پیشتر این نقش در تعریف قانون اساسی بررسی شده است، اگر مایلید، اینجا می توانید بخوانید
نمونه دیگری از بازتاب فرهنگ سیاسی جامعه در تعریف « شهروندی » می تواند بگوید ما:
« رعیت » یم یا « شهروند »
۱ - رعیت کیست؟
در لغتنامه دهخدا:
عامه مردم زیر دست و فرمانبردار . گروهی که دارای سرپرست باشند. زیر دست. تابع.
در فرهنگ انگلیسی اکسفورد :
معادل رعیت ، Slave است.
« بویژه در گذشته : شخصی که قانونا متعلق به شخص دیگری است و مجبور است از وی پیروی کند.
شخصی که به سختی برای دیگری کار کند بدون درآمد و یا سپاس از وی.
فردی که بشدت وابسته به دیگری است یا توسط دیگری کنترل می شود.
یک وسیله، یا قسمتی از آن که مستقیما توسط دیگری کنترل می شود.»
در فرهنگ وبستر :
« شخصی که به عنوان ابزار توسط دیگری بکار گرفته می شود.
یکی که کاملن تحت نفوذ دیگری است
یک ابزار- مانند یک پرینتر یا کامپیوتر - که توسط یکی دیگر بکار انداخته می شود!»
می بینیم تعریف « رعیت » در فرهنگ دهخدا، فرهنگ اکسفورد و وبستر با هم بسیار شبیه اند.
زیرا هم در ایران رعیت داشته ایم و هم در اروپا رعیت وجود داشته است.
****
و هر سه تعریف با تعریفی که آقای خمینی از « ملت » کرده است، همانگ اند:
- قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیچ فرقی ندارد… در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (ص ) و امام (ع) با فقیه فرق داشته باشد »
کتاب ولایت فقیه - ص ۵ - ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی!
می بینیم که ملت از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی « قیم » لازم دارد تا اداره اش کند! یعنی مردم « رعیت » اند!
۲ - شهروند: که ترجمه citizen انگلیسی است نیز یک واژه وارداتی از اروپا است!
در فرهنگ دهخدا:
این واژه در اصل لغتنامه وجود ندارد
فرهنگ معین :
کسی که در شهر زندگی می کند. 2 - اهل یک شهر یا یک کشور.
در فرهنگ انگلیسی اکسفورد:
فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد که امری طبیعی است.
فرهنگ وبستر - امریکایی است -
ساکن یک شهر یا محل به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.
مقایسه تعریف ها:
در فرهنگ های ایرانی:
لغتنامه دهخدا - در آن موقع اصلن این واژه نبوده است. جالب است که شخص دهخدا از فعالین مشروطیت بوده که خود آن نهضت در واقع یک نهضت شهروندی بوده ،اما مقوله ای بنام شهروند و حقوق شهروندی در ذهنش نبوده که به آن بپردازد!
در فرهنگ معین که تازه تر از لغتنامه دهخدا است:
الف - کسی که در شهر زندگی می کند.
ب - اهل یک شهر یا یک کشور.
این دو تعریف با هم متفاوتند:
تعریف الف :
۱ - به این معناست کسی که در روستا زندگی می کند شهروند نیست!!
۲ - کسی که از کشوری دیگر برای سیاحت به کشور دیگری رفته چون در شهر ساکن شده، شهروند حساب می شود!
تعریف ب - هیچگونه حقوقی برای اهل یک شهر یا کشور مشخص نمی کند. آیا رعیت شهروند است؟ حقوق او با ارباب یکی است؟
یادمان باشد که اینان بنیانگذاران فرهنگ اجتماعی ما بوده اند و ما همه از این فرهنگ ها استفاده کرده ایم! البته این سخن به معنی نفی تلاش های بسیار آنان نیست، اما توجه به این که چرا ذهن اجتماعی ما اینقدر تجربی است، چیزی نیست جز این که به علت عقب ماندگی جامعه ما از دنیا، دانش اجتماعی مان نیز بسیار پایین بوده و هست.
فرهنگ اکسفورد:
فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد. موضوعی که طبیعی است.
منافع مشترک باید برای یک فرد یا عضو قانونی یک شهر یا کشور در نظر گرفته شود!
فرهنگ وبستر :
ساکن یک شهر یا محل به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.
تفاوت ها:
بر اساس تعریف معین ،اکسفورد و وبستر :
ما رعیت نیستیم اما شهروند هم نیستیم، چیزی بین دو ایم!
ما رعیت نیستیم :
چون ابزار دست ارباب نیستیم
پیرو کسی هم نیستیم که مجبور باشیم از او پیروی کنیم.
البته طبق قانون اساسی باید پیرو ولایت مطلقه فقیه باشیم! بنابراین « رعیت » هستیم!
کسی که قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد، بر اساس آن نمی تواند ادعای شهروندی کند، چه رئیس جمهور باشد یا استاد دانشگاه یا روستایی در یک ده کوره! چون باید پیرو نظرات ولایت مطلقه فقیه باشد!
ما شهروند نیستیم :
چون منافع مشترک نداریم :
۱ - زنان از حقوقی برابر با مردان ندارند،
۲ - حتا حق تعیین نوع پوشش را هم نداریم،
۳ - حق انتخاب تفریحاتمان را هم نداریم،
۳- حق انتخاب نماینده هم نداریم مگر با اجازه شورای نگهبان،
۴ - حق انتخاب وکیل هم نداریم مگر با تایید دستگاه قضایی،
۵ - هر گروه یا حزبی که پیرو ولایت مطلقه فقیه نباشد، حق فعالیت اجتماعی ندارد که هیچ حق تاسیس یک گروه را هم ندارد، حق شغل هم ندارد، حق اظهار نظر دارد اما باید تحمل پیامدهایش را هم داشته باشد!
آنها که کوشیده اند شهروند باشند و از این حق استفاده کنند، به کیفرهای گوناگون از ضمانت های سنگین، شلاق، زندان، آوارگی، سر به نیست شدن ،قتل و اعدام گرفتار شده اند!
وجود تابناک اینان در تاریخ چهل ساله کشورمان که پذیرای کیفرهای سخت شده اند، به معنای این است که:
جامعه ایران در راهیست که خود را شهروند بداند، البته خواستن، اگر چه توانستن است ، ولی :
پای به راه در نه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت!
این هم دلیل روشن آنهایی که پای در این راه نهاده اند:
نامه خانم پورناظری از بازداشتی های گروه چهارده نفره که تا روز محاکمه با ضمانت ازاد شده است:
https://t.me/bayanieh14/1255
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر