۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

قرآن، قانون و دموکراسی !




س. ن- توجه مهم –

این بررسی شامل کلیت دین یا قرآن نیست. بررسی کارکردهای سیاسی – اجتماعی قرآن  برای دستیابی به دموکراسی است؛ راهی که جامعه ی ما در ورود به درگاه آن است.

یکی از نشانه های دموکراسی وجود و حضور قانون در کشور است، البته این یکی از نشانه هاست .  در آینده به بازگو کردن بحث قانون و دموکراسی هم می رسیم.

در نوشته های مذهبی و غیر مذهبی، شاید بارها خوانده اید و شنیده اید که از " قوانین " قرآن می نویسند و می گویند.  این نکته نگاهم را گرفت که آیا در قرآن مقوله ی قانون وجود دارد یا نه؟ قوانینی که روابط بین انسان ها را مشخص و تعیین کند.

توجه شما را به واژه ی قانون جلب می کنم که اصل نوشته برای آن است.

برای محکم کاری به خود قرآن مراجعه کردم  اینجا :


ترجمه ی آقای فولادوند.

واژه ی قانون، قوانین، مقننه، ... را جستم اما نیافتم ! شما هم می توانید به راحتی آن را بجویید اگر یافتید سپاسگزارم که نشانی اش را به این وبلاگ  بدهید.

دلیلش هم روشن است؛  قانون توسط انسان ها وضع می شود ونه خدا – برای اطمینان پیش از آن که عصبانی شوید به فرهنگ نامه ها مراجعه کنید- و بر حسب زمانه عوض می شوند. بنابراین نبودن چنین اصطلاحی در قرآن بسیار عادی است. اما غیر عادی قضیه وقتی است که شما می خوانید و می شنوید که بسیاری افراد – حتا از افراد غیر مذهبی و ضد مذهبی –  از قوانین خوب یا بد قران سخن می گویند. این خلط مبحث از کجا آمده است؛ چیزی را که در قرآن نیست، به قرآن چسبانده اند.

با ناامیدی از یافتن واژه و مقوله ی قانون در قرآن به سراغ واژه ها و مقولات دیگری رفتم  که کارکرد اجتماعی و سیاسی دارند مانند دستور، امر و حکم.

واژه ی " دستور " به معنی فرمان و یا به معنی روش را در قرآن نیافتم.

واژه ی  " حکم " همه جا به معنی نتیجه ی قضاوت آمده است و نه به معنی فرمان. 

واژه ی "  امر "  184 بار در قرآن آمده است به دو معنی:

الف – به معنی موضوع  و کار – شامل 82 آیه است.

برای نمونه به این آیه توجه کنید:

سوره 5 – المائده  آیه 52

فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ ﴿۵۲﴾

معنی : مى‏بينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مى‏ورزند مى‏گويند مى‏ترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد اميد است‏خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگرى را پيش آورد تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته‏اند پشيمان گردند (۵۲)

که این معنی مورد نظر این نوشته نیست. فقط به این جهت اینجا نوشته شد تا دو معنایی این واژه در قرآن روشن شود.  

ب – به معنی فرمان  – شامل 132 آیه است. مانند این آیه :

سوره اعراف – آیه 12

قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴿۱۲﴾
فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى ۱۲ 

امر با قانون متفاوت است. امر، فرمانی است که از طرف یک مرجع مهم صادر می شود و تنها آن مرجع یا مرجع بالاتر می تواند آن را لغو کند. حالا این مرجع می خواهد حاکم باشد، ولایت فقیه باشد، پیامبر باشد و یا خداوند باشد. " امر " حتا می تواند از طرف حاکمیتی باشد که  بر پایه ی قانون شکل گرفته و حاصل رای مردم است.

امر جاری شدن یک قدرت است؛ قدرت قانون، حاکم مستبد، پاپ ، ولی امر مسلمین و یا خداوند. در صدور امر، نظرات مردم دخالتی ندارد و فقط نوع حاکمیت است که آن را جاری می کند.

پیروی مردم از " امر " یا فرمان، از نظر حاکمیت لازم است، اما نافرمانی از " امر " دارای مجازات است.

اوامر قرآن، نه فرامین یک حکومت است که برخاسته از رای مردم باشد و نه فرامین یک حکومت استبدادی است؛ فرامین خدا است
هر کس که از فرامین پیروی کند پاداش می گیرد  و آن که سرکشی کند، تنبیه می شود.  

در 54 آیه به گونه ای  روشن انجام ندادن این فرامین باعث گمراهی، زیان و عذاب می شود. و در 15 آیه فرمانبران خوب پاداش می گیرند. به بیانی دیگر میزان تنبیه برای نافرمانان سه و نیم برابر میزان تشویق برای فرمانبرداران است.

نکته ی اجتماعی  حاصل این تحقیق،  روشن و گویا است:

دموکراسی  بر پایه آموزش های دینی  - اینجا بر اساس قرآن – کاری است ناممکن! مگربا تفسیر هایی که خودمان را راضی کند. چون در هیچ جای قرآن نمی یابی که خداوند حتا امرکرده باشد خودتان قانون زندگی تان بسازید و زندگی تان را بکنید.

درهیچ جای قرآن نیامده است که این قانون را بر پایه برابری همه تهیه کنید و حقوق اقلیت را هم برابر با اکثریت قرار دهید و در عمل هم آن را رعایت کنید.

در هیچ جای قرآن نیامده است که اگر دیدید این فرمان – مانند مهدورالدم بودن کسی که از مسلمانی برگردد – به هر دلیل قابل اجرا نیست، خودتان بنشینید و قوانینی برحسب زمانه تعیین کنید.

همه جا فرمان داده است این کار را بکنید و یا نکنید. این هم عذاب نافرمانی و این هم پاداش فرمانبری. این هم حقوق اکثریت مسلمان و این هم جزای آن که نخواهد مسلمان شود؛ جزیه دهد یا مهدورالدم است.

فقط در یک جای قرآن آمده است :

سوره 3 – المائده آیه 159 :  

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ

پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى‏دارد .

از 114 سوره ی قرآن و 6236 آیه ی آن فقط یکی در مورد مشورت کردن است. آنهم دستوری است از طرف خداوند به پیامبرو نه برای دیگران ، و نه این که تکلیف همیشگی پیامبر مشورت کردن با دیگران باشد، بلکه  ایشان برای این که نومسلمانان از اطرافش پراکنده نشوند از خداوند دستور می گیرد که با آنان مشورت کند. در واقع این یک آیه هم برای مشورت کردن، یک آیه تاکتیکی برای حفظ تعدادی نومسلمان است و نه  یک دستورالعمل برای همیشه.

کلاهمان را قاضی کنیم؛

 از 6236 آیه ی قرآن  در 132 آیه واژه ی امر به معنای فرمان آمده است؛ کمی بیش از 2% آیات.

و یک آیه - آنهم برای پیامبر – برای مشورت ؛ یعنی یک ده هزارم از آیات قرآن!

 حاکمیتی که بخواهد بر این پایه استوار باشد آیا می تواند دموکراسی ایجاد کند؟

خودمان را به روایات بند نکنیم، زیرا روایات هر چند هم مستند باشند از نص روشن قرآن مهمتر نیستند.  

---------------------------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط :
  آ
آزادی و دموکراسی:


استبداد ستیزی و گرایش به دموکراسی:

۱ نظر:

فرهاد گفت...

بحث خوبی ست که باید دنبال شود ، اصولا در قرآن رهبری هم برای مردم تعیین نشده که پیامبر خود را مشابه دیگر مردم عادی می خواند و قوانین فقهی امروز هم هیچ رد پایی در قرآن ندارد ، کافی ست برای درک تحریف ها از قرآن به این نکته اشاره شود که در باور تمامی مسلمانان سگ حیوانی نجس ست و نباید به او دست زد ، درحالیکه در قرآن تنها یک آیه در مورد سگ وجود دارد که در آن توصیه شده از سگ نگهداری کنیم . یا در مورد حجاب که پوشاندن موی سر به هیچ وجه در متن صریح قرآن نیامده و آنچه در سوره نور یافت می شود ، پوشاندن گریبان ست .همینطور ئر مورد نجس بودن کفار ! که در قرآن تنها به یک جماعتی چنین تعبیری نسبت داده که قصد فتح کعبه را داشتند در حالیکه در همان زمان مسیحی و یهودی و لاییک ها هم در مکه بودند و هیچ اشاره ای به آنها نشده .
امیدوارم این مباحث ادامه یابد

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();