سرگردانی تاریخی چه وقت تمام می شود؟
پاسخ کوتاه: هنگامی که مردم بدانند چه می خواهند!
همه ی نشانه های امروز جامعه ی ایران حاکی یک خودجوشی برای رهایی از این بن بست تاریخی است. این خود جوشی با آنچه حاکمیت ایده ئولژیک می خواهد رو در رو است.
زندگی روزانه و معمولی مردم گذشتن از سنت های دینی است بویژه بین نسل جوان و انتخاب روش زندگی غربی است حتا فرزندان حکومت چیان!
این دو نگرش، بیشترین نیروی جامعه و حکومت را متوجه خود کرده است:
مردم به روش های گوناگون می کوشند زندگی دلخواه خود را داشته باشند، و حکومت با همه ی توان می کوشد زندگی مردم را مطابق دلخواه خود شکل دهد!
دستاورد این کنش اجتماعی و واکنش حکومتی چه خواهد بود؟ بی شک در آخر کنش اجتماعی مردم پیروز است.
کنش اجتماعی هر چه بی شکل تر باشد، پیروزی اش دیرتراست.
اولین شرط این پیروزی، گسترش نهادهای مردمی است با هدف های مشخص اجتماعی.
این نهادها اعتماد بهم ریخته تاریخی مردم را می توانند بازسازی کنند و اعتماد به خود و رای خود را بوجود آورند که بهترین جانشین برای اعتمادهای برباد رفته تاریخی است.
این نهادها هرچند همیشه با سرکوب حاکمیت روبرویند اما راه برون رفت دیگری از استبداد و گام نهادن در راه آزادی و دموکراسی وجود ندارد.
آنها که فکر می کنند این نهادها باید مجوز حکومتی داشته باشند، باید توجه داشته باشند این مجوزها هنگامی داده می شود که هدف های این نهادها با سیاست های حکومت ها هماهنگ و زیر نظر انان باشد مانند اتحادیه های اصناف بازار و تجارت! که می خواهند از رانت های حکومتی سود ببرند.
نمونه نهادهای مستقل از حکومت که همچنان سرپا مانده اند، کم اند اما سرمشق می توانند باشند. نمونه هایی از این نهادهای مستقل:
اولین نهاد مردمی با هدف های مشخص، کانون نویسندگان ایران است که در سال ۱۳۴۷ بوجود آمد.
تاریخچه این کانون را اینجا می توانید بخوانید؛
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
کانون نویسندگان ایران، هیج وظیفه سیاسی برای خود تعریف نکرده اما وظیفه اجتماعی خود را مشخص کرده است:
حق آزادی بیان بطور کامل در هر زمینه ای!
حق آزادی بیان یک حق شهروندی است و پای این حق ایستاده است و بسیاری در این راه کشته شده اند. قتل های زنجیره ای مشهورتر از آن است که نیاز به یادآوری داشته باشد. اما با همه ی دستگیری ها، زندانی کردن ها و قتل ها همچنان پا برجاست. زیرا اعضای آن به حقوق خود باور دارند.
اگر امروز فرهنگیان کشور در اعتراضات خود، هر کدام یک « قلم » به دست می گیرند و در اعتراضات خود شرکت می کنند، حاصل پایمردی اعضای کانون نویسندگان ایران است.
دومین انجمن مردمی « سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه » است که همچنان سرپا مانده است هرچند بعضی از اعضای آن فراری شدند یا در زندان هستند. اما کوتاه نیامده اند.
سومین انجمن مردمی « اتحادیه آزاد کارگران ایران » است که با همه ی تلاش های حکومت برای انحلال یا رخنه در آن با شکست مواجه شده است هرچند بازندانی کردن اعضای آن . اما این اتحادیه سرپا مانده است.
چهارمین و فراگیرترین انجمن مردمی « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران » است که اعتراضات صنفی اش این روزها جزو اخبار داخلی است.
هیچ کدام از این سازمان ها سیاسی نیستند. یعنی هدف خود را بدست گرفتن قدرت سیاسی قرار نداده اند بلکه اتحادیه هایی هستند که می خواهند از حقوق شهروندی و صنفی خود دفاع کنند و در برابر دستورات و قوانین اشتباه بایستند.
هر چه این سازمان های مردم نهاد بیشتر شوند و هدف هایشان را روشن اعلام کنند، و هر چه هدف هایشان فراگیر تر باشند به همان اندازه می توانند کل جامعه ایران را از این ورطه و سرگردانی تاریخی رهایی بخشند و البته در برابر یک حاکمیت چپاولگر، و ولگرد سرکوبگر تشکیل این سازمان ها ساده نیست و برپادارندگان هر روز با مشکلات تازه ای دست به گریبان اند اما تا جامعه ای کنش های خود را دیرتر سازمان دهد، به همان نسبت رهایی خود را از این سرگردانی تاریخی دیرتر بدست می آورد.
اعتماد به خود، بدست آوردن حق شهروندی و دموکراسی فقط از درون این نهادهای مستقل سر بر می آورد که اگر چه کند و آهسته، اما هر روز در حال پیدایش اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر