۱۳۹۴ آبان ۲۷, چهارشنبه

ما کی هستیم؟



روان شناسی اجتماعی ما

نوشته ای خواندم در مورد ما ایرانیان، ظاهرن نوشته مربوط می شود که یک دانش آموز، چه او نوشته باشد یا دیگری مهم نیست، مهم اصل مطلب است ، اینجا بخوانید:

۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

ایده ئولژی و نظامی گری ( ۱۲ )


گفتگوی اسفندیار با گشتاسب 

اینک گشتاسب بر تخت نشسته سران نظامی در یک سو و موبد موبدان باتقاق همه ی موبدان در سوی دیگر :

و در پیش او انجمن شد سپاه
ز ناموران وز گردان شاه

همه موبدان پیش او بر رده
ز اسپهبدان پیش او صف زده

اسفندیار دراین دیدار رسمی با گشتاسب سخن می گوید:

پس اسفندیار آن یل پیلتن
برآورد از درد آنگه سخن


او به گشتاسب یادآوری می کند که :

پس از پیروز شدن بر تورانیان و گسترش دین بهی - زرتشتی - با بدگویی یک نفر به زندان انداخته می شود

هنگامی که او در زندان است  توران و دیگر سرزمین های فتح شده به دست او بر علیه تسلط گشتاسب شورش می کنند، توران به بلخ حمله می کند، بلخیان  - از جمله زرتشت و لهراسب پدر گشتاسب -را می کشند و دختران گشتاسب را به توران می برند،

بیاد گشتاسب می آورد که پس این شکست  : 

او با مشورت جاماسب - موبد موبدان - او را از زندان فرا می خواند و قول می دهد اگر تورانیان را از سرزمین ایران بیرون براند  پادشاهی را به وی وامی گذارد و خود به عبادت می پردازد. 

اما : 

پس از بیرون راندن تورانیان گشتاسب می گوید هنوز خواهرانت در شهر توران اسیرند و اگر پادشاهی را می خواهی آنها را هم باید آزاد کنی و او این کار را به انجام می رساند.

و اکنون زمان وفای به عهد است،

سپارم ترا افسر و تخت عاج
که هستی به مردی سزاوار تاج


گشتاسب پاسخ می دهد :

ازین بیش کردی که گفتی تو کار
که یار تو بادا جهان کردگار

اما یک نفر هست که هنوز به درگاه ما زانو نزده است و او رستم است، بسوی زابل شو و او را دستگیرکن و به ایتجا بباور. زآن پس پادشاهی تراست :

به گیتی نداری کسی را همال
مگر بی‌خرد نامور پور زال

که او راست تا هست زاولستان
همان بست و غزنین و کاولستان

سوی سیستان رفت باید کنون
به کار آوری زور و بند و فسون

برهنه کنی تیغ و گوپال را
به بند آوری رستم زال را

اسفندیار پاسخ می دهد: 

چه جویی نبرد یکی مرد پیر
که کاوس خواندی ورا شیرگیر

ز گاه منوچهر تا کیقباد
دل شهریاران بدو بود شاد

و گشتاسب  رویگردانی رستم از دین بهی  را بهانه می کند:

هرانکس که از راه یزدان بگشت
همان عهد او گشت چون باد دشت
اگر تخت خواهی ز من با کلاه
ره سیستان گیر و برکش سپاه

چو آن‌جا رسی دست رستم ببند
بیارش به بازو فگنده کمند


فرستادن اسفندیار به جنگ رستم به دلیل رویگردانی رستم از دین  یک بهانه ایده ئولژیک است. زیرا پس از اولین جنگ با توران و پیروزی بر آن ، گشتاسب برای خوشگذرانی به زابل می رود و  دو سال میهمان رستم است:

برآمد بسی روزگاری بدوی
که خسرو سوی سیستان کرد روی

و در این مدت موبدان به گسترش دین زرتشتی در سیستان پرداخته اند:

که آنجا کند زنده و استا روا
کند موبدان را بدانجا گوا

در تمام این مدت این رستم است که از گشتاسب و درباریانش پذیرایی می کند: 

جو آنجا رسید آن گرانمایه شاه
پذیره شدش پهلوان سپاه
شه نیمروز آنک رستمش نام
سوار جهاندیده همتای سام
….
به زاولش بردند مهمان خویش
همه بنده‌وار ایستادند پیش

و در این دو سال : 

وزو زند و کشتی بیاموختند
ببستند و آذر برافروختند
برآمد برین میهمانی دو سال
همی خورد گشتاسپ با پور زال
….
به زاولستان شد به پیغمبری
که نفرین کند بر بت آزری


با این وجود گشتاسب رستم را به بی دینی متهم می کند. البته رستم شخصیت ایده ئولژیک نیست. او در خدمت مردم سیستان و ایران زمین است. 

۱۳۹۴ مهر ۲۴, جمعه

ایده ئولژی و نظامی گری ( ۱۱ )



نقشه گشتاسب به کمک موبد موبدان



گشتاسب در جستجوی راهی است تا اسفندیار را دست به سر کند. او مانند همیشه به سراغ مشاور ارشدش ارجاسب می رود. ارجاسب موبد موبدان هم هست. 

سیم روز گشتاسپ آگاه شد
که فرزند جویندهٔ گاه شد

همی در دل اندیشه بفزایدش
همی تاج و تخت آرزو آیدش  

بخواند آن زمان شاه جاماسپ را
همان فال گویان لهراسپ را

گشتاسب از جاماسب می خواهد آینده افراسیاب را پیشگویی کند! 

برفتند با زیجها برکنار
بپرسید شاه از گو اسفندیار
که او را بود زندگانی دراز
نشیند به شادی و آرام و ناز
به سر بر نهد تاج شاهنشهی
برو پای دارد بهی و مهی

جاماسب که سالیان درازی در خدمت پادشاه بوده از نیات او به خوبی آگاه است :
چو بشنید دانای ایران سخن
نگه کرد آن زیجهای کهن
ز دانش بروها پر از تاب کرد
ز تیمار مژگان پر از آب کرد
جاماسب به جای جواب سر راست شروع می کند که بر شمردن کارهای اسفندیار:
….
ز دشمن جهان سربسر پاک کرد
به رزم اندرون نیستش هم نبرد
جهان از بداندیش بی‌بیم کرد
تن اژدها را به دو نیم کرد
اما:
ازاین پس غم او بباید کشید
ازاین پس غم او بباید کشید
بسی شور و تلخی بباید چشید

گشتاسب می گوید روشن تر بگو ، چه پیشگویی می کنی ؟
ورا در جهان هوش بر دست کیست
کزان درد ما را بباید گریست

جاماسب پاسخ می دهد:

بدو گفت جاماسپ کای شهریار
تواین روز را خوار مایه مدار
ورا هوش در زاولستان بود
به دست تهم پور دستان بود

آری سرنوشت آن است که  اسفندیار به دست رستم کشته شود. 
گشتاسب می پرسد:
اگر پادشاهی را به او واگزارم چه  به زابلستان نخواهد رفت؟

که گر من سر تاج شاهنشهی
سپارم بدو تاج و تخت مهی

نبیند بر و بوم زاولستان
نداند کس او را به کاولستان

شود ایمن از گردش روزگار؟
بود اختر نیکش آموزگار؟

پاسخ جاماسب چنین است: از سرنوشت گریزی نیست/

چنین داد پاسخ ستاره شمر
که بر چرخ گردان نیابد گذر

ازین بر شده تیز چنگ اژدها
به مردی و دانش که آمد رها

بباشد همه بودنی بی‌گمان
نجستست ازو مرد دانا زمان

بنا به گفته ی فردوسی که مرد ادب است :

دل شاه زان در پراندیشه شد
سرش را غم و درد هم پیشه شد

بد اندیشه و گردش روزگار
همی بر بدی بودش آموزگار


اما واقعیت نشان می دهد که گشتاسب بهترین راه را یافته است تا از واگذاری سلطنت به اسفندیار خود داری کند: چه بهانه ای بهتر از سرنوشت محتومی که موبد موبدان به عنوان ایده ئولگ  برای اسفندیار پیش بینی کرده است؟

اکنون نقشه ی راه برای اسفندیار تکمیل شده است: فرستاده اسفندیار به  زابل تا رستم را دست بسته به پیشگاه سلطنت بیاورد یا این که کشته شود. 

و البته گشتاسب امیدوار است که پسرش - اسفندیار - از این راه برنگردد و بر اساس پیشگویی جاماسب در این راه کشته شود تا پادشاهی همچنان دردست خودش باقی بماند.

۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

ایده ئولژی و نظامی گری ( ۱۰ )


تصمیم  اسفندیار برای رویا رویی با پدرش ( گشتاسب )

درد دل اسفندیار با مادرش 

اینک که اسفندیار بر تورانیان پیروز شده و خواهرانش را رهانیده  منتظر است که پدرش - گشتاسب - به قولش وفا کرده و تاج شاهی را به او واگذارد. اما انتظار او بیهوده است. از اینرو تصمیم می گیرد تا به پدرش قول هایش را یادآودی کند. ولی پیش از آن با مادرش- کتایون -  از شرط های پدرش برای واگذاری تاج  و تخت  و بد عهدی های او یک به یک سخن می گوید:

چنین گفت با مادر اسفندیار
که با من همی بد کند شهریار

شرط ها :

۱ - مرا گفت چون کین لهراسپ شاه
بخواهی به مردی ز ارجاسپ شاه

۲ - همان خواهران را بیاری ز بند
کنی نام ما را به گیتی بلند

۳ - جهان از بدان پاک بی‌خو کنی
بکوشی و آرایشی نو کنی

تعهد ؛

همه پادشاهی و لشکر تراست
همان گنج با تخت و افسر تراست

 اکنون که گشتاسب قولش را فراموش کرده است ُ فردا تعهد پدر را یادآوری می کنم

کنون چون برآرد سپهر آفتاب
سر شاه بیدار گردد ز خواب

بگویم پدر را سخنها که گفت
ندارد ز من راستیها نهفت

و اگر او - گشتاسب - نخواهد به قولش وفا کند  با زور تاج پادشاهی را از او می ستاند :

وگر هیچ تاب اندر آرد به چهر
به یزدان که بر پای دارد سپهر

که بی‌کام او تاج بر سر نهم
همه کشور ایرانیان را دهم

و : 

ترا بانوی شهر ایران کنم
به زور و به دل جنگ شیران کنم

کتایون که به خوبی گشتاسب را می شناسد  از سرانجام اسفندیار غمناک می شود:

غمی شد ز گفتار او مادرش
همه پرنیان خار شد بر برش

بدانست کان تاج و تخت و کلاه
نبخشد ورا نامبردار شاه

و می کوشد او را از این کار بازدارد :

بدو گفت کای رنج دیده پسر
ز گیتی چه جوید دل تاجور

مگر گنج و فرمان و رای و سپاه
تو داری برین بر فزونی مخواه

یکی تاج دارد پدر بر پسر
تو داری دگر لشکر و بوم و بر

و پس از درگذشت پدرت تاج و تخت شاهی به تو می رسد:

چو او بگذرد تاج و تختش تراست
بزرگی و شاهی و بختش تراست

چه نیکوتر از نره شیر ژیان
به پیش پدر بر کمر بر میان

و اسفندیار که تبلور فرهنگ زمانه است - البته این فرهنگ امروز هم وجود دارد بویژه  در حاکمیت  - در برابر تشویش های مادرش و خواهش وی  می گوید با زنان نباید مشورت کرد:

چنین گفت با مادر اسفندیار
که نیکو زد این داستان هوشیار

که پیش زنان راز هرگز مگوی
چو گویی سخن بازیابی بکوی

مکن هیچ کاری به فرمان زن
که هرگز نبینی زنی رای زن

و مادرش از چنین قضاوتی شرمشار و شوریده می شود اما کاری از دستش ساخته نیست ؛

پر از شرم و تشویر شد مادرش
ز گفته پشیمانی آمد برش

و اسفندیار خود را برای این رویا رویی آماده می کند. 

از آن سوی گشتاسب از تصمیم اسفندیار با خبر می شود و می کوشد راهی برای زیر قول زدن هایش پیدا کند. 


۱۳۹۴ شهریور ۱۳, جمعه

ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا



این خبر کوتاه را بخوانید : 


آیت‌الله صافی گلپایگانی:

 « بیمارستانی ویژه زنان در تمامی شهرها احداث شود »


البته این سخن ایشان تنها نیست بلکه همه ی مراجع و روحانیون نیز بخشی از مردم هم چنین نظری دارند، 

ایشان و دیگر آیات عظام و همه ی روحانیت خبر ندارند که دولت جمهوری ولایی بودجه لازم برای تجهیز درمانگاه ها و بیمارستان های موجود را هم ندارد تا چه برسد به ایجاد بیمارستان های زنان. این هم دو خبر در این مورد: 

۱ - « دختر ۹ ساله ی دهدشتی به علت مجهز نبودن آمبولانس به امکانات پزشکی جان داد 


۲- و نیز بسیاری از مردم ناتوان در پرداخت هزینه های بیمارستان اند. 

یک سایت خبری مدعی شده است؛ یک زن حامله در بیمارستانی در شهرستان سلماس از توابع استان آذربایجان غربی که به تشخیص دکتر باید با عمل جراحی فرزند خود را به دنیا می‌آورد، به خاطر نداشتن هزینه‌های عمل مجبور به زایمان طبیعی شد و جان خود را از دست داد.

به گزارش ایسنا، «روز نو» با انتشار این خبر نوشت: همسر این زن حامله به اسم «ولی» یک کارگر روزمزد است که می‌گوید بیمارستان برای عمل جراحی همسرش از وی هزینه میلیونی خواست و وقتی به آنها توضیح داده که از عهده تامین چنین هزینه‌ای برنمی‌آید، همسرش را مجبور به زایمان طبیعی کردند که در بحبوحه تولد نوزاد، جان خود را از دست داد.

این کارگر روزمزد که در بخش ساختمانی کارگری و مزد ناچیزی دریافت می‌کند، تاکید دارد که مسئولان بیمارستان توجهی به وضعیت بد مالی او نکرده و گفته‌اند که صرفا در ازای پرداخت هزینه مورد نظر حاضر به عمل همسرم هستند و با شروع درد زایمان وقتی موفق به تامین این هزینه نشدم آنها بی‌رحمانه همسرم را مجبور به زایمان طبیعی کردند و او را کشتند.

بر اساس این گزارش، خانواده این زن از بیمارستان شکایت کرده‌اند.


چه می شد اگر آیات عظام با استفاده از دریافت های شرعی دولت جمهوری ولایی را در تجهیز بیمارستان های موجود یاری می کردند و یا امکانات درمانی لازم را برای کم درآمدهای جامعه ؟

برای این که ببینید آیات عظام و در راسشان شخص ولی فقیه چه مبالغی را باید به خزانه دولت بریزند که نمی ریزیند  « مجرمان مالیاتی کشور » اگر نخوانده اید از بالای صفحه دانلود کنید. 

و این هم نیاز کشور به تخت های بیمارستانی :

سلامت نیوز: معاون درمان وزیر بهداشت گفت: در بخش دولتی به ازای هر هزار نفر یک تخت بیمارستانی داریم. برای پاسخ‌دهی مناسب به بیماران، به ۶۰ هزار تخت جدید نیاز داریم. در همین راستا بیمارستان‌ها برای توسعه تخت‌های بیمارستانی به ۵ گروه تقسیم
وی افزود: در حال حاضر در بیمارستانهای دولتی به ازای هر هزار جمعیت، یک تخت بیمارستانی وحود دارد و در دو بخش دولتی و غیر دولتی، 1.5 تخت به ازای هر هزار نفر وجود دارد.


دکتر سید حسن هاشمی وزیر بهداشت، هزینه احداث هر تخت بیمارستانی را حداقل ۴۵۰ میلیون تومان اعلام کرده است


به این ترتیب برای ساخت و تجهیز بیمارستان لازم برای کشور: 

۴۵۰۰۰۰۰۰۰* ۶۰۰۰۰  = ۲۷۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ بیست و هفت هزار میلیارد تومان نیاز است و این  یک سوم مالیاتی است که آیات عظام و ولی فقیه باید بابت مالیات به دولت بپردازند که نمی پردازند.

۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ایده ئولژی و نظامی گری ( ۹ )


قول های گشتاسب به اسفندیار

هنگامی که اسفندیار از زندان به ایستگاه گشتاسب می رسد، گشتاسب چنین می گوید:

پدر داغ دل بود بر پای جست
ببوسید و بسترد رویش به دست

بدو گفت یزدان سپاس ای جوان
که دیدم ترا شاد و روشن‌روان

ز من در دل آزار و تندی مدار
به کین خواستن هیچ کندی مدار

گرزم آن بداندیش بدخواه مرد
دل من ز فرزند خود تیره کرد

بد آید به مردم ز کردار بد
بد آید به روی بد از کار بد

پذیرفتم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان

که چون من شوم شاد و پیروزبخت
سپارم ترا کشور و تاج و تخت

پرستش بهی برکنم زین جهان
سپارم ترا تاج و تخت مهان


سپاه ایران با فرماندهی اسفندیار تورانیان را شکست می دهند.
اکنون نوبت گشتاسب است که به قول خود وفا کرده و تاج و تخت را به اسفندیار واگزارد و خود به عبادت مشغول شود:

پرستش بهی برکنم زین جهان
سپارم ترا تاج و تخت مهان

اما وقتی ایده ئولژی وسیله ای باشد برای گرفتن یا نگهداشتن قدرت، توجیه های تازه ای برای زیر قول زدن ها پیدا می شوند. گشتاسب هم چنین بهانه ای پیدا می کند و احساسات اسفندیار را بر می انگیزاند. او به اسفندیار می گوید:

اول خواهرانت را از توران نجات بده تا پادشاهی نصیبت شود : 

 برین ننگ تا زنده ام
به مغز اندرون آتش افگنده ام

پذیرفتم از کردگار بلند
که گر تو به توران شوی بی‌گزند

به مردی شوی در دم اژدها
کنی خواهران را ز ترکان رها

سپارم ترا تاج شاهنشهی
همان گنج بی‌رنج و تخت مهی

/ جایگاه پرستش بس است
نه فرزند من نزد دیگر کس است


برفتنت یزدان پناه تو باد
به باز آمدن تخت گاه تو باد


اسفندیار به توران می رود، ارجاسب - پادشاه توران - را می کشد و خواهرانش را می رهاند. 

اکنون نوبت گشتاسب است که تاج و تخت حکمروایی را به اسفندیار واگذار نموده و خود به عبادت مشغول شود

---------------------------------------------
مطلب مرتبط :

ایده ئولژی و نظامی گری ( ۸ ) 

آرزوهای اسفندیار

http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2015/07/8.html

۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

زنانی که در توافق تاریخی ایران و ۱+۵ نقش مهمی داشتند



سوزان کیانپور

بی بی سی، واشنگتن

این روزها باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در تلاش است تا کنگره را به تایید توافق اتمی ایران و کشورهای ۱+۵ متقاعد کند، مذاکرات تاریخی که با کمک و میانجگیری شمار بی‌سابقه‌ای از دیپلمات های زن انجام شد.
زمانی که توافقی در بین شرکت کنندگان در یک نشست به دست می آید، براساس عرف معمول طرفین با دست دادن بر این توافق مهر تایید می زنند.
اما زمانی که در ۱۴ ژوئیه توافق تاریخی در وین بین ایران و کشورهای ۱+۵ حاصل شد، مذاکره کنندگان ایرانی نتوانستند به دلیل مقررات سختگیرانه در کشورشان دست همکاران زن خود را بفشارند. 
سه دیپلمات زن، دو اروپایی و یک آمریکایی، نقش محوری در دستیابی به این توافق جامع برای محدود کردن برنامه اتمی ایران داشتند.

فدریکا موگرینی، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزیر خارجه سابق ایتالیا رهبری این مذاکرات را برعهده داشت.

او در نوامبر ۲۰۱۴ میلادی این سمت را از بارونس کاترین اشتون تحویل گرفت، که او هم به نوبه خود نقشی کلیدی در برقراری روابط دوستانه با ایران داشت.


خانم موگرینی در ابتدا که به عنوان دیپلماتی فعالیت هایش را شروع کرد، با انتقادات زیادی روبرو شد. برخی او را سیاستمداری بسیار جوان و بی تجربه می دانستند.
اما با گذشت زمان، او به مذاکره کننده‌ای سرسخت معروف شد.

معاون او، هلگا اشمید، دیگر سیاستمدار زن در این مذاکرات بود. به گفته سیاستمداران خانم اشمید از دانش فنی زیادی برخوردار است و همکارانش از او به عنوان چهره‌ای مهم در این مذاکرات یاد می‌کنند.
دیپلمات‌های ارشد غربی گفته‌اند در پایان این خانم اشمید بود که در چانه زنی‌های منتهی به توافق نقش مهمی برعهده داشت.
برعکس خانم موگرینی، هلگا اشمید با چندین سال تجربه در مذاکرات ایران، دیپلماتی شناخته شده در صحنه سیاسی بود.

در میان سیاستمداران آمریکایی وندی شرمن قرار داشت. خانم شرمن اولین زنی است که سمت معاونت وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی را دارا است. او از مذاکره کنندگان قدیمی در مسائل هسته‌ای است.

از وندی شرمن به عنوان معمار اصلی سیاست‌های دولت کلینتون در برنامه هسته‌ای کره شمالی نام برده می‌شود.

وندی شرمن می گوید دست دادن ضرورت رسیدن به یک توافق نیست

خانم شرمن از سال ۲۰۱۱ میلادی در مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای ۱+۵ حضور داشت.

حضور سه زن به عنوان مذاکره کنندگان ارشد در این گفتگوها امری بی سابقه بود.

خانم موگرینی در گفتگویی با بی‌بی‌سی گفت که "حتی در اتحادیه اروپا، اغلب این اتفاق نمی‌افتد که شمار سیاستمداران زن بیشتر از مردان سیاستمدار باشد."

به گفته خانم موگرینی حضور زنان در این مذاکرات تاحدی امری جدید بود، اما او در عین حال می‌افزاید احساس شخصی من این است که این حضور کمک کننده بود. 

خانم موگرینی می‌گوید زمانی که سیاستمداران مرد از مسیر مذاکرات خارج شده و یا گرفتار مسائل تاریخی شده و وارد مباحثاتی این چنینی می‌شدند، این زنان سیاستمدار بودند که آنها را به مسیر اصلی برمی گرداندند.

به گفته مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا "حضور زنان در موقعیت‌هایی کلیدی به ما کمک کرد که در تمام طول مذاکرات موضعی واقعی و عملی داشته باشیم."

اما در جمهوری اسلامی ایران قوانین سختگیرانه‌ای درباره ارتباطات زن و مرد وجود دارد. آداب و قواعدی وجود دارد که دیپلمات‌ها فارغ از آن که در ایران باشند یا نه باید آن را رعایت کنند.

وندی شرمن می‌گوید ما نمی‌توانیم به هیج وجه با سیاستمداران مرد دست بدهیم و به هیچ وجه نباید هیچ گونه تماسی با آنها داشته باشیم.

اما چنین مسئله‌ای برای خانم شرمن غیرمعمول نیست.

او می‌گوید: "من در بالتیمور بزرگ شدم، در میان جامعه یهودیان اردتدوکس. آنها هم چنین اصولی دارند. اما من فکر می کنم که همگی ما می‌دانیم که چگونه بدون دست دادن با هم صحبت کنیم. و همدیگر را تا آن حد درک کنیم که به بتوانیم به یک توافق برسیم."

به گفته وندی شرمن "زن بودن مانعی در روند پیشرفت مذاکرت نبود."

خانم شرمن می‌افزاید: "زمانی که در کنار سیاستمداران ایرانی نشسته‌ام، من نماینده ایالات متحده آمریکا هستم و شاید به عنوان یک زن اگر چیزی بگویم این قدر تند و تیز به نظر نرسد. در مقابل اگر عصبانی شوم چون زن هستیم به نظر غیرمنتظره می‌رسد. " 

در طول سالها مذاکره او شناخت خوبی از هم قطاران ایرانی‌اش به دست آورده و آنها اغلب ویدیوها و داستان‌هایی از خانواده‌هایشان را با هم به اشتراک می‌گذارند.

فدریکا موگرینی می‌گوید ما شاهد واکنش‌هایی توام با شک و تردید از جانب کشورهای اروپایی نسبت به حضور زنان سیاستمدار هستیم.

خانم موگرینی می افزاید: "بخشی از جوامع غربی و اروپایی در این باره که زنان از توانایی هایی برخوردارند و باید به آنها به خاطر داشتن نقشی مهم احترام گذاشته شود، دچار شک و تردید هستند."

به گفته خانم موگرینی در برخی از جوامع اروپایی برای این که نشان داده شود زنان می‌توانند به عنوان مذاکره کنندگان ارشد حضور داشته باشند و یا می‌توانند در موقعیت های سیاسی بالایی باشند باید تلاش زیادی کرد.

علیرغم افزایش حضور زنان، باز هم در همه تیم‌های مذاکره کننده در نشست ایران و ۱+۵ سیاستمدار زن نبود.

وندی شرمن می‌گوید که او با این مسئله سر به سر همکارانش می‌گذاشته است.

به گفته خانم شرمن"در برخی از تیم‌های مذاکره کننده تمامی آنها سیاستمداران مرد بودند. من امیدوارم که این مسئله در آینده تغییر کند."

در حال حاضر تمامی صحبت‌ها بر سر این است که چگونه و چه زمانی این توافق عملی خواهد شد. روندی که با سفر از قبل پیش بینی شده فدریکا موگرینی و هلگا اشمید به ایران آغاز شده است.

آیا دو زنی که تمامی تلاششان را برای رسیدن به توافق اتمی انجام دادند، می توانند در اجرای آن نقش داشته باشند؟ 

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();