رضا شاه و اقدامات مذهبی اش!
یک حکومت سکولار کاری به مذاهب ندارد. آیا حکومت پهلوی چنین بود؟
پس از مشروطه روحانیون دو دسته شدند. گروه اول مانند میرزای نایینی - اینجا -
و آخوند خراسانی معتقد بودند که دین نباید در قدرت اجرایی سیاسی باشد. گروه دوم روحانیونی بودند که خواهان سهیم شدن در قدرت بودند مانند مدرس - اینجا -
و آیت الله کاشانی اینجا :
با انتقال سلطنت و پس از این که رضاشاه جای پایش را محکم کرد علاوه بر کارهای مهمی مانند:
ارتش متمرکز، دادگستری متمرکز، آموزش و پروزش، دانشگاه، کنترل اوقاف و بی حجابی اجباری، به محدوده مذهب هم وارد شد و کوشید آن را در اختیار بگیرد. خلاصه کوتاهی از اقداماتش چنین اند:
مدارس بهایی که تنها در تهران بیش از ۱۵۰۰ دانش آموز داشت در سال ۱۳۱۳ به بهانه برگزاری مراسمی به مناسبت سالگرد کشتهشدن باب تعطیل شد.
در سال ۱۳۱۰ ساموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس که در سال ۱۳۰۵ بابت هموندی در کودتای نافرجام سرهنگ پولادین به زندان محکوم شده بود، ناگهان اعدام شد.
[۳] شاهرخ ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان که از سال ۱۳۰۰ طرفدار سرسخت رضاشاه بود به دلیل اینکه پسرش در آلمان بر خلاف خواست پدر به طرفداری از نازیها سخنرانی کرده بود به ضرب گلوله پلیس کشته شد.
در مورد مدارس ارامنه نخست کلاسهای تدریس زبانهای اروپایی تعطیل شد و سپس در سال ۱۳۱۷ اجازهنامه فعالیت اینگونه مدارس باطل شد.
در همان سال روزنامه نیمه رسمی اطّلاعات با چاپ مقالاتی دربارهٔ «جنایات خطرناک» که همگی با نامهای ارمنی و آسوری بود، مبارزه شدیدی علیه اقلیت مسیحی به راه انداخت.
در عوض :
دولت رضاشاه، اعمال نفوذ برنهاد مذهب را نیز در دستور کار قرار داد. حوزههای علمیه در قم، اصفهان، و البته نجف خودمختار باقی ماندند،
اما دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مسجد سپهسالار (که توسط امام جمعه منتخب دولت اداره میشد) داوطلبان را امتحان میکردند تا معلوم کنند کدام یک صلاحیت آموزش دینی به مردم و در نتیجه درآمدن به کسوت روحانیت را دارند.
به عبارت دیگر، برای نخستین بار دولت نحوه درآمدن به جرگه علما را تعیین میکرد. البته، روحانیونی که برای کار در بخش خدمات دولتی انتخاب میشدند، باید لباس روحانیت را کنار میگذاشتند و از پوشش غربی و کلاه استفاده میکردند. شگفت اینکه این اصلاحات به روحانیون نیز هویت متمایزی بخشیده بود.
همچنین وزارت آموزش، آموزش مذهبی را در مدارس دولتی اجبار کرده و با کنترل محتوای این دروس، جلو هر عقیدهای را که بویی از شک آوری نسبت به مذهب داشت میگرفت.
وی زندگی سیاسی اش را با رهبری قزاقها در آیینهای ماه محرم آغاز کرده بود و برای فرزندانش، نامهای شیعی انتخاب کرده بود. محمدرضا، غلامرضا، علیرضا، احمدرضا، عبدالرضا و حمیدرضا.
واعظان سرشناس را برای ارائه برنامههای مذهبی به رادیوی سراسری دعوت کرد. وی همچنین شریعت سنگلجی، واعظ پر آوازه مسجد سپهسالار را ترغیب کرد تا آشکارا نیاز مبرم شیعه به نوعی «رفرماسیون» را اعلام کند. سنگلجی اغلب در منبرهای خود بر این نکته تأکید میکرد که اسلام در تضاد با تجدد - به ویژه علوم، پزشکی، سینما، رادیو و سرگرمی رو به رشد یعنی فوتبال- نیست.
می بینیم در عمل :
کار رضا شاه سرکوب مذاهب دیگر بود به نفع مذهب اثنی عشری و نه حتا دین اسلام. در واقع رضاشاه حاکم کردن دولت بر تبلیغ و ترویج اسلام بود تا تضعیف مذهب.
نمود کارهای رضا شاه درسرکوب ادیان دیگر و تبلیغ اسلام در حوزه علمیه قم دیده می شود. موسس حوزه قم آقای حائری است . ایشان همزمان با قدرت گیری سردار سپه به ایران می آید و حوزه قم را راه می اندازد و ایشان از کسانی است که رضا شاه به حضورش می رسد تا از جریان جمهوری اش عذر خواهی کند اینجا:
بنا به تایید تاریخ حوزه قم :
بدین گونه آیت الله حائری در ۱۳۴۰ (۱۳۰۰ش) در قم مستقر شد و حوزه علمیه جدید قم را بنا نهاد. حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد، به طوری که شمار طلاب حوزه قم پیش از سخت گیریهای پهلوی اول در ۱۳۱۳ش به هفتصد تن و بنابر نقلی دیگر به نهصد تن رسیده بود.
http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%82%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1
شاید فکر کنید پس دلیل مخالفت روحانیون با رضا شاه چه بود؟
خارج شده دادگستری و اوقاف از دست روحانیت. این دو منبع درآمد اصلی روحانیت بودند، اما روحانیت زرنگ تر از آن بود که مخالفت با رضا شاه را به این علت اعلام کند. آنها از جریان بی حجابی اجباری بهترن بهانه برای تبلیغ علیه رضا شاه بدست آوردند در صورتی که در همان زمان مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه یکی بود اما آنها هیچگونه اعتراضی به این جریان نداشتند چون بچه های زیر سن بلوع نمی توانست بهانه خوبی برای کوبیدن رضا شاه باشند.
مدارس دخترانه و پسرانه در سال ۱۳۲۲ از هم جدا شدند اینجا:
شاید هم فکر کنید پس کشتن مدرس توسط رضاشاه چه بود؟ رضا شاه مدرس را به این علت کشت که در موقع به سلطنت رسیدنش کلی گردنش را پیش مدرس کج کرد. اینجا :
و تازه کشتن مدرس هم بنا به فتوای علمایی بود که رضاشاه توانسته حمایت کامل آنها را بدست آورد اینجا:
در این نوشته به سرکوب اندیشه های غیر دینی مانند سرکوب سوسیالیست ها توجه نشده است.
آنچه آمد بسیار فهرست وار کارهای رضاشاه در مورد مذهب شیعه است که با سرکوب دیگر ادیان و مذاهب راه را برای مذهب شیعه باز گذاشت. اگر چه بظاهر روحانیت را از مراکزی مانند دادگستری و اوقاف راند، اما همزمان اجباری شدن دروس مذهبی و بکار گماردن روحانیون یا وابستگانش در اوقاف که سر به اطاعت حکومت داشتند، عملا راه گسترش روحانیون را در زیر بنای جامعه برای رشد مذهبی گری باز کرد.
دلیل این رشد، جوابی به کارهای رضا شاه نبود، بلکه محصول جامعه ارباب و رعیتی ایران بود. این رشد در زمان محمدرضا شاه بیشتر نمایان است که به آن می رسیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر