تفکر ولایی و آزاد اندیشی
نوشته پیشین کل جامعه ی ایران را از نظر سیاسی به سه قشر تقسیم کرده است. آیا این سه قشر به مفهوم سه حزب است؟
پاسخ روشن است : گروه اول و دوم را یک حزب می توان دانست با دو یا سه جناح و گروه سوم را یک حزب! چرا؟
گروه اول و دوم از اندیشه حاکمیت ولایت مطلفه فقیه دفاع می کند. چون یک زیر بنای فکری دارند یک حزب محسوب می شوند با جناح های مختلف. اینان - تمام جناح هایشان - برای برداشتن سهم بیشتر از سفره حاکمیت ولایت مطلقه فقیه باهم مبارزه می کنند.
حزب ها در دنیا از سیستم های فکری متفاوت پیروی می کنند مانند حزب سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات. اولی سیستم اقتصادی - بازار - را برای گسترش دموکراسی می خواهد اما دومی دموکراسی را برای بازار آزاد می خواهد. یعنی درست برعکس هم هستند.
این احزاب حاصل گسترش اندیشه های اجتماعی اند نه این که پس از بدست گرفتن حکومت شکل گرفته باشند.
اما در کشور ما گروه اول و دوم ریشه در قدرت مستقر دارند و از آن سرچشمه می گیرند زیرا هر دو مدافع یک اندیشه هستند:
اندیشه حاکمیت ولایت مطلقه فقیه که آقای خمینی آن را چنین مطرح کرده است:
- قیم ( ولی ) ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (ّع ) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم ( ص ) و امام ( ع ) با فقیه فرق داشته باشد »
کتاب ولایت فقیه ص ۱۴ - امام خمینی - چاپ ششم - پاییز ۶۷- ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س )
گروه اول و دوم می توانند تشکیلات رسمی خود را داشته باشند زیرا بر طبق قانون اساسی ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته اند و بر اساس سیاست های کلی نظام که توسط ولایت مطلقه فقیه تدوین می شوند عمل می کنند.
۲ - گروه سوم - تحریم و امتناع کنندگان انتخابات .
نیز یک حزب اند زیرا یا بطور تئوریک حاکمیت هر نوع ایده ئولژیک را بنا به دلایل عقلی، فلسفی و تاریخی رد می کنند و یا بطور تجربی به این نتیجه رسیده اند که حاکمیت ولایت مطلقه فقیه نمی تواند جوابگوی نیازهای جامعه ی ایران باشد.
این گروه دو فرق بنیادی با حزب ولایت مطلقه فقیه و نیز با ولی مطلقه فقیه دارد:
الف - معتقد شده اند هر نوع شرکت در انتخاباتی که نامزدان آن از فیلتر نظارت استصوابی ولایت مطلفه فقیه بگذرند در واقع آب ریختن به آسیاب این حاکمیت است که در طول نزدیک به چهل سال نتوانسته به خواسته های مردم جواب دهد،
گروه سوم - با این که یک سوم رای دهندگان را تشکیل می دهند - نمی توانند تشکیلات خود را برپا کنند زیرا هدف آنان:
نه تنها پیروی و تقویبت حاکمیت ولایت مطلقه نیست ، بلکه بطور آشکار خواهان شرکت مستقیم عامه مردم در انتخاب سیاستگزاران کشور است که با اندیشه ولایت ففیه کاملن متفاوت است.
ب - ویژیگی دوم این گروه آزادگی در اندیشه است . این گروه با این که حاکمیت ولایت مطلقه فقیه را بطور تئوریک یا تجربی رد می کند اما هیچ وقت حزب طرفداران ولی مطلقه فقیه و یا خود ایشان را تهدید نکرده است.
در صورتی که افراد حزب ولایت فقیه - اصولگرایان ، اعتدالیون و چه اصلاح طلبان - وقتی در حضور ولی مطلقه فقیه هستند با صدای بلند و شجاعت در لحظه های معین سخنان ولی مطلقه را قطع و فریاد می زنند :
- مرگ بر ضد ولایت فقیه »
به این ترتیب گروه تحریم و امتناع کنندگان را به مرگ تهدید می کنند.
ولی مطلقه فقیه نیز که خود را رهبر ایران و ملت ایران می داند با خشنودی به این شعار گوش می کند. در واقع ولایت مطلقه فقیه بدش نمی آید این شانزده میلیون نفر بمیرند!! تا حاکمیت ولایت مطلقه فقیه ادامه یابد.
گویا کسانی که به نامزدهای شورای نگهبان ایشان رای نمی دهند ایرانی نیستند که ایشان اجازه می دهد چنین شعاری در طول نزدیک به چهل سال همچنان تکرار شود و غیر معتقدان به ولایت مطلقه فقیه را تهدید به مرگ نماید. در صورتی که به خوبی می داند تعداد این گروه روز بروز افزایش می یابد.
پس اگر امام جمعه ایشان می گوید هرکس می خواهد کنسرت گوش کند از مشهد برود، چندان هم بیراهه نرفته و حرفش بسیار نرمتر از ولی مطلقه است که غیر معتقدان به حاکمیت خود را آشکارا تهدید به مرگ می کند.
این گروه بی آن که منشوری صادر کنند، بی آن که تجمعی و تشکلی داشته باشند، راه مشترک خود - آزاد آندیشی - را انتخاب کرده و آن را برای دیگران هم به رسمیت شناخته اند.
به این ترتیب اگر چه در عمل فقط یک حزب می تواند آشکارا فعالیت کند با جناح های گوناگونش که به دنبال سهم خود از سفره ولایت مطلقه فقیه اند؛ باندهای معتقد به ولایت مطلقه فقیه !! اما:
یک حزب دیگر با اعتماد به آزادی اندیشه و نفی هر گونه سلطه ایده ئولژیک پرداخته و بر استفلال فکری تک تک افراد جامعه تاکید می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر