و نگاهی به این بخش
تاکیدها از این وبلاگ است
ادامه پاسخ در باره اصول منشور ویرایش دوم .
منشور بر یک اصول مشخصی استوار است :
1 – بحث مسالمت آمیز و ضد خشونت بودن جنبش است . بنابراین در حالی که تمام مکانیسم های مبارزاتی مسالمت امیز را مشروع می دانیم، و با توجه به مقتضیات از آن استفاده می کنیم، روش های مبارزه ی خشونت آمیز کلن کنار گذاشته می شوند. بنابر این باید که آمادگی مبارزه دراز مدت را داشته باشیم و فکر نکنیم که با بکار بردن بعضی مکانیسم ها می توانیم خیلی سریع وضعیت را عوض کنیم . اگر چه سعی می کنیم که در حداقل مدت به نتیجه برسیم، ولی بهر حال یکی از اصول اساسی جنبش مسالمت آمیز بودن آن است. ما به این مسئله پایبندیم اما طرف مقابل بوده که بشدت بدنبال تغییر وضعیت بوده و می خواسته ما را به سویی بکشاند که این اصل را کنار بگذاریم . هر آنچه که اتفاق افتاده و بکارگیری خشونت بوده سر منشا خودشان بوده اند. تظاهرات خیابانی ما مسالمت آمیز بوده، آقایان افرادی را مشخص می کردند، در مکان های معین با شعارهای مشخص، و بعدن با برخوردهای تعیین شده از پیش و دوربین ها را کارگذاشته بودند برای عکسبرداری و فیلمبرداری. بنیاد کار دست نیروهای خودشان بوده. مانند همان کارناول عاشورا و غیره .
2 - بحث قانون اساسی است.
ما یک حرکت مسالمت آمیز هستیم، باید یک چهارچوب مشخصی برای حرکت خودمان داشته باشیم ؛ و آن قانون اساسی است.
یک تفسیر متوازن از قانون اساسی . در این جا به بحث اعتقاد به قانون اساسی وارد نمی شویم . آن یک مسئله ی دیگری است که ما وارد آن بحث نمی شویم. آنچه که در حوزه عمل اجتماعی مورد اعتنا هست کنکاس اعتقادات افراد نیست، بلکه حقوق و وظایف عینی افراد است. ما قانون اساسی را به عنوان چهارچوب حرکت با یک تفسیر متوازن از آن پذیرفته ایم. وقتی می گوئیم اجرای بلاتنازل قانون اساسی، منظورمان این است که شما بخشی از قانون اساسی را حذف نکنید، به نحوی تفسیر نکنید که که قانون اساسی بی معنا شود.
اگر می گوییم قانون اساسی، به معنای آن نیست که قانون اساسی ایرادی ندارد، یا این که همه ما باید به همه ی مواد آن به یک درجه اعتقاد داشته باشیم. هر کدام از ما ممکن است نسبت به بخشی، بندی، یا اصلی از قانون اساسی ایراد داشته باشیم . اما مکلف هستیم که حرکتمان را در چهارچوب قانون اساسی انجام بدهیم با تفسیر متوازن از قانون اساسی؛ هدفمان این است که حق تعیین سرنوشت مردم محقق شود. همانجور که مردم بودند، یک روز به قانون اساسی رای دادند. و هر فردی که در این کشور در حکمرانی مشارکت می کند، مشروعیتش از قانون اساسی باید باشد نه مشروعیت قانون اساسی از وی باشد. به عبارت دیگر قانون اساسی مشروعیتش را از مردم گرفته، رای مردم بوده که مشروعیت قانون اساسی را تعیین کرده است . منشاء مشروعیت قدرت مردم هستند در این دنیا ولا غیر. در این دنیا قدرت رقیب برای منشاء مشروعیت وجود ندارد. قانون اساسی مشروعیتش را از مردم گرفته . هر مقام حکومتی مشروعیتش را از قانون اساسی و رای مردم می گیرد و برعکس نیست. هر نوع تفسیری برای این که نهاد، سازمان، فرد یا شخصی فراتر از قانون اساسی است، قدرت و صلاحیت نامحدود دارد،مغایر ذات قانون اساسی است. اگر قرار باشد قانون اساسی وجود نداشته باشد، یا اگر مشروعیت افراد از قانون اساسی نباشد، خیلی از افراد می توانند مشروعیت پیدا کنند. آنها که به دنبال تفسیرهای اقتدارگرایانه از قانون اساسی اند باید بدانند اگر بخواهند بر این مبنا حرکت کنند ، خیلی از جریانات رقیب می توانند سر بالا کنند.
خب، ما باید یک مبنای حرکت داشته باشیم و آن تفسیر متوازن از قانون اساسی است. ما معتقدیم که حق مردم است. هر زمانی که فرصت مناسب حاصل شود و مشارکت همه ی مردم امکان پذیر باشد، دوباره در باره آن نظر دهند. در باره ی همه قانون اساسی نظر بدهند. ممکن است که همه ی مردم با نقطه نظرات ما موافق نباشند. ما هرگز نخواستیم که همه ی مدرم نظرشان مانند ما باشد، تعبیرشان از قانون اساسی مانند ما باشند. ما چنین حقی برای خودمان نمی شناسیم. ما نقطه نظرات خودمان را داریم و دیگران نقطه نظرات خودشان را داشته باشند؛ به همین دلیل می گوییم تنوع وتکثر . لذا هر جایی که همراهان اصلی جنبش – موسوی و کروبی – هر جا که از قانون اساسی صحبت می شود، بحث تکثر و تنوع جنبیش مطرح است . یعنی قانون اساسی با توجه به این که تکثر و تنوع جبش مورد تاکید قرار بگیرد که نکته ی بسیار با اهمیتی است. در کنار این :
3 - حقوق بشر است . که مبنای بسیار مهم برای جنبش است . یکی از حلقه های وصل و اجماع سازی جنبش است. ممکن است که ما اختلاف نظر در مورد قانون اساسی داشته باشیم – که هست - در مورد لزوم رعایت موازین حقوق بشر در جنیش اختلاف اساسی وجود ندارد. و همه بر این معتقد هستند و یکی از موازین اساسی جنبش حقوق بشر است.
اگر ما بحث مسالمت آمیز بودن جنبش، بحث قانون اساسی، تنوع و تکثر و حقوق بشر را داشته باشیم؛ اینها یک مجموعه ای مهم را تشکیل می دهند که در این چهار چوب باید حرکت کنیم. باید سعی کنیم منشور روز به روز بیشتر با به ویژگی های جنبش
منطبق شود.
نکته ی دیگر: ما یک تعبیر وتفسیر رحمانی از اسلام داریم. ما انتطار نداریم که همه تعبیر وتفسیر ما را داشته باشند. منظورمان این نیست که همه نقطه نظرشان در باره میزان مشارکت دین در سیاست و حکومت مانند ما باشد. این نیست که تنوع و تکثر در این زمینه نادیده گرفته شود. ولی هر کسی باید بتواند امکان حفظ هویت خودش را داشته باشد. در حالی که مبنای حرکتمان اصلاحات حداقلی باشد. مثلن نباید انتظار داشته باشیم چون آقای مهندس موسوی یا آقای کروبی از همراهان اصلی جنبش هستند – با توجه به دیدگاههای مختلف در جنبش – آنها هویت خودشان را کتمان کنند و ابراز نکنند. اگر ما یک هویت مسلمانی داریم، آن را با شجاعت و شهامت ابراز می کنیم. اما تاکید می کنیم ما به دنبال آن نیستیم که همه مانند ما شوند. اگر ما از هماهنگی حرف می زنیم، به معنای آن نیست که همه ی شما باید با ما هماهنگ باشید. اگر ما هویت دیگران را قبول می کنیم، آنها هم هویت ما را قبول کنند و به هویت همدیگر احترام بگذاریم. ما نمی خواهیم که هویت ها کنار گذاشته شوند. ما می خواهیم همدیگر را تحمل کنیم، باهم زندگی کنیم و اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، نمی توانیم صلح اجتماعی داشته باشیم . باید تعریف دیگری از امر سیاسی داشته باشیم و این تجربه را با همدیگر پیش ببریم.
پرسش ها:
10 – علت بازداشت آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان چه بوده ؟
برای تحلیل دقیق علل بازداشت این آقایان باید نگاهی به قبل داشته باشیم. جناح مقابل از کلیه امکانات خود استفاده کردند تا جنبش را سرکوب کنند. در تبلیغاتشان می خواستند نشان دهند که جنبش پایان یافته است. در مقابل جنبش آرام و مطمئن حرکت می کرد. می خواستند القا کنند که اگر جنبش به خیابان ها نمی آید، چون دیگر چنین جنبشی وجود ندارد. در این شرایط اتفاقات تونس و مصر پیش آمد. در اینجا بود که آقایان موسوی و کروبی اعلام حمایت کردند. در آن شرایط سخت امنیتی جمعیت بسیار گسترده ای به خیابان ها آمد. این بود که تحلیل های آقایان نادرست از کار درآمد، این بود که تصمیم گرفتند ارتباط آقایان موسوی و کروبی را با مردم قطع کنند. چون فکر می کردند یک احیای دوباره ای برقرار شده، وضعیت تازه ای بوجود آمده و این کل برنامه های اقایان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از طرف دیگر عده ای بشدت دنبال رادیکال کردن جنبیش و همچنین رادیکالیزه کردن داخل حکومت بودند. خب، برای این که این اتفاق رخ دهد، می باید آقایان موسوی و کروبی بازداشت شوند. و فکر می کردند با این زندانی کردن این آقایان آن بخش مرددی که وجود داشت، باید به حکومت بپیوندند. اگر نپیوندید، معاند هستید و پروژه معاند سازی و منافق سازی را پیش ببرند . چون مدت مدیدی بود که آقایان حول این محور حرکت می کردند که اول اینها را معاند سازی و منافق سازی کنیم و بعد اعمال خشونت را توجیه کنیم. همچنین کل دستگاه تبلیغاتی کشور را در اختیار این پروژه قرار دادند.
به نظر می رسید که آقایان در این پروژه شکست خوردند، و برش دستگاه تبلیغاتی آقایان بشدت کاهش یافته است. پس یکی از چیزهایی را که با دستگیری اینان دنبالش بودند، پیش بردن پروژه معاند سازی بود، انسجام داخلی خودشان و حذف نقاط خاکستری درون خودشان، و جنبش را هم رادیکالیزه کنند و با این کار خودشان را توجیه کنند. از طرف دیگر به دنبال ایجاد اختلاف در درون جنبش بودند. این جریان با شکست روبرو شد بطوری که همگرایی همراهان اصلی جنبش هر روز بیشتر می شد. اگر آقای موسوی منشور اول جنبش را به تنهایی صادر کرد، ویرایش دوم جنبش توسط هر دو نفر صادر شد. تظاهرات بعدی را با هم اعلام کردند. این نزدیکی همراهان اصلی جنبش برای حکومت بسیار سنگین بود. این بود که فکر کردند اگر این آقایان در زندان باشند، آنها را می توانند کنترل کنند و زمینه های تشتت را در جنبش ایجاد کنند. اختلاف نظرها را تشدید کنند. افراد را به هم بدبین کنیم و غیره.
خوشبختانه این نقشه پیش نرفت به دلیل درایت جریانات مختلف جنبش به نتیجه مطلوب آنها نرسید. گرچه آنها دارند کار خودشان رادنبال می کنند . اینها دلایل اصلی زندانی کردن آقایان کروبی و موسوی هستند.
11 – آیا این بازداشت، جنبش را به رکود کشانده است؟
ببینید، وقتی همراهان اصلی جنبش نباشند، در جنبش تحولی ایجاد می شود. وقتی که این آقایان هم آزاد بودند، مگر ادعا نمی شد که جنبش دچار رکود شده است؟ بعد از بازداشت اینها دیدیم که چندبار حضور خیابانی داشتیم. کار دارد انجام می شود و باید تلاش مضاعف کنیم تا با انسجام و همدلی بیشتر کارها را پیش ببریم. آینده نشان خواهد داد که ما چه شکلی کار خواهیم کرد.
12- اخیرن نقدهایی در باره سایت کلمه شده است، آیا سایت کلمه و گردانندگانش مورد تایید آقای مهندس موسوی هستند؟
بحث نقد به عملکرد و یا در رابطه با خبر یک چیز طبیعی هست و دست اندرکاران کلمه هم باید پذیرای نقد باشند، این یک مسئله جدا است. ولی سایت کلمه در اختیار کسانی است که مورد تایید آن مهندس موسوی هستند . در این مورد هیچ شکی نیست. اصولا مواضع اتهامی باعث تاسف است.
سایت کلمه بیان کننده دیدگاههای آقای مهندس موسوی است و یکی از رسانه های مهم و مورد توجه جنبش هم هست. و تا به امروز یک حرکت منسجم بدون تنشی را طی کرده است. ممکن است که شما نسبت به بعضی مواضع ایرادهایی داشته باشید. این قابل قبول است، کلمه هم از این حال مستثنی نیست.اما در مورد صداقت این افراد شکی وجود ندارد. باید این نکته را تایید کنیم که قرار نبوده سایت کلمه مانند صدا وسیمای آقای ضرغامی عمل کند که کسی به آنها دستور دهد چه بنویس چه ننویس. اخباری هست که مربوط به شخص آقای موسوی یا همراهان ایشان است که سایت کلمه باید وظیفه اش را انجام دهد. در بقیه موارد این سایت وظیفه حرفه ای خودش را انجام می دهد. تا آن حدی که برایمان امکان پذیر هست باید به مسئولین آن آزادی عمل بدهیم تا کارشان را انجام دهند. اگر هم نقدی داریم باید بگوییم حالا ممکن است قبول کنند یا نکنند.
پایان بخش سوم. می توانید اینجا خودتان ببینید و گوش کنید:
---------------------------------------------------------
بخش دوم گفتگو :
نگاهی به قسمت سوم ؛ تفسیر متوازن
مهمترین سخن این بخش " تفسیر متوازن از قانون اساسی " است که خودش نیاز به کنکاش بیشتری دارد.
مشکل اصلی، تفسیر متوازن از قانون اساسی است. این " توازن " بستگی دارد که شما کجا نشسته باشید. در حاکمیت یا در تلاش برای رسیدن به حاکمیت. آن روز که قانون اساسی بازنگری شد، شما در حاکمیت بودید و درنتیجه برای این که حاکمیت از دستتان بیرون نرود، در بازنگری قانون اساسی از سال 1368:
شرط فقیه جامع الشرایط بودن رهبری را به فقط مجتهد بودن تبدیل کردید.
و از آن بالاتر شورای رهبری را به ولایت مطلقه تبدیل کردید.
اختیارات شورای نگهبان را از نظارت ساده بر انتخابات به نظارت بر صلاحیت نامزدها گسترش دادید که نظارت استصوابی از درون آن سر برآورد.
اختیارات رهبری را آنچنان گسترش دادید که تمام اصول قانون اساسی را زیر قدرت خود بگیرد.
البته منظورم شخص شما آقای ارجمند نیست، بلکه آقایان موسوی و کروبی جزو آن هیات بازنگری قانون اساسی بودند که این تغییرات قانون اساسی را تعیین کردند. و تا کنون حتا یک کلمه به این اشتباه بزرگ خود اشاره ای نکرده و از مردم بابت این کارشان عذر خواهی نکرده اند. مثل این که عذر خواهی در جمهوری اسلامی و سکاندارانش عذری بدتر از گناه بحساب می آید.
می ترسم روزی بیاید که دیگران از شما بخواهند که از قانون اساسی تفسیری متوازن داشته باشید! . بجای این حرف های چند پهلو و قابل تفسیر به رای، بگویید که چه قسمتی از قانون اساسی باید عوض شود. این را مردم بهتر می فهمند چون حرفتان روشن است. در این صورت " تلاش مضاعف " شما و دیگران نتایج بهتری خواهد داشت. مردم هم چون با برنامه ای مشخص و روشن و غیر قابل تفسیر های من در آوردی روبرو خواهند بود، جوابی بهتر به دعوت ها خواهند داد. تا به این مرحله نرسید، این تلاش ها نتایج اندکی خواهد داشت.
تلاش دو سره شما در جهت به دنبال خود کشاندن مردم از یکسو، و از سوی دیگر چانه زنی با مقامات حاکم جمهوری اسلامی برای شرکت در حاکمیت نه تنها فایده ای برای شما نخواهد داشت، بلکه حاکمیت با اطلاع درست از بی اعتباری خود در بین عموم مردم، برای بی اعتبار کردن شما از این تلاش های شما کمی استقبال تا حرکت جنبش سبز را کند نماید. این هم نمونه ای از تلاش شما برای چانه زنی با حکومت :
به روز شده: 17:33 گرينويچ - پنج شنبه 02 ژوئن 2011 - 12 خرداد 1390
علی مزروعی، سخنگوی شاخه خارج از کشور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران میگوید که "جنبش سبز" می تواند با گروهی از اصولگرایان سنتی در ایران مصالحه کند.
آقای مزروعی در گفت و گو با برنامه "صفحه دو" تلویزیون فارسی بیبیسی گفت که مصالحه همواره یکی از راهکارهای چهارگانه جنبش اعتراضی ایران، موسوم به جنبش سبز بوده است.
او گفت که این جنبش از دل انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش در آمد و راهکارهای خود را در مسیر حرکت پیدا کرد.
به گفته آقای مزروعی، راهکار اول جنبش اعتراضی، حضور خیابانی بود که به ویژه تا عاشورای سال ۱۳۸۸ پررنگ بود و راهکار دوم آگاهی بخشی است که از استراتژی های اصلی و مورد تأکید رهبران جنبش بوده است.
او گفت که راهکار بعدی "مصالحه" با حکومت است که از ابتدا مطرح بود و به اعتقاد او، کم هزینه ترین راه برای رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران محسوب می شود.
آقای مزروعی راهکار آخر را هم "انتخابات" دانست و گفت: "جنبش سبز از درون یک انتخابات زاده شد و نگاه آن قطعا به انتخابات است، منتهی یک انتخابات سالم و آزاد".
به گفته آقای مزروعی، راهکارهای چهارگانه جنبش سبز مکمل هم هستند.
او در پاسخ به این سئوال که آیا مصالحه معترضان می تواند با محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران و نزدیکان او باشد؟ گفت: "تمام مصیبتی که گرفتارش هستیم از ناحیه احمدی نژاد و تیم اوست. آنها هیچ باوری به دموکراسی و آزادی ندارند و هیچ پایگاهی هم در جامعه ندارند که بتوان با آنها ائتلاف کرد".
آقای مزروعی افزود: "گروهی از اصولگرایان سنتی هستند که به یک سری از ارزش ها پایبندند و سابقه و پایگاه دارند. به نظر می رسد که با آنها بهتر می شود مصالحه را شکل داد".
موضوع احتمال مصالحه میان اصلاح طلبان ایران با حکومت از زمانی مطرح شد که محمد خاتمی، رئیس جمهوری ایران گفت: "همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد."
علی شکوری راد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و از چهره های سرشناس جناح اصلاح طلب ایران هم اخیرا در مصاحبه ای گفته بود: "تنها یا مؤثرترین پتانسیل موجود در جامعه برای آنکه جنبش سبز را به صورت کم هزینه و مسالمت آمیز به نتیجه برساند، آقای هاشمی [رفسنجانی] است. به این صورت که برود با رهبری گفتگویی را برقرار کند و بتواند رهبری را مجاب کند که به خواسته های حداقلی مطرح شده، چراغ سبز نشان دهد... این مسئله در شرایط کنونی تا حدی غیر ممکن تلقی می شود، اما... اگر همچنان که به راحتی قابل پیش بینی است، کشور دچار بحران شود و ناگزیر برخی واقعیت ها که در حال حاضر انکار می شود به رسمیت شناخته شود و احساس نیاز به برون رفت از بحران پدید آید، اولین کسی که می تواند به رهبری نظام کمک کند آقای هاشمی است."
سخنان تازه ی آقای خاتمی را هم که هنوز یادتان نرفته است.
می بینید در این چانه زنی ها، که ظاهرن برای کم هزینه کردن مبارزه و از روی خیرخواهی انجام می شود، نقش ولی فقیه را در جریان ها سرکوب و گسترش فساد را نادیده گرفته و تمام آنها را متوجه رئیس جمهوری می کنید که در جمهوری اسلامی نقش چرخ پنجم درشکه را بازی می کند چه خاتمی باشد و چه احمدی نژاد. آقای خامنه ای هم یادش نرفته که زمانی که رئیس جمهور بود چیزی بیش از چرخ پنجم نبود.
شما بعد از دو سال که بیش از صد کشته واعدامی داشته ایم، تازه یک حرف روشن زده اید و آن هم لغو نظارت استصوابی است که تا بحال هم کسی تره هم را برایش خورد نکرده است. و هنوز هم می خواهید مردم را به دنبال خود کشانده تا در چانه زنی هایتان بتوانید برگه ی قوی در اختیار داشته باشید. زمان این حرف ها و این بازی ها گذشته است. ادامه این راه به بی اعتباری شما و کسانی که می کوشند جنبش سبز را رهبری کنند خواهد انجامید.
مردم وقتی به دنبال شما خواهند آمد که حرفتان روشن باشد. بجای تفسیر متوازن از قانون اساسی یا اجرای بلاتنازل آن، بگویید:
چه اصولی از قانون اساسی باید عوض شود،
چه اصولی از آن خلاف حاکمیت مردم است.
چه اصولی از قانون اساسی باعث شده که " نهاد، سازمان، فرد " خود را فراتر از قانون اساسی بداند و احساس کند که قدرت و صلاحیت نامحدود دارد .
چه اصولی از آن باعث می شود که حاکمان اعتبار قانون اساسی را مربوط به خودشان بدانند نه این که اعتبار حاکمیت خودشان را از قانون اساسی گرفته باشند.
تا این ها را روشن نکنید، " تلاش مضاعف " شما، بیشتر نتایج منفی خواهد داشت دست کم برای آبروی خودتان. اجازه ندهید بیش از این در لباس خیرخواهی بی آبرویتان کنند. اگر دلتان بر از جان گذشتگی های مردم این کشور نمی سوزد، دست کم برای آبروی خودتان که بسوزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر