آقای کروبی مصاحبه ی تازه ای دارد با روزنامه اینترنتی اعتماد ملی که کاملش اینجا است:
و چکیده اش در این دو پاراگراف :
" مهدي كروبي در ادامه توضيح سير تاريخي اين 20 سال از تغييرات خاص در قانون اساسي نام برد و افزود: در اثناء بازنگری قانون اساسی به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود. آیت الله خامنه ای در بسياري بخش ها و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت. پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76رياست جمهوري، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود” . ” سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت.” ” سال 84 دولت آقاي احمدي نژاد مستقر شد و رهبری نیز فرمود كه این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. اما اينبار جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد”
در پايان اين مصاحبه مهدي كروبي با نتيجه گيري از بيان مسائل فوق افزود:عملكرد و مديريت 20ساله است كه كار كشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فكر كردند با امنيتي كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگي اجباري اساتيد و زنداني نمودن فعالين سياسي مدني و حقوق بشر و وارد كردن نظاميان به انتخابات و فضاي سياسي كشور مي توانند مملكت را اداره كنند. "
می بینید برای آقای کروبی، انحصارطلبی در جمهوری اسلامی و نظامی – امنیتی شدن فضای کشور از 20 سال پیش یعنی سال 1368 شروع شده- از سال رهبری آقای خامنه ای -، و ده سال پیش از آن ( 1358 -1368 ) فضای کشور نه تنها نظامی – امنیتی نبوده است که اصلن انحصارگری هم در آن راه نداشته است.
یادآوری نمونه هایی انگشت شمار از آن ده سال اول برای آقای کروبی و مانند ایشان که آن سال ها را فراموش کرده اند یا اصلن به یاد نمی آورند، لازم است. این نمونه ها هرگز به روی جمهوری اسلامی اسلحه نکشیدند هر چند منتقد جدی عملکردش در همان سال ها بوده اند.
توماج، واحدی، جرجانی و مختوم دوشنبه 26 بهمن 1388 دزدیده شده، مخفیانه اعدام و اجسادشان در جاده بجنورد رها شدند. اینان فعالان شوراهای ترکمن صحرا بودند. آقای خلخالی در سال 60 به روزنامه ی کیهان گفته بود که اکثر مسئولان جمهوری اسلامی از این اعدام های مخفیانه با خبر بودند.
به گوشه راندن نهضت آزادی و سرکوب آن جزو انحصارگری ها نبوده است .
در سال 1360 سعید سلطانپور– نویسنده و عضو کانون نویسندگان – اعدام می شود. جهانگیر قلعه میاندواب را از وسط جمع می دزدند و در مخفیگاه با گلوله به چشم و دهانش می کشند.
اعدام های گسترده ی سال 60 که بسیاری از آنان فقط جرمشان خواندن روزنامه بود از جمله کشتن بچه 15 ساله توسط حاکم شرع وقت جناب خلخالی در کوچه.
برهم زدن بساط کتابفروشی های سازمان های مختلف سیاسی و زدن و بستن افرادی که در آنجا کار می کردند.
آقای کروبی حتمن یادش می آید که در آن سال ها نماینده مجلس بود، و رئیس بنیاد شهید.
انقلاب فرهنگی که انشااله یادتان می آید. بین سال های 59 – 63 به بهانه بیرون راندن دفاتر سازمان های سیاسی از دانشگاه شروع شد. سه سال دانشگاهها بسته شدند. سه سال عمر 180000 هزار دانشجوی آن زمان هدر رفت. چند صد استاد دانشگاه اخراج شدند، بلاجبار کوچ کردند و تعدادی از آنان جزو سرمایه های دانشگاه های کشورهای دیگر شدند. تعدادی زیادی دانشجو دستگیر و به مجازات آزادی بیان رسیدند. این هم بیانات امام راحل:
" «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
روزنامه اطلاعات 6 فروردین 1359
این نه انحصارگری است و نه ایجاد جو نظامی – امنیتی!
قتل دکتر سامی در سال 1367 یادتان هست؟ این قتل شروع قتل های زنجیره ای آن سال است. بنا به ادعای آقای محتشمی پور وزیر کشور سه هفته بعد، قاتل – محمود جلیلیان – خود کشی کرد. وقتی پزشک قانونی جسد قاتل را معاینه کرد نظر داد که قاتل خودکشی نکرده، بلکه کشته شده و بعد حلق آویز شده است. یادتان هست که آن موقع شما رئیس مجلس بودید و آقای محتشمی پور هم وزیر کشور. آن موقع شما، آقای خوئینی ها، محمد خاتمی و آقای محتشمی پور سردمداران روحانیون مبارز بودید. این هم بخشی از اعلامیه محتاطانه نهضت آزادی:
«نهضت آزادی ایران به سهم خود و تا به حال شواهد و قرائنی دردست ندارد که دلالت بر دخالت و مسئولیت مستقیم دولت یا نهادها در این فاجعه نماید. ولی اولاً به طور غیرمستقیم حاکمیت و دستگاه را، اگر نگوئیم مقصر ولی مؤثر میشناسیم
قتل های زنجیره ای هم را که فراموش نکرده اید، مختاری، پوینده قتل فروهر و همسرش را هم. تعدادی هم که قرار بود با اتوبوس به دره سرازیر شوند یادتان نیست!!
از مخالفت آیت اله شریعتمداری با اصل 110 اختیارات ولایت فقیه یادتان نمی آید که چگونه وی و آیت اله حسن قمی در مشهد خانه نشین شدند و نزیدکانشان تحت نظر. و نیز از کناره گیری آیت اله طاهری اصفهانی یادتان نمی آید، نه؟
کشتارهای گروهی زندانیان سیاسی سال 67 که انشااله یادتان نرفته .
از نامه تان به آیت اله منتظری هم که شاید اندکی یادتان باشد. از بلاهایی که سر وی آوردید و سالش همین چند وقت پیش گذشت. آیا شما بر سر مزار ایشان رفتید که عذر بخواهید؟
آقای کروبی از جریان جزایری رشوه ده هم که خبر دارند. با سیصد میلیون چه کردید؟
از دست کم چهار میلیون ایران دربدر در گوشه و کنار دنیا امیدوارم خبر داشته باشید. بخش عظیم این گروه در همان ده سال اول از زادگاهشان فرار کردند؛ آن هم با پذیرفتن چه مخاطراتی.
اگر اینها انحصارگری و نظامی – امنیتی نبوده، پس آنها را چه می نامید؟ درست در همان ده سالی که شما جزو بالاترین مسئولین کشور بودید.
جناب آقای کروبی! این مطالب قطره ای از دریا است. شما می کوشید آنها را فراموش کنید و دیگران را هم به فراموشی بکشانید. شاید این بسیار اندک یادآوری ها، وجدان شرمنده ی شما را بیدار کند، مسئولیت های خود را بپذیرید و از مردم ایران بابت تمام ستمی که در این سی سال بر آنان رفته است، به عنوان یکی از مسئولین جمهوری اسلامی، عذر بخواهید، همانطوری که شادروان منتظری عذر خواست. مواظب باشید که دارید چوب دو سر طلا می شوید.
دیدم که جای نظرات را در سهام نیوز غیرفعال کرده اید تا چشمتان به چنین یادآوری هایی نیفتد و مغزتان فعال نشود. مهم نیست، دیگران می خوانند.
اگر مردم تونس پیروز شدند، رهبرانی نداشتند که بخواهند مردم را به سی سال قبل برگردانند، بخشی از تاریخ کارها یشان را پنهان نمایند، و هنگامی زبان به اعتراض بگشایند که شعله ی ستم به درگاه آنان رسیده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر