۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

زن در قرآن و دموکراسی( بخش دوم )



بخش اول این نوشته توضیح نابرابری ها پرداخت و اینک بخش دوم

برابری های زن و مرد در قرآن و دموکراسی

1 - کیفر

الف  - در دموکراسی

 کیفر یک جرم بین زن و مرد فرقی ندارد. همانطور که هر دو از مزایای برابر فردی  و اجتماعی برخوردارند، در صورت انجام یک کار غیر قانونی، کیفر یکسان هم  می بینند.

ب – در قران

گرچه در قرآن مزایای فردی و اجتماعی زنان کمتر از مردان است- اینجا-


اما :

 کیفر یک جرم بین زن و مرد فرقی ندارد. و این یک بام و دو هوا یکی از تضادهای  موجود درقرآن است.

کار خلاف دستورات قرآن چه توسط مرد و چه توسط زن، کیفر یکسانی دارد:

1سوره 40  غافر

مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۴۰﴾

هر كه بدى كند جز به مانند آن كيفر نمى‏يابد و هر كه كار شايسته كند چه مرد باشد يا زن در حالى كه ايمان داشته باشد در نتيجه آنان داخل بهشت مى‏شوند و در آنجا بى‏حساب روزى مى‏يابند (۴۰

آیه بالا حالت کلی دارد و آیه های زیر نمونه های مشخص آن است.
 
2  - سوره 35  فاطر

السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۳۸﴾

و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است (۳۸)

3 -   سوره 24  نور

الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَ ةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾

به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند (۲)

در قرآن اگر چه زن و مرد کیفر یکسانی دارند، اما به نظر  می رسد جمهوری اسلامی با آیت اله ها و ولایت فقیه اش که  معتقدند احکام موجود در قرآن ، احکام خدا است و لازم الاجرا، احکام  قرآن – احکام خدا - را برای مسلمان نگه داشتن  مردم کافی نمی دانند! و به این احکام، کیفری تازه ویژه ی  زنان افزوده اند.

کیفر بد حجابی و بی حجابی ( اعتیاد به بینش ها  )

در قران سه  آیه در باره ی حجاب – نه عفاف *-  هست. این سه آیه عبارتند از:

 سوره نور: 24 , آیه:  31
 سوره نور: 24 , آیه:  60بر
 سوره: 33 , آیه: 59

در پایان هر سه آیه ، نوعی تشویق برای رعایت حجاب آمده است مانند؛ " امید که رستگار شوید "،  "  عفت ورزيدن براى آنها بهتر است " و " خدا آمرزنده مهربان است" .

با چنین گفتاری روشن و بی پرده ای که قرآن در مورد حجاب دارد، معلوم نیست فتواهای شدید و غلیظ در مورد حجاب و تنبیهات شدیدی که در  جوامع اسلامی برایش در نظر گرفته اند، چه ربطی به قرآن دارد.

برای محکم کاری نگارنده مفاهیم زیر را در قرآن جستجو کرد:

عذاب  395 بار تکرار شده است

کیفر 89 بار تکرار شده است

جهنم – 53 بار

جزا  به معنی کیفر 46 بار البته با چندتا معجزات!

خشنود 44

پسندیده 36 آیه

ناپسند 22 آیه

طغیان 15

حدود احکام الهی 9 بار

خطاکار 6 مرتبه

ناخشنود 1 بار

جمع آیه ها 716 تا  است. و در هیچ یک از این آیه ها که حکم به کیفر نقد- این جهانی -  می دهند مانند کیفر دزد یا زنا کار، یا تهدید به کیفر آن جهانی  می کنند، در مورد حجاب نیست.

حجاب در قرآن آنقدر مسئله ی کوچکی است که حتا در آیاتی هم  که در مورد کارهای پسندیده  یا ناپسند هستند، هم نیامده است. حتا در آیاتی که خشنودی و یا ناخشنودی خداوند را مطرح می کنند،  هم نیامده است.

با این وجود

جمهوری اسلامی از سال 58 نیروهای کمیته ها و بسیج را مامور کرد با بدحجاب ها – بی حجاب ها که جای خود دارند – برخورد کنند.

متاسفانه طبق معمول آماری نیست که  از سال 58 تا حالا نشان دهد :

چند هزار مامور به این کار گماشته شده اند

چند هزار ماشین به این کار اختصاص یافته است

چند میلیارد تومان بابت حقوق و مزایا به این بخش پرداخت شده است

چند هزار متر مکعب بنزین صرف این کار شده است

چند صد هزار نفر دستگیر شده اند

چند صد میلیارد تومان صرف بازداشت اینان شده است

چند صد میلیارد تومان از بازداشتی ها ضمانت گرفته  شده است

چند صد میلیارد تومان از متهمان اخاذی شده است

اگر روزی ماموران مبارزه با بدحجابی داستان ثروتمند شدن خود را بگویند

اگر روزی متهمان داستان خود را بنویسند

اگر روزی آمار های بالا منتشر شوند

اگر روزی سوء استفاده های این موارد منتشر شوند،

و  اگر صدمات روانی و اجتماعی آن را بتوان به  حساب آورد، ارقام نجومی دیگری ظاهر می شوند. ننتیجه ی صرف  این همه انرژی بر اساس اعتیاد به یک بینش چند ساله چه بوده است؟

" اینکه ما با اجباری کردن حجاب، می‌خواستیم حاشیه امنیت جامعه را بالا ببریم، اما دقیقا برعکسش عمل کردیم و امنیت را پایین آوردیم... اگر از اجباری کردن حجاب، فقط می‌‌خواستیم حفظ ظاهر کنیم و ظاهر کشورمان را کشوری اسلامی نشان بدهیم، در همین کار هم موفق نبودیم... همان‌طور که کشف حجاب و اجباری کردن بی‌حجابی موفق نبود، اجباری کردن حجاب هم ه موفق نمی‌شود. اما متاسفانه در سال های 58، همه کارها انقلابی بود و دینی و عاقلانه نبود.... "


و هنوز هم این تنبیه های  آیت الهی  اما غیر قرآنی و غیر دینی -  ادامه دارد. و جالب این که هیچ کدام از این روایات نیز به تنبیه بی حجاب و بد حجاب حتا اشاره ای هم نکرده اند تا چه رسد به تاکید. نمو نه هایی از این روایات را می توانید اینجا بخوانید :



اما:

نرود میخ پنبه ای در سنگ!
------------------------------------------------------------
*
در مورد عفاف ( ارتباط ها ) به اینجا مراجعه کنید:



۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

" ریسمان را شل نکنید " !



 این داستان بی ماخذ " باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد! " 

" یکی از معاویه پرسید تو با این همه ستمی که بر مردم روا می داری، چرا مردم بر تو نمی شورند؟
معاویه جواب داد بین من و مردم ریسمانی است؛ وقتی مردم محکم ریسمان را می کشند، من شل می کنم. وقتی مردم شل می کنند، من محکم می کشم! "

و حالا اگر مردم ریسمان را شل کنند، طرف ریسمان را محکم می کشد و فجایع گذشته تکرار می شوند. زیرا هیچی عوض نشده جز رئیس جمهور.

اصل 110 قانون اساسی وظایف و اختیارات رهبری را روشن کرده است. به بند اول توجه کنید:

  " 1 - تعيين‏ سياست‌هاي كلي‏ نظام‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام "

و می دانیم که :

" مجمع تشخیص مصلحت نظام " هم منسوب رهبری است .

یعنی :

نهادهایی که به ظاهر توسط رای مردم نظارت می شوند مانند ریاست جمهور یا مجلس هیچ نقش مستقیمی در تدوین " سیاست های کلی نظام " ندارند.

به این ترتیب:

درست است که آقای روحانی حرف های قشنگی زده است اما رهبری فقط با مذاکرات خارجی اتمی با بدبینی موافقت کرده است.

درست است که بعضی زندانیان سیاسی به همان بی دلیلی مستبدانه ی که زندانی شده بودند، آزاد شده اند و دل خانواده ها و دوستان شاد شده است.

درست است که حتا ممکن است همه ی زندانیان سیاسی آزاد شوند تا چهره مخوف جمهوری ولایت اندکی محو شود،

درست است که نتصابات درستی هم در بعضی مسئولیت ها ممکن است انجام گرفته باشد،

 اما:  

همین که شرایط ایجاب کند، همان آش است و همان کاسه. زیرا :

هیچ رکن اساسی در جمهوری اسلامی عوض نشده است؛ نه رهبری، نه مجمع تشخیص مصلحت،  نه مجلس خبرگان رهبری و نه  شورای نگهبان

هیچ اصلی از قانون اساسی تغییر نیافته است؛ نه نحوه ی انتخاب رهبری، نه زمان معین برای رهبری، نه نحوه انتخاب  مجمع تشخیص مصلحت،  نه مجلس خبرگان و نه شورای نگهبان

هیچ وظیفه ی مهمی در قانون اساسی مانند " تعیین سیاست های کلی نظام " از وظایف رهبری به وظایف نهادهایی که توسط مردم – ظاهرن – انتخاب می شوند منتقل نشده است مانند نهاد ریاست جمهوری یا مجلس.

هیچ نهاد دیگری – مانند مجمع تشخیص مصلحت " در اختیار مردم قرار نگرفته است که نقش مردم را در سیاست های کلی نظام افزایش دهد.

همه ی این نهادها – که رای مردم در قدرت آنها بی تاثیر است - با همان کیفیت محکم سر جاهایشان نشسته اند و فقط سر ریسمان را کمی شل کرده اند.

ما یکبار این تجربه تلخ را با آقای خاتمی داشته ایم. مردی که می خواست اصلاحات کند بی آن که مشکلات قانونی و نهادی را مطرح نماید.

مواظب  باشیم  برای نان قندی ها، ریسمان را شل  نکنیم.


۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

نابرابری حقوقی زن و مرد در قرآن


اعتیاد به بینش ها

وقتی حرف از اعتیاد می شود، اولین توجه مان به  سیگار، تریاک، هروئین، و ... می رود. اینها اعتیادهای فیزیکی و فیزیولژیکی است که قابل درمان با روش های پزشکی اند.

اعتیادهای بسیار خطرناک تری هم وجود دارند که نه تنها زندگی ما را احاطه کرده، بلکه ما را در خود فرو برده اند بطوری که ما آنها را اصلن حس نمی کنیم؛همچون ماهی که آب را حس نمی کند. روش های ترک اعتیاد پزشکی هم  در درمان این اعتیادهای بزرگ بی جوابند

این اعتیادها، اعتیادهای اعتقادی ( بینشی ) هستند؛ چه از سنت های اجتماعی گذشته شکل گرفته باشند و چه از اعتقادات ایده ئولژیک.

اعتقادات اعتیادی فقط با تقد و بررسی دوباره و چند باره ی آنها آمادگی تغییر گام به گام پیدا می کنند؛ آن هم نه در یک زمان مشخص بلکه در طول یک زمان نامشخص که بستگی به شرایط اجتماعی دارد.

یکی از این اعتقادات، نابرابری های حقوقی زن و مرد در اسلام است که در چند نوشتار ( 18 نوشته ) پیشین به آن پرداخته شد. این اعتقاد یکی از بزرگترین سنگرهای استبداد در برابر رشد دموکراسی است.

اولین نشانه ی دموکراسی ، برابری حقوقی همه ی مردمان است از زن و مرد.  بارها در همین نوشتار یادآوری شده که زنان نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و حرف از وجود آزادی و دموکراسی وقتی مصداق می یابد که دست کم زن و مرد از نظر حقوقی برابر باشند و تا چنین نباشد به خود و دیگران دروغ گفته ایم.

زنان به این دلیل برای کسب حقوق برابر با مردان می کوشند که از امتیازات اجتماعی برابر استفاده کنند، و مردانی که خواستار برقراری دموکراسی اند نمی توانند بدون حضور زنان و دست کم برابری حقوقی آنان به این مهم دست یابند.

مجموعه " نابرابری های حقوقی زن و مرد در قرآن " به پایان رسیده و به برابری هایش رسیده ایم که از نوشتار آینده شروع می شود.

اکنون سیمای کلی از آنچه گذشت :

تا اینجا مطالبی  که در مورد نابرابری ها حقوقی  زنان و مردان در اسلام  - و نه فقط در قرآن –  بررسی شد  عبارت بودند از :

1 - قرآن، زن و دموکراسی ( 1 )

2 - - قرآن، زن و دموکراسی (2 ) بینش قرآن نسبت به زن 

3 - موقعیت زنان در قرآن و دموکراسی ( الف - 3 ) ( در قرآن  )

4 -  موقعیت زنان در قرآن و دموکراسی ( ب – 3 ) ( در دموکراسی )

5 -  حقوق زن در قرآن و دموکراسی

6 -  حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن ( الف – ب )( مخاطبین – ارث )

7 - حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن ( پ ) ( ازدواج )

8 -  حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن ( ت – حقوق جنسیتی )

9 -  حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن ( ث – حق طلاق )

10 - حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن (ج – حجاب )

11 - حقوق نابرابر زن و مرد در قرآن ( چ – ارتباط ها )

12 -  نابرابری های زن و مرد در قرآن ( ح – اعتماد اجتماعی )

13 -  نابرابری های زن و مرد در قرآن ( خ – حقوق خانوادگی 1) ( تامین مالی خانواده )

14 - نابرابری های زن و مرد در قرآن ( خ – حقوق خانوادگی 2) ( اختیارات در خانه)

15 - - نابرابری های زن و مرد در قرآن ( خ – حقوق خانوادگی – 3 ) ( سر پرستی فرزند )

16 -  نابرابری های زن و مرد در قرآن ( حق کار- قضاوت )

17 - دیه و ( قصاص – 1)

18 - قصاص 2

گذاشتن نشانی در وبلاگ برای کسانی که مایلند مطالب نخوانده را مطالعه کنند، غیر ممکن است. زیرا وبلاگ بارها و بارها توسط متعصبین مذهبی که روشی جز چماق نمی شناسند بسته شده است. اما اگر بقول معروف  قند  شکن دارید آنها را می توادن اینجا بخوانید:


از موارد فوق تعدادی مستقیمن مربوط به قرآنند که عبارتند از:

1         - ینش قرآن به زن- که زن را فرودست مرد می داند
2         – مخاطبین قرآن که فقط مردان هستند. وقتی هم که در باره ی زنان چیزی می گوید از آنان به شکل سوم شخص غایب سخن می گوید.
3         – نابرابری در ارث
4          - نابرابری در تعداد همسر ( چند زنی را به رسمیت می شناسد و نه چند شوهری را )
5         – هیچ گونه سخنی از حقوق جنسیتی  زنان در قرآن نیست ، اما تعداد زیادی از آیات مربوط به حقوق جنسیتی مردان است.
6         – در مورد طلاق فقط با مردان سخن گفته است و راجع به حق طلاق زنان هیچ سخنی در قرآن نیست. در این مورد می توان این نتیجه را هم گرفت که چون هیچ سخنی مربوط به حق طلاق زنان در قرآن نیست، ایجاد حقوق برابر طلاق برای زنان و مردان اشکال قرآنی ندارد. آن سخنان مربوط به آن زمان بوده و اکنون زمانه فرق کرده است.
7         – حجاب تشویقی
8         – محدودیت ارتباط اجتماعی تشویقی
9         – بی اعتمادی اجتماعی  

و بخشی از نابرابری ها هم ساخته و پرداخته ی فقهای اسلامی است که با استفاده از بینش کلی قرآن نسبت به زن و مرد، سنت زندگی شخص پیامبر اسلام و روایات نهادینه شده، بطوری که ما به این اعتقادها معتاد شده ایم  که عبارتند از :
2 – محدودیت ارتباط اجتماعی اجباری
3  -  گسترش محدودیت ارتباط اجتماعی زنان پیامبر به عموم زنان
4 – تامین مالی خانواده
5 – اختیارات در خانه
6- اختیار سرپرستی فرزند
7- حق کار و قضاوت
8 -  دیه و قصاص

می بینیم که موارد ساخته و پرداخته ی فقها دست کمی از مواردی که در قرآن آمده ، ندارد.

اما ببینیم قرآن در مورد خودش و احکامش چه  می گوید:

1 -  سوره 6 - انعام – آیه 59

عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿۵۹﴾

كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمى‏داند و آنچه در خشكى و درياست مى‏داند و هيچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اينكه] آن را مى‏داند و هيچ دانه‏اى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است (۵۹

 از این گویاتر هم می توان گفت؟ 

با وجود چنین ادعایی چرا عده ای به سنت و تفسیر و روایات روی آورده اند؟ در قرآن هیچ آیه ای نیست که حتا اشاره کند – تاکید که هیچ – برای فهم قرآن به سنت حتا پیامبر و روایات مراجعه کنید تا چه رسد به امامان و دیگر پیشوایان دینی.

این هم  تاکیدهای  دیگر بر آیه بالا :

2 -  سوره 22 – حج – آیه 16

كَذهَلِكَ أَنزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدزِي مَن يُرِيدُ ﴿۱۶﴾

 و بدين گونه [قرآن] را [به صورت] آياتى روشنگر نازل كرديم و خداست كه هر كه را بخواهد راه مى‏نمايد (۱۶)

 3 -  سوره 41 – فصلت – آیه  44

لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ﴿۴۴﴾

اگر [اين كتاب را] قرآنى غير عربى گردانيده بوديم قطعا مى‏گفتند چرا آيه‏هاى آن روشن بيان نشده كتابى غير عربى و [مخاطب آن] عرب زبان بگواين [كتاب] براى كسانى كه ايمان آورده‏اند رهنمود و درمانى است و كسانى كه ايمان نمى‏آورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن برايشان نامفهوم است و [گويى] آنان را از جايى دور ندا مى‏دهند (۴۴)

4 - سوره 12 – یوسف – آیه 2

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲

 ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (۲ )

این آیات به روشنی بهانه های گوناگون را از گروه های زیر می گیرد:

الف  – از سنت گرایانی که می خواهند از قرآن مسلمان تر شوند و احکامی فراتر از قرآن صادر کنند و آن را شرعی اعلام نمایند – نگاه کنید به موارد نابرابری های حقوق اجتماعی و فردی زنان و مردان که توسط علمای اسلامی در طی قرون گذشته ساخته و پرداخته شده اند.

ب – کسانی که می خواهند با تفسیر ادبی و روایایی  من در آوردی، آیات و احکام قرآن را بروز کنند. ( روشنفکران مذهبی )
 توجه داشته باشیم که در آیات بالا تاکید شده  قرآن به این دلیل عربی است – عربی روشن – که برای مردم عربستان نازل شده است نه مردمان به زبان های دیگر. این هم تاکیدات دیگر در این باره:

5 - سوره 16 – نحل – آیه  103

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ ﴿۱۰۳

و نيك مى‏دانيم كه آنان مى‏گويند جز اين نيست كه بشرى به او مى‏آموزد [نه چنين نيست زيرا] زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مى‏دهند غير عربى است( * )  و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است (۱۰۳)

6 - سوره 26 – شعرا –  آیه 198

وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿۱۹۸﴾

و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مى‏كرديم (۱۹۸ )

7 -  سوره 26 – شعرا – آیه 199

 فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۹﴾

و پيامبر آن را برايشان مى‏خواند به آن ايمان نمى‏آوردند (۱۹۹ )

و این آیه :

8- سوره 16 – نحل –  آیه 89

يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴿۸۹ 

و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] بر اين [امت] گواه آوريم و اين كتاب را
كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كرديم (۸۹ )

توجه کنیم در آن زمان هنوز مقوله ی " ملت " وارد فرهنگ سیاسی نشده بود بویژه برای آن منطقه  که هنوز  کشوری بنام عربستان وجود نداشته است بلکه قومیت ( امت ) شکیل غالب جامعه عربستان بوده است.

بنا بر آیات بالا :  

-              قرآن به  زبان عربی آمده که مردم عربستان بفهمند
-              اگر برای مردمی دیگر می آمد، زبان همان مردم را انتخاب می کرد.  
-              آیات روشن و گویا هستند و نیازی به تفسیر. های چپ  اندر قیچی ندارند.

و از همه مهمتر این که در قرآن هیچ آیه ای نیست که بگوید این احکام (نابرابری های حقوقی زنان و مردان ) برای مردم  - حتا برای عربستانی ها  که قرآن برای آنان نازل شده است – ابدی و تغییر ناپذیرند.

نمونه ای از تغییر احکام قرآن، ارث است. اگر وارثین موافقت کنند، زنان و مردان می توانند ارث برابر ببرند.

و نمونه ای از تغییر قانونی فتواهای شرعی قانون برابری دیه است که پیشتر مطرح شد.

وقتی قرآن پیروی از احکام نابرابری زن و مرد را ابدی ندانسته است، چرا هنوز نه تنها احکام قرآن را در این مورد ابدی می دانند بلکه فتواهای شرعی – در مورد نابرابری حقوق زن و مرد – را هم که ربط مستقیمی به احکام قرآن ندارند هنوز معتبر و لازم الاجرا می دانند؟!

چنین دیدگاههایی یا به علت اعتیاد به اعتقادات گذشته است و یا منافع قشری ترین بخش جامعه را - که از این نابرابری ها سود می برند- حفظ می کند.

( * )

گویا اشاره به سلمان فارسی است. او تنها غیر عربی است که به پیامبر اسلام بسیار نزدیک بود
var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-20716781-5']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })();