ملت یا رعیت!
نگارنده با این نظر آقای طباطبایی بر پایه مدارک تاریخی کاملا موافقم که :
نظام فرمانروایی(دیوانی)" و"نظام فرهنگی"
دو رکن پایداری ایرانشهر تا سده اخیر
دو رکن پایداری ایرانهشر بوده اند، اما نه تا سده اخیر! بلکه :
مربوط به پیش از حاکمیت عربی و اسلامی بوده اند. چرا؟
در شماره پیش « نظام فرهنگی » ایرانشهری ایشان بر پایه داده های تاریخی بررسی و روشن شد که نظام فرهنگی ایرانشهر ایشان در دوره پس از اسلام دو پاره شده بود:
الف - نظام فرهنگی رسمی که در مدارس زیر نظر روحانیت بود، زبان اصلی آن عربی بود تا « سده اخیر »- حدود انقلاب مشروطیت - می بینیم که چه فاجعه ای در طول تاریخ بویژه از زمان صفویه به این سو بار آورده است.
ب - نظام فرهنگی کوچه که بدور از نظام فرهنگی رسمی بود و بیشتر هم زیر ضربات تکفیری این نظام قرار داشت. زبان کوچه در بیان شعرا تبلور یافت. اما هرگز جزو نظام رسمی آموزشی تا « سده اخیر » قرار نگرفت. زیرا روحانیت با هرگونه اندیشه ای بجز خودش سازگار نبوده است.
بنابر این تاکید ایشان به ادامه « نظام فرهنگی » تا « سده اخیر » با توجه به نظام رسمی است که زیر نظر روحانیت و زبانش عربی بوده است!
و این زبان و نظام فرهنگی مورد توجه ایشان، اساسا ایرانی نیست و هیچ ربطی به ایرانشهری ندارد. حالا ایشان چگونه نظام رسمی فرهنگی را به مردم ایران می چسباند و چه منظوری دارد، باید خودش پاسخ دهد!
اکنون به بخش دیگری از نوشته های ایشان که مربوط به ملت و دولت است توجه می کنیم:
مقوله « ملت »
ایشان می نویسد :
… تمامی اقوامی که در ایران بودند از زمانهای بسیار دور ملتی را ایجاد کرده بودند و این ملت است که دولت خودش را در زمانهایی مثل هخامنشی و ساسانی ایجاد کرده است. صفویه نیز نوعی دولت ملی است.»
بسیار خوب!
آقای دکتر بفرمایند که این « ملت » را که « دولت » خودش را « ایجاد کرده » از کدام ماخذ تاریخی ایران بیرون کشیده است؟
تا پیش از مشروطیت ، یعنی تا پیش از همان « سده » ای که مورد نظر ایشان است، در هیچ نوشته حکومتی در ایران - از زمان مادها تا پیش از مشروطیت - واژه « ملت » در فرهنگ ایرانی به معنی ای که « دولت خودش را ایجاد کرده باشد» وجود ندارد؛ نه پیش از اسلام و نه پس از اسلام!
در همه جا مقوله « رعیت » وجود دارد که تفاوتش با « ملت » آقای دکتر از زمین تا آسمان است!
نمونه ای از پیش از اسلام :
.
از عهد نامه شاپور - فرزند اردشیر -
.
« امناء خود را وادار تا نیازمندان و تهی دستان را که بیمار و زمین گیرند و نمی توانند برای خود کاری انجام دهند، و مال کافی هم ندارند، سر شماری کنند. آنگاه برای آنان مستمری در حد کفاف ایشان برقرار ساز. .
زیرا پادشاهان سزاوارتر از رعیت به کمک کردن به ایشان هستند.
.
دکتر محمد محمدی ملایری - تاریخ و فرهنگ ایران - ج ۵ - ص ۳۹۴
در این متن بخوبی دیده می شود که « رعیت » افراد نیازمند و تهیدست نیستند، بلکه کسانی اند که زیر فرمان حکومت اند.
نمونه ای از پس از اسلام .
از همان سیاست نامه ای که آقای دکتر جواد طباطبایی خیلی به آن علاقمندند!
دکتر جعفر شعار -گزیده ای از سیاست نامه و قابوسنامه - دادخواهی و سیرت نیکو ورزیدن .ص ۱
اما رعیت کیست؟
فرهنگ دهخدا : عامه مردم زیر دست و فرمانبردار
فرهنگ معین : قوم و جمعیتی که در یک سرزمین تابع یک حکومت باشند!
در هر دو تعریف از مردمی سخن می رود که پیرو یک حکومت باشند نه این که نقشی در تعیین حکومت داشته باشد
« ملت » را با « رعیت » عوض کردن یک تقلب بزرگ اجتماعی - تاریخی است. نام دادن « ملت » به مردمی که نقشی در تشکیل حکومتشان نداشته اند جزو پیروی از قدرت حاکم، یک نقض غرض بزرگ است.
در واقع پیروی بی چون و چرا از قدرت حاکم زیر نام ملت، همین است که جمهوری اسلامی و هر حکومت دیکتاتوری دیگر آن را طالب است. چنین مردمی « ملت » نیستند ، بلکه « رعیت » اند.
سر دیگر این جابجایی مقولات اجتماعی و سیاسی در جای دیگری هم هست و آن بکار بردن مقوله« ملت » و « رعیت » در نظام فرهنگی غیر رسمی است توسط شعرای کلاسیک و بنام ایران!
واژه « ملت » در اشعار حافظ ، مولوی ، نظامی ، سعدی، عطار، سنایی ، وحشی بافقی ، ناصر خسرو، منوچهری و فرخی سیستانی بکار رفته است و در همه جا منظور پیروان مذاهب و ادیانند، نه بوجود آورندگا حکومت یا دولت!
مانند شعر معروف حافظ که :
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!
این هم یکی دیگر از جابجایی مفاهیم است. در نظریه ایرانشهری ، این ملت را که پیرو ادیانند، بجای ملتی گذاشته شده که تشکیل دهندگان حکومت و دولت اند!
چقدر خوب با نیازهای تئوریک جمهوری اسلامی هماهنگ می شود!!
در واقع در نظریه « ایرانشهری » ، مقوله « ملت » به معنای بوجود آورندگان یک دولت را از فرهنگ غرب برداشته و بجای مقوله « رعیت » در فرهنگ سیاسی ایرانی بکار برده است. همان کاری که آقای خمینی در کتاب ولایت فقیه اش در حدود سال های ۱۳۴۰ بکار برده است :
« قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیج فرقی ندارد - کتاب ولایت فقیه »
جناب دکتر جواد طباطبایی همان تعریف آقای خمینی را با مدرک دانشگاهی بخورد خواننده می دهد که بقول خودش باید مفاهیم غرب را با فرهنگ ایرانی مهندسی کرد. تا تعریف تازه ای بر مبنای فرهنگ ایرانی بوجود آید: \کر
این هم اعتراف خود ایشان :
اساسا مسائلی در ایران وجود دارد که با ابزارهای مفهومی غرب تا حد زیادی قابل توضیح نیستند و باید مانند صنعت گران چیره دست، ابزارهای غربی را مورد دخل و تصرف قرار دهیم و مفاهیمی مانند قدیم-جدید، رنسانس یا جهان باستان را در باب مفاهیم خود به کار ببریم
ایشان یادش رفته که این مهندسی را پیشتر آقای خمینی انجام داده بود و نتیجه اش همین است که می بینیم!
با یک تیر سه نشان !! ایشان مفهوم ملت را به معنای بوجود آورنده دولت بجای « رعیت » و « ملت » به معنای پیروان ادیان در ادبیات ایران گذاشته است. به این ترتیب با یک تیر سه مقوله مهم تاریخی، اجتماعی و سیاسی را بهم دوخته و در نتیجه از ماهیت خودشان خالی کرده است.
یک پیشنهاد به ایشان :
کاش ایشان از فردوسی پیروی می کرد و از واژه « مردم » استفاده می کرد. زیرا واژگان « ملت » و « رعیت » را فردوسی به عنوان زنده کننده ملی گرایی ایرانی هرگز در اشعارش بکار نبرده است.
از نظر فردوسی کسانی که فرهنگ غنی و متنوعی ایرانی را ساخته اند، نه ملت به معنای پیروان ادیان و نه رعیت به معنای فرمان برداران بی چون و چرای حکومت بوده اند. بلکه کسانی که این فرهنگ را بوجود آورده اند، مردمی بوده اند با تنوع زبانی و فرهنگی همبسته که در سرزمین ایران زندگی می کرده اند. به همین جهت فردوسی فقط از مقوله « مردم » سخن گفته است نه از رعیت و
نه از ملت!
ادامه دارد
پ.ن ۱ - . برای پیدا کردن هر واژه در اشعار شعرای کلاسیک ایران ، کافیست برود سایت « گنجور »، واژه مورد نظر را تایپ کنید و روی بیاب کلیک کنید! کار بسیار ساده ای است!
در همین رابطه مطلبی سال گذشته منتشر شده است بنام :
۲ -بازتاب فرهنگ سیاسی جامعه در تعریف ( ۲ )
https://hafezehtarikhi.blogspot.com/2019/09/blog-post_25.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر