جهان تاریک شد یـک لـحـظـه دیـدم رقص چادر را
چـو عـطـرش بـا نسیم آمـد مـنـم در بـاد رقـصیدم
آقای دکتر مقصود فراستخواه، جامعه شناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی است.
ایشان یکی از اساتیدی است با قلمی شیوا و گیرا، در یادداشت ها و مصاحبه های گوناگون بشدت نگران آینده جامعه ایران است.
برای نمونه این متن اینستاگرامی ایشان را بخوانید:
راهی جز تغییر ساختارهای اجتماعی و اصلاح نهادهای مان نداریم و گرنه به اردوگاه ملتهای نگونبخت ملحق می شویم. این درخورِ ایرانیان با همۀ غنای تمدنی وتنوعات قومی و فرهنگی شان نیست. ساختارها نه مقدس اند و نه غیرقابل تغییر. امروز دانش جامعه شناسی نشان می دهد که ساختارها سرشتی تکوینی دارندو می توانند تحول یابندوتوسعه پیدا بکنند. جای خود را به ساختارهایی بهتر برای نیکبختی اجتماعی ایرانیان بدهند؛ به یک شرط؛
افزایش سطح عقلانیت در جامعه و ارتقای سطح خلاقیت و کنش ارتباطی وانتقادی در آن. جامعه باید خود را به درجات پختگی و بلوغ بکشد تا بدون خشونت از عهده اصلاحات اساسی ساختاری بربیاید. چگونه؟
اصلاح نهادهاوشرایط اجتماعی؛ اولابه پشتوانۀ پرورش احساسات انسانی(نه تحریکْ بلکه توسعۀاحساساتِ معقول وهوش هیجانی مردمان).ثانیاًبه پشتگرمیِ توسعۀ ادراکات مان و ظرفیتهای بازاندیشی و آینده اندیشی مان. تأمل در باورها و عقایدِ نابالغی مان، مفروضات نیازمودۀ مان، توسعۀ نظام معرفتی و عادتواره ها و ابتکارات مدنی و محلی و سَمَنی و شهری و صنفی وحرفه ای و جمعی مان.
پرسش ۱ :
الف - کدام ساختارها باید تغییر یابند؟
ب - و کدام نهادها باید اصلاح شوند؟
این آیا شگفت انگیز نیست که بدانیم باید ساختارها تغییر یابند و نهادها اصلاح شوند، ولی :
ندانیم کدام ساختارها باید تغییر یابند ؟
و:
کدام نهادها اصلاح شوند؟
پرسش ۲ : مخاطب این سخنان کیست؟
مردمند یا حاکمیت؟
اگر مردمند، که از این وضعیت بجان آمده اند. برای تغییرات لازم : هم بپای صندوق رای رفته اند، هم به خیابان آمده اند و بخاطرش کتک خورده اند، زندان رفته اند و کشته شده اند!
آیا مخاطب حکمرانانند،؟ چرا حکمرانان با مردم جمع بسته اند؟
اما ایشان در تازه ترین مصاحبه، گفته اند که تغییر و اصلاح از کجا باید شروع شود. جالب این است که ایشان راهکارهایشان نیز بر مبنای همان برنامه ریزی آموزشی است:
،
« تقویت نهادهای ان جی او و ایجاد نظام مشــارکت اجتماعــی و توســعه نهادهای صنفــی، حرفــه ای و محلی ومدنــی برای تبدیل جامعه منفعــل به جامعه مبتکر فعــال لازم اســت. بــرای ایــن فعالیتها هم میبایســت قوانین اصاح شود و این اصاح باید در ساختار، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه باشــد.
و :
بخــش بزرگی از این مسئولیت بر عهده آموزش و پرورش اســت و وزارت ســالاری باید جــای خود را به مدرســه ســالاری بدهد.»
می بینید که ایشان تقویت شاخه هایی از یک درخت را توصیه می کند و بخش بزرگی از آن را به آموزش و پرورش محول می نماید!
در یادداشتی دیگر از رفراندم سخن گفته اند :
پرسش ۳ - رفراندم برای چی ؟
در مورد حاکمیت ؟ یا بخشی از حاکمیت ؟
پرسش ۴ :
آیا ضعف شدید نهادهای ان جی او، نبود مشارکت اجتماعی، نهادهای صنفی، حرفه ای، محلی، مدنی به مردم بر می گردد به :
نابالغی سیاسی مردم یا به :
سرکوب شدید این نهادها توسط حاکمیت در طول چهل سال گذشته ؟
پرسش ۵ :
آیا بنیان ساختار حاکمیت موجود، یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی دستاویز این سرکوب ها نبوده است؟
زیرا:
یک قانون اساسی ایده ئولژیک هیچ تغییر و اصلاحی را نمی پذیرد.
یک قانون اساسی که برای جامعه قیم تعیین کرده است، هرگز نهادهای مدنی را نمی پذیرد.
یک قانون اساسی که چرخه گردش قدرت را در کف یک نفر قرار داده است، اجازه مشارکت نمی دهد.
یک قانون اساسی که برای مردم یک جامعه نماینده، رئیس جمهور و رهبر تعیین می کند بی آن که جوابگوی مردم باشد اجازه تغییر در نظام آموزشی را نمی دهد.
یک قانون اساسی که نیمی از جمعیت - زنان - را از حقوق برابر با نیمی دیگر از جمعیت محروم کرده و آنان را نیمه انسان می داند، نمی تواند ساختارها را تغییر دهد و نهادها را اصلاح کند!
همه ی حاکمیت های ایده ئولژیک ناتوانی خود را برای تغییرات لازم در طول تاریخ ثابت کرده اند و حاکمیت موجود ایران نیز در طول چهل سال این ناتوانی را نشان داده است. آیا این همه درس های آموزش تاریخ کافی نیست تا به تغییرات بنیادی بیاندیشیم و نه روبنایی ؟
آیا تخصص ایشان باعث شده که بخش بزرگ این تغییرات را در آموزش و پرورش ببیند و نه در سطح قانون اساسی به عنوان برنامه راهبردی برای کل کشور و همه ی سیاست ها؟
بی شک همه از محذوریت ها و معذوریت های اساتید دانشگاه آگاهند، اما توانایی و امکانات آنان برای نشانی درست دادن به خواننده نیز کم نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر