بررسی روزنامه ها در روزهای انقلاب ۱۳۵۷ ( ۳ )
در بر رسی پیشین:
https://t.me/gozaresh1395/8935
دیده شد که برای روز اربعین راه پیمایی بزرگی تدارک شده بود با امضای « جامعه روحانیت » یعنی هیچ حزب، سازمان و گروه دیگری در تدارک آن راه پیمایی شرکت نداشته است!
کیهان شماره ۱۰۶۱۷، ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ برابر با ۲۱ صفر یعنی یک روز پس از راه پیمایی اربعین است. در پایان آن، قطعنامه ای صادر شده است.
نکته جالب این شماره کیهان اختلاف بین تیتر صفحه اول روزنامه و عنوان اصلی قطعنامه است.در صفحه اول آمده است::
ما خواهان « جمهوری آزاد اسلامی » هستیم
در صورتی که مطالب مهم اصل قطعنامه درصفحه سوم چنین است:
- ما… خواهان برقراری حکومت جمهوری اسلامی در ایران هستیم
۳- ما … از ایشان - ایت الله خمینی ۰ در خواست می کنیم هرچه زودتر شورای انقلاب و حکومت موقت را معرفی کنند تا… مقدمات مراجعه به آرای عمومی را برای تعیین آینده ایران فراهم سازند.
۶- قیام و مبارزه اسلامی ملت ایران، ماهیت اسلامی دارد… همه قشرها و گروه های آزادی خواه را از اختلاف و پراکندگی برحذر می دارد.
۸- مبارزه ملت ما … تا پیروزی نهایی و استقرار حکومت عدل اسلامی ادامه خواهد یافت…
https://t.me/gozaresh1395/8954
نکات چشم گیر:
الف - چرا روزنامه کیهان واژه « آزاد » را به « جمهوری اسلامی» افزوده است؟ به قصد فریب مردم یا یک خیالبافی های سیاسی بوده است؟
ب- قطعنامه به طور روشن می گوید:
بند ۲ - ما خواهان « برقراری جمهوری اسلامی » هستیم!
بند ۳ - با این که در بند ۲ حکومت آینده را مطرح می کند، در عین حال خواستار مراجعه به آرای عمومی است تا آینده ایران را تعیین کند!
اگر خواسته راه پیمایان « برقراری جمهوری اسلامی » بوده، چه نیازی به آرای عمومی بوده؟ مگر آن که حرف از نوعی دیگر از حکومت هم در میان بوده باشد.
بند ۶ - همه قشرها و گروه های آزادی خواه را از پراکندگی بر حذر می داند!
یعنی همه احزاب، سازمان ها و گروه هایی که زیر پرچم روحانیت ممکن است نباشند یا نیایند « برحذر باشند »! حتا آنها که در مسلمانی شان شکی وجود نداشته است مانند نهضت آزادی یا سازمان مجاهدین خلق! یا مسلمانان مبارز…
بند ۶ دیگران را تهدید می کند که در برابر طرح « برقراری جمهوری اسلامی » طرح دیگری را برای حکومت آینده ایران پیش نکشند!
در واقع آن رفراندم برای تعیین آینده ایران، می خواسته مشتی باشد بر دهان آنهایی که بجز برپایی « جمهوری اسلامی » فکر می کردند.
اگرچه همه ی احزاب و سازمان های سیاسی در آن راه پیمایی «حضور جسمی » داشتند، اما نه در سازمان دهی آن شرکت داده شده بودند - چون ظاهرا در برابر روحانیت وزنه ای بحساب نیامده بودند - و نه در تنظیم قطعنامه که هیچ ، بلکه توسط این قطعنامه تهدید هم شده بودند. بااین وجود:
همه ی این احزاب و سازمان ها چنان گرم رفتن شاه بودند، که هرگز به چنین قطعنامه ای توجه نکرده و اعتراضی نکردند که اگر:
روحانیت آینده آیران را به رفراندم وامی گذارد، چرا از هم اکنون « جمهوری اسلامی » را فریاد می زند و دیگران را تهدید می کند که مبادا جز این بگویید.
سکوت احزاب و سازمان ها در آن روزها، نتایج امروز را بار آورد، هنوز هیچکدام به سکوت خود در برابر آن قطعنامه اعتراف نکرده و آن را به نقد نکشیده اند.
هنوز هیچ کدام به این نکته انگشت نگذاشته اند که چرا با همه ی ادعاهای مبارزاتی ، چنان وزنی نداشتند تا بتوانند در آن روزهاسهمی داشته و حقوق اجتماعی خود را مطرح کنند.
در واقع این حالت مربوط می شد:
۱- توهم ناتوانی روحانیت در کنترل انقلاب. بسیاری از اینان فکر می کردند که روحانیت صاحب تشکیلات سیاسی مناسب برای اداره کشور نیست، ولی یادشان رفته بود که نهاد روحانیت، یکی از کهن ترین نهادهای جامعه ایران است که پیش از زرتشت در جامعه حضور داشته و در زمان ساسانیان صاحب قدرت بوده به گونه ای که شاه بدون آنان توانایی چندانی نداشته است.
سلسله مراتب روحانیت - در هر زمان بنام هر دین یا مذهبی - در طول تاریخ بزرگترین تشکیلات را در بین توده مردم ایجاد کرده بود.
با این که می دیدند در روزهای گرم سرنگونی حکومت پهلوی روحانیت چگونه توانسته بود :
آنها را از متن به حاشیه براند و برای برگزاری راه پیمایی نیازی به امضای آنان ندیده بود که هیچ ،
در قطعنامه پایانی نیز، نه تنها جایی برایشان نگذاشته، بلکه انها را از هرگونه ابراز نظر جداگانه برحذر داشته بود
با وجود همه ی این نشانه های روشن از آینده، توهم ناتوانی روحانیت در اداره امور کشور، همراه با هیجان واژگونی سلطنت نمی گذاشت موقعیت خود و آینده را دریابند،.
ب - دومین عامل مهمتر این بود که خود این احزاب و سازمان ها از این که چه حکومتی باید برسر آید و چگونه باید بر سر کار آید، دورنمایی نداشتند و هر کس سنگ خود را به سینه می زد و البته هیچکدام به دنبال یک حاکمیت دموکرات نبودند!
بلکه هریک به فکر حکومت خود بودند. این موضوع پیشتر در اینجا توضیخ داده شده است:
https://t.me/gozaresh1395/8627
غافل از این که حکومت عملا در دست روحانیت است. زیرا او بود که رهبری تظاهرات و انتشار قطعنامه ها را به نفع خود انجام می دهد، هنگامی به خود آمدند که دیر شده و روحانیت توان سرکوب را در دست داشت.
این ها موضوعاتی است که در هر مبارزه اجتماعی اگر توسط مردم و نهادهایشان - انجمن های محلی. احزاب، سازمان های سیاسی. … نادیده گرفته شوند و به آنچه برایشان دیکته می شود، بی توجه باشند؛ همین می شود که شده
هشدار:
عملکرد روحانیت و حکومت اسلامی در این ۴۲ سال، اعتماد مردم را به این نهاد کاملا از بین برده است. اگر کسی امروز بکوشد ، در هر لباسی با هرگونه جریان سازی و هر اندیشه ای، اعتماد مردم را به این نهاد جلب کند، باید بدانیم از این کار نان می خورد.
البته از یک سو :
این مایه تاسف است که مردم هیچ نهاد اجتماعی تاریخی دیگری ندارند که به آن اعتماد داشته باشند تا در مبارزاتشان به آن تکیه کنند، ولی :
از سوی دیگر مایه خود انگیخگی مردم می شود تا برای مبارزه شان به توانایی فکری و جمعی خود متکی باشند تا تقلید کورکورانه.
این خود انگیخگی ها جوانه های خود را نشان داده است که به تشکیل نهادها، سازمان ها و احزابی مورد اعتماد مردم می انجامد.
کی؟ به خود مردم، به هوشیاری شان، به خواسته هایشان بستگی دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر