این یک اصطلاح اجتماعی است که گاهی شنیده می شود. ممکن است شما تعاریف گوناگونی هم از آن خوانده یا شنیده باشید.
با توجه به شیفتگی ما در تفسیر، و داستان یک کلاغ چهل کلاغ، برای خود داری از این داستان، بی آن که به نوشته کسی مراجعه کنم، یک راست رفتم سراغ « دانشنامه بریتانیکا » یا همان انسکلوپدیا که از قدیم ترین و معتبر ترین دانشنامه های دینا است.
تمام مطالب و جمله های داخل گیومه از دانشنامه بریتانیکا است.
این دانشنامه سکولاریسم را چنین تعریف کرده است :
- هر جنبشی در اجتماع که هدفش توجه به زندگی زمینی ( دنیایی* ) باشد »
* اصطلاح دنیایی از من است.
تعریف خیلی کلی است و شامل همه کارهایی می شود که به حل و فصل مسائل زندگی می پردازد: کارهای علمی، مهندسی، غذایی، بهداشتی ، پزشکی، محیط زیست ،تجارت ، تولید، اقتصاد، سیاست …
می بینید همه کسانی که تلاش می کنند مشکلات زندگی را با دانش و آگاهی حل و فصل کنند، در واقع یک کار سکولار انجام می دهند. حتا می توان آن را به کمترین تلاش های ما در زندگی روز مره اتلاق کرد.
ممکن است بگویید خب، این که نیازی به طرح یک اصطلاح ندارد، انسان در تمام تاریخش همه ی این کارها را انجام می دهد. سخن شما درست است اما به توضیح دانشنامه در مورد تاریخ اروپا توجه کنید:
« در اروپای قرون وسطی *روحانیت مذهبی - مسیحیت - تمایل شدیدی داشت به انکار توانایی انسان. و تنها می خواست احکام انجیل و فتواهای رهبران مسیحی اجرا شود. »
مانند آخوندها و روشنفکران مذهبی امروز خودمان که می خواهند همه مسائل را با احکام قرآن و فتواهای آنان حل وفصل شود، اعم از اقتصاد که می بینیم چی از کار درآمده، آموزش و پرورش ، دانشگاه ها، دادگستری، انتخابات …
قرون وسطی از سال ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر می گیرد! فجایع کلیسا را آخوندهای ما خیلی تبلیغ کرده اند و حالا خودشان همان کارها را در سال ۲۰۰۰ میلادی می خواهند انجام دهند!!!
دانشنامه در ادامه چنین می گوید:
- سکولاریسم واکنشی بود به این تمایل شدید کلیسا - برای اجرای نظرات رهبران مسیحی - که به نام دروه رنسانس یا رستاخیز علمی و اجتماعی در اروپا پیدا شد. سکولاریسم به انسان و دستاوردهای انسانی توجه کرد. »
تلاش تمام فعالیت های اندیشمندان قرون در دوره چهارصد ساله رنسانس به این منجر شد که کلیسا و فتواهایش از زندگی اجتماعی، علمی و سیاسی اروپا گام به گام به پس رود و بجایش دستاوردهای علمی و فرهنگی انسان بکار گرفته شد، به همین دلیل :
«
حرکت بسوی سکولاریسم در تاریخ مدرن اروپا رشد کرد و غالبن بصورت ضد مسیحیت و ضد مذهب ظاهر شده است. »
همین چیزی که امروز توسط بعضی آخوندهای ما تبلیغ می شود:
ّآیت اله علم الهدی امام جمعه مشهد :
سکولار، مسلمان نیست، اگر گفتیم کسی سکولار و مسلمان است مثل این است که بگوییم یک نفر مسلمان است اما عرق خوری و شرب خمر را حلال می داند.
http://www.bartarinha.ir/fa/news/587726/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
این هم یک نمونه دیگر از آن سوی کشور :
بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن در کردستان و هورامان
جنبش روشنگری دربرابر دین سکولاریسم، علماء السوء و اﻟﺮوﯾﺒﻀﻪ
سکولار، شخصی ست که به سکولاریسم منسوب است و سکولاریسم یعنی داشتن قوانین غیر دینی یا قوانین ساخته شده ی دست بشری که مخالف شریعت الله و موافق امیال و هوسهای بشری است، یعنی تفکری که به بناء زندگی بر بی دینی فرامی خواند و دین را از دخالت در امور دنیا برکنار می کند…
این شخص …اگر توبه کرد و به بالندگی و حقانیت و پیشرفته بودن و صلاحیت اسلام ایمان آورد، مسئله حل می شود، در غیر این صورت، کفر و ارتدادش ثابت می شود، حتی اگر روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بپندارد.
سکولاریسم در طول تاریخش اگرچه باعث شد که مذهب از فعالیت های اجتماعی بویژه از حکومت کنار رود، اما هیچوقت بطور مستقیم ضد مذهب نبوده است، به همین دلیل دانشنامه می نویسد:
« در نیمه قرن بیستم بعضی دینداران به سکولاریسم مسیحی توجه کردند. آنها گفتند مسیحیت نباید خود را فقط محدود به امور مقدس و دنیای دیگر کند. بلکه مردم باید فرصت هایی بیابند تا ارزش های مسیحی را رشد دهند. »
این دینداران معتقدند که پیام اصلی مسیح می تواند شناخته و در هر گوشه ی زندگی سکولار بکار گرفته شود »
مسیحیتی که در طول هزار سال، هزاران فجایع را باعث شد تا ذهن مردم را در محدوده ی دستورات رهبران دینی مقید کند و تا کنون هم اجازه نداده حتا یک برگ از اسناد درونی اش منتشر شود امروز « محبت » و « عشق » را مهمترین هدف خود قرار داده است. زیرا عیسی مسیح بخاطر عشق به انسانیت خودش را فدا کرد!!
توجه کنید که سکولاریسم حاصل زمان رنسانس است قرن ۱۴ تا ۱۷ میلادی اما دینداران مسیحی - یا همان روشنفکران مسیحی - در نیمه قرن بیستم یعنی سیصد سال بعد به این نتیجه رسیدند که بهتر است با مردم همگام شوند و بگویند پیام اصلی عیسی می تواند در هر گوشه زندگی سکولار هم بکار گرفته شود. این گونه است که مذهب در پی مردم می رود!
امروز هم بعضی از آخوندهای ما که هوشیارترند - برخلاف آقای علم الهدی - شلانه شلانه در توجیه زندگی و خواسته های مردم سخن می گویند مانند آقای محمد رضا زائری. این سخنان را گوش کنید:
به همین جهت وجوه مختلفی از سکولاریسم از « ناخدایی » گرفته تا « مسیحیت » را بر حسب برداشت می توان یافت و امروز نیز در اسلام،
و نیز گروهی از روشنفکران مسلمان، از سکولاریسم دینی سخن می گویند با برداشت های خودشان و تفسیرهای کج و معوج که بررسی آنها در نوشته های پسین می آید.
اما همه ی فرهنگنامه ها، دانشنامه ها ولغت نامه ها در یک بخش از سکولاریسم همنگر هستند و آن این که :
سکولاریسم یعنی جدایی دین و بنیاد های دینی از حکومت.
این نوشتار ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر