی و غیر رسمی حکومت، فرماندهان نیروی انتظامی ، بسیج و سپاه به آشوب کشیده شده اند. بنابراین اظهار نظر فرمانده نیروی انتظامی یعنی آماده باش حکومت برای به خاک و خون کشیدن چندباره ی تظاهرات مسالمت آمیز مردم. مردم این را در روز قدس هم می دانستند، اما شجاعانه به میدان آمدند. این بارهم به میدان می آیند، اما با چه شعاری ؟ حکومت به شعار مرگ بر دیکتاتور یا مرگ بر دیکتاتوری و ازاین دست عادت کرده است. این بار باید افزون بر شعارهای فوق، شعارهای مشخص تری هم داشت. شعارهایی که هم جنبه های سیاسی و هم اجتماعی داشته باشند. شعاری که حکومت مجبور شود بعضی قوانین را عوض کند؛ قوانینی که شامل نیروهای سیاسی و افراد غیر سیاسی شود، مانند؛
لغو اعدام به هر دلیل
انحلال شورای نگهبان
لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان
ممنوعیت رهبری در انتخاب اعضای شورای نگهبان
دخالت مستقیم مجمع مراجع در انتخاب اعضاء مجتهد و کانون وکلای دادگستری در تعیین اعضای حقوقدان اعضای شورای نگهبان
محدود کردن دوره رهبری
حق تعیین بودجه برای دفتر رهبری توسط مجلس
حق بازرسی هزینه های دفتر رهبری توسط مجلس
ممنوعیت فعالیت اقتصادی رهبر، خانواده اش و دفتر رهبری
ممنوعیت نیروهای نظامی- ارتش، سپاه و بسیج –، انتظامی و اطلاعاتی در فعالیت های سیاسی و اقتصادی
برابری حقوق قضایی، اجتماعی و سیاسی زنان و مردان
بیمه زنان خانه دار
برابری حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همه ی مردم با هر عقیده و مرامی
پاسداری از آزادی های شخصی
.....
حالا چه شعارهایی در روز سیزده آبان در دست مردم خواهد بود، باید صبر کرد و دید. حکومت از روزی که شنید مردم برای تظاهرات روز سیزده آبان آماده می شوند، دو باره به لرزه افتاده است، و کی از پا بیفتد؟
۹ نظر:
عالی نوشته اید. موفق باشید... 13 آبان بزرگی در پیش است
دوست عزیزم اولا ممنونم از اینکه برایم پیام گذاشته بودی وثانیا چرا روی شعار استقلال - آزادی - جمهوری ایرانی تکیه نکنیم که شعار همه است و درخودش آزادی و جمهوریت را دارد که اساسا نیاز به رهبری ندارد باید پایه های خواست هایمان را روی مبانی درست بنا کنیم جمهوری بدون هیچ پسوند و پیشوند بدون رهبر و تمام مجموعه های زیر رهبری - تعویض قانون اساسی برحسب مدرن ترین قوانین جهانی توسط مجلس موسسان و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری کاملا آزادانه که هر چهارسال بشود آنرا تغییرداد - قوانین جزایی برمبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر و طبق قوانین مدرن سکولاریسم و جدایی کامل دین از دولت اینها خواستهای همگانی است که باید روی آنها به وحدت رسید وآنها را تبلیغ کرد
اينكه جناب شاملو گفته و حسن انتخاب شما جاي تحسين دارد...حقيقت همينه...حافظهي تاريخي نداريم!
يادمان رفته چه بر سرمان آمده و چه بر سرمان ميآورند...
اميدوارم همهي ما به آنچه اكنون ميانديشيم دست يابيم...و تنها اين نباشد كه جونهايي از دست برود و بقيهاي كه از دور دستي بر آتش داشته اند بر مسند قدرت تكيه زنند..
من از اسلامی که شده ایدئولوژی متنفرم چه قرمزش و چه سبزش. با حضور مذهب از هر نوعش در حکومت مخالفم.
ما باید از خواسته های کوچک شروع کنیم تا به خواسته های بزرگمان برسیم این بهترین روش برای رسیدن به هدف های بزرگ است
به این میگن انباشت مطالبات. این حکومت قدمی عقب نمی شینه و ما روز به روز سرخورده تر میشیم از این که به آرزوهای کوچیکمون هم نرسیدیم
سلام
و وای به حال کسی که فرق کنایه با واقعیت رو ندونه ...
کلا تو توهم به سر می بری شما نه ؟؟ اینجا ایرانه کوچولو نه خونه بابات که واسش نسخه میپیچی!
خوش باشی تو توهمت
براي شخص من چيزي به نام اصلاحات خط امام....جايي براي طرح نداره...
ولي جواب شما رو دادم
مويد باشيد
سلام چشم سوم!
اولش این که قاضی هایی که من دیدم- از سال های اول انقلاب - سواد قضاوتشان بیشتر از بقال نبوده است. بنابراین حرفت را جدی گرفتم.
دومش این که قاضی هایی که نون به نرخ روز می خورند، کم از بقال ندارند.
سومش قاضی هایی که قاضی بوده اند، با توجه به روابط موجود ، مجبور شده اند عطای قضاوت در جمهوری اسلامی را به لقایش ببخشند و همان بفالی را پیشه کرده اند.
چهارمش می دانم ایران است نه قبرستان و آدم زنده تویش فراوان. آرزوی یک ایران قبرستان به خاک سپرده شده است. با احترام - کوچولو
ارسال یک نظر