دوم مرداد ماه، سالروز درگذشت احمد شاملو شاعر، مترجم و محقق نامدار کشورمان بود. به همین مناسبت مراسمی در امامزاده
طاهر کرج به دعوت " کانون نویسندگان ایران " برگزار شد. اما این مراسم با دخالت نیروهای انتظامی نیمه کاره ماند. از مهمترین کارهای تحقیقی او " کتاب کو چه " است که فرهنگ رایج بین مردم را نشان می دهد.
" آثار وی به زبانهای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شدهاند "
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88
این هم نوشته ای است در مورد رابطه " خوان خلمن " شاعر آرژانتینی و احمد شاملو:
مینویسند:خوان خلمن شاعر آرژانتینی درگذشت. مینویسند: دولت آرژانتین سه روزی عزای عمومی اعلام کرد. وزیر فرهنگ مکزیک، او را شاعری با جان مکزیکی میشناسد و از بیست و پنج سال زندگیاش در مکزیک سخن میگوید. اما برای خوان خلمن، نه آنچه دولت آرژنتین از آن سخن میگوید و نه آنچه دولت مکزیک، اهمیتی نداشتند. او هیچیک از آنها نبود.
داستان زندگیاش نیازی به تکرار ندارد: قتل پسرش در دیکتاتوری نظامی، قتل عروسش، سالها جستجویش، همگام با خانوادهی همهی مفقودان کودتای نظامی آرژانتین. هیچیک از اینها، تعریف خلمن نیستند. خلمن شاعری را جای دیگری آموخت. شگفت آنجاست، که این شاعر کمنظیر تاریخ ادبیات اسپانیایی، در آخرین مصاحبهاش، شعرهایی از شاملو را میخواند. مبارزهای که او و شاملو را به هم میپیوست، مبارزهای است که خلمن آنرا «شعر» مینامید. شعری که نمیتوانست شعاری باشد، که نمیتوانست فارغ از تجربهی تن و شور حیات باشد.
فردا، خاکسترش را در روستایی به چهار عنصر میسپارند، در روستایی که «سورخوانا» شاعر بزرگ عارف مکزیک در آنجا میزیست. او در وصیتنامهاش درخواست کردهاست که دوست جواناش، همان شاعر ایرانی که با او شعر شاملو را خواند، همراهاش در تمام مراسم حاضر باشد.
یادش را گرامی میداریم و براین باوریم که شاعر بیمرگ است، مادام که کسی شعرش را میخواند. ابدیت خلمن، گواه ابدیت انسان است چراکه او بر این باور بود که شعر وقتی به آخر میرسد، که تاریخ انسان به آخر رسد. بیمرگی شعر، بیمرگی انسان است.
http://shamlou.org/?p=1641
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر