۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

گفتگو با حسن اشکوری



تلویزیون ایرانیان برلن گفتگویی دارد با آقای حسن اشکوری از گروه اصلاح طلبان بویژه در مورد انتخابات آینده. این گفتگو را در یوتیوپ می توانید ببینید و گوش کنید.



بخش یکم :

حسن اشکوری بدون لباس روحانیت بسیار دوست داشتنی تر ست ، طی گفتگو چند بار گفتم دور از انصاف است اگر شما را روحانی بنامیم .



حسن اشکوری از برخی جهات روشنتر و واقع بین تر از بسیاری اصلاح طلبان ست . صحبت های او در مورد انتخابات آتی منطقی بود ، کاش می شد صحبتهای خصوصی بعد از مصاحبه با بسیاری را بدون سانسور پخش کرد تا همگان بدانند پشت چهره برخی ها چه شخصیتی قرار گرفته .

اشکوری از این جهت نیز با بسیاری از اصلاح طلبان تفاوت دارد و دوست داشتنی تر است .



بخش دوم :

بهمراه قسمتهایی از کنفرانس بحث برانگیز برلین که منجر به خلع لباس روحانیت اشکوری شد !)



در قسمت دوم با اشکوری در مورد انتخابات صحبت کردیم . شرکت در انتخابات آیا بمنزله مشروعیت بخشیدن به نظامی نیست که تنها نام افراد مورد علاقه خود را از صندوق خارج می کند ؟



آیا باید در انتخاباتی که می دانیم تقلب بصورت گسترده از سوی حاکمیت اعمال می شود و آیا اصلا احتمال حضور افرادی که بازگو کننده نظرات مردم هستند ، وجود دارد ( صلاحیت آنها از سوی شورای نگهبان رد نخواهد شد ؟! ).

اشکوری به نسبت دیگر اصلاح طلبان دیدی روشن دارد و تاکید محض بر شرکت در انتخابات ندارد .



وی به صراحت گفت در انتخاباتی که اینچنین برگزار می شود حتی سران جنبش سبز یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز نباید شرکت کنند مگر با شروطی مثل حذف نظارت استصوابی و تاکید بر سلامت انتخابات .



با اشکوری در مورد اختلاف احمدی نژاد با خامنه ای نیز صحبت شد . اشکوری با اشاره به سنت معمول در جمهوری اسلامی مبنی بر تلاش برای عیان نشدن اختلافات درونی گفت این اختلاف از پرده برون افتاده و هرچند خامنه ای در گذشته از بسیاری خطاها چشم پوشی می کرد اما سرانجام آقای خامنه ای متوجه شد که برخلاف نظرش که احمدی نژاد را برای دوران کوتاهی در نظر گرفته بود ، این گروه برنامه های گسترده ای برای مجلس و ریاست جمهوری و ... دارد .



بنظر می رسد سیاست خامنه ای در حال حاضر مدارا برای اتمام دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد ست چرا که حذف وی برای نظام هزینه سنگینی خواهد داشت . بویژه اینکه احمدی نژاد قابل پیش بینی نیست و می تواند مسایل بسیاری را بازگو کند که هزینه های زیادی را دربرخواهد داشت اما سخت می بینم که دوران باقیمانده از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بخیر و خوشی بگذرد .


۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

بخش چهارم گفتگو



آخرین بخش گفتگوی آقای اردشیر امیر ارجمند با تلویزیون رسا را اینجا می خوانید.

سئوال آخر –

رسا می خواهد رسانه راه سبز امید باشد، به نظر شما وجود این رسانه با توجه به شرایط بحرانی ایران چقدر می تواند مفید باشد و آیا رسا توانسته در این جهت مفید باشد؟



جنبش سبز یک جنبش متکثر و بدون سازمان مدیریتی هرمی است. یعنی مجموعه ای از شبکه های هم عرض و سازمانبندی غیر متمرکز است . این نوع سازماندهی محاسنی دارد و معایبی . از جمله این که می باید نقص و نبود تشکیلات منسجم یا رهبری هرمی را از طریق همصدایی و همنوایی بین شبکه ها جبران کرد. چگونه ؟

حالا غیر از وجود چهره های معرف، د رکنار یک تشکل همآهنگ ساز، ما نیاز به یک صدای هماهنگ ساز هم داریم. لذا فکر ایجاد چنین رسانه ای همیشه وجود داشت. تمام رسانه های مستقل داخلی را از بین بردند. تنها رسانه ی ما کلمه بود، حالا در کنار کلمه رسانه های دیگری هم وجود داشتند. و می باید که ما به یک سمتی می رفتیم که رسانه ای می داشتیم – رادیو یا تلویزیون – بتواند پوشش وسیع تری داشته باشد و کلمه هم نباشد. زیرا کلمه مربوط به جریان آقای موسوی بوده است. به رسانه ای فراگیرتر نیاز داشتیم . بنابراین رفتیم به طرف ایجاد رسا.

باید بگویم که رسا باید این چشم انداز را داشته باشد که بتواند صدای همه ی جنبش باشد. شاید امکان پذیر نباشد، رسا منشوری دارد که فراتر از آن نمی تواند فعال باشد. اما باید بیشترین توانایی خودش را در این جهت بکار بگیرد. برای این که بتواند بیشترین جذب را انجام دهد و این کار دشواری است که امکانات زیادی می خواهد. حد انتظار هم بالا است.

باید بگویم که ما به رسانه های دیگری هم نیاز داریم که هر کدام گوشه ای از کار را بگیرند. بنابراین رسا نمی تواند ادعا کند که صدای واحد جنبش سبز است. یکی از صداهای جنبش است. اما باید بتواند کارش را گسترش دهد. رسا نه رسانه ی آقای موسوی و نه آقای کروبی است. نه رسانه ی کس دیگری . رسانه ای است که وظیفه اش پوشش دادن به جنبش است با آن چارچوبی که در اساسنامه اش آمده است که یکی از این چهار چوب منشور جنبش سبز است . ما محدودیت هایی داریم که شامل تعاملات با دیگر نیروهاست. که باید مشخص شود. بنابراین رسا باید بیشترین تلا ش را داشته باشد – در چهارچوب خودش - تا دیدگاههای مختلف در جنبش را معرفی کند.

رسا یک موفقیت نسبی بوده است. این مربوط به کارکنان است و مربوط به امکانات موجود است. امکانات باید در اختیار کارکنان باشد تا کارکنان بتوانند آنها را بکار گیرند. رسا باید بر منابع کاملن پاک و ایرانی استوار باشد؛ این نکته ی بسیار مهمی است. مشکلات مالی در کنار سایر مشکلات باعث شده که آنجه که رسا می تواند عرضه کند در چهارچوب محدودی باشد. خب . امیدوارم که همه ی هموطنان و فعالان جنبش که از رسا مطالبات زیادی دارند، باید امکانات برای رسا فراهم کنند؛ کمک های فنی، هنری، مالی و وووو لازم است. کم و زیادش مهم نیست. اصل کمک کردن به رسا مهم است.



حالا آیا تمام مشکلات رسا مربوط به این کمبودها است؟ به نظر من نیست. شما هم باید بخشی از آن را بپذیرید. رسا باید حیلی بازتر عمل کند. ما چهارچوبی داریم که در منشور آمده است. رسا باید نظرات گوناگون را به نحوی ارائه دهیم که همه احساس مشارکت کنند. من فکر می کنم امکان پذیر است. به نظر من می رسد که در یک ماه اخیر رسا تغییر کیفی کرده . یک شتاب مثبتی را می بینم که امیدوارم ادامه یابد. هم از نظر کیفی و هم ازنظر حرفه ای.

بطوری که مردم ایران برای هر دقیقه اش اهمیت قائل شوند که نباید از دست بدهند. می باید این هدف شما باشد. باید رسا را بجایی برسانیم که مردم می خواهند.

این به معنای این نیست که هویت رسا را حفظ نکنید، اما باید در این جهت عمل کنید.

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

فرزندان خلف قتیبه بن مسلم !



اول این معرفی نامه کوتاه جناب این فاتح عربی – اسلامی را از ابوریحان بیرونی داشته باشید:

• ابوریحان بیرونی دربارة خوارزم می‌نویسد:چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی آن فتح کرد هر کس که خط خوارزمی می‌دانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود را به کلی فانی و معدوم الاثر کرد. لذا اوضاع ایشان به قدری مخفی است که وسیله ای برای شناختن حقایق امور در آن کشور پس از ظهور اسلام در دست نیست پس از این واقعه‌ اهالی خوارزم امی‌ ماندند و در امور مورد نیاز به حافظه خود اتکا می‌کردند.
و حالااین دو خبر را بخوانید:

آستان قدس رضوی در اقدام عجیبی نقاشی‌های حماسی دور میدان فردوسی مشهد که برگرفته از داستان‌های شاهنامه بود، شبانه پاک کرد!

اینجا می توانید بعضی نقاشی ها را ببینید:



و نیز این خبر را از ساری:

مجسمه های اسب در میدان امام ساری یک شبه محو شد. در ابتدا خبری درباره آن اعلام نشد تا اینکه رئیس شورای این شهر گفت مجسمه های 50 ساله به دستور دادستان شهر برداشته شده چون توهین آمیز بوده اند.

برای دیدن پیکره ی فرو افتاده ی آرش کمانگیر اینجا بکلیکید:



شانزده اسب برنزی همراه با ارابه و سوار در میدان امام «ولیعهد سابق» ساری، نماد آرش کمانگیر تیرانداز اسطوره ای ایران زمین بوده اند که گفته می شود از اهالی ساری بوده است. نام این پهلوان نامدار اسطوره ای در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان نیز آمده است



و برای شناختن اندکی بیشتر قتیبه:

اما در باره رواج اسلام در بخارا و دشواری های آن و حل آن با اسکان عرب در محلات اصلی شهر این عبارت جالب است:



هر باري اهل بخارا مسلمان شدندي‌، و باز چون عرب بازگشتندي‌، باز ردّت آوردندي‌. قتيبة بن مسلم سه بار ايشان ‌را مسلمان كرده بود، باز ردت آورده، كافر شده بودند. اين بار چهارم قتيبه حرب كرده شهر را بگرفت‌. و از بعد رنج ‌بسيار اسلام آشكار كرد، و مسلماني اندر دل ايشان بنشاند، به هر طريقي كار برايشان سخت كرد و ايشان اسلام راپذيرفتند به ظاهر و به باطن بت پرستي مي‌كردند. قتيبه چنان صواب ديد كه اهل بخارا فرمود يك نيمه از خانه‌هاي ‌خويش به عرب دادند تا عرب با ايشان باشند و از احوال ايشان با خبر باشند تا به ضرورت مسلمان باشند. بدين ‌طريق مسلماني آشكار كرد، و آثار كفر و رسم گبري برداشت و جِدّ عظيم مي‌كرد و هر كه در احكام شريعت تقصيري ‌كردي عقوبت مي‌كرد، و مسجد جامع بنا كرد و مردمان را فرمود تا نماز آدينه آوردند تا اهل بخارا را ايزد تعالي‌ ثواب اين خير ذخيره آخرت او كناد.

نقل از : (اخبار اصبهان‌، ترجمه فارسي‌، ص 139 ـ 140).

و برای اطلاع بیشتر از چگونگی ترویج اسلام در ایران توسط اعراب اینجا را بخوانید:

و حالا عجب نیست که جانشینان امثال قتیبه چند نقاشی را پاک، مجسمه های تاریخی را نابود کنند که هیچ ، هزاران نفر را شکنجه کنند، زندان کنند، اعدام کنند و حتا خاک آنان را با تراکتور شخم بزنند که خانواده هایشان هم نتوانند را گور فرزندانشان را بیابند.



این داستان را دکتر خزعلی از عملکرد حاکمیت پیروان قتیبه نقل کرده است :

" ... یا حکایت اعدام فرزند همین قاضی دادگاه گنجی، یک روز خدمت آقای مروی – معاون اول وقت قوه قضاییه – می رسد و می¬گوید، من قاضی این دستگاه هستم، پسرم دکتر بود و دردهه شصت اعدام شد، فقط می خواهم یکبار پرونده پسرم را ببینم، می¬خواهم بدانم به چه جرمی اعدام شده است، آقای مروی پرونده را می¬خواهند و قاضی را هم دعوت می کنند و با هم پرونده را می بینند، تمام مستندات پرونده عبارت بود از چند برگ تقویم آقای دکترکه نوشته بود:" صبح به سخنرانی مسعود رجوی رفتم!" و در جایی هم نوشته بود: " شب پای سخنرانی آیت بهشتی رفتم.


 
و هزاران نفر این گونه – حتا فقط به جرم خواندن یک بارنشریه یکی از گروههای سیاسی - توسط فرزندان خلف قتیبه به زیر خاک فرستاده شدند .

این هم یک نمونه ی دیگر از تجاوز جنسی فرزندان خلف قتیبه :

/

و این یکی هم که آخرین نخواهد بود:

کلمه-مسیح علی نژاد:

روزنامه نگاری که تازه از زندان رهیده است و باید خبرِ مرگِ یک زندانیِ دیگر را تایید کند؛ ما کاتبانِ مرگ شده ایم، کاتبانِ درد اما دیگر ننویسیم هدی صابر در گذشت وقتی همه می دانند که این زندانی چند روزی است که در اعتراض به مرگی دیگر دست به اعتصابِ غذا زده است و این وظیفه ی زندان بود که از جانش محافظت کند….

از صبح که خبرش آمد هیچ کس خبرِ مرگ را باور نکرد. محمد نوری زاد نوشت، تحولِ سبز تکمیلش کرد اما باز کسی باور نداشت که یک زندانی به خاطر اعتصاب غذا در زندان آن هم درست در سالگردِ یک کودتای انتخاباتی جان بدهد.

ساده لوحانه فکر می کردیم انقدر تدبیر دارند که در شبِ تلخِ خرداد، مراقبِ زندانیانِ صبورِ مان باشند تا مرگش گوشه ای دیگر از جان و جهانمان را آتش نکشد و بر خشمِ مردمِ رنج کشیده نیافزاید.

اما روزنامه نگارِ نازنینی که از صبح پیگیر بود تا ببیند بیمارستان مدرس و اوین اگر خبر را تایید کردند او از مرگ بنویسد، متاسفانه تایید خبر را گرفت و نوشت: خبر درگذشت شیر آهنکوه مرد، هدی صابر صحت دارد. او پریروز به دنبال وخامت حال ناشی از اعتصاب غذا به بیمارستان مدرس منتقل شده و دیروز در این بیمارستان به علت انسداد یکی از رگ های قلبی درگذشت و به هاله و عزت الله سحابی نزد خدایش پیوست.

محمد نوری زاد هم نوشت: فوت آقای هدا صابر ، صد در صد صحیح است.

از ۲۴ ساعت قبل ، ایشان به مراقبین فریاد میزده که درد دارند و متأسفانه دیشب ساعت ۱۲ و نیم حالشان بهم می خورد و نزدیک ۳ ساعت بیشتر تحت پرستاری و مداوا نبودند و متأسفانه فوت می کنند.

ننویسیم «فوت کردند»، ننویسیم «درگذشت»….بنویسیم یک زندانیِ دیگر را هم کشتند….نمی دانم بگذارید کمی زمان بگذرد باز هم ما روزنامه نگاران ناگزیر می شویم «حرفه ای» بودن را رعایت کنیم و بنویسیم هاله سحابی درگذشت، هدی صابر درگذشت….اصلا در زندان و در خیابان و از بالای پشت بام و در کهریزک همه معترضان، فوت می کنند، در می گذرند با جسمِ سخت، با مننژیت، با ایستِ قلبی ….ما کاتبانِ مرگ کم کم در حرفه ای بودن مسابقه می گذاریم و هر کسی با اعتصاب و باتوم و مشتی بر سینه کشته شد، ما می نویسم در گذشت، لابد زمان که بگذرد ما بیشتر حرفه مان را رعایت می کنیم در برابرِ کسانی که انسان را رعایت نمی کنند




و این بیت حافظ شعار اینان است:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم .



و اگر روحانیت فرزند خلف قتیبه بن مسلم نیست، چرا در برابر این همه بی حرمتی، و نامردمی صدایش در نمی آید؟



۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

راهپیمایی «سکوت»



متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید برای پاسداشت خاطره زنجیره سبز انسانی

ماه خرداد روزهای بس حماسی و بیادماندنی را در دل خود جای داده است و ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ یکی از آن روزهای فراموش نشدنی است. در این روز مردم ما با شور و امید وصف ناشدنی به پای صندوق های رای آمدند تا از حق تعیین سرنوشت خویش استفاده کرده و با انتخاب رئیس جمهور شعار «تغییر سازنده» را تحقق بخشند. تلاش کنند تا با تغییر روند ها و روش ها به سمت دمکراتیزه شدن نظام حرکت شود, اخلاق به سیاست باز گردد, همبستگی ملی را با حذف مرزهای نامشروع خودی و غیر خودی تقویت کنند, حکومت قانون را جایگزین گریز از قانون نمایند, قاطیت خود بر لزوم پاسداری از کرامت انسان و حقوق بشر را به حکمرانان کشور یاد آور شوند, نظام اداری و اجرایی کشور را از گرفتاری در دام ناکارآمدی و دروغ و توسل به رمالی و جن گیری و…نجات بخشند و کارگران و کشاورزان و محرومان جامعه را از ترس نیاز های اولیه خود رها نمایند. اما آنانی که سواری بر مرکب قدرت را به هر قیمتی راهنمای عمل خود قرار داده بودند با مهندسی انتخابات و تقلب در آرای مردم نامزد مورد نظر خود را از صندوق ها در آورند و آنگاه که با صدای اعتراض میلیونی مردم مواجه شدند به جای پاسخگویی و اقناع به سرکوب و داغ و درفش و زندان متوسل شدند و جنبش سبز از دل این رخداد و در امتداد مطالبات تاریخی مردم ایران برای آزادی و توسعه سر برآورد و سروقامت و استوار همچنان هدف «تغییر سازنده»، تحقق حقوق بشر و امنیت انسانی برای همه ایرانیان را دنبال می کند.

شورای هماهنگی راه سبز امید برای پاسداشت همه آنانی که در این روز به پای صندوق های رای آمدند تا کشور را از بلیه دروغ و خودکامکی رهایی بخشند و در دوسال گذشته در پی رای گمشده خویش هر هزینه ای را بجان خریده اند وهم چنین قدردانی ازمقام عزیزانی که در این مسیر به شهادت رسیدند، از راهیان سبز امید دعوت می کند در این روز بیاد زنجیره سبز امیدی که میدان راه آهن را به میدان تجریش پیوند داد در سکوت مطلق وبا رعایت موارد زیر دست به راهپیمایی در پیاده روهای خیابان ولی عصر حد فاصل میدان ولی عصر تا میدان ونک بزنند و در ساعت ده همان شب بر روی بامها ندای الله اکبر سر دهند.

از همراهان جنبش سبز خواهانیم که برای این دعوت دست به اطلاع رسانی گسترده زده و همه همت خود را برای هرچه پرشور برگزار شدن این راهپیمایی انجام دهند.

این شورا به اقتدارگرایان حاکم قویا هشدار می دهد که برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز حقی بشری و منطبق با اصل ۲۷ قانون اساسی است و دولت مکلف به تضمین امنیت شهروندان شرکت کننده در آن می باشد و اعمال هرگونه محدودیت و یا مقابله با آن از جانب مامورین اطلاعاتی و امنیتی و نیروهای سرکوبگری که وابستگی آنها به اقتدارگرایان مسلم است جز مسئولیت و بی آبرویی بیشتر در سطح داخلی و بین المللی و افشای عدم صداقت آنها و سیاست دوگانه شان در مورد جنبش های دموکراسی خواهی در منطقه به دنبال نخواهد داشت.

شورای هماهنگی راه سبز امید برنامه های دیگر خرداد ماه را با همفکری با هم میهنان عزیز در بیانیه های دیگر بزودی اعلام خواهد کرد.

شورای هماهنگی راه سبز امید.

۸٫ ۰۳٫ ۱۳۹۰

۱ - محل: پیاده روهای خیابان ولی عصر حد فاصل میدان ولی عصر تا میدان ونک (به بالا از سمت شرق، به پایین از سمت غرب)

۲ - زمان: ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر. راهپیمایی رأس ساعت ۸ تمام شده و همه متفرق شوند.

۳ - راهپیمایان با لبان بسته سه خواسته زیر را فریاد خواهند زد:

-آزادی رهبران جنبش و زندانیان سیاسی

- برگزاری انتخابات آزاد

-اقدام موثر و فوری برای حل مسئله گرانی و بیکاری

۴ - فعالان جنبش سبزدر شهرستانها هم می توانند برنامه ای مشابه تهران را در این روز برنامه ریزی و اجرا نمایند.

۵ - سکوت مطلق در طول برگزاری راهپیمائی حاکم خواهد بود. به هیچ شعاری پاسخ داده نشود و از هر گونه اقدامی که به خشونت طلبان بهانه برای انجام اقدامات غیر قانونی و ضد انسانی می دهد خود داری شود.



۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

خود کاوی ( 3 – 90 ) بخش سوم گفتگو


 و نگاهی به این بخش

تاکیدها از این وبلاگ است

ادامه پاسخ در باره اصول منشور ویرایش دوم .

منشور بر یک اصول مشخصی استوار است :


1 – بحث مسالمت آمیز و ضد خشونت بودن جنبش است . بنابراین در حالی که تمام مکانیسم های مبارزاتی مسالمت امیز را مشروع می دانیم، و با توجه به مقتضیات از آن استفاده می کنیم، روش های مبارزه ی خشونت آمیز کلن کنار گذاشته می شوند. بنابر این باید که آمادگی مبارزه دراز مدت را داشته باشیم و فکر نکنیم که با بکار بردن بعضی مکانیسم ها می توانیم خیلی سریع وضعیت را عوض کنیم . اگر چه سعی می کنیم که در حداقل مدت به نتیجه برسیم، ولی بهر حال یکی از اصول اساسی جنبش مسالمت آمیز بودن آن است. ما به این مسئله پایبندیم اما طرف مقابل بوده که بشدت بدنبال تغییر وضعیت بوده و می خواسته ما را به سویی بکشاند که این اصل را کنار بگذاریم . هر آنچه که اتفاق افتاده و بکارگیری خشونت بوده سر منشا خودشان بوده اند. تظاهرات خیابانی ما مسالمت آمیز بوده، آقایان افرادی را مشخص می کردند، در مکان های معین با شعارهای مشخص، و بعدن با برخوردهای تعیین شده از پیش و دوربین ها را کارگذاشته بودند برای عکسبرداری و فیلمبرداری. بنیاد کار دست نیروهای خودشان بوده. مانند همان کارناول عاشورا و غیره .


2 - بحث قانون اساسی است.

ما یک حرکت مسالمت آمیز هستیم، باید یک چهارچوب مشخصی برای حرکت خودمان داشته باشیم ؛ و آن قانون اساسی است.

یک تفسیر متوازن از قانون اساسی . در این جا به بحث اعتقاد به قانون اساسی وارد نمی شویم . آن یک مسئله ی دیگری است که ما وارد آن بحث نمی شویم. آنچه که در حوزه عمل اجتماعی مورد اعتنا هست کنکاس اعتقادات افراد نیست، بلکه حقوق و وظایف عینی افراد است. ما قانون اساسی را به عنوان چهارچوب حرکت با یک تفسیر متوازن از آن پذیرفته ایم. وقتی می گوئیم اجرای بلاتنازل قانون اساسی، منظورمان این است که شما بخشی از قانون اساسی را حذف نکنید، به نحوی تفسیر نکنید که که قانون اساسی بی معنا شود.

اگر می گوییم قانون اساسی، به معنای آن نیست که قانون اساسی ایرادی ندارد، یا این که همه ما باید به همه ی مواد آن به یک درجه اعتقاد داشته باشیم. هر کدام از ما ممکن است نسبت به بخشی، بندی، یا اصلی از قانون اساسی ایراد داشته باشیم . اما مکلف هستیم که حرکتمان را در چهارچوب قانون اساسی انجام بدهیم با تفسیر متوازن از قانون اساسی؛ هدفمان این است که حق تعیین سرنوشت مردم محقق شود. همانجور که مردم بودند، یک روز به قانون اساسی رای دادند. و هر فردی که در این کشور در حکمرانی مشارکت می کند، مشروعیتش از قانون اساسی باید باشد نه مشروعیت قانون اساسی از وی باشد. به عبارت دیگر قانون اساسی مشروعیتش را از مردم گرفته، رای مردم بوده که مشروعیت قانون اساسی را تعیین کرده است . منشاء مشروعیت قدرت مردم هستند در این دنیا ولا غیر. در این دنیا قدرت رقیب برای منشاء مشروعیت وجود ندارد. قانون اساسی مشروعیتش را از مردم گرفته . هر مقام حکومتی مشروعیتش را از قانون اساسی و رای مردم می گیرد و برعکس نیست. هر نوع تفسیری برای این که نهاد، سازمان، فرد یا شخصی فراتر از قانون اساسی است، قدرت و صلاحیت نامحدود دارد،مغایر ذات قانون اساسی است. اگر قرار باشد قانون اساسی وجود نداشته باشد، یا اگر مشروعیت افراد از قانون اساسی نباشد، خیلی از افراد می توانند مشروعیت پیدا کنند. آنها که به دنبال تفسیرهای اقتدارگرایانه از قانون اساسی اند باید بدانند اگر بخواهند بر این مبنا حرکت کنند ، خیلی از جریانات رقیب می توانند سر بالا کنند.

خب، ما باید یک مبنای حرکت داشته باشیم و آن تفسیر متوازن از قانون اساسی است. ما معتقدیم که حق مردم است. هر زمانی که فرصت مناسب حاصل شود و مشارکت همه ی مردم امکان پذیر باشد، دوباره در باره آن نظر دهند. در باره ی همه قانون اساسی نظر بدهند. ممکن است که همه ی مردم با نقطه نظرات ما موافق نباشند. ما هرگز نخواستیم که همه ی مدرم نظرشان مانند ما باشد، تعبیرشان از قانون اساسی مانند ما باشند. ما چنین حقی برای خودمان نمی شناسیم. ما نقطه نظرات خودمان را داریم و دیگران نقطه نظرات خودشان را داشته باشند؛ به همین دلیل می گوییم تنوع وتکثر . لذا هر جایی که همراهان اصلی جنبش – موسوی و کروبی – هر جا که از قانون اساسی صحبت می شود، بحث تکثر و تنوع جنبیش مطرح است . یعنی قانون اساسی با توجه به این که تکثر و تنوع جبش مورد تاکید قرار بگیرد که نکته ی بسیار با اهمیتی است. در کنار این :



3 - حقوق بشر است . که مبنای بسیار مهم برای جنبش است . یکی از حلقه های وصل و اجماع سازی جنبش است. ممکن است که ما اختلاف نظر در مورد قانون اساسی داشته باشیم – که هست - در مورد لزوم رعایت موازین حقوق بشر در جنیش اختلاف اساسی وجود ندارد. و همه بر این معتقد هستند و یکی از موازین اساسی جنبش حقوق بشر است.



اگر ما بحث مسالمت آمیز بودن جنبش، بحث قانون اساسی، تنوع و تکثر و حقوق بشر را داشته باشیم؛ اینها یک مجموعه ای مهم را تشکیل می دهند که در این چهار چوب باید حرکت کنیم. باید سعی کنیم منشور روز به روز بیشتر با به ویژگی های جنبش

منطبق شود.



نکته ی دیگر: ما یک تعبیر وتفسیر رحمانی از اسلام داریم. ما انتطار نداریم که همه تعبیر وتفسیر ما را داشته باشند. منظورمان این نیست که همه نقطه نظرشان در باره میزان مشارکت دین در سیاست و حکومت مانند ما باشد. این نیست که تنوع و تکثر در این زمینه نادیده گرفته شود. ولی هر کسی باید بتواند امکان حفظ هویت خودش را داشته باشد. در حالی که مبنای حرکتمان اصلاحات حداقلی باشد. مثلن نباید انتظار داشته باشیم چون آقای مهندس موسوی یا آقای کروبی از همراهان اصلی جنبش هستند – با توجه به دیدگاههای مختلف در جنبش – آنها هویت خودشان را کتمان کنند و ابراز نکنند. اگر ما یک هویت مسلمانی داریم، آن را با شجاعت و شهامت ابراز می کنیم. اما تاکید می کنیم ما به دنبال آن نیستیم که همه مانند ما شوند. اگر ما از هماهنگی حرف می زنیم، به معنای آن نیست که همه ی شما باید با ما هماهنگ باشید. اگر ما هویت دیگران را قبول می کنیم، آنها هم هویت ما را قبول کنند و به هویت همدیگر احترام بگذاریم. ما نمی خواهیم که هویت ها کنار گذاشته شوند. ما می خواهیم همدیگر را تحمل کنیم، باهم زندگی کنیم و اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، نمی توانیم صلح اجتماعی داشته باشیم . باید تعریف دیگری از امر سیاسی داشته باشیم و این تجربه را با همدیگر پیش ببریم.

پرسش ها:

10 – علت بازداشت آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان چه بوده ؟

برای تحلیل دقیق علل بازداشت این آقایان باید نگاهی به قبل داشته باشیم. جناح مقابل از کلیه امکانات خود استفاده کردند تا جنبش را سرکوب کنند. در تبلیغاتشان می خواستند نشان دهند که جنبش پایان یافته است. در مقابل جنبش آرام و مطمئن حرکت می کرد. می خواستند القا کنند که اگر جنبش به خیابان ها نمی آید، چون دیگر چنین جنبشی وجود ندارد. در این شرایط اتفاقات تونس و مصر پیش آمد. در اینجا بود که آقایان موسوی و کروبی اعلام حمایت کردند. در آن شرایط سخت امنیتی جمعیت بسیار گسترده ای به خیابان ها آمد. این بود که تحلیل های آقایان نادرست از کار درآمد، این بود که تصمیم گرفتند ارتباط آقایان موسوی و کروبی را با مردم قطع کنند. چون فکر می کردند یک احیای دوباره ای برقرار شده، وضعیت تازه ای بوجود آمده و این کل برنامه های اقایان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از طرف دیگر عده ای بشدت دنبال رادیکال کردن جنبیش و همچنین رادیکالیزه کردن داخل حکومت بودند. خب، برای این که این اتفاق رخ دهد، می باید آقایان موسوی و کروبی بازداشت شوند. و فکر می کردند با این زندانی کردن این آقایان آن بخش مرددی که وجود داشت، باید به حکومت بپیوندند. اگر نپیوندید، معاند هستید و پروژه معاند سازی و منافق سازی را پیش ببرند . چون مدت مدیدی بود که آقایان حول این محور حرکت می کردند که اول اینها را معاند سازی و منافق سازی کنیم و بعد اعمال خشونت را توجیه کنیم. همچنین کل دستگاه تبلیغاتی کشور را در اختیار این پروژه قرار دادند.

به نظر می رسید که آقایان در این پروژه شکست خوردند، و برش دستگاه تبلیغاتی آقایان بشدت کاهش یافته است. پس یکی از چیزهایی را که با دستگیری اینان دنبالش بودند، پیش بردن پروژه معاند سازی بود، انسجام داخلی خودشان و حذف نقاط خاکستری درون خودشان، و جنبش را هم رادیکالیزه کنند و با این کار خودشان را توجیه کنند. از طرف دیگر به دنبال ایجاد اختلاف در درون جنبش بودند. این جریان با شکست روبرو شد بطوری که همگرایی همراهان اصلی جنبش هر روز بیشتر می شد. اگر آقای موسوی منشور اول جنبش را به تنهایی صادر کرد، ویرایش دوم جنبش توسط هر دو نفر صادر شد. تظاهرات بعدی را با هم اعلام کردند. این نزدیکی همراهان اصلی جنبش برای حکومت بسیار سنگین بود. این بود که فکر کردند اگر این آقایان در زندان باشند، آنها را می توانند کنترل کنند و زمینه های تشتت را در جنبش ایجاد کنند. اختلاف نظرها را تشدید کنند. افراد را به هم بدبین کنیم و غیره.



خوشبختانه این نقشه پیش نرفت به دلیل درایت جریانات مختلف جنبش به نتیجه مطلوب آنها نرسید. گرچه آنها دارند کار خودشان رادنبال می کنند . اینها دلایل اصلی زندانی کردن آقایان کروبی و موسوی هستند.



11 – آیا این بازداشت، جنبش را به رکود کشانده است؟

ببینید، وقتی همراهان اصلی جنبش نباشند، در جنبش تحولی ایجاد می شود. وقتی که این آقایان هم آزاد بودند، مگر ادعا نمی شد که جنبش دچار رکود شده است؟ بعد از بازداشت اینها دیدیم که چندبار حضور خیابانی داشتیم. کار دارد انجام می شود و باید تلاش مضاعف کنیم تا با انسجام و همدلی بیشتر کارها را پیش ببریم. آینده نشان خواهد داد که ما چه شکلی کار خواهیم کرد.



12- اخیرن نقدهایی در باره سایت کلمه شده است، آیا سایت کلمه و گردانندگانش مورد تایید آقای مهندس موسوی هستند؟

بحث نقد به عملکرد و یا در رابطه با خبر یک چیز طبیعی هست و دست اندرکاران کلمه هم باید پذیرای نقد باشند، این یک مسئله جدا است. ولی سایت کلمه در اختیار کسانی است که مورد تایید آن مهندس موسوی هستند . در این مورد هیچ شکی نیست. اصولا مواضع اتهامی باعث تاسف است.

سایت کلمه بیان کننده دیدگاههای آقای مهندس موسوی است و یکی از رسانه های مهم و مورد توجه جنبش هم هست. و تا به امروز یک حرکت منسجم بدون تنشی را طی کرده است. ممکن است که شما نسبت به بعضی مواضع ایرادهایی داشته باشید. این قابل قبول است، کلمه هم از این حال مستثنی نیست.اما در مورد صداقت این افراد شکی وجود ندارد. باید این نکته را تایید کنیم که قرار نبوده سایت کلمه مانند صدا وسیمای آقای ضرغامی عمل کند که کسی به آنها دستور دهد چه بنویس چه ننویس. اخباری هست که مربوط به شخص آقای موسوی یا همراهان ایشان است که سایت کلمه باید وظیفه اش را انجام دهد. در بقیه موارد این سایت وظیفه حرفه ای خودش را انجام می دهد. تا آن حدی که برایمان امکان پذیر هست باید به مسئولین آن آزادی عمل بدهیم تا کارشان را انجام دهند. اگر هم نقدی داریم باید بگوییم حالا ممکن است قبول کنند یا نکنند.

پایان بخش سوم. می توانید اینجا خودتان ببینید و گوش کنید:



---------------------------------------------------------

بخش دوم گفتگو :



 

نگاهی به قسمت سوم ؛ تفسیر متوازن

مهمترین سخن این بخش " تفسیر متوازن از قانون اساسی " است که خودش نیاز به کنکاش بیشتری دارد.

مشکل اصلی، تفسیر متوازن از قانون اساسی است. این " توازن " بستگی دارد که شما کجا نشسته باشید. در حاکمیت یا در تلاش برای رسیدن به حاکمیت. آن روز که قانون اساسی بازنگری شد، شما در حاکمیت بودید و درنتیجه برای این که حاکمیت از دستتان بیرون نرود، در بازنگری قانون اساسی از سال 1368:

شرط فقیه جامع الشرایط بودن رهبری را به فقط مجتهد بودن تبدیل کردید.

و از آن بالاتر شورای رهبری را به ولایت مطلقه تبدیل کردید.

اختیارات شورای نگهبان را از نظارت ساده بر انتخابات به نظارت بر صلاحیت نامزدها گسترش دادید که نظارت استصوابی از درون آن سر برآورد.

اختیارات رهبری را آنچنان گسترش دادید که تمام اصول قانون اساسی را زیر قدرت خود بگیرد.

البته منظورم شخص شما آقای ارجمند نیست، بلکه آقایان موسوی و کروبی جزو آن هیات بازنگری قانون اساسی بودند که این تغییرات قانون اساسی را تعیین کردند. و تا کنون حتا یک کلمه به این اشتباه بزرگ خود اشاره ای نکرده و از مردم بابت این کارشان عذر خواهی نکرده اند. مثل این که عذر خواهی در جمهوری اسلامی و سکاندارانش عذری بدتر از گناه بحساب می آید.


می ترسم روزی بیاید که دیگران از شما بخواهند که از قانون اساسی تفسیری متوازن داشته باشید! . بجای این حرف های چند پهلو و قابل تفسیر به رای، بگویید که چه قسمتی از قانون اساسی باید عوض شود. این را مردم بهتر می فهمند چون حرفتان روشن است. در این صورت " تلاش مضاعف " شما و دیگران نتایج بهتری خواهد داشت. مردم هم چون با برنامه ای مشخص و روشن و غیر قابل تفسیر های من در آوردی روبرو خواهند بود، جوابی بهتر به دعوت ها خواهند داد. تا به این مرحله نرسید، این تلاش ها نتایج اندکی خواهد داشت.

تلاش دو سره شما در جهت به دنبال خود کشاندن مردم از یکسو، و از سوی دیگر چانه زنی با مقامات حاکم جمهوری اسلامی برای شرکت در حاکمیت نه تنها فایده ای برای شما نخواهد داشت، بلکه حاکمیت با اطلاع درست از بی اعتباری خود در بین عموم مردم، برای بی اعتبار کردن شما از این تلاش های شما کمی استقبال تا حرکت جنبش سبز را کند نماید. این هم نمونه ای از تلاش شما برای چانه زنی با حکومت :



به روز شده: 17:33 گرينويچ - پنج شنبه 02 ژوئن 2011 - 12 خرداد 1390

علی مزروعی، سخنگوی شاخه خارج از کشور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران می‌گوید که "جنبش سبز" می تواند با گروهی از اصولگرایان سنتی در ایران مصالحه کند.

آقای مزروعی در گفت و گو با برنامه "صفحه دو" تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی گفت که مصالحه همواره یکی از راهکارهای چهارگانه جنبش اعتراضی ایران، موسوم به جنبش سبز بوده است.

او گفت که این جنبش از دل انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش در آمد و راهکارهای خود را در مسیر حرکت پیدا کرد.

به گفته آقای مزروعی، راهکار اول جنبش اعتراضی، حضور خیابانی بود که به ویژه تا عاشورای سال ۱۳۸۸ پررنگ بود و راهکار دوم آگاهی بخشی است که از استراتژی های اصلی و مورد تأکید رهبران جنبش بوده است.

او گفت که راهکار بعدی "مصالحه" با حکومت است که از ابتدا مطرح بود و به اعتقاد او، کم هزینه ترین راه برای رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران محسوب می شود.

آقای مزروعی راهکار آخر را هم "انتخابات" دانست و گفت: "جنبش سبز از درون یک انتخابات زاده شد و نگاه آن قطعا به انتخابات است، منتهی یک انتخابات سالم و آزاد".

به گفته آقای مزروعی، راهکارهای چهارگانه جنبش سبز مکمل هم هستند.

او در پاسخ به این سئوال که آیا مصالحه معترضان می تواند با محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران و نزدیکان او باشد؟ گفت: "تمام مصیبتی که گرفتارش هستیم از ناحیه احمدی نژاد و تیم اوست. آنها هیچ باوری به دموکراسی و آزادی ندارند و هیچ پایگاهی هم در جامعه ندارند که بتوان با آنها ائتلاف کرد".

آقای مزروعی افزود: "گروهی از اصولگرایان سنتی هستند که به یک سری از ارزش ها پایبندند و سابقه و پایگاه دارند. به نظر می رسد که با آنها بهتر می شود مصالحه را شکل داد".

موضوع احتمال مصالحه میان اصلاح طلبان ایران با حکومت از زمانی مطرح شد که محمد خاتمی، رئیس جمهوری ایران گفت: "همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد."

علی شکوری راد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و از چهره های سرشناس جناح اصلاح طلب ایران هم اخیرا در مصاحبه ای گفته بود: "تنها یا مؤثرترین پتانسیل موجود در جامعه برای آنکه جنبش سبز را به صورت کم هزینه و مسالمت آمیز به نتیجه برساند، آقای هاشمی [رفسنجانی] است. به این صورت که برود با رهبری گفتگویی را برقرار کند و بتواند رهبری را مجاب کند که به خواسته های حداقلی مطرح شده، چراغ سبز نشان دهد... این مسئله در شرایط کنونی تا حدی غیر ممکن تلقی می شود، اما... اگر همچنان که به راحتی قابل پیش بینی است، کشور دچار بحران شود و ناگزیر برخی واقعیت ها که در حال حاضر انکار می شود به رسمیت شناخته شود و احساس نیاز به برون رفت از بحران پدید آید، اولین کسی که می تواند به رهبری نظام کمک کند آقای هاشمی است."



سخنان تازه ی آقای خاتمی را هم که هنوز یادتان نرفته است.

می بینید در این چانه زنی ها، که ظاهرن برای کم هزینه کردن مبارزه و از روی خیرخواهی انجام می شود، نقش ولی فقیه را در جریان ها سرکوب و گسترش فساد را نادیده گرفته و تمام آنها را متوجه رئیس جمهوری می کنید که در جمهوری اسلامی نقش چرخ پنجم درشکه را بازی می کند چه خاتمی باشد و چه احمدی نژاد. آقای خامنه ای هم یادش نرفته که زمانی که رئیس جمهور بود چیزی بیش از چرخ پنجم نبود.

شما بعد از دو سال که بیش از صد کشته واعدامی داشته ایم، تازه یک حرف روشن زده اید و آن هم لغو نظارت استصوابی است که تا بحال هم کسی تره هم را برایش خورد نکرده است. و هنوز هم می خواهید مردم را به دنبال خود کشانده تا در چانه زنی هایتان بتوانید برگه ی قوی در اختیار داشته باشید. زمان این حرف ها و این بازی ها گذشته است. ادامه این راه به بی اعتباری شما و کسانی که می کوشند جنبش سبز را رهبری کنند خواهد انجامید.

مردم وقتی به دنبال شما خواهند آمد که حرفتان روشن باشد. بجای تفسیر متوازن از قانون اساسی یا اجرای بلاتنازل آن، بگویید:

چه اصولی از قانون اساسی باید عوض شود،

چه اصولی از آن خلاف حاکمیت مردم است.

چه اصولی از قانون اساسی باعث شده که " نهاد، سازمان، فرد " خود را فراتر از قانون اساسی بداند و احساس کند که قدرت و صلاحیت نامحدود دارد .

چه اصولی از آن باعث می شود که حاکمان اعتبار قانون اساسی را مربوط به خودشان بدانند نه این که اعتبار حاکمیت خودشان را از قانون اساسی گرفته باشند.

تا این ها را روشن نکنید، " تلاش مضاعف " شما، بیشتر نتایج منفی خواهد داشت دست کم برای آبروی خودتان. اجازه ندهید بیش از این در لباس خیرخواهی بی آبرویتان کنند. اگر دلتان بر از جان گذشتگی های مردم این کشور نمی سوزد، دست کم برای آبروی خودتان که بسوزد.







۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

سخنان پزشک معاینه کننده ی هاله ی سحابی




پاره گی طحال به علت ضربه



فشار پایین بود . قابل اندازه گیری نبود. قلب و ریه داشتند. ایست قلبی در کار نبود. شکم بسیار نرم بود. قسمت زیر دنده ها متمایل به پهلو آثار ضربه بود. ایست قلبی را بشدت رد می کنم. اگر ایست قلبی باشد، رنگ کبود می شود. در صورتی عکس های این خانم نشان می دهد رنگ پریده اند نه کبود.

تشخیص من – به عنوان تنها جراح در محل – پارگی طحال در اثر ضربه است.



۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

درود بر یزید


.........................................................................................................
اول این خبر را بخوانید:
.........................................................................................................


هاله سحابی صبح امروز در صف جلو تشییع کنندگان پیکر مهندس سحابی به رفتار خشونت‌آمیز نیروهای امنیتی و لباس شخصی اعتراض کرد و مورد حمله آنان قرار گرفت. این حمله به بیهوشی او انجامید و دکتر پیمان او را به بیمارستان منتقل کرد؛ اما معالجات بی‌حاصل ماند و دختر ارشد مهندس سحابی در روز تشییع پیکر پدرش به شهادت رسید.

در حالی در ساعات ابتدایی پس از درگذشت هاله سحابی، فرزند وی درگذشت مادرش را سکته‌ی قلبی در اثر ایجاد فضای متشنج و کشاندن پیکر مهندس سحابی بر روی زمین توسط نیروهای امنیتی عنوان کرده بود، عموی هاله سحابی ساعتی پس از آن اعلام کرد که علت درگذشت برادرزاده‌اش ضربه به شکم و ریه و نهایتا ایست قلبی بوده است.

احمد منتظری، فرزند آیت‌الله منتظری که شاهد حوادث بوده نیز دقایقی پیش با تایید مسئله ضرب و شتم هاله سحابی توسط ماموران عنوان کرد که این ضرب و شتم با هتاکی همراه بوده است.

در همین حال، رسانه‌های حکومتی تلاش دارند وانمود کنند که مراسم در فضایی آرام و به دور از تشنج برگزار شده است.

خبرگزاری مهر، در خبری شرکت‌کنندگان را "500 نفر از دوستان و خانواده وی" ذکر کرد و تاکید کرد که مراسم "با آرامش" برگزار شده است. همچنین رسانه‌های حکومت درگذشت هاله سحابی را در رسانه‌های خود پوشش داده‌اند و تنها به ذکر "ایست قلبی" بدون توجه به دلیل آن بسنده کرده‌اند.

خبرگزاری فارس، وابسته به ارگان سپاه، در این‌ باره نوشت: "هاله سحابی ساعت هشت و نیم صبح امروز به علت ایست قلبی در مراسم تشییع پدرش، فوراً به درمانگاه شبانه‌روزی گلندوئک لواسان منتقل شد. دختر عزت‌الله سحابی در این درمانگاه توسط پزشكان مورد مداوا قرار گرفت اما متأسفانه تلاش پزشكان نتیجه نداد و هاله سحابی درگذشت. همچنین هاشم صباغیان از نیروهای موسوم به ملی مذهبی نیز در این مراسم دچار ایست قلبی شد."

شهادت دو هفته پس از آزادی از زندان

هاله سحابی فرزند 54 ساله‌ی عزت‌الله سحابی فعال طیف ملی- مذهبی و نوه یدالله سحابی از بنیانگذاران "نهضت آزادی ایران" و وزیر مشاور دولت موقت انقلاب به ریاست مهندس مهدی بازرگان بود خود یکی از مبارزان قدیمی ایران به شمار می‌آید که قبل از انقلاب نیز سوابق مبارزاتی داشت و بعد از انقلاب هم.

هاله سحابی از اعضای "مادران صلح"، عضو رسمی شورای فعالان ملی مذهبی، قرآن پژوه و از فعالان حوزه زنان بود. او از معدود زنان قرآن پژوه ایرانی بود که به دنبال اثبات برابری زن و مرد، سال های طولانی از عمر خود را به جستجو و استخراج جایگاه و منزلت متعالی زنان و برابری آنان نسبت به مردان در قرآن مجید صرف کرد. او که به همراه نادر قیداری و لطف‌الله میثمی کتابی با نام "احد، قله بحران، قله مدیریت" را در 305 صفحه، سال‌ها پیش منتشر کرد، دغدغه‌اش در طی سال‌ها، یافتن راهی برای ورود و اثبات برابری زن و مرد و سرایت دادن آن به افکار بخشی از جامعه بود که امروز ملی ـ مذهبی اش می خوانند.

او سال گذشته و زمانی که برای اعتراض به تحلیف محمود احمدی‌نژاد در مجلس شورا در میدان بهارستان حاضر شده بود، توسط نیروهای امنیتی و با ضرب و شتم بازداشت شد و مدتی را در بازداشت به سر برد.

فرزند ارشد مهندس سحابی، پس از ۱۳ روز با تامین وثیقه از زندان آزاد شد اما چندی بعد در شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به دو سال حبس تعزیری و پرداخت جریمه نقدی محکوم و این حکم در دادگاه تجدید نظر تایید شد و وی تا دو هفته‌ی پیش در حال گذراندن محکومیت خود در زندان اوین بود.

در اوایل اردیبهشت ماه سال جاری، پس از تشدید بیماری مهندس سحابی، خانواده هاله سحابی، که دوران محکومیت خود را در زندان می گذراند، برای او تقاضای مرخصی دادند، اما مقامات زندان شرط مرخصی را، نوشتن تعهدنامه اعلام کردند. هاله سحابی، شرط مقامات زندان مبنی بر نوشتن تعهدنامه برای آمدن به مرخصی را رد کرد و به این ترتیب تا دو هفته‌ی پیش که در پی به کما رفتن مهندس سحابی، بالاخره با درخواست مرخصی وی موافقت شد، همچنان در زندان به سر می‌برد.

امیدوارم مراسم پدرم به خوبی برگزار شود

هاله سحابی، در مصاحبه‌ای که روز گذشته با جرس انجام داده بود، از این که نتوانسته بود پدرش را پیش از به کما رفتن ببیند و در واقع از شنیدن صدای او "محروم" مانده بود، گلایه کرد.

او همچنین در پاسخ به سوالی درباره‌ی چگونگی مراسم پدرش و احتمال ایجاد تشنج گفته بود: نمی‌توانیم پیش بینی کنیم چه می‌شود. اینکه نمی‌دانستیم امروز برای ما این مهمانها بیایند و کمک کنند و وسایل را آماده کنند برای فردا هم تدارک دیده شده است و امیدواریم که مراسم خوبی برگزار شود. مهمان‌های زیادی آمده اند از شهرهای نزدیک و دور و باید ببینیم فردا چه طور خواهد شد؛ فردا شاید تعداد زیادی باشند.



و این هم " درود بر یزید!"


زنده باد یزید! که حداقل بعد از کشتن حسین، به زینب مشت و لگد نزدند. زنده باد یزید! که حداقل در روز عاشورا به امام سجاد در بستر بیماری کاری نداشتند. زنده باد یزید! که حداقل اجازهٔ تشییع جنازهٔ کشته شدگان عاشورا را دادند. زنده باد یزید! که در عصر جاهلیت اینها را رعایت کرد ولی‌ حاکمان ما در قرن ۲۱ رعایت نمیکنند. خداوندگارا!‌ای کاش بجای نمایندگان امام زمان، از نمایندگان یزید بر ما حاکمی قرار میدادی که وضعمان به از این بود. خدوندگارا! اگر اینان نوادگان حسین اند، پس درود بر یزید !

Freetexthost.com

var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();