سخن گفتن فیلسوف
آقای دکتر مجتبی لشگر بلوکی این پرسش را با تنی چند از اساتید دانشگاهی و دست اندر کاران حکومتی در میان گذاشته و جواب هایی با دیدگاه های گوناگون دریافت کرده است. این نوشته به نقد دیدگاه و عملکرد این اساتید می پردازد.
https://t.me/Dr_Lashkarbolouki/50
مهربانانه پیش از خواند این متن، نوشته اقای دکتر داوری اردکانی را در سایت بالا بخوانید. با سپاس
دکتر داوری اردکانی!
فیلسوف!
دکتر اردکانی پیش از پاسخ سر راست به پرسش بالا، « توسعه نیافتگی » را تعریف می کند!
« توسعه نیافتگی ناتوانی از فهم « جهان بشری » و سستی در پیمودن راه « توسعه » در عین بستگی صوری و سطحی به آن است .
سپس به پرسش، پاسخ می دهد که « چرا ایران عقب ماند و توسعه پیدا نکرد»؟
۱ - آرزوی توسعه وجود دارد، اما اراده توسعه وجود ندارد
الف- پرسش و مساله وجود ندارد
۲- ما بی عقلیم ، یعنی عقل توسعه نداریم
نشانه های عقل توسعه، پرسش داشتن و اما و چرا گفتن و نقص ها را دیدن و نقد کردن است.
در شرایط کنونی باید خردی را جستجو کرد که امکان های اکنون و توانایی ها و ناتوانی ها و دانایی ها و نادانی های زمان را بشناسد. توسعه بازسازی جامعه است با امکان هایی که اینجا و اکنون وجود دارد.
۳ - توسعه در الویت حکومت نیست.
هر کوششی بر ضد قدرت های جهانی ( بیرونی ) اگر با تلاش برای رهایی از بلای توسعه نیافتگی ( درونی ) همراه نباشد، با دشواری ها مواجه می شود.
تجربه یک صد سال اخیر نشان داده که سیاست متکی به ایده ئولژی در کار توسعه موفق نیست.
۴ - جهان توسعه نیافته، بی مساله است ،
من شصت سال است که از بابت پرسش کردن ملامت می شوم
۵ -گرته برداری ناموفق
علمی که اکنون ما داریم، بیش از حد نیازمان است. اکنون مشکل ما نداشتن دانش و دانشمند و دانشگاه نیست. مشکل این است که نمی دانیم به علم چه نیازی داریم و جایگاه علم کجاست و چه نیازهایی با آن برآورده می شد،
می بینیم :
جواب های ایشان کلی است و تمام کشورهای توسعه نیافته را شامل می شود. بنابراین جوابی که در مورد ایران باشد- بطور اختصاصی - ندارد!!
به این می گویند فیلسوفانه گفتن و نوشتن. زیرا ایران هم یک جزیی از جهان توسعه نیافته است !
از پنج مورد که ایشان آؤرده، شماره یک ، دو و چهار در واقع یک جواب است و این که جهان توسعه نیافته پرسش ندارد!
ایشان به این مسئله نپرداخته است که:
چه عواملی در جهان توسعه نیافته - از جمله ایران - باعث شده که جهان توسعه نیافته و از جمله در ایران پرسش بوجود نیامده است تا به دنبال پاسخی برای ان باشند.
دلیلش می تواند این باشد که:
الف - جهان مذهبی - از هر نوعش - نه تنها پرسش را از انسان می گیرد،
ب - بلکه حق پرسش را نیز می گیرد.
شما بگویید این ها را از کجا آؤردی؟
به این نوشته ایشان توجه کنید:
در مورد الف :
توسعه نیافتگی « ناتوانی » از فهم جهان بشری.. است!
به این ترتیب جهانی که در توسعه نیافتگی وجود دارد. جهانی ساخته و پرداخته بشر نیست. یعنی جهان توسعه نیافتگی جهانی است ساخته و پرداخته اندیشه های غیر بشری که :
بشر را از جهانی که خود ساخته است، بی خبر گذاشته است.
این جهان غیر بشری را چه کسانی مبلغ و مروج آن بوده اند؟ این جهان غیر بشری، جهان مذهبی از هر نوعش و در جهان اسلام، دین اسلام و در ایران مذهب شیعه بطور عمده و رهبران این مذاهب عامل اساسی بوده اند تا در ایران پرسش بوجود نیاید و توسعه نیافته بماند!
اما ایشان فیلسوفانه می گوید و می نویسد و از حد کلی گویی بیرون نمی شود، تا مبادا به گوشه اعتقادات خودش بر بخورد!
در مورد ب که جهان مذهبی حق پرسش را از انسان می گیرد:
باز هم به نوشته خود ایشان توجه کنید:
« من شصت سال است که از بابت پرسش کردن ملامت می شوم »
این ملامت شدن، همان است که تو حق پرسش نداری! البته ایشان نمی گوید از طرف چه کسانی ملامت می شود چون اگر بگوید رازهای ناگفته هویدا می شود.
باید به ایشان گفت خوشا بحالت که فقط ملامت شدی، به زندانت نیانداختند، اعتراف تلویزیونی نگرفتند، تیربارانت نکردندو سرت را نبریدند و توی حمام رگت را نزدند…
لازم به یادآوری است که ایشان یکی از اعضای برجسته انقلاب فرهنگی بوده است. از حق نباید گذشت همین که ایشان نوشته است:
تجربه یک صد سال اخیر نشان داده که سیاست متکی به ایده ئولژی در کار توسعه موفق نیست.
یک گام بزرگ به جلو است اگر:
این کلی گویی ها را کنار گذاشته، و نهانخانه دل را آشکار نماید! و بگوید:
چگونه به اینجا رسید که :
مرگ بر تجدد هم اثری ندارد و راه توسعه تنها راه است.
پیشین :
http://hafezehtarikhi.blogspot.com/2021/06/blog-post_4.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر