بیانیه شماره 11 آقای موسوی
این بیانیه جای حرف بسیار دارد. قسمتی از این حرف ها چنین اند:
1 - از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل شده است، ضرورتی که لازمه آن، بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی نظام جمهوری اسلامی است. اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرشهای موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است.
2 - پس از حوادثی که در این مدت کوتاه بر جامعه ما گذشت کیست که نداند وضعیتی که ایران امروز در آن قرار دارد حاصل استیلای چنین طرز تفکر اشتباهی بر تصمیمگیریهای کلان كشور است. دستیابی به این وجدان عمومی دستاورد بزرگی است که گاهی قرنهای متمادی از عمر ملتها و تمدنها صرف تحصیل آن میشود و چه هزینههای گزافی که در این راه نمیپردازند. اما مردم ما این موهبت بزرگ را با هزینه هایی بسیار اندک و ظرف مدتی کوتاه به دست آوردند.
مردم ما این موهبت بزرگ را با بیش از یک صد سال- از وقتی که میرزا حسن رشدیه اولین مدرسه جدید را بنا گذاشت- مبارزه بدست آورده اند. یک صد سالی که یک سوم آن یعنی سی سالش زیر فشار فتواهای آقایان که خود را ناجی انسانیت می دانند بوده است. بپرسید از اطرافیانتان که در این سی سال بر آنان چه گذشته است. مردم ایران برای رسیدن به یک آگاهی اجتماعی هزینه ی اندکی نپرداخته اند. فقط در زمان جمهوری اسلامی هزاران نفر اعدام شده اند، هزاران نفر در زندان های جمهوری اسلامی پیر شده اند؛ و هزاران نفر در بدر شده اند. بنا بر آمار غیر رسمی فقط بیش از 3 میلیون نفر مجبور به ترک ایران شده اند که بیشتر آنان تحصیل کردگان بوده اند. جناب موسوی شما خود بسیار در باره ی آنان می دانید. این هزینه ها را شما اندک می دانید؟ اگر چنین است شما بسیار ثروتمند هستید. ثروتمندی که نه به زندان جمهوری اسلامی رفته است، نه شکنجه شده است، نه در بدر شده است ،نه زندگی اش بدست جمهوری اسلامی تاراج شده است، و نه اعدام شده است. آری شما ثروتمندی هستید که از جیب مردم می بخشد.
مردم ما بسیار پیشتر اینهایی را که نوشته اید دریافته بودند؛ همان زمان اوایل پیروزی انقلاب، آن که دیر فهمیده است شمائید. می گویید نه برگردید به سال های اولیه انقلاب، برگردید به احکام دادگاه های انقلاب اسلامی که چگونه هزاران جوان را بخاطر همین مسایل اعدام کردند وقتی که شما نخست وزیر بودید. برگردید به قتل عام های سال 67، برگردید به قتل های زنجیره ای و در تمام این سال ها، چه در مقام نخست وزیری، چه در مقام استادی دانشگاه، و چه در مقام عضو مجلس تشخیص مصلحت نظام ساکت بودید و دم بر نیاوردید. امید است این دیر فهمیدنتان به علت ضرورت زمانه نباشد که فردایی ، اگر به قدرت رسیدید، همچون رهبر معظم تان حضرت امام خمینی، دستور دهید قلم ها را بشکنید. واقعا نگارنده به درک و فهم شما از آنچه در این پاراگراف نوشته اید، مشکوک است.
4 - یعنی اجباری در دین وجود ندارد
از آن روز می ترسم بعدا بگویید که ان الدین عندالله الاسلام. و شروع کنید برای غیر مسلمانان، منظورم همه غیر خودی ها است، تکلیف کنید که : یا جزیه بدهید، یا از این کشور بروید، یا بمیرید. شما که از آیت الله ها اسلام را بهتر نمی شناسید جناب آقای موسوی.
5 - ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلیترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاعرسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.
الف - جمهوری اسلامی را تحت نظر آیت الله ها می خواهید یا غیر از آن ؟ اگر تحت نظر آقایان بخواهید که همین آش خواهد بود و همین کاسه. زیرا آیت الله بدون فتوا که نمی شود. وقتی فتوا در میان آمد ، حاکمیت مردم یعنی چه؟ اگر جمهوری اسلامی است ک باید تحت نظر و طبق فتواهای مجموع یا یکی از آنان اداره شود، در این صورت نظر مردم چه می شود؟ قانون اساسی جمهوری اسلامی می گوید که تعیین سیاست های کلی نظام بر عهده رهبر است. یعنی دقیقا فتوا های رهبری تعیین کننده است و نظر مردم از طریق مجلس فقط به پیدا کردن راهکارها برای اجرای نظرات و فتاوی رهبر جمهوری اسلامی، که یک آیت الله باید باشد، محدود می شود. این که حق حاکمیت مردم نشد. این حق حاکمیت ولی فقیه و حق اجبار مردم به پیروی است. شما جای پیروی و حاکمیت را عوض کرده اید.
ب - اگر جمهوری اسلامی را فقط بر پذیرش حق حاکمیت مردم استوار می دانید، بر حسب نظر امام خمینی، شما در اشتباه کامل هستید. یادتان هست که ایشان گفت " اسلام بدون روحاینت اسلام نیست." اگر پیرو ایشان بودید و هستید بهتر است کلمه اسلامی را حذف کنید تا حکومتی که شما برپا می کنید فقط بر پایه آرای مردم استوار باشد. مطمئن باشید که مردم ایران نه دینشان را فراموش می کنند، و نه حکومتی را که به نام دین این همه فجایع آفریده است و نه عاملا نش را.
پ – به این جمله دقت کنید " کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت " .
نه جناب آقای موسوی، حکومت بر پایه حق حاکمیت مردم، یعنی کسب رضایت مردم برای شروع اقدامات توسط حکومت است ، نه این که حکومت هرکار خواست دلش بکند و آخر سر از مردم بپرسد : خوب بچه ها راضی هستید یا نه. ما حکومتی لازم داریم که اول بر پایه رضایت مردم بنا شود، و هر لحظه هم زیر نظر مردم باشد. بازهم می گویم که درک شما از حق حاکمیت مردم ناقص است.
اما این قسمتش را " حتی نهاد نظارتناپذیری چون شورای نگهبان از هیمنه نگاه مردم به دور نیست." به بی راهه زدی. یا بسیار زرنگی یا درکی از قانون اساسی جمهوری اسلامی نداری. اگر می خواهی زرنگ بازی در بیاوری تا با " هیمنه " نگاه ها شورای نگهبان را با همین وضعیتش به همه بقبولانی که واقعا از حالا داری به مردم خیانت می کنی. شورایی که هزاران داوطلب مردم گرا را در طول این سی سال رد صلاحیت کرده است، بازهم می خواهی، با همین وضعیتش و اختیاراتش ، به مردم بقبولانی . این کار چیزی جز خیانت آشکار به اعتماد مردم و لگد کوب کردن جنازه های شهدای اخیر، نیست.
همچنین برای یادآوری بگویم که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی شورای نگهبان 12 نفر عضو دارد. شش نفر مجتهد هستند که مستقیما از طرف رهبر منسوب می شوند. 6 نفر دیگر حقوقدان هستند با انتخاب رئیس قوه قضائیه و تایید مجلس. جناب آقای موسوی می دانی که رئیس قوه قضائیه مستقمیا توسط رهبر انتخاب می شود. و کدام رئیس قوه قضائیه ایست که بدون نظر رهبری این کار را انجام دهد. یک نمونه در طول این سی سال نمونه بیاور. بنابراین شورای نگهبان فقط در برابر رهبری جوابگو است. چرا می خواهید این شورا از " هیمنه " ی نگاه میلیون ها نفر بلرزد و آخر سر هم همان کار را بکند که رهبر گفته است. قربانت گردم ، بیا و از هیمنه بازی دست بردار. بجای این که شورای نگهبان را از " هیمنه " نگاه میلیون ها نفر بترسانی ، بهتر نیست نیروی میلیون ها نفر را در جهت اصلاح قانون اساسی هدایت کنید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر