اجماع
این نوشتار نقدی است بر مقاله ای از آقای حسن یوسفی اشکوری در اینجا:
تا کنون سه موضوع از مقاله ایشان بررسی شده اند که عبارتند از :
۱ - فتواها گاهی خلاف نص قرآن اند.
http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2016/07/blog-post_18.html
۲ - با نظر قرآن نسبت به خودش جایی برای فتوا باقی نمی ماند
۳- همآهنگی فتوابا سنت نه همآهنگی فتوا با نیازهای امروز
http://hafezehtarikhi.blogspot.ca/2016/09/blog-post.html
اینک موضوع چهارم همآهنگی فتوا با « اجماع » فتاوی مجتهدان در گذشته!
جالب این است که می گویند فتواها برای نیازهای روز لازمند اما در همان حال یکی از بنیان های فتوا را همآهنگی فتوا با اجماع فتواهای مجتهدینی می دانند که قرن ها پیش فتوایی داده اند که اکنون آن فتواها موضوعیتی ندارند. دقت کنیم:
فتوا برای امروز بر اساس فتواهای صدها سال پیش!!
این هم یکی دیگر از امراضی است در جان کسانی که خود را ولی مردم می دانند و جانشین پیامبر!! و بیچاره ما که باید این فتواها را تحمل کنیم و زیان هایش را بپردازیم.
این فتواها حتا نه تنها گاهی مخالف آیات قرآن است، و گرهی باز نمی کند، بلکه حتا با مصوبات قانونی جمهوری ولایت فقیه هم مخالف است و آنها را زیر پا له می کند. نمونه ای از آن را اینجا ببینید:
http://balva.files.wordpress.com/2010/09/image00111.jpg
و این توضیح از سایت امرداد زرتشتیان است :
... پس از درگذشت این زرتشتی، یکی از فرزندان او به اسلام گروید و به استناد ماده 881 مکرر قانون مدنی، خواهان تملک همهی اموال بازمانده از پدر شد. شکایت مادر، چهار برادر و خواهر او، گرچه در دادگاه به سود آنها تمام شد، اما با دستورمستقیم ولی فقیه، سرانجام «بهروز» تنها وارث اموال پدر شناخته شد. این نامه از سوی فرزند نومسلمان «مهربان فرودیان» به آیت الله خامنهای نوشته شده است:
« خدمت مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنه ای. سلام علیکم. خواهشمند است نظر مبارکتان را در مورد مسئلهی ذیل اعلام فرمایید. اگر در یک خانوادهی زرتشتی که در نظام جمهوری اسلامی ایران زندگی می کنند، فرزندی از این خانواده به دین اسلام مذهب شیعهی جعفری مشرف شده باشد، پس از فوت والدین آن خانواده که به دین زرتشتی میباشند، مسئلهی تقسیم ارث بین وراث با توجه به مسلم بودن یکی از وراث چه حکمی دارد. لطفا نظر خود را اعلام فرمایید. با تشکر و توفیق روز افزون مسلمین»
پاسخ ولی فقیه به این نامه که به شماره 65215 به تاریخ 27/8/1378 در دفتر مسائل شرعیهی رهبر ثبت شده است چنین است:
«بسمه تعالی. با وجود وارث مسلمان ارث به کافر نمی رسد.»
http://www.amordad.org/forum/index.php?topic=4410.0
و کپی نامه را هم می توانید اینجا ببینید اگر فیلتر شکن دارید:
http://balva.files.wordpress.com/2010/09/image00111.jpg
در این فتوا دو مورد اشتباه بزرگ قانونی وجود دارد :
الف - ایشان زرتشتیان را « کافر » خوانده است اما طبق اصل ۱۳ قانون اساسی دین زرتشتی جزو ادیان رسمی کشور است:
اصل 13
ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.
چنین اشتباهی از سنت مذهبی سرچشمه گرفته است که همه مردم جهان بجز شیعه اثنی عشری کافر محسوب می شوند،
وقتی ولی مطلقه فقیه چنین اشتباه بزرگ و خطرناکی را مرتکب شود و مفهوم ملت و ملی را نداند، معلوم است که نماینده اش در نماز جمعه چه می گوید.
ب - برای اطلاعات بیشتر به قرآن مراجعه کردم و سوره های مربوط به ارث را خواندم. در آنجا اثری از چنین حکمی که ارثیه پدری نامسلمان را در اختیار فقط فرزند مسلمانش قرار دهد، نبود.
این هم نشانی اینترنتی آیات ارث با ترجمه فارسی :
http://www.parsquran.com/data/search.php?page=1&user=far&quantity=%D8%A7%D8%B1%D8%AB+&lang=far
بی شک فتوای ولی فقیه - رهبر کشور - بر اساس آیات ارث قران نبوده بلکه فتوایی است که از « اجماع » و « سنت » مذهبی سرچشمه گرفته است. بسیار شنیده ایم و خوانده ایم وقتی که مسلمانان جایی را فتح می کردند، اهالی بومی باید :
یا مسلمان می شدند
یا جزیه می دادند
یامردانشان کشته ، زنانشان به کنیزی و بچه هاشان به بردگی برده می شدند. بر اساس چنین رویکردی برای حاکمیت اسلامی، حتمن روایات و احادیثی هم هست که وارثین غیر مسلمان یک خانواده را از ارث محروم می کند. برای دانستن حکم فقهای اسلامی در این مورد به این سایت مراجعه کردم:
دیدم اجماع فقهای گذشته از شیخ مفید به این سو – قرن هفتم قمری – با فتوای آقای خامنه ای یکی است.
آن وقت دانستم که چرا مردم مناطق فتح شده برای حفظ جان، خانواده، دارایی و ارثیه های خود از دست حاکمیت مذهبی، گروه گروه به اسلام پناه می بردند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن .
این حکم می تواند این احساس را در ما ایجاد کند که چگونه و چرا اجداد ما مسلمان شدند؛ همین طور که آقای " مهربان فرودیان " مسلمان شده است.
– فتواهای فقهای گذشته در این مورد به قرن هفتم قمری مربوط است و امروز قرن پانزده قمری است. ولی فقیه زمانه، فتوای هشت صدسال پیش را – با وجود تضاد آشکارش با مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی - می خواهد امروز اجرا کند.
آیا مفهوم پویایی اجتهاد همین است که احکام قرون باستانی را بخواهیم امروز بکار بگیریم؟
امروزی که دنیا گذشته از هر دین و مذهب، حقوق انسانی را در راس امور می داند. این فتوا هشتصدسال از زمانه عقب است.
ببینید توجه به « سنت » و « اجماع » چه بلایی سر فتواها می آورد حتا فتواهای کسی که خود را ولایت مطلقه فقیه می داند - یعنی کسی که فتوایش بالادست فتواهای همه ی مجتهدین است - فتوایی صادر می کند که مخالف با مفاد قانون اساسی جمهوری ولایت فقیه است :
بند 9 از اصل سوم
رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی.
اصل 22
حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.
اصل 47
مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین میکند.
اصل 56
حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند.
متوجه اید که در این اصول قانون اساسی حرف از مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی و کافر نیست، از
واژه های « اشخاص » « شخصی » « انسان »استفاده شده و بویژه اصل ۵۶ می گوید :
«
…هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند.»
اینک چگونه است که فتوای ولی فقیه در خدمت منافع گروهی خاص - فرد مسلمان شده - قرار گرفته است؟
زیرا ایشان با توجه به « سنت » و « اجماع » فتواها و بی توجه به قانون اساسی جمهوری خودش نظر داده و اعضای یک خانواده را از حق قانونی خود محروم نموده است.
اما اگر بپذیرم که فقط مسلمانان - بویژه شیعه ها - دارای « حق الهی » هستند و بقیه ی انسان ها از این حق محرومند آنوقت فتوای ولایت فقیه مطلقه درست از کار در می آید که باز هم در این صورت باید متن اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری ولایی را به این شکل عوض کنند که :
« هیچکس نمی تواند این حق الهی را از انسان مسلمان - بویژه شیعه اثنی عشری - سلب کند و در خدمت همه ی مردم قرار دهد »!!!!