۱۳۹۰ آذر ۲۴, پنجشنبه

استبداد ستیزی و گرایش به دموکراسی



 نوشته ای بود با عنون " حسین؛ مکتب کرامت و عدالت " و یادداشتی نوشتم که بعضی خوانندگان دل آزرده شدند و منتقد عزیزی با اندکی عصبانیت برایم نوشت:

" اشتراک ما همین استبدادستیزی و گرایش به دموکراسی باشد، ما را بس است... "

اصل نوشته ونظرات را می توانید اینجا بخوانید:


واکنش ها نشان داد که باید در ایده های استبداد ستیزی و دموکراسی بازکاوی کنیم.

استبداد ستیزی : استبداد ستیزی لازمه اش دموکراسی خواهی نیست. با دیدگاه استبدای نیز می توان به جنگ استبداد رفت. نمونه های زیر گواه بر این مطلبند.

1 – دیدگاه حاکمیت مذهب. نمونه اش نظریه ولایت فقیه که توانست نیروهای گوناگون و حتا متضاد را بر علیه استبداد نظام پادشاهی بکار گیرد.  در این دیدگاه مردم نقشی در حکومت ندارند. حکومت بر اساس اوامر مذهبی انجام می شود. نمونه ی بسیار روشنش را سی و دو سال است تجربه می کنیم. از این روشنتر نمونه می خواهید که با دیدگاه استبدای حاکمیت مذهب و ولی فقیه به جنگ استبداد نظام پادشاهی رفت و پیروز شد.

2 – حاکمیت مستضعفین . که بخشی  از روشنفکران مذهبی – دکتر شریعتی  - به آن اعتقاد دارند و گل سرسبد این اعتقاد سازمان مجاهدین خلق است. البته چون همه ی مردم مستضعف نمی توانند مستقیمن در حاکمیت باشند، حاکمیت را به نماینده شان که مثلن سازمان مجاهدین خلق یا هر سازمان دیگری تفویض می کنند که بجای آنان حاکمیت را در دست بگیرد. که نتیجه اش حاکمیت یک سازمان کوچک متشکل و سازمان یافته بر کل مردم ایران است. بدین گونه این دیدگاه نیز حاکمیت استبدادی را طالب است.

3 -  حاکمیت پرولتاریا. که شعار سازمان های چپ مارکسیستی بود. معروفترین و صادق ترینشان هم سازمان چریک های فدایی خلق بود. البته با توجه به شرایط عقب مانده اجتماعی – اقتصادی ایران، کشاورزان را هم در این حاکمیت شریک  می دانستند. چون خیل بزرگ کارگران و کشاورزان نمی توانستند در کار حکومت شریک شوند، این کار را به نماینده ی تاریخشان می سپردند مانند سازمان چریک های فدائیان خلق یا هر سازمان چپ مارکسیستی دیگری.

در کنار اینها، حزب توده هم بود که می خواست توده را به حکومت برساند با یک نان اضافی شامل میهن بزرگ سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی .از گروه های ریز و کوچک دیگر صرف نظر می کنیم.

ملاحظه می شود که هر سه نمونه در مبارزه با استبداد نظامی پادشاهی، در پی دموکراسی نبودند که هیچ، آشکارا می خواستند یک حکومت استبدادی دیگر، با رنگ و بوی دیگر در ایران حاکم کنند. و در این راه چه جان ها را که از دست ندادند تا استبدادی را سرنگون و استبدادی دیگر را جانشین کنند. و اولین گروه که حاکمیت مذهب بود به این هدف رسید.


دموکراسی : از بین تمام احزاب و سازمان ها تنها جبهه ملی بود که مبارزه با استبداد را برای برقراری دموکراسی می خواست و بعد هم نهضت آزادی که با وجهه مذهبی گرایش دموکراتیک داشت. برای تعریف دموکراسی یکبار دیگر اینجا را بخوانید:



مبارزه با استبداد برای برقراری دموکراسی، فقط نق زدن و سیخ زدن به حکومت نیست. مبارزه با همه ی آن فرهنگ و ذهنیتی است که پایه های فرهنگی پذیرش ایده های  مطلق گرایی را بوجود آورده است. بازنگری به اعتقادات، پرسش و نشان دادن بخش هایی که از اذهان پنهان نگه داشته شده اند، کوشش برای بازگفتن آنچه می اندیشیم، بی پروایی در بزیر کشاندن اسطوره های ذهنی مان، همه بخش بزرگی از مبارزه با استبداد برای برقراری دموکراسی است. تعامل و گفتکو، بحث و تحقیق و بیان واقعیت های گم شده بخشی از این مبارزه است.

دموکراسی مرز اعتقادی نمی شناسد. سلمان رشدی هم دارد، دوست دختر و پسر هم دارد. مجلس رقص هم دارد، مسجد و حسینه اش را هم دارد. دموکراسی جنس درهم است و نه دست چین . دموکراسی یک سیستم است که  اگر چه رنگ و بوی محلی می گیرد، اما سیب زمینی نیست که دست چینش کنیم. مایی که با استبداد سر ناسازگاری داریم، باید متوجه باشیم که بخش ناپیدای استبداد در ذهنیت های ما است و تا انگشت به روی آن نگذاریم، همینیم که هستیم.

این نوشته را با سخن یک خانم بپایان می برم که نه نامش یادم مانده و نه کشورش – شاید مصری باشد – وی گفته بود:

دموکراسی فقط آن نیست که من حق رای داشته باشم، دموکراسی وقتی است که من بتوانم آزادنه بگویم عاشقم. ن آن


هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();