گذشته یا آینده؟
در سایتی بنام « دانشجو » نامه ای از آقای هادی خرسندی به رضا پهلوی منتشر شده که در زیر می خوانید. اما این نامه در سایت « اصغر آقا » ی آقای خرسندی نیست، هر چه هم در گوگل گشتم پیدا نکردم، مگر در همان سایت که معلوم نیست این نامه را از کجا آورده است. اصل نامه در این جا منتشر شده :
http://daneshjuonline.com/%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AC%D9%88/
بهر صورت کسی که باید تایید کند این نامه از او هست یا نه ، شخص آقای هادی خرسندی است. این هم نشانی سایت ایشان. هر کس می خواهد درستی یا نادرستی این نامه را بداند می تواند سرراست با ایشان تماس بگیرد و داستان را بپرسد:
http://www.asgharagha.com/
نگارنده گرچه به اصل نامه مشکوک است، اما مطالبی دارد که مطرح کردتش بد نیست، البته با نظری، که در پایان نامه آورده می شود:
« پاسخ هنرمند هادی خرسندی به رضا پهلوی:،
پسر را بجاى پدر نبايد محاكمه كرد
پاسخی منطقی به آقاى رضا پهلوى توسط استاد هادی خرسندی
اما تاسفباره كه آقاى رضا پهلوى از يكسو ادعا ميكند كه طرفدار آزادى است, و از سوى ديگر, در همين مصاحبه بدون هيچ سند سياسى و منطقى ميشود كه همه جوانان برخلاف والدينشان با توجه به مطالعه و بدون تعصب اينك همگان طرفدار شاه فقيد و او هستند!
ولى در ادامه آب پاكى را خيلى آشكارا روى دست همه طرفداران فريب خورده اش ميريزد! او در همين مصاحبه با آيت الله بى بى سى چنين ميگويد : در زمان حكومت پدرم رژيم پهلوى آزادى بسيار زياد وجود داشت ، زن و مرد با هم كاملا برابر بودندووو!!! خب جناب پهلوى اگر بقول شما برابرى زن و مرد وجود داشت وشماهم ظاهرا خيلى طرفدار اين برابرى هستيد، پس چرا خواهر بزرگ شما شهناز جانشين شاه پدرتان نيست و حق ندارد باشد؟!! آيا بزعم شما و خاندان مدرن و متمدن پهلوى برابرى زن و مرد اينست؟ راستى اگر انقلاب نميشد و شما روزى پادشاه ميشديد دخترتان حق داشت طبق سنت برابريخواهانه خودتان و پدر ارجمندتان بر تخت قدرت تكيه دهد؟ ديگر اينكه ،اگر آزادى سياسى وجود داشت چرا زندانهاى ايران پر از زندانى سياسى بود؟ چرا خبرنگار كريم پور شيرازى را عمه خانم ،اشرف پهلوى او را با نفت به آنش كشيد و كشت؟ چند كتاب ماركسيستى يا جمهوريخواهى در زمان رژيم پهلوى مجوز انتشار گرفت؟ ايا ميتوانيد فقط يك نمونه نام ببريد؟ چرا روشنفكران بزرگى همانند بيژن جزنى را ساواك در زندان اوبن بدستور پدر جان ترور كرد؟ چرا اصلا ساواك وجود داشت؟ اگر آزادى سياسى در زمان پدر شما وجود داشت چرا همه احزاب را شخصا پدر شما آقاى محمد رضا شاه ممنوعه اعلام كرد و گفت هيچ حزب ديگرى حتى درباريهاى طرفدار ايران نوين،از جمله نهيت وزير وقت اقاى اميرعباس هويدا نميتواند فعاليت كند و همه احزاب و سازمانها و اتحاديه ها را ممنوع كرده بود؟ من در حيرتم آيا واقعا اين تعريف شما از آزادىيست ؟! آقاى رضا پهلوى من شخصا آرزو ميكردم بعداز چهل سال زندگى كردن شما در اروپا حداقل يكبار در انتقاد از پدرتان حرفى ميزديد و اعتماد افرادى مانند مرا كمى به شما جلب ميكرد ولى با اين دو مصاحبه اخيرتان ميبينم كه اينگونه نبوده و نيست .اى كاش زمانيكه در مصاحبه قبلى با اين خبرگزارى آيت الله بى بى سى انجام داديد ضمن انتقاد درستى كه شما به چپاولگران دژخيم جمهورى اسلامى كرديد درباره خاندان و خانواده خودتان هم بخاطر ميليارد ها دلارى و جواهرى كه از ثروت دسترنج زحمتكشان ابران به غارت برديد و تا حدى كه عمه محترمتان خانم اشرف پهلوى با نيمى از آن غارتها توانست يك جزيره كامل بخرد و در ان به تبهكارى هايش از جمله قاچاق بين المللى مواد مخدر ادامه دهد، يك ذره هم از آنهمه چپاول خانواده خودتان انتقاد ميكرديد.! شما جورى از غارت مردم حرف ميزنيد كه گويا اطلاع نداريد كه پدر بزرگوار شما جناب محمدرضا شاه ٥٢ سال پيش كل هزينه درست كردن و براه انداختن متروزير زمينى سوئد را بخاطر عيش و عشرت پرستى اش به ملكه سوئد هديه كرد در حاليكه بطور نمونه شاعر ارجمند ايران و پدر شعر نو زنده ياد نيمايوشيج براى ملاقات بستگانش در منزل خانوادگيش بدليل ساخته نبودن يك جاده حتى خاكى از شهر به روستاى يوشيج و فقط بخاطر ابنكه يك قاطر و الاق وسيله رفت و امد مردم آن روستاها بود و نتيجه اش سينه پهلو و آنفلانزاى شديد گرفتن نيما عزيزمان پدر شعر نوين جان بجانان داد.! جناب پهلوى ، كشته شدن سه تن از دانشجويان ارزشمند ايران را بدستور پدر آزاديخواه و متمدنتان در روز ١٦ آذر با گلوله هاى ساواك را هم جزو پرونده درخشان آزاديخواهى پدر ارجمندتان ميگذاريد؟ اسناد منتشر شده سازمان سيا امريكا چى ؟ جزو كارنامه درخشان پهلوى و بيسوادى مخالفين پدر ارجمندتان ميگذاريد؟ خوب شد بالاخره دم خروس با اين آشكارى از زير عبا بيرون زد
واقعا براى ملتمان متاسفم كه حتى يكنفر نتوانست جسورانه بيانگر حقايق تاريخ ما باشد
++++++++++++++
نه شاه ميخايم ، نه ، رهبر
نه ، بد ميخايم ، نه، بدتر
استقلال، ازادي، جمهوري، جمهوري ، جمهوري »
===============
نویسنده فراموش کرده که از مصدق بنویسد و کودتای ۲۸ مرداد با همراهی کامل روحانیت!
نویسنده می توانست بجای تاسف برای ملت، چنین بنویسد :
تاریخ نشان داده ، آنهایی موفق بوده اند که رو به آینده داشته اند نه به گذشته. در گذشته ی ما دو عامل اساسی باعث عقب ماندگی بوده اند :
الف - حاکمیت استبدادی شاهنشاهی : که همیشه هر نوع فکر تازه ای را که یکه تازی اش را محدود کند، سرکوب می کرد حتا اگر این فکر تازه در طولانی مدت برایش مفید بوده باشد. نمونه هایش بسیارند یکی قائم مقام فراهانی و دیگری امیرکبیر و این آخری جناب دکتر محمد مصدق !
ب - روحانیت، که همیشه مخالف تجدد و نو آوری بوده است زیرا بقول سیدعلی یزدی - پدر سید ضیاءالدین طباطبایی نخست وزیر زمان احمد شاه - خطاب به میرزا حسن خان رشدیه که اولین دبستان به سبک جدید را باز کرد گفت : اگر بچه های به این کوچکی این مطالب بزرگ را بدانند، فردا ازما حرف شنوی نخواهند داشت . به همین دلیل مدرسه رشدیه را در تبریزآتش زد! ( کتاب سوانح عمر. زندگی نامه میرزا حسن رشدیه ص ۳۳ )
سال های اول مشروطیت که مصادف با جنگ جهانی اول و بهم ریختگی کشوربود و هر خانی برای خودش پرچمی بلند کرده بود، همه از این بهم ریختگی بشدت ناراحت بودند، برای ایجاد نظم ، به فرامین « دستور می دهم » رضا ، که رضا شاه بعدی است . تن دادند.
این تن دادن، به آنجا رسید که قانون مشروطیت فراموش شد و به دوران استبداد شاهنشاهی باز گشتیم.
اما حکومت شاهنشاهی پهلوی نیز- با همه خدماتش - نتوانست خواست بنیادی جامعه ما را که در مشروطیت شکل گرفته بود، یعنی دموکراسی ، برآورده کند و تا آنجا پیش رفت که همدست امریکا درآمد تا دکتر مصدق را با همراهی روحانیون تراز اول سرنگون کند و زخمی عمیق برجای گذاشت.
این زخم باضافه زخم های پیشین، گروه های چریکی مختلف - از اسلامی گرفته تا مارکسیستی - را بوجود آورد. در جریان حکومت محمد رضا شاه - با این که زندگی چندان مشکل نبود - اما نارضایتی هر روز افزون ترمی شد. با توجه به تبلیغات بسیاری که در مورد حکومت عدل اسلامی هم توسط روشنفکران مذهبی - دروغ نمی گفتند اما توهم داشتند - و توسط روحانیت انجام شده بود، مردم فکر کردند اگر به ۱۴۰۰ سال پیش برگردند، شاید یک حکومت دموکراسی نصیبشان شود!! و البته امریکا هم که از بالارفتن قیمت نفت توسط ایران ناراحت بود، به این جریان دامن زد.
اما می بینیم که این برگشت به ۱۴۰۰ پیش چه فاجعه ای آفرید بطوری که همه می گویند « خدا پدر کفن دزد قبلی را بیامرزد » که اگر کفن می دزدید، چوب به ماتحت مرده نمی کرد!!
به قول و قرارها، اعلامیه ها، گفته ها اعتماد نکنیم:
آقای خمینی هم می خواست اب و برق را مجانی کند، و با درآمد اوقاف کشور را آباد کند، می بینیم که چه از کار درآمد.
اعتماد به تاریخ و تجربه های تلخ گذشته تنها راه است که نشان می دهد:
به همین دلیل اگر به گذشته هر کدام برگردیم - شاهنشاهی یا مذهبی از هر نوعش - ، در واقع عقب گرد کرده ایم. تنها راه رهایی برای نجات از دست استبداد شاهتشاهی و تحجر روحانیت، ایجاد یک حکومت دموکراسی است.
گفتن جمهوری کافی نیست! خیلی کشورها جمهوری هستند، اما دموکراسی ندارند مانند روسیه، مصر، سوریه، پاکستان، ….
بنابراین مواظب « جمهوری گویان » باشیم!
البته حکومت جمهوری وسیله ایست برای دموکراسی اما خودش به معنای دموکراسی نیست!
این حرف ها بجای « واقعا برای ملتمان متاسفم » شاید کارگرتر باشد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر