۱۳۹۵ بهمن ۸, جمعه

استراتژی حذف!!


بحران نیرو در جمهوری اسلامی

انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نشان می دهد که هیچ نیروی قدرتمندی در برابر آقای روحانی نیست. دلیل این کمبود ربطی به توانایی های آقای روحانی ندارد  بلکه مربوط به نبودن نیروهای کارآمد در نظام جمهوری اسلامی است، در این بین معرکه گردان انتخابات که تنور آن را داغ می کرد نیز دار فانی را وداع کرده است . اکنون  کارگردانان نظام ولایی مانده اند  چه کسی را علم کنند تا ظاهرن به مصاف آقای روحانی رود تا بازار بی رونق انتخابات گرم شود. 

این کاهش شدید نیروهای کارآمد محصول  تحلیل نظام جمهوری اسلامی است :

«‌ اگر شاه کوتاه نمی آمد و سرکوب می کرد، روحانیت به قدرت نمی رسید » این جمله کوتاه نتیجه گیری سردمداران جمهوری اسلامی از جمله آقای خامنه ای است ،  که به این استراتژی اعتبار بخشیده است :

  • اگر در برابر منتقدان و مخالفان کوتاه بیاییم، مانند شاه قدرت را واگذار می کنیم »  و تنها راه برای کوتاه نیامدن: 
الف - حذف فیزیکی است -  این یکی با  کشتار، زندانی کردن و فراری دادن منتقدان و مخالفان از روز اول شروع شد  که داستانش نیازی به گفتن ندارد و همچنان ادامه دارد

ب - حذف قانونی است - ایجاد قانونی که جلو هر گونه تغییرات را توسط نمایندگان مردم بگیرد. این یکی با افزودن اصل ولایت مطلقه فقیه به قانون اساسی، افزایش همه جانبه ی قدرت رهبری ، و  نظارت استصوابی حاصل شد. 

ظاهرن این ملاحظات قانونی برای آن بود که جلو ورود نیروهای غیر روحانی را در سیستم جمهوری ولایی بگیرد اما در عمل به شمشیر دو لبه تبدیل شد.

موقعیت و اختیارات رهبری هم به آیت اله خمینی و هم خامنه ای این امکان را داد تا همکاران روحانی خود را از صحنه کشاکش قدرت برانند، مانند شریعتمداری و قمی در زمان آقای خمینی و منتظری در زمان آقای خامنه ای. 

این حذف های فیزیکی و قانونی معتقدترین و نزدیک ترین یاران انقلاب اسلامی را نیز شامل شد که معروفترینشان آقایان بازرگان ، موسوی ، کروبی، خاتمی  و هاشمی رفسنجانی بودند. 

نتیجه ی حاصله این است که امروز نه تنها اقتدار داخلی جمهرری اسلامی در داخل افزایش نیافته  بلکه هر روز بیشتر توسط مردم به اشکال گوناگون  به بازی گرفته می شود. 

اکنون کسانی در مراکز تصمیم گیری اند که هیچ شخصیت سیاسی مستقلی ندارند و از هرگونه تحلیل سیاسی - اجتماعی ناتوانند. کارشان فقط غرغره کردن سخنان رهبری است. شاید در این میان ناطق نوری و حسن روحانی یک سر و گردن از دیگران  بلندتر باشند. 

روحانی  هم تحصیلات حوزوی دارد هم مدرن، تحصیل کرده انگلیس است و از روز اول در پست های گوناگون و حساس جمهوری اسلامی انجام وظیفه کرده است. کمترین کارش پنج  دوره نمایندگی مجلس است.

ناطق نوری هم در پست بازرسی دفتر رهبری جا خوش کرده است و از اندرون خبر دارد،

آیا باید منتظر حذف اینان هم بود یا این که آقای خامنه ای بنا به علاقمندی اش به خود و خانواده اش  این دو نفر  را برای روز مبادا نگه داشته است؟ 

انتصاب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به این پرسش جواب می دهد.

اما آقای خامنه ای می داند که هیچ یک از این نیروها به دیدگاه های دشمن سازی های وی چندان اعتمادی ندارند. و هریک که بجایش بنشیند باز کردن پنجره ها بسوی غرب سرعت می گیرد.

شاید گوشه کنار نشستگان نظام به این نتیجه رسیده باشند با این قانون اساسی که بنیادش بر حذف هر منتقد و مخالفی است رویکردهای تازه بسوی غرب با تنش های درونی بسیار همراه باشد از جمله تنش بخش سیاسی و سپاه پاسداران. 

این تنش از آنجا ناشی می شود که هیچ شخصیت مستقل سیاسی در هرم قدرت وجود ندارد تا بتواند سپاه  را کنترل کند و بعید نیست که سپاه از پس یک آشوب درونی برای نظم بخشیدن به کشور رسمن سر برآورد اگر چه فعلن در پشت صحنه است. 

وقتی این تنش ها بنیاد جمهوری اسلامی را تهدید نمی کند که: 

نظارت استصوابی حذف شود، در این صورت  نیروهای کارآمد به مجلس خبرگان، شورای اسلامی و پست ریاست جمهوری  راه یافته و اجبارن  راه را برای تغییرات بنیادی قانون اسای هموار می نمایند.

در شرایط فعلی :‌

الف - این بسته به  تصمیم آقای خامنه ای است تا خود را قانع کند که بیش از این بر اقتدار و هیبت فردی خود نیفزاید  و بیش از این به ریزش  نیروهای کارآمد در جمهوری اسلامی برای تثبیت خود و خانواده اش در قدرت دل نبندد.

البته تنش و آشوب در درون جمهوری اسلامی الزامن به منزله آشوب همه جانبه در کشور نیست اما می تواند جرقه ای باشد در انبار باروتی که حاصل استراتژی حذف است.

اگر چنین اتفاقی بیفند، اولین کسانی در این آتش می سوزند نه شخص آقای خامنه ای ،بلکه کل روحانیت است. زیرا آقای خامنه ای با گارد محافظش مدتی می تواند درون قلعه اش بماند اما بقیه روحانیت چی؟ 

ب - بسته به کل روحانیت است. سکوت روحانیت در برابر نظارت استصوابی که به دست چین شدن فرمانبرداران بی چون و چرای ولی فقیه در خبرگان، مجلس و ریاست جمهوری می انجامد، می تواند پیامدهای مشترکی برای همه ی روحانیت داشته باشد. 

از نصیحت کار بر نمی آید چون هیچ کدام از روحانیون در موقعیتی نیستند که نصیحت آنان موثر باشد. فقط  با نقد و به چالش کشیدن آشکار تفسیر شورای نگهبان در مورد نظارت استصوابی راه برای تغییر شاید باز شود.

 فشار روحانیت نقش موثری در عقب نشینی سرسختانه رهبری و اصلاح قوانین و رفع آشوب های احتمالی آینده می تواند داشته باشد. 

بی شک لغو نظارت استصوابی راه را برای حضور نیروهای دیگری در حاکمیت باز می کند که ممکن است با ولایت مطلقه فقیه  سازگاری نداشته باشند ، اما حضور این نیروها به معنی نابودی شیرازه کشور و روحانیت نیست. همان گونه که در زمان های گذشته نیز نبود.

به نظر می رسد استراتژی حذف - اگر می خواهد به بقای جمهوری اسلامی کمک کند -  حذف نظارت استصوابی  است. 


آیا استراتژیست های جمهوری اسلامی از جمله آقای خامنه ای راه دیگری از این بن بست دارند؟

--------------------------------------
کانال تلگرامی با نوشته ها و فیلم های تلگرامی :

https://t.me/gozaresh1395

هیچ نظری موجود نیست:

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();